عدالت اجتماعى ، اصل اساسى حاكم بر اجتماعات بشرى است؛ [1] هم چنین یکی از موضوع های بسیار مهم در اسلام است که در دین مبین اسلام مورد تاکید فروان قرار گرفته[2] و به عنوان نخستين شرط نظام جامعه اسلامى شمرده مى شود.[3]
بی شک تأمل در مجموعه اى از تواريخ انبياء حاکی از احكام و قوانينى است كه ضامن عدالت اجتماعى است؛[4] در این زمینه قرآن مى فرمايد:«لَقَدْ ارْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِنَاتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزَان لِيَقُومَ الَّناسُ بِالْقِسْط؛ ما پيامبران خود را با دلايل آشكار و كتب آسمانى و قوانين لازم فرستاديم تا مردم جهان را به عدل و داد، رهبرى كنند».[5]،[6]
بنابراین توجه فوق العاده اسلام به مساله عدالت اجتماعى در هر شكل و هر صورت و انواع تاكيداتى كه در تعالم اهل بیت(علیهم السلام) بكار رفته نشان ميدهد كه اسلام تا چه اندازه در اين مساله مهم انسانى و اجتماعى، حساسيت دارد، اگر چه با نهايت تاسف ميان عمل مسلمانان، و اين دستور عالى اسلامى، فاصله از زمين تا آسمان است![7] و كمتر كسى از حكمرانان و زمامداران تاريخ توانسته اند آن را اجرا كنند جز انبياء و اوصياء كه همواره در خط عدالت اجتماعى گام برمى داشتند هرچند هميشه با موانعى روبرو بودند.[8]
در این میان بانوى اسلام فاطمه زهرا (سلام الله علیها) براى پيشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت در برهه های مختلف به ویژه در دفاع از حریم ولایت بزرگترين فداكارى را به خرج داده ، و با ايمانى محكم و تفكرى عالى، علی(علیه السلام) را با تمام وجود در اين مسير مورد حمایت قرار داده است.[9] تا از این رهگذر آمادگيهاى روحى فرهنگى و اجتماعى جامعه براى تحقّق عدالت اجتماعی ارتقا یابد، که در ادامه أهم آن مورد واکاوی قرار خواهد گرفت.[10]
تأملی در مفهوم عدالت اجتماعی
بی شک اصول زندگى فردى و اجتماعى مردم را عدالت تشکیل می دهد[11]، در این بین تقوا به عنوان مصداق بارز عدالت فردی موجب حاكميت عدالت اجتماعى است.[12]
از این جهت عدالت اجتماعی را می توان «مراعات حقوق افراد» دانست، و نقطه مقابل آن «ظلم» يعنى حق ديگرى را گرفتن و به خود اختصاص دادن، يا حق كسى را گرفتن و به ديگرى دادن، يا تبعيض قائل شدن، به اين ترتيب كه به بعضى حقوقشان را بدهند و به بعضى ندهند.[13]
بدین ترتیب مفهوم«عدالت» در مقابل جور و تجاوز به حقوق ديگران است، به اين صورت كه فردى حق ديگرى را غضب كرده و براى خود بردارد، و مى دانيم عدالت كامل در جامعه انسانى آن زمان برقرار مى شود كه نه كسى تجاوز به حقوق ديگرى كند، و نه حق كسى را به ديگرى دهد.[14]
از سوی دیگرشاهدیم بسيارى از افراد كم اطلاع بر قوانين اسلام ، يك حكم را به طور مستقل و منهاى تمام احكام ديگر مورد بررسى قرار مى دهند، و آن حكم را در يك جامعه صد در صد غير اسلامى فرض مى كنند، ولى اسلام مجموعه احكامى است كه پياده شدن آن در يك اجتماع سبب اجراى عدالت اجتماعى مى گردد.[15]
به عنوان نمونه توزيع عادلانه ثروت ها و درآمدها، كنترل و نظارت بر حسن جريان امور و قيام به عدالت، از ديدگاه اسلام در گرو پيروى از شرايع الهى است، لذا هرچند بشر بتواند با علم و تجربه، الگوهايى براى نظام هاى اجتماعى طراحى كند ولى تأمين عدالت، مقوله ديگرى است كه بشر به [16]لحاظ تأثيرپذيرى از نفع طلبى هاى فردگرايانه به يقين، به تنهايى از عهده آن بر نمى آيد[17]،لذا قطعاً عدالت اجتماعى در بسيارى از موارد نياز به چشم پوشى از منافع شخصى و ايثار و فداكارى دارد و اين امر بدون انگيزه هاى مذهبى و ايمان دينى ميسّر نيست.[18]
با این تفاسیر مسئولان باید از تقوا و پارسايى برخوردار باشند، تا از افتادن در ورطه يك جانبه نگرى، دنيازدگى و دلبستگى هاى مادى، قوميتى و نژادى دور بمانند و عادلانه به مردم جامعه نگاه كنند و برنامه هاى توسعه را بر محور عدالت قرار دهند.[19]
