بدیهی است از جمله مذاهب ساختگى، «فرقه ضاله بهائيت» است.[1]، بدین نحو که كشورهاى مخالف اسلام، جهت مبارزه با دين مبين اسلام، در صد سال پيش، فرقه ضاله اى را تأسيس كردند كه براى شدت بخشيدن به آن، عالم منحرفى را در دامن خود پروراندند.[2] او كتابى در تأييد اين فرقه، با سوء استفاده از آيات و روايات نوشت. اين عالم منحرف با كتابش، آنقدر گمراه كننده بود كه هيچ يك از پايه گذاران فرقه ضاله، به اندازه اين دانشمند منحرف سبب گمراهى مردم نشدند.[3]
گفتنی است آميختن حق و باطل به يكديگر مانع از شناخت باطل نيست هر چند به دقت و كنجكاوى يا پرسش از آگاهان نياز دارد.[4] لذا هنگامى كه باطن كسى براى ما مشكوك شود بايد در اعمال او دقت كنيم و از لابه لاى آن به باطن او پى ببريم،[5] قرآن مجيد نيز اين حقيقت را در آيات مختلف تأييد كرده و درباره منافقان مى فرمايد: «قد بدت البغضاء من أفواههم و ما تخفي صدورهم أكبر»؛ نشانه هاى عداوت آنها از دهان و كلامشان آشكار شده و آن چه در دلهايشان پنهان مى دارند از آن مهمتر است».[6]
لذا فقيهان و دانشمندان دينى باید بخشى از تلاش ها و فعاليت هاى خود را به شناخت موضوعات اختصاص دهند.[7] بدین ترتیب مجتهد بايد از علوم سياسى و اقتصادى ..ساير علوم آگاهى داشته باشد.[8]
هم چنین مسلمانان بايد زيرك و دقيق باشند و فريب ظاهر را نخورند،[9] و در هر برنامه و فتنه اى بايد متوليان آن را شناسايى كنند، بايد دريابند كه چه كسانى از فرقه های انحرافی همچون فرقه ضاله بهائیت بهره مى برند و چه كسانى متحمل ضرر مىشوند.[10] مبادا فريب كسانى را بخورند كه به نام استعمار و آبادانى وارد كشور آنها مى شوند و با اسلحه آبادانى به خرابى كشور آنها مى پردازند؛ يا به نام ترويج آزادى، آنها را به اسارت مى كشند. و يا به نام ترويج دين آنها را بى دين كنند![11]
آرى؛ اینگونه است که پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند: «كيس فطن حذر»[12]، انسان مؤمن بايد باهوش، زيرك و نسبت به امور مختلف مواظب و دقيق باشد.[13]
قدرت های استکباری عامل پیدایش فرقۀ بهاییت
باید اذعان نمود از جمله شگردهاى دشمن، ايجاد فرقه هاى انحرافى است؛ آنها مى دانند كه در جوامع مذهبى به خصوص بعد از آشكار شدن بى محتوايى مكتب هاى مادى، علاقه عميقى به مذهب به وجود آمده است.[14] آنها يك سلسله فرقه هاى دروغين عرفانى ساخته اند كه هم اختلاف و تفرقه ايجاد كنند و هم انسان هاى با ايمان را از اصول صحيح مذهب دور سازند و به عوامل تخدير تبديل كنند.[15]
لذا به گفته بعضى از کارشناسان خبره در این مسأله، در چند دهۀ اخیر دو هزار فرقه عرفان انحرافى در آمريكا و دو هزار فرقه ديگر در اروپا به وجود آمده است و عجيب اينكه كمتر قدر مشتركى با هم دارند و به يقين عامل اصلى پيدايش آنها جهانخواران اند كه مى خواهند مذاهب آسمانى را كه مانعى در برابر منافع نامشروعشان است از راه خود بردارند.[16]بسيارى از اين فرقه ها به شرق اسلامى منتقل شده و فرقه هاى ديگرى نيز بر آن افزوده اند.[17]
شکی نیست که مروجان بهائیت افراد منحرفی هستند و اساس مذهب ساختگی آنها، از سوی دولت های استعماری انگلستان و آمریکاست[18] بدین ترتیب براى همگان روشن است كه اين مذهب بى اساس در كجا متولد شده است؛ چه كسانى آن را ساخته اند؛ و چه كسانى از آن استفاده مى برند.[19]
بهائیت؛ عامل مستقیم آمریکا و اسراییل
باید دانست در طول تاریخ حیات منفور بهائیت، همواره دشمنان اسلام به عنوان یک ابزار از آنها استفاده کرده و می کنند[20] زیرا مهمترین مرکز این فرقه در آمریکاست و مرکز مهم دیگری از آنها در اسرائیل است[21].
