شب قدر، شبى است كه همه امور و مسائل سرنوشت ساز يك سال همه انسان ها از جمله ارزاق، و سرآمد عمرها، و امور ديگر در آن شب مقدر مى شود.[1]
بعضى از ناآگاهان مقدرات الهی را به معناى جبر تفسير كرده اند.[2] و اشکال کرده اند؛ سرنوشت و مقدرات معين انسان تخلف بردار نيست، بنابراين هر سعى و تلاشى در تغيير آن بى ثمر خواهد بود؛[3] اما بررسى منابع اسلامى نشان مى دهد كه تفسير قضا و قدر به اين معنا كاملا نادرست است،[4] که شرح اين سخن در زمينه شب قدر، و عدم تضاد آن با آزادى اراده انسان ها مبسوطاً در ادامه خواهد آمد.[5]
معنای قضا و قدر
«قضا» در اصل به معنای حكم و فرمان و «قدر» به معنای اندازه گيرى است، منتها گاهى قضا و قدر در زمينه «احكام تكوينى» و جهان آفرينش به كار مى رود و گاهى در زمينه «احكام تكليفى و تشريعى».[6]
منظور از قضا و قدر تكوينى اين است كه هر حادثه، پديده و هر موجودى در عالم، علّت و اندازه اى دارد، نه چيزى بدون علّت بوجود مى آيد و نه بدون اندازه گيرى معيّن.[7]
به عنوان مثال شكستن شيشه، به يقين علّتى دارد، یعنی «قضاى تكوينى» است، ارتباط حادثه فوق، با چگونگى علّت آن، (كوچكى و بزرگى سنگ، قوّت و فشار دست، نزديكى و دورى فاصله، وزش و عدم وزش باد) همان «قدر تكوينى» مى باشد.[8]
بنابراين قضاى الهى تمام كارهايى است كه به فرمان خداوند در جهان هستى صورت مى گيرد، خواه بدون واسطه باشد و يا با استفاده از نظام علّت و معلول، و قدر الهى نيز اندازه گيرى اين حوادث در عالم تكوين مى باشد.[9]
بنابراين تولّد يك فرزند از تركيب نطفه پدر و مادر (اسپرم و اوول) يك فرمان تكوينى و قضاى الهى محسوب مى شود، در حالى كه لحظه تولد و چگونگى آن و مشخّصات كودك، قدر الهى است.[10]
لذا هيچ حادثه اى در عالم بدون علّت نيست و حتّى مقدار و كيفيّت حادثه بستگى به مقدار و كيفيّت علّت آن دارد و ديگر اين كه سرچشمه همه موجودات و علّت العلل همه پديده ها و آفريده ها خداوند است و همه از وجود او سرچشمه مى گيرند.[11]
هم چنین قضا و قدر تشريعى به معناى فرمان الهى در تعيين وظايف فردى و اجتماعى انسان ها و مقدار و حدود اين وظايف است، مثلًا مى گوييم نماز واجب است يك فرمان الهى و قضاى تشريعى است، سپس مى گوييم مقدار نماز در هر شبانه روز هفده ركعت است كه يك قدر الهى و تشريعى است، مى گوييم زكات و پرداختن حقوق نيازمندان واجب است كه قضاست، سپس مى گوييم مقدار آن، ده درصد، گاهى پنج درصد و گاهى دو و نيم درصد است كه قدر است.[12]
رابطۀ قضا و قدر با اختیار
اعمال بشر بدون شك در قلمرو قضا و قدر تكوينى هست، زيرا طبق قضا و قدر تكوينى، سلسله نظام علّت و معلول به خداوند منتهى مى شود، ولى اين موضوع هيچگونه مخالفتى با آزادى اراده و مسئوليّت انسان در برابر اعمال او ندارد؛[13] زيرا اراده ما نيز يكى از عوامل و علل پيدايش اعمال ماست.[14]
در تبیین این مسأله باید گفت براى انجام يك كار، عوامل زيادى لازم است كه بعضى از آن ها به طور قطع از اختيار ما بيرون مى باشد. به عنوان مثال وجود عقل و هوش و نيروهاى جسمانى، همه براى انجام يك عمل لازم است و هيچ يك از آن ها به اختيار ما به وجود نيامده است، ولى چون وجود اين عوامل، علّت ناقصه فعل محسوب مى شوند نه علّت تامّه (زيرا انتخاب و اراده ما عامل نهايى وجود فعلى است)، موجب جبر نخواهد شد.[15]
همچنين عوامل فراوانى در بيرون وجود ماست كه به انجام فعل كمك مى كند و يا انجام فعل، بدون آن ممكن نيست، اين عوامل نيز باعث جبر در فعل نمى گردد، مادام كه اختيار، انتخاب و اراده از ما سلب نشده باشد، لذا «عوامل بيرونى» مانند «عوامل درونى» هيچ يك علّت تامّه فعل نخواهد بود.[16]
بنابراین اعمال انسان هم مستند به خود او است و هم مستند به خدا، امّا استناد آن به خود او به خاطر اين است كه با آزادى اراده، آن را انجام مى دهد، و امّا استناد به خدا به خاطر اين است كه هستى انسان و تمام نيروهاى او و حتّى آزادى اراده او از ناحيه خالق جهان آفرينش است.[17]
