در ميان تاريخ انبياء الهی كه قرآن مجيد به آن پرداخته، فرازهايى است كه درخشندگى خاصّى دارد، و سراسر آموزنده و پرمايه و عبرت انگيز است.[1]
در این میان قران کریم[2] پيرامون حضرت عيساى مسيح عليه السلام سخن گفته است[3] به ویژه داستان تولّد اعجازآميز و حوادث پس از ولادت حضرت عيسى عليه السلام[4] مورد اشاره قرار گرفته است؛ لذا تولّد حضرت عيسى عليه السلام، مقامات آن حضرت، شخصيّت مادرش، فضايل حضرت مريم عليها السلام، گفتگوى او با فرشتگان، مائده آسمانى، و مسائل ديگردر کلام وحی بحث شده است.[5]
سرگذشت حضرت مریم قبل از تولد حضرت مسیح(علیه السلام)
در تشریح سرگذشت حضرت مریم در قران کریم[6] می خوانیم:«إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ / فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ؛ (به ياد آوريد) هنگامى را كه همسر«عمران» گفت: خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر كردم، كه«محرر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايى! / ولى هنگامى كه او را به دنيا آورد، (و او را دختر يافت،) گفت:« خداوندا! من او را دختر آوردم ولى خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بودو پسر، همانند دختر نيست.( دختر نمى تواند وظيفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مريم[7] نام گذاردم، و او و فرزندانش را از (وسوسه هاى) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مى دهم.[8]
خداوند در اين آيات سخن از عمران و دخترش مريم به ميان مى آورد، و به طور فشرده چگونگى تولد و پرورش و بعضى از حوادث مهم زندگى اين بانوى بزرگ را بيان مى كند.[9]
در ادامه آيات گذشته، در باره سرگذشت حضرت مريم می خوانیم:« فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً...؛[10] پروردگارش او را به طرز نيكويى پذيرفت و به طور شايسته اى (گياه وجود) او را رويانيد و پرورش داد».[11] تعبير به« انبتها» از ماده« انبات» به معنى رويانيدن در مورد پرورش مريم اشاره به جنبه هاى تكامل معنوى، روحانى و اخلاقى مريم است.[12]
طبق آيه فوق[13]، خداوند اين دختر پاك را براى نخستين بار جهت اين خدمت روحانى و معنوى پذيرفت؛هم چنین نشانه پذيرش او اين بود كه مريم بعد از بلوغ در دوران خدمتگزارى بيت المقدس هرگز عادت ماهانه نديد تا مجبور نگردد از اين [14] مركز روحانى دور شود يا اينكه حضور غذاهاى بهشتى در برابر محراب او دليلى بر اين پذيرش بود.[15]
اين احتمال نيز وجود دارد كه قبولى اين نذر و پذيرش مريم، به صورت الهام به مادرش اعلام شده باشد.[16]
در ادامه کلام وحی آمده است:« وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا[17] ؛ خداوند زكريا را سرپرست و كفيل او قرار داد»،[18]به افرادى كه سرپرستى كودكى را به عهده مى گيرند كافل يا كفيل گفته مى شود،در تاريخ آمده است، پدر مريم (عمران) قبل از تولد او چشم از جهان فرو[19]بست و مادر او را بعد از تولد به بيت المقدس نزد دانشمندان و علماى يهود آورد و گفت: اين كودك هديه به بيت المقدس است، سرپرستى او را يك نفر از شما به عهده بگيرد، و چون آثار عظمت در چهره او نمايان بود و در خاندان شايسته اى متولد شده بود، گفتگو در ميان دانشمندان بنى اسرائيل در گرفت و هر يك مى خواست افتخار سرپرستى مريم، نصيب او شود، سرانجام طى مراسم خاصى[20] زكريا كفالت او را بر عهده گرفت.[21]