هم چنین در تبیین این مدعا باید گفت منادیان حقوق بشر، آمریکا و کنگره آن ، چنانچه در ایران یک بهایی را دستگیر کنند فریاد می زند، لیکن در مقابل بدرفتاری سعودی ها با شیعیان سکوت اختیار کرده اند و صدایی از این کشور بلند نمی شود؟[22] از این رو باید توجه داشت مخالفت ما با فرقه ضاله، تنها به خاطر دشمنی آنها با اسلام و توطئه بر ضدّ مسلمانان نیست بلکه آنها به یقین جزء عوامل بیگانه مانند آمریکا و اسرائیل هستند.[23]
تسهیل پروژۀ نفوذ؛ در سایۀ ترویج بهائیت
بی تردید نفوذ یکی از عوامل بزرگ پيروزى سياست هاى استعمارى و عامل روانى فروپاشی سنگرهاى فكرى در جامعۀ هدف به ویژه جوامع شرقی است.[24]
قدرت های استکباری براى پيش برد مقاصد خود در كشورهاى هدف از دخالت در هر چيز، اعم از فرهنگ و اقتصاد و مذهب و عادات و رسوم و ... فرو گذار نمى كنند، و حتى در صورت لزوم از نابود كردن ساكنان اين مناطق ابا ندارند،[25]. زیرا برخى از كشورها همچون آمريكا يا اروپايى ها به دنبال گسترش نفوذ منطقه اى هستند، مثلا قصد دارند نفوذ آمريكا يا اروپا را در جهان گسترش دهند.[26]
لذا در همۀ مناطق جهان قدرت هاى مستكبر و زورگو نفوذ كرده تا جايى كه به خليجفارس براى حافظت از به اصطلاح امنيت آمده اند و مىبينيم از موقعى كه پا در اين گرداب مهلكه گذارده اند، تشنج منطقه رو به ازدياد گذارده است.[27]
لیکن باید دانست غربي ها در مبارزات خود براى «استثمار» كشورهاى اسلامی و دیگر جوامع شرقی تنها بر قدرت نظامى و ثروت خود تكيه نمى كنند.[28] بلكه امروزه نفوذ عرفان های کاذب هم چون بهائیت برای نظام اسلامی بسیار خطرناک است بدین نحوکه مسائل زشت در لباس زیبا عرضه می شود که از سطح توده مردم بالا رفته و به قله مسائل اجتماعی و سیاسی نفوذ می کند.[29]
دشمنان قصد دارند با ترویج فرقه انحرافی بهائیت مردم را از امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و اسلام متنفر کنند.[30] در حالی که مذاهب ساختگی از قبیل فرقه ضاله بهائیت از خرافات است. [31]
هم چنین به نظر می رسد هجمه زیادی از سوی مخالفان شروع شده است و اطلاعاتی به ما رسیده که فرقه ضاله بهاییت و نیز مسیحیان و متصوفه به شدت مشغول تبلیغ هستند. که همه اینها جنبه سیاسی دارد و به پندار خود می خواهند مذهب را با مذهب بکوبند.[32]
حال با این اوصاف باید گفت متاسفانه امروزه مسلمانان بر اثر فراموش كردن اصل مهم اسلامى هجرت برای ترویج آموزه های اسلامی، غالبا در لاك خود فرو رفته اند، در حالى كه مبشران مسيحى و مبلغان فرق ضاله بهائیت به شرق و غرب و شمال و جنوب دنيا مهاجرت مى كنند حتى به ميان قبائل وحشى و آدمخوار و حتى به مناطق قطب شمال و جنوب زمين، در واقع اين دستور از آن مسلمان ها است، و عملش از ديگران!.[33]
در حالی که باید از طریق روشنگری جلوی اینها گرفته شود تا به صورت کلی در جایی که نفوذ می کنند دفع شود.[34] بهترین راه مبارزه با خرافات این است که مردم معارف و احکام دین را از فقها، بزرگان دین و سرچشمه های علم بگیرند که در این صورت، به خرافات آلوده نخواهند شد.[35]
بهائیت؛ کفار محارب و پرورش یافتۀ استکبار
مى دانیم مسأله بهائیگرى در شرایط کنونى تنها یک مسأله مذهبى نیست بلکه بیشتر جنبه سیاسى دارد و قرائن فراوانى در دست است که آنها به نفع بیگانگان فعالیّت مى کنند و دفاع شدید مجالس قانونگذارى بعضى از کشورهاى غربى از آنها از جمله این قرائن است. بنابراین در چنین شرایطى نمى توان با آنها به عنوان گروهى که مى خواهند در این مملکت زندگى مسالمت آمیز داشته باشند نگاه کرد.[36] لذا اين گروه جزء كفار محاربند و در دامان استعمار پرورش يافته اند.[37]