اين موضوع درست به آن مى ماند كه ما سوار يك قطار برقى شده باشيم كه انرژى لازم براى حركت را از سيم مخصوصى كه در سرتاسر جاده كشيده شده و با حلقه اى به آن مربوط است دريافت مى دارد، از نظر تكوينى ما آزاديم كه اين قطار را به هر سو كه مى خواهيم ببريم، به سوى مراكز پاك و در راه اهداف مقدّس و يا به سوى مراكز آلوده و در راه هاى نامشروع، ولى در عين حال از نظر مقرّرات قانونى به ما دستور داده اند كه مسير اوّل را بپيماييم نه مسير دوّم را.[18]
بديهى است آن كس كه سرپرست مركز مولّد برق است، هر لحظه اراده كند، مى تواند جريان برق را قطع نمايد و قطار ما در جاى خود، در همان لحظه، ميخكوب خواهد شد، لیکن در عين حال به ما مهلت مى دهد، تا مسير خود را انتخاب كنيم. در اين جا رفتن ما به يكى از اين دو مسير به طور قطع به او و به ما استناد دارد، ولى استناد به او هيچ گاه از ما سلب مسئوليّت نكرده و آثار تخديرى ندارد، بلكه با احساس آزادى به ما تحرّك مى بخشد.[19]
اراده الهي و نسبت آن با اختيار انسان
خداوند، داراى اراده تكوينى، و هم تشريعى است،[20] منظور از اراده تشريعى همان اوامر و نواهى الهى است، فى المثل خداوند از ما نماز و روزه و حج و جهاد خواسته،.[21] البته هدف عبادت اجبارى نبوده، بلكه عبادت و بندگى توأم با اراده و اختيار است، و در چنين زمينه اى هدف به صورت آماده كردن زمينه ها تجلى مى كند، فى المثل هنگامى كه گفته مى شود من اين مسجد را براى نماز خواندن مردم درست كرده ام، مفهومش اين است آن را آماده براى اين كار ساخته ام نه اينكه مردم را به اجبار به نماز وادارم.[22]
اراده تكوينى خداوند به معناى آفرينش و خلقت است:[23] اراده ای که سرچشمه وجود كائنات و هستى موجودات است و يا به تعبير ديگر عين ايجاد آن ها مى باشد:[24] «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ؛ فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى گويد: «موجود باش!» آن نيز بى درنگ موجود مى شود!».[25]
اختيار و آزادى اراده به انسان تعلق گرفته، و خدا او را حاكم بر مقدّرات خويش ساخته، منتها گاه مى شود كه انسان سوء استفاده مى كند، و نعمت هاى خدا را در راه معصيت و نافرمانى او به كار مى گيرد، و اين از ناحيه خود او است، امّا آنجا كه حسن استفاده مى كند در حقيقت از يارى خداوند بهره گرفته است.[26]
رابطه تعیین مقدرات در شب قدر با تلاش و اختيار انسان
تعیین جميع مقدرات بندگان در تمام سال در شب قدر هيچگونه تضادى با آزادى اراده انسان و مساله اختيار ندارد، چرا كه تقدير الهى به وسيله فرشتگان بر طبق شايستگي ها و لياقت هاى افراد، و ميزان ايمان و تقوى و پاكى نيت و اعمال آن ها است. يعنى براى هر كس آن مقدر مى كنند كه لايق آن است، يا به تعبير ديگر زمينه هايش از ناحيه خود او فراهم شده، و اين نه تنها منافاتى با اختيار ندارد[27] و بلكه تاكيدى بر آن است.[28]
در این میان آیۀ «يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ؛ خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات میکند؛ و «امّ الکتاب» [= لوح محفوظ] نزد اوست!»[29] يك قانون كلى را بيان مى كند كه در منابع مختلف اسلامى نيز به آن اشاره شده است، و آن اين كه: تحقق موجودات و حوادث مختلف جهان دو مرحله دارد: يكى مرحله قطعيت كه هيچ گونه دگرگونى در آن راه ندارد (و در آيه فوق از آن تعبير به «ام الكتاب»، كتاب مادر شده است) و ديگرى مرحله غير قطعى به تعبير ديگر «مشروط» است كه در اين مرحله دگرگونى در آن راه دارد، و از آن تعبير به مرحله محو و اثبات مى شود.[30] ممكن است، چيزى در آن نوشته شود و سپس محو گردد و به جاى آن چيز ديگرى نوشته شود.[31]
سعادت و شقاوت ما از قسم دوم است و به اعمال ما و تصميم و اراده ما بستگى دارد، و اراده و مشيت الهى نيز در اين جا بر طبق كوشش ما و بر طبق اعمالى است كه انجام مى دهيم.[32]
بر این اساس مسائل مربوط به شفاعت و تأثير دعا و انفاق فى سبيل الله و صله رحم و توبه و مانند اين ها همه به قضاى مشروط باز مى گردد، كه اگر نباشد، تمام درها به روى انسان ها بسته مى شود و همگى در بن بست جبر قرار مى گيرند.[33]