از سوی دیگر تحقق مفهوم عدالت اجتماعى و اقامه قسط و عدل، ناظر بر سياستگذارى ها ، برنامه ريزى ها، جهت گيرى برنامه ها و فعاليت هاى مختلف كشور طىّ يك فرآيند حساب شده است که در نهایت به بهره مندى اقشار مختلف مردم از امكانات طبيعى كشور و بسط عدالت اجتماعى منتهی می شود و جامعه را در مسير رشد و توسعه قرار مى دهد؛ به نحوی که چنگال ظالمان از گريبان مظلومان جدا شود؛ و حقوق مستضعفان استیفا گردد.[20] ،[21]
عدالت فردی؛ روح عدالت اجتماعی
عدالت فردی در مفهوم گسترده اسلامى اش به معنى ترك گناهان كبيره، و عدم اصرار بر صغائر آمده، يا به تعبير دقيقتر، آن حالت خدا ترسى باطنى است كه به صورت يك ملكه و خصلت در آمده و او را از انجام گناه باز مى دارد، و سدّى ميان انسان و گناه مى كشد.[22]
تقوا همان بازدارنده باطنى و سدّى درونى است كه مانع مى شود انسان گناه كند. البتّه تقوا درجاتى دارد: گاهى در سرحدّ عدالت است وگاه مافوق عدالت تا اينكه به درجه عصمت مى رسد، چون مقام عصمت هم مرحله عالى تقواست. پس آن احساس مسؤوليّت درونى انسان و آن حالت وقايه (خود نگهدارى)، تقواست.[23]
حال وقتی تقوا به معناى احساس مسئوليت الهى، بر جامعه حاكم شود، كمتر كسى به حقوق ديگرى تجاوز مى كند و دست به ظلم و ستم مى آلايد و هنگامى كه تقوا به معناى وظيفه شناسى حاكم شود، جامعه روزبه روز گسترش پيدا مى كند كه نتيجه آن تحقق عدالت اجتماعی است.[24]
لذا تقوا موجب حاكميت عدالت اجتماعى است.[25] به عبارت دیگر عدالت فردی،روح جامعهّ انسانى، و روح حكومت و روح تحقق عدالت اجتماعی است. [26]
اینگونه است که بانوى اسلام (عليها السلام) در دفاع از حریم ولایت و در راستای تحقق عدالت اجتماعی ؛ به مسأله مسئوليت مسلمانان در برابر اسلام و قرآن باز مى گردد، و آنها را به تقوا دعوت مى كند، مخصوصاً روى مسأله عاقبت و پايان كار تكيه كرده، و بر اين اصل اصرار ميورزد كه: مراقب باشيد و كارى كنيد كه مسلمان از دنيا برويد! قلب و جان خود را به نور علم و دانش روشن سازيد كه فقط آگاهان احساس مسئوليت مى كنند و از خدا مى ترسند و در خط تقوا گام بر مى دارند.[27]
عدالت اجتماعی ؛ مایۀ آرامش دلها
گفتنی است حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در واپسين لحظه عمر كوتاه و پر درد و رنجش بالخصوص همچون شمعى مى سوخت تا اطراف خود را روشن سازد و گمراهان را نجات دهد و مدافع حق و عدالت باشد.[28] از این رو براى ايجاد صلح و صفا و نظم و آرامش و مبارزه با انواع انحرافات در جامعۀ اسلامی، نخست باید به سراغ احياى عدالت اجتماعى رفت. [29]
لذا آن حضرت در خطبه فدکیه از عدالت با تعبیر «..وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ؛«عدالت را مايه هماهنگى دل ها» یاد نمود.[30] عدالتى كه زمين و آسمان به سبب آن برپاست، عدالتى كه مايه آرامش و آسايش و نظم امور است .[31]
تأمل در کلام نورانی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نشان می دهد عدالت اجتماعى، كينه ها را از دل مى شويد، و به نابسامانى ها، سامان مى بخشد.[32] همانطور که چنانچه در جامعه اسلامی افرادی برای مخارج اولیه خود محتاج باشند و عده ای در ناز و نعمت باشند محبت جای خود را به کینه و بغض خواهد داد.[33]
اینگونه است که همه دانشمندان علم اخلاق، قائلند رمز خوشبختى و سعادت حقيقى بشر در تعديل احساساتش نهفته است كه از آن به عدالت تعبير مى شود و آن به معناى واقعى كلمه در منطبق كردن مسير زندگى با راه خدا كه صراط مستقيم است خلاصه مى شود؛ زيرا روح آرامش و اطمينان آن جاست. در حديثى كه از پيشوايان ما نقل شده، به اين نكته لطيف اشاره شده كه: «الِانْسانُ هُوَ الْمَرْءُ الْمُؤْمِن؛ انسان واقعى همان فردى است كه ايمان داشته باشد».[34]
با این تفاسیر می توان دریافت امنيت و آرامش روحى تنها موقعى به دست مى آيد كه در جوامع انسانى دو اصل حكومت كند، ايمان و عدالت اجتماعى ، اگر پايه هاى ايمان به خدا متزلزل گردد و احساس مسئوليت در برابر پروردگار از ميان برود و عدالت اجتماعى جاى خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنيت در چنان جامعه اى وجود نخواهد داشت، و به همين دليل با تمام تلاش و كوششى كه جمعى از انديشمندان جهان براى برچيدن بساط ناامنى هاى مختلف در دنيا مى كنند روز به روز فاصله مردم جهان از آرامش و امنيت واقعى بيشتر مى گردد، دليل اين وضع آن است که پايه هاى ايمان لرزان و ظلم جاى عدالت را گرفته است.[35]
نسبت عدالت اجتماعی و پیشرفت در کلام فاطمی
برخى بر اين باورند كه براى رشد و توسعه جامعه، نياز است عده اى قربانى شوند، تا برنامه هاى اقتصادى ثمر دهد. معتقدند گروهى خواه ناخواه بايد زير چرخ شتابان رشد قرار گيرند و گرنه نمى توان به توسعه انديشيد، زيرا اجراى برنامه ها بر اساس عدالت و مراعات همه جوانب كار و راضى نگه داشتن تمامى اقشار جامعه، حركت توسعه را كند مى كند؛ مثلًا در شتاب سازندگى، تورم و تزريق پول به جامعه امرى اجتناب ناپذير است و همين مسئله به قشر آسيب پذير جامعه فشار مى آورد.[36]
همچنين تجهيز كارخانه ها به وسايل مدرن و رهايى از شيوه سنّتى، سبب بيكارى گروهى از كارگران مى شود؛ ولى در نهايت به رشد وتوسعه اقتصادى جامعه با توجه به [37]صرفه جويى ها كمك مى كند.[38]
گاه تعطيلى كارخانه اى و واردات فرآورده هاى آن از خارج با قيمت ارزان، هر چند سبب بيكارى جمع كثيرى از مردم مى شود؛ ولى از نظر اقتصادى به صرفه است و در سطح كلان گاه يك نوع سياستگذارى اقتصادى سبب رشد درآمد سرانه مى شود؛ ولى فقر و نابرابرى را از بين نمى برد و گاه بر آن مى افزايد.[39]
البته اين گروه معتقدند سرانجام اين حركت اثرش را در دراز مدّت خواهد گذاشت و كشورى غنى و ثروتمند و رشد يافته خواهيم داشت كه از ره آورد آن، همگان بهره مند خواهند شد؛ ولى در كوتاه مدت چاره اى جز قربانى شدن گروهى از مردم نيست و در واقع لازم است، براى مدّتى اين ظلم را بپذيريم، تا پس از رشد كشور به عدالت بينديشيم.[40]،[41]
اين نسخه اى است كه جهان سرمايه دارى و بانك هاى وام دهنده وابسته به اين جريان ها، براى كشورهاى جهان سوم ودر حال توسعه مى پيچند.[42]
این تعریف ظالمانه از پیشرفت و توسعه در حالی است که یکی از اصول و راهبردهاى توسعه اجراى عدالت است و با عدالت و توزيع صحيح امكانات و فرصت ها مى توان به رشد و توسعه رسيد.[43]
در این زمینه بانوى اسلام حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در خطبه معروف خود، در عبارتى كوتاه و گويا درباره فلسفه عدالت مى فرمايد: «فرض اللَّه ... العدل فى الأحكام إيناساً للرعيّة؛ خداوند عدالت را در حكومت واجب ساخت تا ميان مردمان انس و الفت پديد آيد»[44] كه در صورت عدم رعايت عدالت، الفت از ميان مردم رخت مى بندد و همكارى و همراهى آنان با حكومت دچار مشكل مى شود و در نتيجه برنامه ريزان موفق به اجراى صحيح پروژه پیشرفت نخواهند شد.[45] همان گونه كه در تعبيرى ديگر، آن حضرت عدالت را مايه پيوند دل و تحكيم روابط اجتماعى مى شمرد.[46]،[47]
تأمل در کلام نورانی حضرت زهرا(سلام الله علیها) نشان می دهد نباید پیشرفت را فقط دگرگونى در ميزان توليد و درآمد دانست بلكه فقرزدايى، رفع محروميت، تأمين رفاه عمومى و تعميم و توزيع درآمد را باید از اركان يك توسعه پايدار به شمار آورد که طبيعى است عدالت از اركان اصلى آن خواهد بود و نمى توان با دلخوش كردن به آينده، عدالت را قربانى كرد و ظلم را مجاز دانست، زيرا از ديدگاه اسلام، ظلم با هيچ توجيهى روا نيست.[48]
