ایثار و بخشش در سیرۀ فاطمی از منظر معظم له

ایثار و بخشش در سیرۀ فاطمی از منظر معظم له


مفهوم ایثار/ حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ اسطوره ایثار و از خودگذشتگی/ بخشش لباس عروسی؛ تجلی انفاق از دوست داشتنی ها/ ايثار در پذيرايى از مهمان عرب/ گردنبند با برکت حضرت فاطمه سلام الله علیها/ سوره«هل اتی»؛ نمایانگر اوج ایثار و از خود گذشتگی حضرت زهرا سلام الله علیها/ چراغی که به مسجد رواست، به خانه حرام است‌

فضيلت ها و صفات برجسته روحى و اخلاقى، همچون فداكارى، ايثار، جود، سخاوت و بخشش ؛ در تعيين خط سير تاريخ بشر و تكامل وجودى انسان و رسيدن به قرب الهی نقش به سزایی ایفا می کند و هدف نهايى آفرينش انسان را در بر می گیرد.[1]

در این بین تاريخ اسلام پر است از جلوه هاى ايثار و فداكارى؛[2]در سر سلسله اين مسأله، انبياء و ائمه عليهم السلام، جلوه و درخشندگى خاصى دارند؛[3] و انفاق وجود و كرم را بايد از خاندان جود و كرم حضرات معصومين عليهم السلام آموخت.[4]

 بررسی سیرۀ آنها نشان دهنده ايثار و گذشتن از همه چيز در راه محبوب است، زيرا عظمت او را درك كرده و غير او را ناچيز تلّقى مى كردند.[5]همانگونه که حضرت فاطمه سلام الله علیها كامل ترين الگوی ایثار و بخشش بود و از هيچ فرصتى برای گسترش این فضیلت مهم انسانی فروگذار نكرد؛[6] و اين درسى است بزرگ براى همه انسان هاى آزاده و با هدف و همه ايثارگران و فداكاران تاريخ بشر.[7]

لذا بررسی ابعاد گذشت و ایثار در سیرۀ آن حضرت ، علاوه بر اینکه بهترين نشانه عظمت فاطمه عليها السلام است و مقام فداكارى آن بانوى زنان جهان را بیش از پیش آشکار می سازد،[8] هم چنین به زندگى انسان ها جهت مى دهد و روح فداكارى و ايثار را زنده كرده و آدمى را در برابر مشكلات و حوادث سخت، مقاوم و استوار مى سازد. [9]

مفهوم ایثار

«ايثار» به معناى برگزيدن و مقدم داشتن و برترى دادن ديگرى است.[10]،[11] چرا که دوست دارد ديگران در نعمت باشند، هرچند خودش در محروميّت به سر ببَرد و حتّى حاضر است آنچه را دارد در اختيار ديگران بگذارد و از منافع خود چشم بپوشد که اين حالت والا را «ايثار» مى گويند.[12]

لذا ايثار ، از خود گذشتگى و جانبازى، يكى از مهم ترين صفات برجسته انسانى است که از محبت و فطرت سرچشمه می گیرد؛ هنگامى كه به وجدان خود مراجعه مى كنيم در می یابیم نيكوكارى، ايثار و فداكارى، سخاوت، كمك به ضعيفان، و حمايت از مظلومان، خوب و با ارزش است.[13]

 لذا شخص هنگام عمل، هيچ نوع سود مادّى را در نظر نمی گيرد و حساب و كتابى در ایثار و بخشش مطرح نیست، بلکه انگيزه هاى كار در درون او نهفته و در اعماق قلب او لانه می گزيند و بدون تشويق و تقدير، بدون تظاهر و ريا، بدون انتظار نفع و سود از فردى يا جامعه اى، آن را انجام مى دهد.[14]

اینچنین است که فرد قسمتى از زندگى خود را كه از آن نيز بى نياز نباشد در اختيار دیگر نیازمندان قرار می دهد،[15] مشكلات را براى ناراحتى ديگران پذيرا مى شود؛ هرگاه مشكلى در جامعه پيدا شود او براى حل آن خود را به زحمت مى افكند تا ديگران راحت باشند؛ در واقع اين نوعى ايثار و فداكارى است كه انسان براى راحتى بندگان خدا، مشكلات اجتماعى را تحمل كند.[16]

حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ اسطوره ایثار و از خودگذشتگی

بی شک «فاطمه» سلام الله علیها، اسطورۀ مهربانی،فداكار ی و شجاعت و ايثارگری است؛ آن حضرت همواره در كنار «پدر» بود و گرد و غبار رنج و محنت را از قلب پاك پدر مى زدود.[17]

فاطمه زهرا سلام الله علیها طبق احاديث معروف در حالی که بيش از پنج سال از سن مباركش نگذشته بود، مونس ساعت هاى تنهايى پیامبر صلى الله عليه وآله بود.[18]

گاه دشمنان سنگدل، خاك يا خاكستر بر سر پيامبر صلى الله عليه وآله مى ریختند، هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه وآله به خانه مى آمد، فاطمه عليها السلام خاك و خاكستر را از سر و صورت پدر پاك مى كرد، در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، پيامبر صلى الله عليه وآله مى فرمود: «دخترم! غمگين مباش و اشك مريز كه خداوند حافظ و نگهبان پدر توست».[19]،[20]

در يكى از همان سالها، ابوجهل مشتى از اراذل مكه را تحريك كرد كه به هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه وآله در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شكمبه گوسفندى را بياورند و بر سر حضرت بيفكنند، هنگامى كه اين عمل انجام شد ابوجهل واطرافيانش صدا به خنده بلند كردند و پيامبر صلى الله عليه وآله را به باد مسخره گرفتند.[21]

اين خبر به گوش دختر كوچكش فاطمه عليها السلام رسيد به سرعت به مسجدالحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش ابوجهل و يارانش را با شمشير زبان مجازات كرد، و به آنها نفرين فرمود.[22]،[23]

فاطمه سلام الله علیها در روزهاى جنگ و طوفانى نيز همچون يك مرد شجاع در شعاعى كه مأموريت داشت، از پيامبر صلى الله عليه وآله دفاع مى كرد.[24]

هنگامى كه جنگ «احد» پايان گرفت و تازه لشكر دشمن صحنه را ترك گفته بود و پيامبر صلى الله عليه وآله با دندان شكسته و پيشانى مجروح هنوز در ميدان احد بود، فاطمه عليها السلام با سرعت به «احد» آمد و با اين كه هنوز نوجوان كم سن و سالى بود فاصله ميان «مدينه» و «احد» را با پاى پياده و با شوق زياد طى كرد، صورت پدر را با آب شستشو داد، خون را از چهره اش زدود، اما زخم پيشانى همچنان خونريزى مى كرد.قطعه حصيرى را سوزاند، و خاكستر آن را بر جاى زخم ريخت و مانع خونريزى شد، و عجيب تر اين كه براى جنگى كه در روز بعد اتفاق مى افتاد،اسلحه براى پدر فراهم مى كرد.[25]،[26]

در جنگ احزاب نیز كه از پر رنج ترين غزوات اسلامى است، فاطمه عليها السلام در كنار پيامبر صلى الله عليه وآله بود، آن حضرت به كنار خندق آمد و براى پيامبر صلى الله عليه وآله كه چند روز گرسنه مانده، غذاى ساده اى كه از قرص نانى تجاوز نمى كرد تهيه کرد.[27]

هم چنین آن حضرت به هنگام فتح مكه آب براى شستشو و غسل آماده مى كند تا پیامبر صلى الله عليه وآله گرد و غبار را از تنش بشويد و لباس پاكيزه اى بپوشد و رهسپار مسجد الحرام شود.[28]

بخشش لباس عروسی؛ تجلی انفاق از دوست داشتنی ها

از جمله شرایط انفاق، بخشش از چيزهاى خوب و برگزيده است[29]؛ لذا به هنگام انفاق نباید به سراغ قسمت هاى بى ارزش مال و اجناس رفت، بلکه باید از بهترين قسمت ها كه بر گرفتن آن براى فرد به خاطر مرغوبيت سهل و آسان است در راه خدا نيز از همان انفاق كرد.[30]

حال اگر شخصى، غذاهاى اضافى، لباس هاى كهنه و آنچه را كه نياز ندارد، انفاق كند اشكالى در بين نيست. اين، حدّاقل و پايين ترين مرتبه انفاق است؛ ولى براى رسيدن به بالاترين مراتب انفاق و دست يافتن به كمال، انسان بايد آنچه را كه دوست دارد و خود مى خواهد، انفاق كند.[31]

