ماه محرم، ماه غم و اندوه اهل بيت عليهم السلام و شيعيان آنهاست.[1] در این بین عزادارى و سوگوارى بر امام حسين عليه السلام و ياران باوفايش مورد سفارش و تأكيد اولياى دين بوده است.[2]
گريه كردن بر مصائب امام حسين عليه السلام نيز از شيوه هاى معمول عزادارى است و مورد سفارش نيز قرار گرفته است.[3] از این رو شيعيان و علاقمندان به سالار شهيدان، در همه جاى عالم، همه ساله در مصيبت آن حضرت به ماتم می نشينند و ضمن يادآورى فداكارى و جانبازى حسين بن على عليه السلام و يارانش در مظلوميت آنان نيز اشك می ريزند.[4]
البته پيش از هر چيز بايد به اين حقيقت اعتراف كرد كه متأسفانه در زمينه سوگوارى و گريستن، افراط و تفريط فراوان ديده مى شود. همان طور كه چسبيدن به تشريفات و فراموش كردن اهداف اصلى در اين مورد نيز كم نيست.[5]
بعضى آن چنان مسأله سوگوارى را تحريف كرده اند كه درست به نتيجه اى بر ضد اهداف اصلى آن رسيده اند، تا آن جا كه ريختن یک قطره اشك را جانشين انجام تمام «رسالت ها» و «مسئوليت ها» قرار داده، بلكه با انجام اين عمل مصونيتى براى خود، در مقابل هر گونه عمل خلاف، ظلم، ستم و گناه پنداشته اند، همان مظالم و گناهانى كه ريختن قطرات خون شهيدان به خاطر مبارزه با آن بود. اين برداشت هاى نادرست از اين مسأله نه جزء دين است و نه با هيچ منطقى قابل دفاع.[6]
از سوی دیگر پرسش های متعددی در این زمینه وجود دارد به عنوان مثال گفته می شود آيا گريستن، نشانه ضعف و ناتوانى نيست؟ اگر عقيده نهايى اين است كه شهيدان و جانبازان راه خدا، همانند شهيدان كربلا به اهداف مقدس خود كه نشان دادن چهره اصلى بنى اميه غاصب و ستمگر بود، رسيدند و در اين زمينه پيروز شدند،[7] پس چرا جشن نمى گيريم؟ چرا گريه مى كنيم؟ آيا اين همه گريه در برابر آن پيروزى بزرگ شايسته است؟[8]
اينها مسائل گوناگونى است كه در زمينه مراسم سوگوارى مطرح مى گردد.[9] البته آنها كه اينگونه ايراد ها را مطرح مى كنند، «فلسفه عزادارى » را نمى دانند و آن را با گريه هاى ذليلانه اشتباه مى كنند.[10] لذا ضرورت واکاوی آثار و اسرار گریه بر حضرت سیدالشهدا علیه السلام، غیر قابل انکار است.