هم چنین از جمله عوامل تحقّق و موفقيت توسعه و پیشرفت، حضور مردم و همكارى آنان با دولت مردان است، كه در صورت آسيب ديدن عدالت و نارضايتى توده مردم درصد موفقيت آن كاهش مى يابد و پايدارى دولت و حكومت متزلزل مى شود.[49] زیرا اسلام براى عدالت ارزش فراوانى قائل است. عدالت از اصول راهبردى اسلام است و اسلام اجازه نمى دهد با هيچ بهانه اى ناديده گرفته شود و در پاى هيچ منفعتى قربانى گردد.[50]
تحقق عدالت اجتماعی و محرومیت زدایی در جامعه اسلامی در گرو پرداخت زکات
«زكات » در اسلام از جايگاه بسيار ممتازى برخوردار است. قرآن كريم كراراً از موضوع زكات و لزوم توجه به آن سخن به ميان آورده و آن را عامل تطهير و پاك سازى روح و جان انسان ها معرفى كرده است.[51]لذا در کلام وحی می خوانیم:« خُذْ مِنْ امْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها؛ از اموال آنها صدقه اى (به عنوان زكات) بگير تا به وسيله آن، آنها را پاك سازى و پرورش دهى ».[52]تعبير «تزكّيهم بها» دليل روشنى بر اين حقيقت است كه تطهير و تزكيه نفس به وسيله زكات حاصل مى شود، چرا كه زكات، رذائلى همچون بخل و دنياپرستى و حرص و آز را از روح، زائل مى كند، و نهال نوعدوستى و سخاوت و حمايت از مستضعفان را در سرزمين دل پرورش مى دهد.[53]
از سوی دیگر «زكات » يكى از عوامل مهمّ عدالت اجتماعى و مبارزه با فقر و محروميّت و پركردن فاصله هاى طبقاتى و تقويت بنيه مالى حكومت اسلامى و پاك سازى روح و جان از حبّ دنيا و مال پرستى و وسيله بسيار مؤثّرى است براى قرب الهى.[54] زیرا بسيارى از برنامه ها و سياستگذارى هاى اقتصادى اسلام، مانند زكات ساز و كارهاى توزيعى ثروت هستند كه اسلام جهت رسيدن به عدالت اقتصادى اجتماعى و كاهش فاصله فقر و ثروت، طراحى كرده است.[55]
هم چنین دولت اسلامى در نگاه دين موظف است امكانات عمومى را كه به همه مردم تعلق دارد، به گونه اى در اختيار آحاد مردم قرار دهد كه فرصت هاى رشد وترقى براى همگان فراهم گردد.[56]
در این زمینه حضرت زهرا(سلام الله علیها) می فرماید:«وَ الزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ، وَ نَماءً فِي الرِّزْق ؛«زكات » موجب تزكيه نفس و نموّ روزى است».[57]کلام آن حضرت نشان می دهد«زكات » سبب مى شود كه روح انسان از اسارت وابستگى به اموال و زخارف دنيا رهايى يابد، و ثروت جامعه از طريق تقويت بنيه مالى محرومان رشد كند.[58]
لذا کلام آن حضرت مبتنی بر تحقق عدالت اجتماعی است ؛ زیرا زكات و ديگر پرداخت هاى دينى كه بر ثروتمندان واجب است، در صورت پرداخت، مايحتاج ضرورى و لوازم اوّليّه زندگى فقرا را تأمين مى كند و[59]حدّاقل واجب معيشت نيازمندان را برآورده مى سازد که در نهایت به توسعه زندگى مساكين و نيازمندان و رسانيدن آنان به سطحى از زندگى نسبتاً مرفه و آبرومند منتهی می شود[60]؛ در نتيجه با در نظر گرفتن ميزان و نوع فقر در جامعه خود، مى توان دريافت كه چه مقدار به جامعه مطلوب اسلامى و تحقق عدالت اجتماعی نزديك شده ايم.[61]
امر به معروف و نهی از منکر ؛ سازوکار تحقق عدالت اجتماعی در آموزه های فاطمی
بی شک تأثير دو وظيفه الهى «امر به معروف» و «نهى از منكر» در تأمين عدالت اجتماعى[62] و كمك به پيشرفت فرهنگ اجتماعى غير قابل انكار است؛ و تجربه نشان داده است جامعه اى كه اين دو وظيفه را به طور صريح و آگاهانه انجام دهد بسيار پاك و در امن و امان خواهد بود، و اگرآنها كه اين دو را به فراموشى بسپرند و در برابر تخلّفات و نابسامانى ها و گناهان بى تفاوت بمانند، گرفتار عواقب شومى مى شوند، و فساد حتّى به داخل خانه و كاشانه آنها كشيده مى شود، و در چنين اجتماعى هيچ كس در امنيّت نخواهد بود.[63]