بهایی کافر حربی است از این رو که از هرگونه تلاش و کوشش ضد مسلمانان ابا ندارند.[38] لذا بهایی ها مرتد و نجس هستند.[39] و معامله با آنان جایز نیست[40] هم چنین هرگونه کمک بر فرقه ضاله و اعضاء آن گروه از نظر شرعی ممنوع است مگر در موارد خاصّی که قانون بنابر مصالحی تجویز کرده است.[41]
سکولاریسم در سایۀ هم نوایی با استکبار
سكولار به كسى گفته مى شود كه زندگى و قوانين لازم آن را فقط با ديد دنيوى تفسير و تحليل كند.[42] لذا سكولاريزم به «جدايى دين از سياست»، ؛[43] اومانيسم(انسان محور همه اشیا و خالق همه ارزشها و ملاك تشخيص خير و شر )[44] و عقل منهاى وحى و آموزه هاى الهى[45] ،تسامح و تساهل ،«دين ستيزى» و لازمه آن دست كم، «دين زدايى» [46] نظر دارد که از جمله مهمترین شاخصه های فرقۀ بهائیت و دیگر مذاهب ساختگی به شمار می آید. لذا این فرقه ضاله جنگ و جهاد را به هيچ وجه حتى از نوع دفاعيش قبول ندارد،[47]
جریان شناسی فکری این فرقه بر دو اصل اساسى استوار است كه همه اعضاى فرقه ضاله به آن معتقد و پايبند هستند:[48]
1- عدم مداخله در سياست
2- ترك جنگ و جهاد. و اساسا فلسفه وجودى اين فرقه گمراه گمراه كننده همين مطلب است. زيرا دولت های استکباری با اسلام سياسى و جهادى نمى توانند كنار بيايند، و آن را مانع منافع و مطامع خويش مى بينند، لذا مذهبى ساختند كه نه كارى با سياست داشته باشد و نه به سراغ جهاد برود.[49]
تفسیر به رأی؛ انکار خاتمیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)
خوشبختانه در سالهاى اخير چهره استعمارى فرقه ضاله بهائیت براى همگان روشن شده است،[50] و واضح است كه براى اين گونه افراد كه آلت دست بيگانگان و دشمنان اسلام هستند، تفسير به رأى وسيله بسيار مؤثرى است.[51] به نحوی که این فرقه در مسأله تفسير به رأى دست بسيارى از همفكران خود را بستهاند، و موارد فراوانى از قرآن و سنت را بر طبق اميال و هوسها، و افكار خود تفسير كرده اند. [52]
به عنوان نمونه پایه گذار این فرقه[53] در كتاب «ايقان»[54] در تفسير آيه شريفه «فلا أقسم برب المشارق و المغارب » [55] برای تسهیل ادعاى نبوت مدعيان دروغين پس از آنكه «سماء» را به معناى آسمان ديانت تفسير مى كند و «شمس» و «قمر» را به معناى علوم و احكام و معارف الهى و طلوع آنها را به معناى ظهور اديان و غروب آنها را به معناى ضلالت علما و نسخ شدن احكام شريعت سابق مى گيرد مى گويد: اين است معنى آيه مباركه «فلا أقسم برب المشارق والمغارب».[56] «زيرا كه از براى هر شمسى از اين شموس مذكوره (علوم و معارف هر مذهب) محل اشراق و غروب است ».[57]
لذا اینگونه دست به دامن تأويل فوق میزند و خاتمیت رسول اكرم صلى الله عليه و آله را انکار می کند تا بگويد اسلام هم طلوع و غروبى دارد، و غروب آن فرا رسيده و نوبت طلوع ديگر است.[58]
ولى اين دروغپردازان لااقل توجه به اين نكرده اند كه قرآن به مشرق ها و مغرب ها، به عنوان يكى از نشانه هاى عظمت آفريدگار سوگند ياد كرده اگر منظور از «غروب» «ضلالت دانشمندان» هر مذهب بوده باشد، اين موضوع نقطه درخشانى نيست كه خداوند به آن قسم ياد كند.[59]هم چنین باید دانست شمس و قمر و مغرب و مشرق در تمام كتب لغت و استعمالات روزمره ادباى عرب يك معناى حقيقى دارد كه همان دو كوكب درخشنده آسمانى مى باشند، و ما نمىتوانيم بدون دليل و قرينه آيه اى را كه سخن از آنها مى گويد بر معناى ديگرى حمل كنيم.[60]