بر این اساس تقدير مقدرات در شب قدر تضادّى با تلاش ها ندارد؛[34] بلکه سرنوشت ما تا آنجا كه با كار و كوشش و تلاش ما مربوط است به دست خود ما است و آيات قرآن نيز با صراحت اين موضوع را بيان مى كند؛ مانند «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى؛ انسان بهره اى جز سعى و كوشش خود ندارد»[35] و «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ؛ هر كس در گرو اعمال خويش است»[36] و آيات ديگر. (هر چند تاثير تلاش و كوشش نيز از سنن الهى و به فرمان اوست).[37]
ولى در بيرون دايره تلاش و كوشش ما و آنجا كه از حريم قدرت ما خارج است، دست تقدير تنها حكمران است، و آنچه به مقتضاى قانون عليت كه منتهى به مشيت و علم و حكمت پروردگار مىشود مقدر شده است انجام پذير خواهد بود.[38] لذا انسان نبايد از اراده و تقديرات الهى و اينكه همه چيز به دست اوست غافل شود و نيز نبايد دست از تلاش و كوشش بردارد.[39]
سخن آخر: (بهترین مقدرات شب قدر، فرج امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است(
بديهى است هيچ كس بهتر از خدا نمى تواند دين و دنياى انسان را حفظ كند و هيچ كس بهتر از او نمى تواند بهترين مقدرات را براى دنيا و آخرت انسان تأمين[40] كند. او سرچشمه همه خيرات و منبع تمام بركات است و هر كس هر چه دارد از او دارد همان گونه كه در قرآن مى خوانيم: «بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ؛ تمام خوبي ها به دست توست و تو بر هر چيزى توانايى».[41]
لذا باید به کلام نورانی امام علی(عليه السلام) تمسک جست که فرمود: «وَ اسْأَلْهُ خَيْرَ الْقَضَاءِ لَكَ فِي الْعَاجِلَةِ وَ الْآجِلَةِ، وَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ؛ و از او بهترين مقدرات را براى امروز و فردا، دنيا و آخرتت بخواه».[42]
اتفاقاً اختصاص دعای شب قدر فقط به فرج امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشرف) از برترین و با ارزش ترین دعا ها می باشد و همه باید به آن مبادرت و اهتمام داشته باشند. چرا که گشایش در امر فرج، گشایش برای تک تک انسان ها و موجودات می باشد.[43]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. پیدایش مذاهب
2. تفسیر نمونه
[1] تفسير نمونه، ج21، ص152.
[2] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج14، ص383.
[3] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ، نصج3، ص496.
[4] همان، ص497.
[5] تفسير نمونه، ج21، ص153.
[6] پيدايش مذاهب، ص20.
[7] همان.
[8] همان.
[9] همان.
[10] همان.
[11] همان، ص21.
[12] همان، ص22.
[13] پيدايش مذاهب، ص27.
[14] همان، ص37.
[15] همان، ص38.
[16] همان.
[17] همان، ص27.
[18] همان، ص 28.
[19] همان، ص28.
[20] پيام قرآن، ج4، ص153.
[21] تفسير نمونه، ج17، ص303.
[22] همان، ج22، ص397.
[23] آيات ولايت در قرآن، ص156.
[24] پيام قرآن، ج4، ص169.
[25] سوره ياسين، آیۀ82.
[26] پيام قرآن، ج4، ص171.
[27] تفسير نمونه، ج27، ص187.
[28] همان، ص188.
[29] سوره رعد، آیۀ39.
[30] برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص488.
[31] همان، ص489.
[32] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص82.
[33] همان.
[34] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص378.
[35] سوره نجم، آيه39.
[36] سوره مدثر، آيه38.
[37] تفسير نمونه، ج7، ص443.
[38] تفسير نمونه، ج7، ص443.
[39] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج12، ص116.
[40] همان، ج9 ، ص703.
[41]سورۀ آل عمران، آيه 26؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج9، ص704).
[42] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج9، ص703.
[43] پاسخ آیت الله العظمی مکارم شیرازی به استفتای اختصاص دعای شب قدر فقط به فرج امام زمان(عج)، http://shabestan.ir/detail/News/554776