اين دو وظيفه كه در فقه اسلام به نام «امر به معروف » و «نهى از منكر» معروف است، همه مسلمانان را ملزم مى كند كه بر وضع اجتماع خود نظارت صحيح و دائمى داشته باشند و اگر كسى از راه حق و عدالت منحرف گرديد به راه راست دعوت كنند، و اگر مرتكب خلاف، گناه، يا تجاوزى شد از آن كار باز دارند.[64]
اجراى اين دو وظيفه مهم كه در واقع از آثار و حقوق متقابل زندگى دسته جمعى است، به هر مسلمانى اجازه مى دهد كه روح «اجتماعى بودن» را به طور كامل در خود حفظ كرده و از مرحله فرديّت گام بيرون نهاده و چيزى جز اجتماع نبيند، هر فردى خود را در برابر همه افراد اجتماع مسؤول دانسته و اجتماع هم خود را در برابر هر فرد مسؤول ببيند، در موقع لزوم انتقاد كرده، و به هنگام نياز پيشنهاد دهند و خلاصه در ساختن اجتماع خود- از هر نظر- سهيم باشند چرا كه در زندگى دسته جمعى خوشبختى و بدبختى افراد اجتماع به هم پيوسته است و نمى توانند در برابر رفتار يكديگر بى تفاوت بمانند.[65]
لذا با امر به معروف و نهى از منكر كه بخشى از نظارت همگانى است، مى توان جلوى ستم و اجحاف را در حوزه هاى گوناگون از جمله بازار گرفت و به رونق و آبادانى جامعه و بسط عدالت اجتماعى كمك كرد.[66]
اینچنین است که حضرت زهرا(سلام الله علیها) در کلامی نورانی « امر به معروف » را وسيله اى براى اصلاح توده هاى مردم»معرفی کرده است.[67]،[68] که بیانگر تأثیرات بی بدیل این دو فریضه در حوزه اجتماع و و مصلحت عامّه است.[69]
لذا آن حضرت به ویژه در خطبۀ فدکیه، برای امر به معروف و نهى از منكر انگشت روى نقاط حساس گذارده و جان كلام را بيان فرموده است.[70]
اين عالمه بزرگوار چنان با حربه استدلال بر حريف هجوم مى آورد كه راه گريزى براى غاصبان فدک باقى نمى گذارد.[71]
آن حضرت مى فرمايد: اگر عذر شما آن حديث مجعول است كه مى گويد: «ما پيامبران ارثى نمى گذاريم»! پاسخ آن را از آيات قرآن براى شما گفتم؛ و اگر عذر شما ممنوع بودن ما از ارث است، بدانيد در اسلام همه فرزندان از پدران و مادران خود ارث مى برند، تنها كسانى مستثنا هستند كه هم كيش و هم آيين پدر نباشند، يعنى فرزندان غير مسلمان از پدر و مادر مسلمان هرگز ارث نمى برند، آيا به عقيده شما آيين من و پدرم از هم جداست؟[72]
و اگر رسوبات احكام جاهلى در مغز شماست كه مى گويد: «دختر سهمى از ارث ندارد» با طلوع آفتاب اسلام اين موهومات و خرافات برچيده شده و راهى به سوى بازگشت به شب ظلمانى بعد از طلوع صبح وجود ندارد.[73]
سخن آخر:(عدم توجه به عدالت طلبی در فرهنگ فاطمی موجب بی عدالتی اجتماعی، اختلاس و بی اخلاقی می شود)
در خاتمه بایدتأکید کرد اکثر بی عدالتی های اجتماعی، بی اخلاقی ها، رانت خورای ها، اختلاس ها و قاچاق از نبود فرهنگ فاطمی در جامعه اسلامی است و مردم باید به این گونه موارد توجه زیادی داشته باشند و در این عرصه خانوادها نقش بسیار مؤثری دارند.[74]
لذا شیعه واقعی کسی است که احیاء گر عدالت فاطمی در جامعه باشد اگر کسی نتوانست، نباید بگوید من شیعه به معنای واقعی هستم بلکه باید بگوید من محب و دوست دار اهل بیت(علیهم السلام) هستم چون شیعه به معنای واقعی در ردیف کسانی است که این گونه شاخص ها را در خود تجلی داده باشند.[75]
علما و خطبا نیز در منابر تنها نباید به ذکر فضائل حضرت زهرا(سلام الله علیها) اکتفا کنند بلکه آن حضرت موضوعات زیادی مانند عدالت طلبی ، کمک و رسیدگی به مشکلات اجتماعی مردم وده ها موضوعات تأثیرگذار دیگر هم دارد که باید این موارد هم بیان و تاکید شود.[76]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] پيام قرآن ؛ ج 8 ؛ ص380.
[2] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛مدرسه امیر المؤمنین(علیه السلام) قم؛4/1/1394.
[3] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص713.
[4] پيام قرآن ؛ ج 7 ؛ ص290.
[5] سوره حديد؛ آيه 25.
[6] اسلام در يك نگاه ؛ ص58.
[7] تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص164.
[8] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص713.
[9] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، متن وترجمه(ج 1)، ص: 390.
[10] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص45.
[11] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص426.
[12] پيام قرآن ؛ ج 2 ؛ ص359.
[13] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص 83.
[14] همان.
[15] تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص377.
[16] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص280.
[17] همان؛ ص 281.
[18] همان.
[19] همان ؛ ص233.
[20] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص48.
[21] همان ؛ ج 4 ؛ ص455.
[22] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص154.
[23] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص190.
[24] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص639.
[25] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص74.
[26] پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص115.
[27] زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص171.
[28] همان ؛ ص213.
[29] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص345.
[30] زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص165.
[31] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص711.
[32] زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص.170
[33] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛مدرسه امیر المؤمنین(علیه السلام) قم؛4/1/1394.
[34] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص401.
[35] تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص321.
[36] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص227.
[37] همان.
[38] همان؛ ص 228.
[39] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص 228.
[40] ر. ك: اسلام و چالش اقتصادى؛ص 240- 246.
[41] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص 228.
[42] همان.
[43] همان ؛ ص227.
[44] بحارالانوار؛ ج 6؛ ص 108.
[45] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص230.
[46] «والعدل تنسيقاً للقلوب» ؛( بحارالانوار؛ج 29؛ ص 223.)
[47] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص230.
[48] همان ؛ ص229.
[49] همان.
[50] همان ؛ ص228.
[51] همان ؛ ص446.
[52] اخلاق در قرآن، ج 1، ص340.
[53] همان.
[54] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص407.
[55] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص339.
[56] همان.
[57] زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص167.
[58] همان ؛ ص170.
[59] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص105.
[60] همان؛ ص 106.
[61] همان.
[62] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص230.
[63] همان؛ص 231.
[64] اسلام در يك نگاه ؛ ص82.
[65] همان ؛ ص83.
[66] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص307.
[67] «وَ الْامْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّة»؛(زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص166).
[68] زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص168.
[69] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص79.
[70] زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص171.
[71] همان ؛ ص193.
[72] همان.
[73] همان.
[74] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛مدرسه امیر المؤمنین(علیه السلام) قم؛4/1/1394.
[75] همان.
[76] همان.