تصرف ناروا در معناى خاتم
خنده آورتر، تصرف نابجا و مضحكى است كه برخى از فرق ضاله هم چون بهائیت درباره «خاتم النبيين» انجام داده اند و براى اغواى مريدان خود چنين وانمود كرده اند كه مقصود از «خاتم» در آيه، همان انگشتر است و هدف از تشبيه پيامبر به انگشتر[61] بيان موقعيت پيامبر در ميان پيامبران مى باشد، زيرا همانطور كه انگشتر زينت دست به شمار مى رود، همچنين وجود پيامبر اسلام در ميان پيامبران زينت آنان مى باشد.[62]
اين تأويل به قدرى سست است كه حتى پايه گذار اين مسلك و حزب، در برخى از كتاب هاى خود ناچار شده است كه خاتم را به همان معناى صحيح خود تفسير كند و اين تأويل غلط را رها سازد.[63] تفسير خاتم به انگشتر، يك نوع خيال بافى است كه براى فريب دادن ساده لوحان صورت گرفته است و هرگز در لغت عرب معناى واقعى «خاتم»، انگشتر نيست؛ بلكه به معناى چيزى است كه با آن اسناد و دفاتر را مهر مى كردند و اگر به انگشتر نيز خاتم مى گفتند به اين دليل بود كه با آن نيز نامه و دفتر و سند را امضا و مهر مى كردند.[64]
بی شک ما در تفسير قرآن هرگز حق نداريم از پيش خود براى لغتى معنايى بتراشيم، بلكه بايد از استعمالات رايج در ميان عرب زبانان پيروى كنيم؛ در صورتى كه هيچگاه در لغت عرب لفظ خاتم كنايه از زينت به كار نرفته و هرگز نمى گويند فلانى خاتم خانواده خود است و مقصود اين باشد كه او زينت آنهاست و اگر هدف از توصيف پيامبر به خاتميت، بيان موقعيت او در ميان آنان بود و اين كه او زينت اين گروه است، لازم بود از استعمالات رايج در اين زمينه پيروى نموده و بگويد: پيامبر اسلام «تاج» و «اكليل» انبياست.[65]
حال آنکه چهارده قرن همه مسلمانان جهان از اين لفظ همان معناى خاتميت را فهميده اند و در احاديث اسلامى در بيان موقعيت پيامبر نسبت به خاتميت اين لفظ به كار برده شده است.[66]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت اعضای فرقه ضاله بهائیت از زمره مسلمین خارجند و هر گونه رابطه ای با آنها حرام است مگر در مواردی که امید ارشاد و هدایت آنها باشد.[67]
بنابراین هرگونه کمک به فرقه ی ضاله و اعضاء آن گروه، از نظر شرعی ممنوع است[68] زیرا آنها مسلمان نیستند و با اسلام سخت مخالفند، لذا اجازه ندهید فرزندان شما با آنها رفت و آمد کنند و هدایای آنها را نیز نپذیرید.[69]
هم چنین شنیدیم دختر یکی از شخصیتهای معروف سیاسی به دیدار دوستانه یکی از سران مجرم فرقه ضاله بهائیت رفته و در مجلسی زیر عکس یکی از سران این فرقه ضاله از او عملا تشکر کرده است.[70]
اینجانب منتظر بودم ببینم کسی اعتراض میکند یا نه؟ دیدم متأسفانه خبری نیست. تا اینکه شنیدم پدر او اعتراض ملایمی کرده که جای شکرش باقی است.[71]
ولی چرا دیگران سکوت کردند؟ مگر این کار یکی از منکرات مسلم نیست؟ آیا جای نهی از منکر ندارد؟ بنده به سهم خود اینگونه کارها را شدیدا محکوم می کنم و معتقدم این جرم از نظر شرعی قابل تعقیب است، زیرا تقویت دشمنان اسلام و دشمنان نظام از نظر شرعی جرم محسوب می شود و میتوان مجرم را تعقیب کرد.زیرا ممکن است این گونه کارها مقدمه ای برای به رسمیت شناختن آنها باشد[72].