خداوند در قرآن کریم می فرماید:«يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنْفِقُواْ مِنْ طَيّبَاتِ مَاكَسَبْتُمْ وَمِمَّآ أَخْرَجْنَا لَكُم مّنَ الْأَرْضِ وَلَاتَيَمَّمُواْ ا لْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بَاخِذِيهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَمِيدٌ؛[32]اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از اموال پاكيزه اى كه به دست آورده ايد، يا از زمين براى شما خارج ساخته ايم، انفاق كنيد؛ و به سراغ قسمتهاى ناپاك (براى انفاق) نرويد، در حالى كه خودتان حاضر نيستيد آنها را بپذيريد، مگر از روى اغماض، و بدانيد خداوند بى نياز و شايسته ستايش است».[33]

لذا انفاق كنندگان باید بهترين بخش از اموال خود را در راه خدا انفاق كنند، چرا كه عيناً به آنها باز مى گردد، آيا كسى دوست دارد لباس هاى كهنه، اموال نامرغوب براى او بياورند؟ بنابراين نبايد تنها همت او اين باشد كه اموال بى ارزش خود را در راه خدا انفاق كند.[34]

از سوی دیگر انسان در صورتى به مقام برّ و نيكوكارى مى رسد كه از بهترين ها انفاق كند به تعبیر قرآن کریم: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ...؛[35] هرگز به مقام نيكان و خاصّان نخواهيد رسيد، مگر آن كه از آنچه كه دوست مى داريد، انفاق كنيد».[36] نه اين كه هر چه اضافه و غير مورد نياز باشد و مورد مصرف قرار نگيرد را به فقراء بدهيم، چون در اين صورت به حقيقت برّ و نيكوكارى دست نخواهيم يافت.[37]

لذا غذاى مانده، لباس مندرس و پاره، ميوه گنديده، لوازم زايد و مانند اينها را نباید انفاق کرد كه بى ارزش اند، بلكه از چيزهاى خوب و ارزشمند خود باید انفاق كرد؛ چيزى را در راه خداوند به نيازمندان بدهيم كه خود دوست مى داريم. همان غذايى كه مى خوريم در انفاقمان به نيازمندان بخورانيم. همان جامه اى كه بر تن فرزندان خود مى كنيم، بر فرزندانشان بپوشانيم و همان آسايشى كه براى خود و خانواده خود مى خواهيم، براى آنان بخواهيم و فراهم آوريم.[38]

ضرورت این مسأله از آن جهت است که انفاق در راه خدا براى تقرب به ذات پاك او است ؛ چگونه ممكن است انسان به خداوند بزرگى كه تمام عالم هستى از اوست، به وسيله اموال بى ارزش و از مصرف افتاده، تقرب جويد؛ لذا در فرهنگ قرآنى براى انفاق، باید بهترين را انتخاب نمود.[39]

آری اگر خواهان صعود به اوج قلّه احسان و نيكوكارى هستيم، بايد از محبوبترين اموالمان در راه خداوند، و فقط براى رضاى او، انفاق كنيم.[40] چرا که انفاق مورد علاقه انسان؛ مقياسى است براى سنجش ايمان و شخصيت![41] اینگونه است که اگر انسان به هنگام انفاق بهترين اموالش را انتخاب كند نورانيّت خاصّى برايش ايجاد شده، و قلب و روحش روحانيّت عجيبى پيدا مى كند.[42]

البته اين سخن بدان معنى نيست كه انفاق از چيزهاى ديگر، مخصوصاً لوازمى كه مورد نياز نيست و در خانه انباشته شده، پسنديده و نيكو نیست و نبايد آنها را به نيازمندان داد؛ بلكه رسيدن به مقام «برّ» انفاق از بهترين چيزها را مى طلبد.[43] هر چند انفاق از اجناس دست دوم قابل استفاده نيز اشكالى ندارد، امّا انفاق واقعى آن است كه انسان آنچه را دوست دارد و بهتر است، براى انفاق انتخاب كند.[44]