هر چه بر سن مريم افزوده مى شد، آثار عظمت و جلال در وى نمايان تر مى گشت و به جايى رسيد كه قرآن در ادامه اين آيه در باره او مى گويد:« كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً؛[22] هر زمان زكريا وارد محراب او مى شد غذاى جالب خاصى نزد او مى يافت» كه از آن به تعجب مى افتاد، روزى به او گفت:« قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ ؛[23] اين غذا را از كجا آوردى؟ مريم در جواب گفت: اين از طرف خدا است و اوست كه هر كس را بخواهد بى حساب روزى مى دهد»[24]
مريم تحت سرپرستى زكريا بزرگ شد و آن چنان غرق عبادت و بندگى خدا بود كه به گفته ابن عباس هنگامى كه نه ساله شد، روزها را روزه مى گرفت و شبها را به عبادت مى پرداخت و آن چنان در پرهيزگارى و معرفت و شناسايى پروردگار پيش رفت كه از احبار و دانشمندان پارساى آن زمان نيز پيشى گرفت .[25]
کرامات حضرت مریم(سلام الله علیها)
در قرآن مجيد در داستان حضرت مريم عليها السلام از مهمترين و با شخصيّت ترين زنان جهان است. [26]لذا آياتى كه در سوره مريم درباره حضرت مريم(سلام الله علیها) آمده قداست آن حضرت را در سطح بالا توصيف مى كند.[27]
قرآن صريحاً مى گويد: «مريم با فرشتگان سخن مى گفت و آنها نيز با او سخن مى گفتند»[28]،[29] و نيز مى گويد: «براى مريم غذاى بهشتى در كنار محرابش حاضر مى شد»[30] هم چنین مى گويد: «مريم صديقه بود»[31] ومقامات ديگرى براى او بيان مى كند.[32]
قرآن کریم از دوران شكوفايى آن حضرت سخن مى گويد و مقامات والاى او را برمى شمرد.نخست از گفتگوى فرشتگان با مريم(سلام الله علیها)، بحث مى كند، مى فرمايد: به ياد آور[33]« وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ؛[34]هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان برترى داده است».[35]
چه افتخارى از اين برتر كه انسانى با فرشتگان هم سخن شود، آن هم سخنى كه بشارت برگزيدگى او از سوى خدا و طهارت و برترى او بر تمام زنان جهان باشد، و اين نبود جز در سايه تقوا و پرهيزگارى و ايمان و عبادت او، آرى او برگزيده شد تا[36]پيامبرى همچون عيساى مسيح به دنيا آورد.[37]
جالب توجه اين كه جمله« اصطفيك» در آيه تكرار شده يك بار براى بيان برگزيدگى او به طور مطلق و بار دوم براى برگزيدگى او نسبت به تمام زنان جهان.اين آيه گواه بر اين است كه مريم بزرگ ترين شخصيت زن در جهان خود بوده است. [38]
هم چنین خداوند متعال در قرآن کریم مى فرمايد:«وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتى احْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيه مِنْ رُوحِنا وَصَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتينَ ؛[39] و همچنين (خداوند براى مؤمنان مثال زده است) به مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت و ما از روح خود در آن دميديم؛ او كلمات پروردگار و كتاب هايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدا بود!».[40]