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir
[1] براى توضيح بيشتر، به كتاب« ارمغان استعمار» و« پاى سخنان پدر» مراجعه كنيد.
[2] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج1 ؛ ص229.
[3] همان.
[4] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج2 ؛ ص564.
[5] همان ؛ ج6 ؛ ص102.
[6] سورۀ آل عمران، آيه 118.
[7] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص321.
[8] همان.
[9] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج1 ؛ ص239.
[10] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج1 ؛ ص240.
[11] همان.
[12] ميزان الحكمه، باب 291، حديث 1449.
[13] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج1 ؛ ص240.
[14] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج11 ؛ ص246.
[15] همان؛ ج11، ص: 247.
[16] همان.
[17] براى توضيح بيشتر به كتاب« جريانشناسى انتقادى عرفانهاى نوظهور» چاپ دفتر تبليغات اسلامى مراجعه شود.
[18] http://makarem.ir.
[19] براى توضيح بيشتر، به كتاب« ارمغان استعمار» و« پاى سخنان پدر» مراجعه كنيد.
[20] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه، مسجد اعظم؛1395/02/27.
[21] همان.
[22] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ سلسله جلسات تفسیر ؛ شبستان امام خمینی(ره)؛ حرم حضرت معصومه(س)؛24/5/1389.
[23] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه، مسجد اعظم؛1395/02/27.
[24] اسرار عقب ماندگى شرق ؛ ص176.
[25] همان ؛ ص180.
[26] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص66.
[27] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص140.
[28] اسرار عقب ماندگى شرق ؛ ص176.
[29] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار معاون پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی؛26/2/1390.
[30] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه، مسجد اعظم؛1390/11/25.
[32] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه، مسجد اعظم؛1388/10/30.
[33] تفسير نمونه ؛ ج7 ؛ ص262.
[34] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار معاون پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی؛26/2/1390.
[35] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه، مسجد اعظم؛1390/11/25.
[38] همان.
[39] همان.
[40] همان.
[41] همان.
[42] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص549.
[43] همان.
[44] همان؛ص550.
[45] همان.
[46] همان.
[47] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص70.
[48] همان؛ ص 71.
[49] همان.
[50] تفسير بر رأى و هرج و مرج ادبى ؛ ص58.
[51] همان؛ ص 59.
[52] همان،ص58.
[53] حسینعلی نوری معروف به بهاالله.
[54] قدیمی ترین کتاب فرقۀ ضالۀ بهائیت.
[55] سوره معارج، آيه 40.
[56] تفسير بر رأى و هرج و مرج ادبى، ص: 60.
[57] كتاب ايقان، چاپ 199 صفحهاى، صفحه 31 تا 34.
[58] تفسير بر رأى و هرج و مرج ادبى ؛ ص60.
[59] همان؛ ص 61.
[60] همان.
[61] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص110.
[62] همان؛ ص 111.
[63] اشراقات، صفحه 292.
[64] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص111.
[65] همان.
[68] همان.
[69] همان.
[70] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ؛ درس خارجه فقه ؛ مسجد اعظم قم،1395/02/27.
[71] همان.
[72] همان.