اولياى خدا نیز همواره از بهترين اموالشان انفاق مى كردند، به عنوان نمونه در سیرۀ حضرت زهرا عليها السلام می خوانیم: به هنگام عروسى آن حضرت، وقتى ايشان را به خانه شوهر مى بردند، نيازمندى از آن حضرت درخواست كمك كرد، ايشان با آن كه لباس كهنه و عادى اضافه همراه خود داشت و مى توانست آن را انفاق كند، لباس عروسى خود را به نيازمند داد و خود لباس كهنه پوشيد.[45]،[46]

آری اینچنین حضرت زهرا عليها السلام در شب زفاف پيراهن عروسيش را به فقيرى صدقه داده، و با پيراهن كهنه و معمولى به خانه بخت مى رود.[47]،[48]

بی تردید در تمام تاريخ بشريّت، چنين انفاق خالصانه اى را نمى توان يافت كه دختر جوان تازه عروسى، لباس عروسى اش را به نيازمندى بدهد. اين ایثار و بخشش، به راستى مصداق روشن آيۀ شريفه قرآن کریم[49] است که سفارش مى كند از بهترين ها انتخاب و به فقرا داده شود.[50]

ايثار در پذيرايى از مهمان عرب

مهمان نوازى شوهر منوط به ايثار و پذيرايى همسر او است، لذا اگر اميرالمؤمنين على عليه السلام مهمان نواز بود و از نيامدن و نرسيدن مهمان محزون مى گشت، يكى از عواملش اطمينان خاطر از آمادگى و پذيرايى فاطمه عليه السلام بوده است.[51]

در فرازی از تاریخ مى خوانيم؛ شخصی خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: گرسنه ام، پيغمبر صلى الله عليه و آله دستور داد از منزل غذائى براى او بياورند، ولى در منزل حضرت غذا نبود، فرمود: چه كسى امشب اين مرد را ميهمان مى كند؟ در رواياتى كه از طرق اهل بيت علیه السلام رسيده مى خوانيم: مردم عربی میهمان على علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و فرزندان او بودند، و كسى كه كودكان را گرسنه خواباند بانوى اسلام فاطمه زهرا علیهالسلام بود[52]،[53]

در این میان فاطمه عليهالسلام با توافق اميرالمؤمنين، بچه ها را بدون طعام به هر طريقى بود خوابانيد و خود نيز گرسنه ماند و على عليه السلام چراغ را به بهانه معيوب بودن روشن نكرد و در تاريكى شب از مهمان پذيرايى نمود و او را سير كرد و به مهمان چنين وانمود كرد كه او نيز طعام مى خورد، تا مهمان متأثر نگردد.[54]

گردنبند با برکت حضرت فاطمه سلام الله علیها

جابربن عبداللَّه انصارى مى گويد: روزى نماز عصر را با پيغمبر صلى الله عليه و آله خوانديم؛ اصحاب اطرافش نشسته بودند ناگاه پيرمردى خدمت رسول خدا رسيد كه لباس كهنه اى پوشيده بود و از شدّت پيرى و ناتوانى نمى توانست بر جاى خودش قرار گيرد.[55]

پيغمبر متوجّه او شد و از احوالش پرسيد؛ عرض كرد: يا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله مردى گرسنه هستم سيرم كن، برهنه ام لباسى به من عطا كن، تهى دستم چيزى به من بده، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: من اكنون چيزى ندارم ولى تو را به جايى راهنمايى مى كنم شايد حاجتت برآورده شود، برو به منزل شخصى كه خدا و رسول را دوست دارد، خدا و رسول نيز او را دوست دارند؛ برو به خانه دخترم فاطمه عليها السلام شايد به تو چيزى عطا كند. سپس به بلال فرمود: پيرمرد ناتوان را به خانه فاطمه سلام الله علیها راهنمايى كن.[56]

بلال به اتّفاق پيرمرد به خانه فاطمه سلام الله علیها رفتند. پيرمرد عرض كرد سلام بر شما اى خانواده نبوّت و مركز نزول فرشتگان. فاطمه عليها السلام جوابش را داد و فرمود كيستى؟[57]

عرض كرد: فقيرى هستم كه به خدمت پدرت رسيدم، مرا به سوى شما فرستاد. اى دختر پيغمبر من هم گرسنه ام هم برهنه ام و هم فقيرم لطفاً من را بى نياز كنيد.[58]

حضرت فاطمه سلام الله علیها كه هيچ غذايى در خانه سراغ نداشت، پوست گوسفندى را كه فرش امام حسن و امام حسين عليه السلام بود به پيرمرد داد.[59]

پيرمرد عرض كرد: اين پوست چگونه نياز من را برطرف مى كند؟ حضرت فاطمه عليها السلام گلوبندى را كه دختر عمويش به وى هديه كرده بود به او داد و فرمود: اين را بفروش و زندگى خودت را با آن تأمين كن.[60]

پيرمرد برگشت و جريان را خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عرض كرد. آن حضرت گريست و فرمود: گردن بند را بفروش تا خدا به بركت عطاى دخترم براى تو گشايشى فراهم سازد. عمّار ياسر از رسول خدا صلى الله عليه و آله اجازه گرفت كه آن گردن بند را خريدارى كند.[61]

از پيرمرد پرسيد آن را چقدر مى فروشى؟ گفت: به بهاى آن كه شكمم را از نان و گوشت سير كنى، و يك برد يمانى بر تنم بپوشانى تا با آن نماز بخوانم، و يك دينار پول بدهى تا مرا نزد اهل و عيالم برساند. عمّار گفت: من اين گردن بند را به بيست دينار و دويست درهم و يك برد يمانى و يك حيوان سوارى و نان و گوشتى كه تو را سير كند مى خرم. پيرمرد گردن بند را به عمّار فروخت و پولش را تحويل گرفت و خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله برگشت. حضرت از او پرسيد: آيا نيازت برطرف شد؟[62]

عرض كرد: آرى، به بركت عطاى فاطمه عليها السلام بى نياز شدم. حضرت فرمود: خدا در عوض، به فاطمه سلام الله علیها عطايى بكند كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده باشد. و بعد به اصحابش فرمود: خدا در اين دنيا چنين عطايى را به فاطمه سلام الله علیها كرده است، زيرا پدرى مثل من و شوهرى مثل على و فرزندانى چون حسن و حسين به او داده است. وقتى عزرائيل فاطمه سلام الله علیها را قبض روح مى كند و در قبر از او بپرسند پيغمبرت كيست؟ جواب مى دهد: پدرم. و اگر بپرسند: امامت كيست؟ جواب مى دهد: شوهرم على عليه السلام.[63]

عمّار گردن بند را گرفت و در پارچه يمانى گذاشت و به غلامش گفت: اين را ببر خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله تقديم كن، خودت را نيز به آن حضرت بخشيدم. وقتى غلام پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت، حضرت مال را با غلام به فاطمه علیها السلام بخشيد.[64]

فاطمه سلام الله علیها گردن بند را گرفت و غلام را آزاد نمود، هنگامى كه غلام ديد آزاد شده است، خنديد. علّت خنده اش را پرسيدند، جواب داد: از بركت اين گردن بند مرا شگفت آمد، زيرا گرسنه اى را سير كرد و برهنه اى را پوشش داد و تهى دستى را بى نياز كرد و بنده اى را آزاد نمود، در حالى كه باز به صاحبش رسيد.[65]،[66]

سوره«هل اتی»؛ نمایانگر اوج ایثار و از خود گذشتگی حضرت زهرا سلام الله علیها

در این زمینه «ابن عباس» مى گويد: حسن و حسين عليهما السلام بيمار شدند پيامبر صلى الله عليه و آله با جمعى از ياران به عيادتشان آمدند، و به على عليه السلام گفتند: اى ابوالحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى كردى، على عليه السلام و فاطمه عليها السلام و فضه كه خادمه آنها بود، نذر كردند: اگر آنها شفا يابند سه روز روزه بگيرند، طبق بعضى از روايات حسن و حسين عليهما السلام نيز گفتند: ما هم نذر مى كنيم روزه بگيريم.[67]

چيزى نگذشت هر دو شفا يافتند، در حالى كه از نظر مواد غذائى دست خالى بودند على عليه السلام سه من جو قرض نمود، فاطمه عليها السلام يك سوم آن را آرد كرد، و نان پخت، هنگام افطار، سائلى بر در خانه آمده، گفت:«السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ؛ سلام بر شما اى خاندان محمّد»! [68]مستمندى از مستمندان مسلمين هستم، غذائى به من بدهيد، خداوند به شما از غذاهاى بهشتى مرحمت كند، آنها همگى مسكين را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند.[69]

روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار، وقتى كه غذا را آماده كرده بودند (همان نان جوين) يتيمى بر در خانه آمد آن روز نيز، ايثار كردند و غذاى خود را به او دادند (بار ديگر با آب افطار كردند و روز بعد را نيز روزه گرفتند).[70]

در سومين روز، اسيرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد، باز هر كدام سهم غذاى خود را به او دادند هنگامى كه صبح شد، على عليه السلام دست حسن عليه السلام و حسين عليه السلام را گرفته بود و خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند.[71]

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روز بعد امام حسن و امام حسين عليهما السلام را، در حالى كه رنجور و ضعيف شده بودند و از شدّت ضعف به خود مى لرزيدند مشاهده كرد و از اين وضع ناراحت شد و از سوى ديگر چشم هاى گودرفته فاطمه عليها السلام بر ناراحتى و حزن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم افزود، از على عليه السلام پرسيد:يا على! چرا بچّه ها اين قدر ضعيف و رنجور شده اند؟ چرا رنگ دخترم فاطمه سلام الله علیها پريده است؟[72]

حضرت على عليه السلام جريان را براى آن حضرت بازگو كرد، در اين هنگام جبرئيل نازل شد و آيات سوره انسان را آورد.[73]

در سوره «دهر»، هجده آيه درباره فداكارى اميرمؤمنان عليه السلام و همسرش زهراى مرضيه و فرزندانش امام حسن و امام حسين عليهم السلام كه سه روز روزه گرفتند و طعام افطار خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند بيان داشته و كار آن ها را بسيار ستوده و وعده انواع نعمت هاى بهشتى را به آن ها داده است.[74]

دقت در آيات سوره «دهر» نشان مى دهد كه خداوند چگونه از اين سخاوتمندان ايثارگر مدح و ستايش كرده و عمل آنها را ستوده و بالاترين پاداش را براى آنها قرار داده است. در يك جا از آنها به عنوان «ابرار» و در جاى ديگر از آنها به عنوان «عباداللّه» (بندگان خاص خدا) ياد كرده است.[75]

سخن آخر:( چراغی که به مسجد رواست، به خانه حرام است)

در خاتمه باید گوشزد کرد فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت به ویژه سیرۀ حضرت زهرا سلام الله علیها این است که حتی در سخت‌ترین شرایط برای خدا، بذل و بخشش کرده و با کردار و عمل و گفتار بیان فرمودند: «چراغی که به مسجد رواست، به خانه حرام است».[76]

به عنوان نمونه امام حسن عليه السلام درباره حضرت زهرا عليها السلام مى فرمايد: مادرم را در شب جمعه ديدم كه تا صبح مشغول عبادت پروردگار و پيوسته در حال ركوع وسجود بود تا اينكه سفيده صبح نمايان گشت، و شنيدم كه براى مؤمنين، آن هم با ذكر اسامى آنان، فراوان دعا مى كرد، در حالى كه براى خودش چيزى طلب نكرد. عرض كردم: مادرم! چگونه است كه براى ديگران دعا مى كنى، براى خود دعا نمى كنى؟ فرمود: فرزندم! «الْجارُ ثُمَّ الدَّار؛اوّل همسايه، سپس خانه!».[77]،[78]

و یا در داستان سوره دهر نه تنها حضرت على عليه السلام غذاى خودش را به فقير داد، بلکه حضرت فاطمه عليها السلام نيز با ميل و اختيار غذايش را در اختيار نيازمند قرار داد، و امام حسن و امام حسين عليهما السلام نيز اين كار را با ميل و اختيار انجام دادند. و اين نهايت ايثار است كه على رغم نياز شديد خويش انفاق مى كنند و اینچنین در قرآن مجيد ستوده شده و از ارزش هاى والاست.[79]

 اما افسوس و صد افسوس، که در جامعه به غلط مرسوم شده که مى گويند: «چراغى كه به خانه رواست به مسجد حرام است». يا «ما كه خودمان لنگ هستيم، چرا بايد به فكر ديگران باشيم».[80] و این سخن نادرست را، نه‌تنها برای مسجد، که برای همسایه و دیگر افراد نیز به‌کار می‌برند؛سخنان و منطق هايى كه در آنها نشانه هايى از ضعف توكل به خداوند متعال مشاهده می شود .[81]