خداوند در اين مثال سه امتياز براى حضرت مريم(سلام الله علیها) بيان مى كند: امتياز نخست، همان عفّت و پاكدامنى است. مريم آن قدر پاكدامن بود كه وقتى فرشته وحى را براى بخشيدن فرزند به او از سوى خدا آمده بود، مشاهده كرد، سخت وحشت زده شد، و به خدا پناه برد زيرا او به صورت جوان زيباى ناشناسى در برابرش ظاهر شد حتى هنگامى كه درد وضع حمل به او دست داد، و آينده زندگى خويش را در نظر مجسم ساخت، كه ممكن است دشمنان و ناآگاهان نسبت هاى ناروا به او دهند، گفت: «يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْياً مَنْسِيّاً؛ اى كاش پيش از اين مرده بودم وبه كلى فراموش شده بودم»[41].[42] که این مسأله نشانگر پاكدامنى و عفّت مثال زدنى حضرت مريم عليها السلام است.[43]
دومين امتيازى كه براى حضرت مريم در اين آيه شريفه[44] بيان شده است عبوديّت و بندگى اوست[45] كه تسليم مطلق و محض پروردگار خويش بود.[46]
امتياز سوم حضرت مريم كه در اين آيه شريفه بدان اشاره شده است- «قنوت» آن حضرت است؛«وَكانَتْ مِنَ الْقانِتينَ[47]؛ و از مطیعان فرمان خدا بود! ».[48]
نتيجه آن عفّت و پاكدامنى مثال زدنى و آن ايمان و اعتقاد راسخ به تمام «ما انْزَلَ اللَّه» و آن اطاعت و عبادت بى نظير، اين شد كه خداوند از روح خويش در او دميد و فرزند پاكيزه اى همانند حضرت عيسى عليه السلام به او عنايت كرد.[49]
اینگونه است که در روايتى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آمده است:«كَمُلَ مِنَ الرِّجالِ كَثيرٌ، وَلَمْ يَكْمُل مِنَ الِنّساءِ الّا ارْبَعٌ، آسِيَةُ بِنْتُ مُزاحِمِ امْرَأةُ فِرْعَونِ، وَ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرانِ، وَخَديجَةُ بَنْتُ خُوْيْلَد، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ؛بسيارى از مردان به قلّه كمال صعود كردند، ولى از بين زنان [50]جهان، تنها چهار نفر به كمال رسيدند: 1- آسيه، دختر مزاحم، همسر فرعون 2- مريم، دختر عمران 3- خديجه، دختر خويلد 4- فاطمه، دختر محمّد صلى الله عليه و آله پيامبر اسلام» [51]،[52]
بشارت تولد حضرت مسيح (علیه السلام) به حضرت مریم(سلام الله علیها)
در کلام وحی آمده است:«إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ / وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحِينَ ؛[53] به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند:" اى مريم ! خداوند تو را به كلمه اى [وجود با عظمتى ] از طرف خودش بشارت مى دهد كه نامش" مسيح، عيسى پسر مريم" است، در حالى كه در اين جهان و جهان ديگر، صاحب شخصيت خواهد بود، و از مقربان (الهى) است/و با مردم، در گاهواره و در حالت كهولت (و ميان سال شدن) سخن خواهد گفت، و از شايستگان است.»[54]
قرآن کریم به بخش مهمی از زندگى حضرت مريم(سلام الله علیها)، يعنى جريان تولد فرزندش حضرت مسيح (علیه السلام) مى پردازد و نكات مهمى را در اين رابطه شرح مى دهد.[55]
در اين آيه و دو آيه ديگر از« مسيح» به عنوان« كلمه» ياد شده است.[56]که به نظر مى رسد علت آن همان تولد فوق العاده مسيح مى باشد و يا به خاطر اين است كه قبل از تولد، خداوند بشارت او را در كلامى به مادرش داده بود.[57]،[58]
هم چنین قرآن در اين آيه و آيات متعدد ديگر صريحاً حضرت عيسى(علیه السلام) را فرزند مريم(سلام الله علیها) معرفى كرده تا پاسخى به مدعيان الوهيت عيسى(علیه السلام) باشد زيرا كسى كه از مادر متولد مى شود و مشمول تمام تغييرات دوران جنين و تغييرات و تحولات جهان ماده است چگونه مى تواند خدا باشد؟ خدايى كه از تمام تغييرات و دگرگونيها بر كنار است.[59]