فضیلت گریه بر امام حسین علیه السلام در کلام امام رضا علیه السلام
امامان بزرگوار شيعه نه تنها خود در عزاى سالار شهيدان مى گريستند، بلكه همواره مردم را به گريستن بر امام حسين عليه السلام تشويق و ترغيب مى كردند.[11]
تأكيد و توصيه اى كه در روايات نسبت به گريه بر مصائب امام حسين عليه السلام وارد شده است، نسبت به هيچ یک از امامان معصوم عليهم السلام حتى وجود مقدس پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم وارد نشده است. گويا در اين مسئله سرى نهفته است كه ائمه اطهار عليهم السلام اين همه آن را مورد تأكيد و سفارش قرار داده اند.[12]
در این زمینه در ر روايتى از امام رضا عليه السلام آمده است: «فَعَلی مِثْلِ الْحُسَينِ فَلْيَبْكِ الْباكُونَ فَاِنَّ البُكاءَ عَلَيهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظامَ؛ پس بر همانند حسين عليه السلام بايد گريه كنندگان گريه كنند، چرا كه گريه بر آن حضرت گناهان بزرگ را مى ريزد».[13]
آن حضرت در روایتی دیگر فرمودند: «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا وَ بَكَى لِمَا ارْتُكِبَ مِنَّا كَانَ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ ذُكِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَكَى وَ أَبْكَى لَمْ تَبْكِ عَيْنُهُ يَوْمَ تَبْكِي الْعُيُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيَا فِيهِ أَمْرُنَا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ؛ كسى كه مصيبت هايى را كه بر ما وارد شده به ياد آورد و بر آن گريه كند، در قيامت همراه ما خواهد بود. كسى كه به ياد مصايب ما گريه كند و ديگران را بگرياند چشمان او گريان نخواهد شد روزى كه همه چشم ها گريانند، و كسى كه در جلسه اى بنشيند كه در آن جلسه امر ما احيا و برپا داشته مى شود دل او نمى ميرد در روزى كه دل ها مى ميرند».[14]
فضیلت تباکی (خود را به گریه واداشتن)
«تباكى» به معناى آن است كه انسان به خود حالت گريه بگيرد، چرا كه گاه ممكن است برخى از علاقمندان به سبب پاره اى از شرايط، اشك از چشمانشان جارى نشود، ولى اين نبايد سبب عدم شركت در محافل و مجالس حسينى گردد، چرا كه در اين صورت مى توان با «تباكى» و حالت غم و اندوه و گريه به خود گرفتن، به خيل عزاداران پيوست و از پاداش معنوى آن نيز برخوردار شد.[15]
لذا به موازات ثواب هاى عظيمى كه براى گريستن در روايات آمده است، براى گرياندن و حتى «تباكى » (حالت گريه به خود گرفتن) ثواب هاى زيادى ذكر شده است.[16]
از جمله در روايتى در ارتباط با گريه بر مظلوميت اهل بيت عليهم السلام مى خوانيم: «مَن بَکی اَو اَبکی واحِداً فَلَهُ الجَنَّة، وَ مَن تَباکی فَلَهُ الجَنَّة؛ هر كس بگريد و (حتى) يك تن را بگرياند، پاداشش بهشت است و هر كس حالت اندوه و گريه به خود بگيرد پاداش او بهشت است».[17]
عزاداری و گریه؛ تأمین کننده سلامت روح و روان
«اظهار تأثر» به وسيله گريه از نشانه هاى طبيعى و تعادل عاطفى آدمى است. اشخاصى كه كمتر گريه مى كنند و نمى توانند بدين وسيله غم ها، و افسردگى هاى خويش را تخليه كنند و عقده هاى درونى خويش را بگشايند، از روان متعادل و سلامت جسمى و روحى خوبى برخوردار نيستند. به همين جهت روانشناسان معتقدند: گريه، فشارهاى ناشى از عقده هاى انباشته در درون انسان را مى كاهد و درمان بسيارى از آلام و رنج هاى درونى انسان است. در حقيقت اشك چشم به منزله سوپاپ اطمينانى است كه در شرايط بحرانى موجب تعادل روح آدمى مى گردد.[18]
عده اى با توجه به آثار مثبت جسمانى و روانى گريه و تأثير آن در پالايش روح و روان انسان مدعى شدند سر تأكيد ائمه عليهم السلام نسبت به برپايى مجالس عزا به خاطر حسن ذاتى گريه است، به عقيده اينان به خاطر همين حسن ذاتى گريه بود كه حضرت على بن الحسين عليهما السلام در شهادت پدر بزرگوارش ساليان دراز گريان بود![19]
هر چند آثار مثبت گريه در پالايش روح انسان و حتى تكامل آن و ديگر فوايد طبى آن، قابل انكار نيست، ولى چنين تحليلى هرگز نمى تواند سرّ اين همه تأكيد و سفارش ائمه اطهار عليهم السلام براى گريستن بر امام حسين عليه السلام و وعده ثواب هاى فراوان آن باشد. اين تحليل يك اشتباه بزرگ است، هر كس روايات اسلامى را در اين زمينه بخواند، مى داند اهداف مهم ديگرى در كار بوده است.[20]
گریه؛ بیداری وجدان ها
صحنه هاى كربلا چنان بوده است كه هر كس كمترين عاطفه اى داشته باشد، با شنيدن آن متأثر مى شود،[21] زیرا آنچه در درون سينه انسان جاى دارد «قلب» است نه «سنگ»! و اين قلب ترسيم كننده امواج عواطف انسانى است.[22]
لذا قلوب عزاداران، با شنيدن حادثه جان سپردن يك طفل شيرخوار در آغوش پدر، و دست و پا زدن در ميان سيلاب خون، در حادثه كربلا، می تپد، و شراره هاى آتشين خود را به صورت قطره هاى اشک به خارج پرتاب می كند که دليل بر بيدارى آن قلب پر احساس است.[23]
اشک؛ بهترین ابزار در مبارزه منفی با دشمنان اهل بیت علیهم السلام
در وهله ی نخست باید دانست سرچشمه پيدايش مراسم سوگواری از كجاست و چه هدفى را دنبال مى كند؟ تاريخ مى گويد، پس از تسلط بنى اميه بر تمام شئون كشورهاى اسلامى، تمام قشرهاى آگاه در برابر آن خفقان شديد به مبارزه برخاستند، حتى به عقيده بعضى، زاهدان از كار افتاده و گوشه نشين با پوشيدن لباس پشمينه بر ضد بنى اميه كه اهميت خاصى به پوشيدن حرير حتى براى غلامان و آشپزهاى خود مى دادند، دست به يك مبارزه بى سر و صدا زدند.[24]
سوگوارى و يا ريختن قطره اى اشک، عاملى بود براى برانگيختن عاطفه عمومى بر ضد آن دستگاه نقش مؤثر اين برنامه در برپا ساختن جنگ عواطف در آن عصر، و شكل دادن به مبارزات شيعه و سقوط بنى اميه، براى هر كس كه آگاهى مختصرى از تاريخ آن زمان دارد، مخفى نيست.[25]
پس از بنى اميه كه غاصبان ديگرى به نام «بنى عباس» جاى آنها را گرفتند و به اصطلاح، مردم را از چنگال گرگى رها كردند، و به گرگ های دیگر سپردند، اين جنگ عواطف همچنان ادامه يافت.[26]
قابل توجه اين كه در رواياتى كه در زمينه سوگوارى وارد شده است، مى بينيم كه ريختن اشک در رديف احياى برنامه پيشوايان اسلام قرار داده شده؛ به عنوان مثال در حديثى مى بينيم هنگامى كه امام صادق عليه السلام مى خواهد درباره سوگوارى بحث كند، نخست مى فرمايد: «رَحِمَ اللهُ عَبداً أَحْيَا أَمْرَنَا؛[27] خدا رحمت کند بنده اي را که امر ما را زنده مي نمايد».[28]
لازم به ذکر است در مسأله سوگوارى و گریستن بر امام حسین علیه السلام و ابراز تنفر از مخالفان آنها، تنها شخص امام حسين عليه السلام و شخص يزيد مطرح نيست، بلكه بحث از دو مكتب فكرى و عقيدتى و عملى است؛ مكتبى در مسير توحيد، آزادگى، عدالت و حمايت از انسان ها و در مقابل مكتبى وارث ميراث جاهليت، تبعيض، ستم، ناپاكى و تزوير! ... اين جاست كه به اين سؤال پاسخ گفته مى شود، كه مى گويند پس از گذشتن دوران بنى اميه و بنى عباس و تحقق يافتن نسبى اهداف امام حسين عليه السلام و يارانش، ادامه مراسم سوگوارى، بى دليل به نظر مى رسد،حال آنکه سخن از مكتب در ميان است، مكتبى كه در طول تاريخ جريان داشته و دارد، آن چه مربوط به آن است پايان گرفتنى نيست.[29]
گریه؛ پرچم ظلم ستیزی است
همان طور كه استدلالات منطقى و كوبنده مى تواند همبستگى گوينده را با اهداف رهبران آن مكتب آشكار سازد، قطره اشك نيز مى تواند اعلان جنگ عاطفى بر ضد دشمنان آن مكتب محسوب گردد.[30]
گریه برای امام حسین علیه السلام نیز جنبه شخصى ندارد،[31] بلکه به خاطر ظلم هايى است كه دشمنان بر آنها روا داشتند؛ در واقع اعلان جنگ با دشمنان ايشان، و به تعبير ديگر با ظالمان و ستمگران دنياست.[32] چرا كه هدف امام حسين عليه السلام چيزى جز اين نبود.[33]
گریه؛ سلاح برنده امام سجاد علیه السلام برای احیای نهضت عاشورا
از مؤثرترين تدابير ائمه اطهار عليهم السلام براى احياى نهضت عاشورا، گريه بر امام حسين عليه السلام است.[34] لذا علاقمندان به مكتب حسينى با برپايى چنين مجالسى، از اهداف عالى و ارزشمند قيام امام حسين عليه السلام آگاه مى شوند و بر مصائب آن حضرت ويارانش اشك مى ريزند و اين مجالس همواره وسيله مهمى براى بيدارى و آگاهى توده هاى مردم بوده است.[35]
امام سجاد عليه السلام نیز در طول دوران امامتش پيوسته سوگوار قصه عاشورا بود و در اين مصيبت آن قدر گريست كه از «بكائين عالم» (بسيار گريه كنندگان) لقب داده شد.[36]
آن حضرت مى فرمود: «إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِي الْعَبْرَةُ؛ هر زمان كه به ياد قتلگاه فرزندان فاطمه (كربلا) مى افتم، اشك گلوگيرم مى شود».[37]
گريه هاى امام عليه السلام كه در هر مناسبتى به آن اقدام مى كردند باعث بيدارى عمومى و مانع از فراموش شدن نام و ياد شهيدان عاشورا شد.[38]
اشک؛ ترجمان عشق به امام حسین علیه السلام
براى پيوند با یک مكتب، تنها پيوند فكرى كه پشتوانه آن منطق و استدلال است، كافى نيست، بلكه پيوند عاطفى كه از عشق و علاقه و محبت سرچشمه مى گيرد، نيز لازم است؛ زيرا براى پيشبرد اهداف یک مكتب، عقل به تنهايى نارساست، بلكه عقل و عشق بايد به هم بياميزند و چرخ هاى جامعه را در مسير هدف به گردش درآورند.[39]
هميشه زبان، ترجمان عقل بوده، ولى ترجمان عشق، چشم است، آن جا كه اشكى از روى احساس و درد و سوز مى ريزد، عشق حضور دارد، ولى آن جا كه زبان با گردش منظم خود جمله هاى منطقى مى سازد، عقل حاضر است.[40]
گريه بيانگر عواطف و عشق به بنيان گذار اين مكتب است كه درس شجاعت و ايمان و ظلم ستيزى به ما می آموزد؛ مگر مى شود رابطه عميق عاطفى باشد، و قطره هاى اشك در مصائب آنها جارى نشود.[41]
تعظیم شعائر حسینی
اساساً سوگوارى در مرگ اشخاص يك نوع تعظيم و احترام به آنان و رعايت موقعيت و شخصيت شان محسوب مى شود؛ پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم مى فرمايد: «مرده اى كه گريه كننده اى نداشته باشد عزتى ندارد!».[42]
مخصوصاً سوگوارى در مرگ مردان الهى، از مصاديق بارز تعظيم شعائر الهى بوده و تجليل از عقيده و راه و رسم و مجاهدت و تلاش آنان محسوب مى شود. از اين رو، رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم هنگام بازگشت از جنگ احد وقتى كه مشاهده كرد خانواده هاى شهداى قبيله «بنى اشهل» و «بنى ظفر» براى شهيدان خود گريه مى كنند، ولى عموى بزرگوارش حضرت حمزه گريه كننده اى ندارد، فرمود: «لكنَّ حمزة لابواكي له؛ اما امروز حمزه، گريه كننده اى ندارد!».[43]
زنان مدينه با شنيدن اين سخن در خانه حضرت حمزه اجتماع كرده و به سوگوارى پرداختند و بدين وسيله شخصيت عظيم حضرت حمزه مورد تجليل و تكريم قرار گرفت.[44]
اقامه عزادارى و گریستن براى امام حسين عليه السلام، آن شخصيت ممتاز و بى نظيرى كه خود از خاندان عصمت و طهارت بود و از اولياى الهى و امامان معصوم است، علاوه بر تجليل از مقام شامخ آن امام همام، از مصاديق روشن تعظيم شعائر الهى است.[45]
چگونه چنين نباشد و حال آن كه امام حسين عليه السلام كه تمام هستى خويش را يك جا با خداوند معامله كرد و با تمام اهل بيت عليهم السلام و فرزندان در قربانگاه عشق قدم نهاد و مخلصانه از همه چيزش در راه خدا گذشت، بلکه گریه برای امام حسین علیه السلام، تعظيم يكى از بزرگترين شعائر الهى محسوب مى شود.[46]
اشک همراهی با امام حسین علیه السلام
قلب انسان كانون عواطف است و اين عواطف مخصوصا هنگامى كه شديد باشد، در همه وجود انسان اثر مى گذارد. هنگامى كه عزيزى از دست رود، قلب متلاطم مى گردد و اشک جارى مى شود، بغض گلوى انسان را مى گيرد و زبان به اظهار اشتياق به عزيز از دست رفته مى پردازد.[47]
گاهى قطره ه اى اشک پيام آور هدف هاست؛ آنها كه مى خواهند بگويند با مرام امام حسين عليه السلام همراه و با هدف او هماهنگ و پيرو مكتب او هستند؛ ممكن است اين كار را با دادن شعارهاى آتشين و يا با سرودن اشعار و حماسه ها ابراز دارند؛ اما گاهى ممكن است آنها ساختگى باشد؛ ولى كسى كه با شنيدن اين حادثه جانسوز قطره اشكى از درون دل، بيرون مى فرستد، صادقانه تر اين حقيقت را بيان مى كند. اين قطره اشك، اعلان وفادارى به اهداف مقدس ياران امام حسين عليه السلام و پيوند دل و جان با آنها و اعلان جنگ با بت پرستى، ظلم و ستم و اعلان بيزارى از آلودگي هاست.[48]
بدین ترتیب در اين مجالس مردمى، با گريه بر مظلوميت امام حسين عليه السلام، آن حضرت را الگو قرار مى دهند، در واقع زمينه تطبيق اعمال و كردار خويش و همرنگى و سنخيت خود را با سيره عملى آن حضرت فراهم مى سازند.[49]
سخن آخر: (شرط قبولی گریه بر امام حسین علیه السلام چیست؟)
بيان روايات در وعده ثواب هاى عظيم اين مجالس به گونه اى است كه عده اى آن را اغراق آميز دانسته و عده اى هم در نقطه مقابل آن، جنبه افراط را پيموده و معتقد شده اند، همين كه انسان بر امام حسين عليه السلام بگريد، هر چند به قدر بال مگسى باشد اهل نجات است، حتى اگر در باتلاق گناه و فساد فرو رفته باشد. در نگاه اينان همه دروغ گويى ها، خيانت ها، ظلم ها و حق كشى ها با قطره اشكى شسته مى شود![50]
در اين تحليل مردم براى استفاده از ثواب و رسيدن به شفاعت ائمه اطهار عليهم السلام مجالس عزا به پا كرده و بر آنان مى گريند.[51]
در این میان، برخی بر این باورند که امام حسين عليه السلام خود را فدا كرد تا گناهان امت بخشوده شود و امام كفاره گناهان امت باشد. نظير اعتقاد باطلى كه مسيحيان نسبت به حضرت مسيح عليه السلام دارند و مى گويند مسيح عليه السلام با تن دادن به صليب باعث پاک شدن گناهان پيروان خود شد و آنان را رستگار كرد.[52]
معتقدان اين تحليل چنين برداشت كردند امام عليه السلام و يارانش كشته شدند تا ديگران در انجام هر گناه و جنايتى آزاد باشند و در واقع تكليف الهى از آنان ساقط گردد.[53]
همين پندار سبب شده است كه عده اى گمان كنند هر كس بر امام حسين عليه السلام گريه كند، هر قدر در فساد و تباهى غوطه ور باشد و حتى نسبت به ضروريات دين پايبند نباشد، مورد عفو و بخشش قرار گرفته و اهل نجات خواهد بود.[54]
البته هيچ كس نمى تواند شفاعت را انكار كند، ولى شفاعت حساب و كتاب و شرايطى دارد. در این مسیر شاید به احاديثى كه مى فرمايد: «اگر كسى قطره اى اشک براى امام حسين عليه السلام بريزد بهشت بر او واجب مى شود»[55] استناد شود؛ حال آنکه اينگونه احاديث به اين معنا هستند كه شخص، توفيق صالح شدن پيدا مى كند و صالح شدن به انجام تكاليف است نه با ترک آن.[56]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها
2. پيدايش مذاهب
3.احکام عزاداری
[1] كليات مفاتيح نوين؛ ص 600.
[2] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 79.
[3] همان؛ ص 80.
[4] همان؛ ص 66.
[5] پيدايش مذاهب، ص147.
[6] همان؛ ص 148.
[7] همان؛ ص 147.
[8] احكام عزادارى؛ ص 21.
[9] پيدايش مذاهب؛ ص 147.
[10] احكام عزادارى؛ ص 21.
[11] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 52.
[12] همان؛ ص 66.
[13] بحارالانوار، ج 44، ص 284؛ وسائل الشيعة، ج 10، ص 394، ح 8؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص52).
[14] امالى شيخ صدوق، مجلس 17، ح 4؛ (احكام عزادارى ؛ ص4).
[15] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 81.
[16] همان؛ ص 52.
[17] بحارالانوار، ج 44، ص 288؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 52).
[18] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 67.
[19] بحارالانوار، ج 44، ص 284 ؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 67).
[20] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 67.
[21] احكام عزادارى؛ ص 31.
[22] همان؛ ص 22.
[23] همان؛ ص 23.
[24] ر.ک: «الصلة بين التشيع و التصوف»؛ (پيدايش مذاهب؛ ص 148).
[25] همان؛ ص 149.
[26] همان.
[27] معاني الأخبار؛ ج 1؛ ص 180.
[28] پيدايش مذاهب؛ ص 149.
[29] همان.
[30] همان؛ ص 150.
[31] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 81.
[32] احكام عزادارى؛ ص 31.
[33] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 81.
[34] همان؛ ص 51.
[35] همان؛ ص 82.
[36] وسائل الشيعة، ج 2، ص 922، باب 87، ح 7؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 51).
[37] بحارالانوار، ج 46، ص 108؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 51).
[38] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 51.
[39] پيدايش مذاهب؛ ص 150.
[40] همان.
[41] احكام عزادارى؛ ص 31.
[42] المأساة الحسين، ص 118؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 77).
[43] استيعاب، ج 1، ص 275؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 77).
[44] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 77.
[45] همان؛ ص 78.
[46] همان؛ ص 79.
[47] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 8، ص 554.
[48] احكام عزادارى؛ ص 23.
[49] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها؛ ص 75.
[50] همان؛ ص 66.
[51] همان؛ ص 68.
[52] همان؛ ص 69.
[53] همان.
[54] همان
[55] فضل زيارة الحسين عليه السلام، ص 84، ح 74؛ (احكام عزادارى، ص55).
[56] احكام عزادارى؛ ص 55.