حال آنکه خط ايثار حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا عليها السلام كه سوره هل أتى درباره آنان و امام حسن و امام حسين عليهما السلام نازل شد نشان می دهد همت گروهی آن بزرگواران، در سخت ترین حالت، به قدرى بالاست كه به مقام «ايثار» رسيده اند؛ مقامى به مراتب بالاتر از انفاق، كه همگان سعادت آن را ندارند، و از صفات ويژه مؤمنان واقعى است..[82]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص133.

[2] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 10 ؛ ص320.

[3] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص231.

[4] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص107.

[5] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص231.

[6] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص102.

[7] همان؛ ص213.

[8] همان.

[9] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص49.

[10] سورۀ مدثّر؛ آيه 24(تفسیر نمونه؛ ج 25؛ ص 236).

[11] لغات در تفسير نمونه ؛ ص669.

[12] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص290.

[13] پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص480.

[14] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص622.

[15] همان.

[16] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص590.

[17] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص31.

[18] همان.

[19] سيره ابن هشام؛ ج 1؛ ص 416.

[20] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص31.

[21] همان؛ص32.

[22] صحيح بخارى؛ ج 5؛ ص 8.

[23] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص32.

[24] همان؛ص33.

[25] اين غزوه« حمراء الاسد» بود كه مشركان از نيمه راه به سوى مدينه بازگشتند تا ضربه اى را كه در« احد» زده بودند تكميل كنند، اما خدا مى خواست مأيوس و نوميد بازگردند، اما وقتى خود را با مسلمانان شجاع و حتى كسانى كه در« احد» مجروح شده بودند، مواجه ديدند، ترسيدند و بازگشتند.

[26] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص33.

[27] همان؛ ص34.

[28] همان.

[29] مجمع البيان، ج 2، ص 82.

[30] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص120.

[31] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص136.

[32] سوره بقره؛ آيه 267.

[33] شان نزول آيات قرآن ؛ ص74.

[34] پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص461.

[35] سورۀ آل عمران؛ آيه 92.

[36] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص136.

[37] آيات ولايت در قرآن ؛ ص233.

[38] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص112.

[39] تفسير نمونه، ج 2، ص: 335.

[40] والاترين بندگان ؛ ص138.

[41] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص3.

[42] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص37.

[43] والاترين بندگان ؛ ص138.

[44] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص36.

[45] احقاق الحق؛ ج 10؛ ص 401( به نقل از كتاب« مظهر ولايت»؛ ص 269).

[46] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص136.

[47] سيره چهارده معصوم؛ ص 181.

[48] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص37.

[49] سوره آل عمران، آيه 92.

[50] آيات ولايت در قرآن ؛ ص233.

[51] شان نزول آيات قرآن ؛ ص442.

[52] مجمع البيان؛ ج 9؛ ص 260.

[53] شان نزول آيات قرآن ؛ ص442.

[54] همان.

[55] گفتار معصومين(ع) ؛ ج 1 ؛ ص126.

[56] همان.

[57] همان.

[58] همان؛ ص127.

[59] همان.

[60] همان.

[61] همان.

[62] همان.

[63] همان.

[64] همان؛ ص128.

[65] بحارالانوار؛ ج 43؛ ص 56.

[66] همان؛ ص128.

[67] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص290.

[68] شان نزول آيات قرآن ؛ ص477.

[69] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص291.

[70] همان.

[71] شان نزول آيات قرآن ؛ ص477.

[72] آيات ولايت در قرآن ؛ ص216.

[73] همان.

[74] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 14 ؛ ص771.

[75] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص388.

[76] آيات ولايت در قرآن ؛ ص232.

[77] علل الشرايع؛ ج 1؛ ص 182 ، بحارالانوار؛ ج 86؛ ص 313؛ ح 19.

[78] كليات مفاتيح نوين ؛ ص965.

[79] آيات ولايت در قرآن ؛ ص232.

[80] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص327.

[81] همان.

[82] آيات ولايت در قرآن ؛ ص231.

captcha