چگونگی بارداری حضرت مريم(سلام الله علیها) از ديدگاه قرآن
گفتنی است حضرت مریم هنگامى كه بشارت تولد عيسى (علیه السلام) را شنيد، چنين گفت:« قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ[60]؛پروردگارا! چگونه فرزندى براى من خواهد بود، در حالى كه هيچ انسانى با من تماس نگرفته و هرگز همسرى نداشته ام.»[61]
مى دانيم اين جهان، جهان اسباب است، و خداوند آفرينش را چنان قرار داده كه هر موجودى به دنبال يك سلسله عوامل و اسباب پا به دائره وجود مى گذارد، مثلا براى تولد يك فرزند، آميزش جنسى و ازدواج و تركيب« اسپرم» و« اوول» لازم است، بنا بر اين جاى تعجب نيست كه مريم با شنيدن اين بشارت كه بزودى صاحب فرزندى خواهد شد در شگفتى فرو رود.[62]
ولى خداوند به اين شگفتى پايان داد و فرمود:« قالَ كَذلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ[63]؛ اين گونه خدا هر چه را بخواهد مى آفريند»[64]
نظام عالم طبيعت مخلوق خدا است و محكوم فرمان او است و هر گاه بخواهد مى تواند اين نظام را دگرگون سازد و به وسيله اسباب و عوامل غير عادى [65]موجوداتى را بيافريند.[66]
سپس براى تكميل اين سخن مى فرمايد:« إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ [67]؛ هنگامى كه چيزى را مقرر كند (و فرمان وجود آن را صادر نمايد) تنها به آن مى گويد: موجود باش، آن نيز فورا موجود مى شود».[68]
بديهى است كه تعبير به«كن» (باش) در حقيقت بيان اراده قطعى خدا است، و گر نه نيازى به سخنى نيست، يعنى به مجرد اينكه اراده او بر چيزى تعلق گرفت و فرمان آفرينش صادر شد، فورا لباس هستى بر آن پوشانده مى شود.[69]
قابل توجه اينكه: در باره آفرينش عيسى(علیه السلام) در اين آيه جمله« يخلق» (مى آفريند) به كار رفته، در حالى كه در باره آفرينش حضرت يحيى در چند آيه قبل[70]، تعبير به« يفعل»(انجام مى دهد) شده است، شايد اين تفاوت تعبير، اشاره به تفاوت خلقت اين دو پيامبر بوده باشد كه يكى از مجراى عادى و ديگرى از مجراى غير عادى به وجود آمده اند.[71]
در فراز قرآنی دیگر ، خداوند می فرماید:«فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا[72]؛ در اين هنگام ما روح خود (يكى از فرشتگان بزرگ) را به سوى او فرستاديم و او در شكل انسان كامل بى عيب و نقص و خوش قيافه اى بر مريم ظاهر شد».[73]
پيدا است كه در اين موقع چه حالتى به مريم دست مى دهد، مريمى كه [74] همواره پاكدامن زيسته، در دامان پاكان پرورش يافته، و در ميان جمعيت مردم ضرب المثل عفت و تقوا است، از ديدن چنين منظره اى كه مرد بيگانه زيبايى به خلوتگاه او راه يافته چه ترس و وحشتى به او دست مى دهد؟ لذا بلافاصله صدا زد:«قالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا[75]؛ من به خداى رحمان از تو پناه مى برم اگر پرهيزكار هستى»[76]و اين نخستين لرزه اى بود كه سراسر وجود مريم را فرا گرفت.[77]
مريم با گفتن اين سخن در انتظار عكس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظارى آميخته با وحشت و نگرانى بسيار، اما اين حالت ديرى نپائيد ناشناس زبان به سخن گشود و ماموريت و رسالت عظيم خويش را چنين بيان كرد:«قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ[78] ؛و گفت من فرستاده پروردگار توام»! اين جمله همچون آبى كه بر آتش بريزد، به قلب پاك مريم آرامش بخشيد.[79]
ولى اين آرامش نيز چندان طولانى نشد، چرا كه بلافاصله افزود«لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا[80]؛ من آمده ام تا پسر پاكيزه اى از نظر خلق و خوى و جسم و جان به تو ببخشم»! [81]
از شنيدن اين سخن لرزش شديدى وجود مريم را فرا گرفت و بار ديگر او در نگرانى عميقى فرو رفت و گفت: چگونه ممكن است من صاحب پسرى [82]شوم، در حالى كه تا كنون انسانى با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده اى نبوده ام"؟![83]،[84]
او در اين حال تنها به اسباب عادى مى انديشيد و فكر مى كرد براى اينكه زنى صاحب فرزند شود دو راه بيشتر ندارد، يا ازدواج و انتخاب همسر و يا آلودگى و انحراف، من كه خود را بهتر از هر كس مى شناسم نه تا كنون همسرى انتخاب كرده ام و نه هرگز زن منحرفى بوده ام، تا كنون هرگز شنيده نشده است كسى بدون اين دو صاحب فرزندى شود.![85]
اما به زودى طوفان اين نگرانى مجدد با شنيدن سخن ديگرى از پيك پروردگار فرو نشست او با صراحت به مريم(سلام الله علیها) گفت: «قالَ كَذلِكِ قالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ [86]؛ مطلب همين است كه پروردگارت فرموده، اين كار بر من سهل و آسان است».[87]
سر انجام مريم باردار شد؛ «فَحَمَلَتْهُ[88]» و آن فرزند موعود در رحم او جاى گرفت.[89]«اين امر سبب شد كه او (از بيت المقدس) به مكان دور دستى برود؛«فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكاناً قَصِيًّا»[90]،[91]
او در اين حالت در ميان يك بيم و اميد، يك حالت نگرانى توأم با سرور به سر مى برد، گاهى به اين مى انديشيد كه اين حمل سر انجام فاش خواهد شد، چه كسى از من قبول مى كند زنى بدون داشتن همسر باردار شود، من با اين اتهام چه كنم؟[92]
اما از سوى ديگر، احساس مى كرد كه اين فرزند پيامبر موعود الهى است يك تحفه بزرگ آسمانى مى باشد، خداوندى كه مرا به چنين فرزندى بشارت داده و با چنين كيفيت معجز آسايى او را آفريده چگونه تنهايم خواهد گذاشت؟[93]
چگونگی ولادت حضرت عیسی(علیه السلام) در قرآن
دوران حمل پايان گرفت، گر چه در اين حالت زنان به آشنايان و دوستان خود پناه مى برند تا براى تولد فرزند به آنها كمك كنند، ولى چون وضع مريم يك وضع استثنايى بود و هرگز نمى خواست كسى وضع حمل او را ببيند، با آغاز درد زائيدن، راه بيابان را پيش گرفت.[94]
قرآن در اين زمينه مى گويد: «فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ[95]؛درد وضع حمل، او را به كنار درخت خرمايى كشاند» كه تنها بدنه اى از آن درخت باقى مانده، يعنى درختى خشكيده بود.[96]
در اين حالت، توفانى از غم و اندوه، سراسر وجود پاك مريم را فرا گرفت.بديهى است تنها ترس تهمتهاى آينده نبود كه قلب مريم را مى فشرد، مشكلات و مصائب ديگر مانند وضع حمل بدون قابله و دوست و ياور، در بيابانهاى تنهاى تنها، نبودن محلى براى استراحت، آبى براى نوشيدن و غذا براى [97]خوردن، وسيله براى نگاهدارى مولود جديد، اينها همه امورى بود كه سخت او را تكان مى داد.[98]
اما اين حالت زياد به طول نيانجاميد و همان نقطه روشن اميد كه همواره در اعماق قلبش وجود داشت درخشيدن گرفت؛ «فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا[99]؛ناگهان از طرف پايين پايش صدا زد كه: غمگين مباش! پروردگارت زير پاى تو چشمه آبى (گوارا) قرار داده است» [100] و نظرى به بالاى سرت بيفكن چگونه ساقه خشكيده به درخت نخل بارورى تبديل شده كه ميوه ها، شاخه هايش را زينت بخشيده اند «وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا[101]؛تكانى به اين درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ريزد».[102]
از اين غذاى لذيذ و نيرو بخش «بخور، و (از آن آب گوارا) بنوش؛«فَكُلِي وَ اشْرَبِي»[103]،«و چشمت را (به اين مولود جديد) روشن دار»! «وَ قَرِّي عَيْناً»[104]،[105]
و اگر از آينده نگرانى، آسوده خاطر باش «پس هر گاه بشرى ديدى (و از تو در اين زمينه توضيح خواست) با اشاره بگو: «فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا[106]؛من براى خداى رحمان روزه گرفته ام (روزه سكوت) و به همين دليل امروز با احدى سخن نمى گويم» بنا بر اين، از هر نظر آسوده خاطر باش و غم و اندوه به خاطرت راه نيابد».[107]
و اینگونه مسيح عليه السلام در «فلسطين » تولّد يافت و از همان جا دعوت خود را شروع نمود.[108]
شباهت خلقت حضرت عیسی(علیه السلام) و حضرت آدم (علیه السلام)
خداوند متعال در قران کریم مى فرمايد: «انَّ مَثَلَ عِيسى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[109]؛ مثل عيسى در نزد خدا، همچون آدم است كه او را از خاك آفريد؛ سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد. (بنابراين، ولادت مسيح بدون پدر، هرگز دليل بر اولوهيّت او نيست.)[110]
خداوند مى فرمايد: آفرينش حضرت عيسى عليه السلام همانند آفرينش حضرت آدم عليه السلام است. اگر عيسى بدون پدر از مادر متولّد شد، حضرت آدم بى آن كه پدر و مادرى داشته باشد به دنيا آمد. خداوند او را از خاك آفريد و سپس فرمان داد كه موجود باش او هم در همان لحظه ايجاد شد.[111]
آيه در صدد پاسخ به اين شُبهه است كه: «مگر حضرت آدم عليه السلام پدر داشت؟! آفرينش او كه سخت تر از تولّد عيسى بود؛ چون او نه پدر داشت و نه مادر؛ همان خدايى كه آدم را بدون پدر و مادر آفريد، قادرست كه عيسى بن مريم را بدون پدر بيافريند![112]
اين گونه كارها در نزد خداوند دشوار نيست. خداوند همين كه اراده كند، ايجاد مى شود. «ثُمَ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[113] فرمان همان و ايجاد شدن همان.[114]
لذا آفرينش مخلوقات در نزد خداوند چنان است كه بين كوچكى و بزرگى؛ راحتى و سختى، هيچ تفاوتى وجود ندارد. اگر خداوند بخواهد جهانى مانند جهان كنونى با اين همه كهكشان ها و ستارگان كه آمار آن عجيب و وسعت آن حيرت آور است بيافريند، به محض فرمان، ايجاد صورت مى گيرد.[115]
سقوط بت ها در روز میلاد حضرت مسیح(علیه السلام)
در این زمینه باید به روایتی پرمعنا در موضوع وقایع ولادت حضرت عیسی (علیه السلام) اشاره کرد؛در اين حديث آمده است: هنگامى كه حضرت مسيح عليه السلام متولّد شد، شياطين نزد ابليس آمدند و گفتند: امروز بتها سرنگون شده اند (مگر خبرى واقع شده!) ابليس گفت: آرى! حتماً حادثه مهمى روى داده است، همين جا باشيد تا من تحقيق كنم و بازگردم. ابليس پرواز كرد و تمام اطراف زمين را گردش نمود و چيزى نيافت، جز اين كه ديد حضرت عيسى عليه السلام متولّد شده و فرشتگان اطراف او حلقه زده اند. ابليس برگشت و به شياطين خود گفت: ديشب پيامبرى متولد شده است. هيچ زنى باردار نشد و وضع حمل نكرد مگر اين كه من حاضر بودم، جز اين يكى و شما مأيوس باشيد از اين كه بعد از اين بت پرستى رونقى پيدا كند؛ ولى (براى گمراه ساختن فرزندان آدم)، از راه عجله و اعمال سبكسرانه وارد شويد (تا شيرازه زندگى آنها به هم بريزد).[116]،[117]
سخن آخر
لازم به ذکر است دينداران خالص كسانى هستند كه پيرو آئين توحيدى خالص باشند، توحيدى كه هيچگونه با شرك آميخته نگردد، مهمترين اصل اساسى براى شناخت آئين پاك از آئين هاى انحرافى همين رعايت كامل اصل توحيد است.[118]
اسلام به ما تعليم ميدهد كه ميان پيامبران خدا تفرقه نيفكنيم و به آئين همه آنها احترام بگذاريم، چرا كه اصول آئين حق در همه جا يكى است و موسى(علیه السلام) و عيسى(علیه السلام) نيز پيرو آئين توحيدى و خالص از شرك ابراهيم(علیه السلام) بودند، هر چند آئين آنها بوسيله پيروان نادان تحريف شد و به شرك آميخته گشت ؛البته اين سخن منافات با اين ندارد كه امروز بايد در انجام وظائف خود پيرو آخرين آئين آسمانى يعنى اسلام باشيم كه براى اين زمان از سوى خدا نازل شده است.[119]
اینچنین است که اسلام نسبت به همزيستى مسالمت آميز با مسيحيان و دیگر ادیان توحیدی، توجّه ویژه ای دارد ؛ سعه صدر و بزرگوارى اسلام، همزيستى و خوش رفتارى با ادیان آسمانى ديگر را به شرط اينكه از در صلح و صفا و دوستى و احترام متقابل در آيند مى پذيرد و مسلمانان را موظّف مى كند كه با پيروان مذاهب آسمانى ديگر به روش نيكو برخورد كنند و در بحث ها نيز جانب منطق و ادب و انصاف را نگه دارند و از اين راه ديگران را به سوى آيين اسلام راهنمايى كنند، نه از طريق [120]خشونت و شدّت و برخوردهاى نامناسب.[121]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
فتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (علیه السلام) ؛ ص12.
[2] سوره آل عمران؛ آيات 35 تا 60 ،سورۀ مریم؛آیات 16 تا 36.
[3] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص515.
[4] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (علیه السلام) ؛ ص.12
[5] آيات ولايت در قرآن ؛ ص202.
[6] سورۀ آل عمران؛آیۀ35-36.
[7] «مريم» در لغت به معنى زن عبادتكار و خدمتگزار است و از آنجا كه اين نامگذارى به وسيله مادرش بعد از وضع حمل انجام شد، نهايت عشق و علاقه اين مادر با ايمان را براى وقف فرزندش در مسير بندگى و عبادت خدا نشان مى دهد، و نيز به همين دليل بود كه او پس از نامگذارى، نوزادش و فرزندانى را كه در آينده از او به وجود مى آيند، در برابر وسوسه هاى شيطانى به خداوند سپرد، (تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص526).
[8] تفسير نمونه، ج 2، ص: 522.
[9] همان.
[10] سورۀ آل عمران؛ آیۀ37.
[11] تفسير نمونه، ج 2، ص: 527.
[12] همان؛ ص 528.
[13] سورۀ آل عمران؛ آیۀ37.
[14] تفسير نمونه، ج 2، ص: 527.
[15] همان؛ ص528.
[16] همان.
[17] سورۀ آل عمران؛ آیۀ37.
[18] تفسير نمونه، ج 2، ص: 528.
[19] همان.
[20] ر.ک: تفسير نمونه ؛ج2؛ص544.
[21] همان؛ ص 528.
[22] سورۀ آل عمران؛ آیