از حوادث جانسوز و از دشوارترين لحظات تاريخ كربلا، كه در عظمت و سنگينى با همه آسمان ها و زمين برابرى مى كند[1] تشنگى و بى تابى على اصغر، حلقوم دريده او و پرپر شدنش روى دست پدر[2] و دست و پا زدن در ميان سيلاب خون است که قلب ها را به تپش وا می دارد،[3] و اين حزن و اندوه مضاعف، سيلاب اشك را، بى اختيار در چشم همگان جارى مى سازد.[4]
پيام هاى عاشورا همه شنيدنى است و پيام شهادت جانسوز و رقت بار كودك شيرخوار کربلا که هر شنونده اى را تحت تأثير خود قرار مى دهد،[5] از همه شنيدنى تر و عبرت خيزتر![6] لذا شایسته است ابعاد شهادت آن حضرت مورد واکاوی قرار گیرد كه ذيلاً به بخشى از آن اشاره مى شود.[7]
نحوۀ شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
در روایتی آمده است هنگامى كه امام عليه السلام شهادت خاندان وفرزندانش را ديد و از آنان كسى جز امام و زنان و كودكان و فرزند بيمارش امام سجاد عليه السلام نماند،امام عليه السلام به خيمه ها نزديك شد و فرمود: «نَاوِلُونِي ابْنِيَ الطِّفْلَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ ؛ فرزند خردسالم «على» را به من بدهيد تا با او وداع كنم».[8]
فرزندش را نزد وى آوردند. امام عليه السلام در حالى كه طفلش را مى بوسيد، خطاب به او فرمود: «وَيْلٌ لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ إِذا كانَ خَصْمُهُمْ جَدَّكَ ؛ بدا به حال اين گروه ستمگر آنگاه كه جدت رسول خدا صلى الله عليه و آله با آنان به مخاصمه برخيزد؟». هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود كه حرملة بن كاهل اسدى ، او را هدف قرار داد و تيرى به سوى وى پرتاب كرد و گلوى او را دريد، خون سرازير شد.[9]
امام عليه السلام دست ها را زير گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خون ها را به سوى آسمان پاشيد و گفت: «اللهمّ إن حَبَستَ عنّا النصرَ مِن السماء، فاجَعْل ذلك لِما هو خيرٌ لنا؛ بار الها! اگر در اين دنيا ما (در ظاهر) بر اين قوم پيروز نشديم، بهتر از آن را روزى ما فرما».[10]
بعد از شهادت آن طفل، امام عليه السلام از اسب پياده شد و با غلاف شمشير، قبر كوچكى كند و كودكش را به خونش آغشته ساخت و بر وى نماز گذارد (و دفن نمود).[11]
شهادت علی اصغر؛ اوج قساوت و پلیدی یزیدیان
بى شك دوران حكومت «بنى اميه» از تاريك ترين دوران هايى است كه بر امت اسلامى گذشت، حاكمان «بنى اميه» از «معاويه» گرفته تا آخرين نفر كه «مروان حمار» بود در بى رحمى و قساوت فوق العاده مشترک بودند به همين دليل آنها حق و عدالت، شرف و انسانيت، و همه چيز را در پاى ادامه حكومت ننگين خود قربانى كردند و ظلم و ستم هايى روا داشتند كه در تاريخ بى نظير بود.[12]
در این میان، حکومت یزید، مظهر خشونت و بى رحمى و ظلم و ستم و بيگانه از اسلام[13]وتداعی گر قساوت و وحشى گرى عصر جاهليت بود كه توسط حاكمان بنى اميه كه بازماندگان عصر جاهليت عرب بودند، به محيط اسلام بازگشته و شبيه آن در تاريخ كمتر ديده شده است.[14]
تاريخ بشر حوادث تلخ بى شمارى را به ياد دارد ولى كمتر حادثه اى را همانند حادثه عاشوراى سال 61 هجرى با پى آمدهاى گسترده اش به خود ديده و به ياد مى آورد. که خيانت، بى وفايى، ناجوانمردى، ستمگرى، پليدى، قساوت ، بى وفايى، بى رحمى و مهمان كشى، اینچنین در بالاترین حد ممکن، صورت گیرد.[15]
آری دشمنان ستمگر، قساوت و جنايت را به بالاترين حد خود رساندند كه حتى بر كودك شيرخوار در آغوش پدر نيز رحم نكردند![16] اين صحنه نشان از اوج بى رحمى و سنگ دلى دشمنان دارد. و خدا را شكر كه اين عمل وحشيانه و ددمنشانه، پرده از روى نيات شوم آنها برداشت و رسواى خاص و عام شدند.[17]
اوج مظلومیت امام حسین علیه السلام در کربلا
به يقين قربانگاه عاشورا يك صحنه غم انگيز و گريه خيز بود.[18] لذا ابعاد گوناگونى از مظلوميت در حادثه كربلا ديده مى شود: از جمله كشتن رقت بار، كودك شيرخوار که از ويژگى هاى اين حادثه است كه آن را از حوادث مشابه ديگر جدا مى سازد.[19]
لذا امام عليه السلام - بنا به روایتی دیگر - در ماجرای شهادت علی اصغر علیه السلام فرمود: «یا قَوْمِ قَدْ قَتَلْتُمْ اَخی وَ اَوْلادی وَ اَنْصارِی وَ ما بَقِی غَیْرُ هذَا الطِّفْلِ، وَ هُوَ یَتَلَظّى عَطَشَاً مِنْ غَیْرِ ذَنْب اَتاهُ اِلَیْکُمْ، فَاسْقُوهُ شَرْبَهً مِنَ الْماءِ؛ اى مردم! شما برادر و فرزندان و يارانم را كشتيد و كسى جز اين طفل كه بى هيچ گناهى از تشنگى مى سوزد، نمانده است، او را با جرعه آبى سيراب كنيد».[20]
هم چنین چگونگی شهادت حضرت علی اصغر به روایت «نفس المهموم » اینچنین است: امام عليه السلام فرمود: «يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ ؛ اى مردم اگر به من رحم نمى كنيد به اين طفل خردسال رحم كنيد».[21]
امام عليه السلام در حال گفتن اين سخنان بود كه بناگاه تيرى از سوى ستمگرى سياه دل حرملة بن كامل اسدى حلقوم طفل را پاره كرد و از گوش تا گوش را دريد. امام حسين عليه السلام كف دستش را زير گلوى بريده طفل گرفت و چون از خون پر شد، آن را به آسمان پاشيد،[22] که به تعبیر امام باقر عليه السلام: «فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ ؛ از خون گلوى على اصغر كه امام آنها را به آسمان پاشيد، قطره اى به زمين برنگشت!».[23]
صحنه، به شدت غم انگيز و دردناك است و از عمق مظلوميت امام حسین علیه السلام حکایت دارد.[24] لذا نحوه شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام كه به طور آشكار و در برابر چشمان هزاران نفر و در قلب دنياى اسلام آن روز در اوج مظلوميت اتفاق افتاد، جاى هر گونه انكار و يا توجيهى را از حادثه آفرينان فاجعه كربلا گرفت.[25]
اینگونه است که انتشار اخبار كربلا به ویژه شهادت جانسوز حضرت علی اصغر علیه السلام، تأثير عجيبى در ميان مسلمانان گذاشت، اوج مظلوميت امام حسين عليه السلام و يارانش و نهايت قساوتى كه در شهادت آنان آشكار شده بود، سبب نفرت مسلمانان از دستگاه خلافت اموى شد.[26]
«موسيو ماربين آلمانى»[27] مى گويد: «حسين با قربانى كردن عزيزترين افراد خود، با اثبات مظلوميت و حقانيت خود، به دنيا درس فداكارى و جانبازى آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت و اگر چنين حادثه اى پيش نيامده بود، قطعا اسلام به حالت كنونى باقى نمى ماند و ممكن بود يكباره اسلام و اسلاميان محو و نابود گردند».[28]
سیدالشهدا(ع)؛ تجلی تسلیم در برابر رضای الهی
مقام تسليم؛ یعنی تمام علائق گسسته شده و جميع امور به خداوند متعال واگذار مى شود.[29] به عبارت دیگر: تسلیم یعنی فرد راضى باشد به آنچه خداوند نسبت به آن راضى است، و تسليم خواست و مشيت و مقدرات الهى باشد.[30]
لذا صاحبان مقام تسلیم، در بلا و مشكلات بى تابى و جزع ندارند؛ در همه حال راضى به رضاى خدا و تسليم در برابر اراده او هستند. البته از تلاش و كوشش براى مبارزه با مشكلات و فراهم كردن اسباب نعمت ها فروگذار نمى كنند؛ ولى آنجا كه از تحت اراده آنها بيرون است، جز تسليم و رضا عكس العملى نشان نمى دهند؛ زيرا از يك سو مى دانند خداوند حكيم است و مهربان؛ از هركس، حتى از مادر مهربان تر و جز آنچه كه مصلحت بنده باايمان اوست، مقدر نمى فرمايد.[31]
از سوى ديگر مى دانند بى تابى در برابر بلا و حوادث ناگوار نه تنها مشكلى را حل نمى كند، بلكه اجر و پاداش آنها را بر باد مى دهد و گاه بر مشكلات نيز مى افزايد و سبب يأس و نوميدى و انفعال در برابر هرحادثه اى مى شود.[32]
رسيدن به مقام تسليم از ثمرات مراتب عالى تقوا و يقين است كه وصول به اين مرتبه امرى بس دشوار ولى لازم است.اين مقامى است كه بزرگان دين همچون حسين بن على سيدالشهدا (عليه السلام) به آن دست یافته اند.[33]
علیرغم آنکه به تعبیر شاعر:
چون اصغر ششماهه در آغوش تو جان داد اين صحنه جانسوز زد آتش جگرت را؛[34]
لیکن مقام تسليم در سخنان امام حسين عليه السلام در روز عاشورا موج مى زند.[35]
به ویژه پس از شهادت جانسوز حضرت علی اصغر علیه السلام که آن حضرت فرمود: «یا نَفْسُ اِصْبِری فیما أَصابَکِ، اِلهی تَرى ما حَلَّ بِنا فی الْعاجِلِ فَاجْعَلْ ذلِکَ ذَخیرَةً لَنا فی الاْجِلِ ؛ اى نفس! در برابر اين همه مصيبت شكيبا باش! خدايا! تو مى بينى كه در اين دنياى فانى چه مصائبى براى ما رخ داده، پس آن را براى روز رستاخيزمان ذخيره ساز!».[36]
به گفتۀ شاعر:
چون كه تو خواسته اى باد فداى ره تو سر من پيكر من اكبر من اصغر من
و به قول شاعر ديگر:
يكى درد و يكى درمان پسندد يكى وصل و يكى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد[37]
سخن آخر: (راز صبر عظیم امام حسین(ع) چه بود؟)
از جمله صفات پرهيزكاران اين است كه در بلا همان حالتى را دارند كه در آرامش و آسايش دارند،چرا که هميشه خود را در محضر خدا مى دانند.[38]
لذا توجه به اين حقيقت كه همه اين حوادث در پيشگاه خداوند رخ مى دهد و او از همه چيز آگاه است عامل مهمی براى پايدارى است.[39]
كسانى كه در يك مسابقه مشكل و طاقت فرسا شركت دارند همين كه احساس مى كنند جمعى از دوستانشان در اطراف ميدان مسابقه آنها را مى بينند تحمل مشكلات براى آنها آسان مى شود و با شوق و عشق بيشترى به نبرد با حوادث بر مى خيزند.[40]
جايى كه وجود چند نفر تماشاچى چنين اثرى در روح انسان بگذارد توجه به اين حقيقت كه خداوند مجاهدت هاى ما را در صحنه هاى آزمايش مى بيند، چه عشق و شورى به ادامه اين جهاد در ما ايجاد خواهد كرد.[41]
قرآن مى گويد: به هنگامى كه نوح علیه السلام تحت شديدترين فشار ها از سوى قومش مامور به ساختن كشتى شد خداوند به او دستور داد: «و اصنع الفلك بأعيننا؛ در برابر ما اقدام به ساختن كشتى كن»[42]
جمله «باعيننا؛ در برابر ديدگان علم ما» چنان قوت قلبى به نوح علیه السلام بخشيد كه فشار و استهزاى دشمنان، كمترين خللى در اراده نيرومند او ايجاد نكرد.[43]
از سالار شهيدان و مجاهدان راه خدا، امام حسين علیه السلام همين معنى نقل شده كه در صحنه كربلا به هنگامى كه حضرت علی اصغر علیه السلام با فجيع ترين وجهى شربت شهادت نوشيدند فرمود: «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ ؛ همين كه مى دانم اين مصیبت در محضرت خدا انجام مى گيرد تحمل آن بر من آسان است».[44]
با عنايت بخورم زهر كه شاهد ساقى است با محبت بكشم درد كه درمانم از اوست[45]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها
2. تفسیر نمونه
3. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)
[1] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص546.
[2] همان، ص639.
[3] احكام عزادارى، ص22.
[4] برگزيده تفسير نمونه، ج 2، ص443.
[5] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 2، ص597.
[6] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص500.
[7] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 9، ص399.
[8] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص497.
[9] همان.
[10] همان.
[11] مقتل الحسين خوارزمى، ج 2، ص 32 و بحارالانوار، ج 45، ص 46؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص497).
[12] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 5، ص676.
[13] آيين رحمت، ص16.
[14] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص543.
[15] همان، ص29.
[16] همان، ص500.
[17] همان، ص541.
[18] احكام عزادارى، ص71.
[19] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص33.
[20] معالى السبطين، ج 1، ص 418.
[21] نفس المهموم، ص 349؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص499).
[22] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص499.
[23] همان، ص498.
[24] همان، ص527.
[25] همان، ص665.
[26] همان.
[27] مورخ معروف آلماني.
[28] درسى كه حسين به انسان ها آموخت، ص 284؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص659).
[29] برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جامع السعادات، ج 3، ص 213 .
[30] سوگندهاى پر بار قرآن، ص462.
[31] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 7، ص539.
[32] همان.
[33] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 1، ص203.
[34] «خوشدل تهرانى»؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص701).
[35] سوگندهاى پر بار قرآن، ص462.
[36] معالى السبطين، ج 1، ص 419؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص499).
[37] «بابا طاهر»؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 1، ص196).
[38] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 1، ص188.
[39] تفسير نمونه، ج 1، ص532.
[40] همان، ص533.
[41] همان.
[42] سورۀ هود، آیۀ37؛ (تفسير نمونه، ج 1، ص533).
[43] تفسير نمونه، ج 1، ص533.
[44] بحار الانوار، ج 45، ص 46؛ (تفسير نمونه، ج 1، ص532).
[45] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص500.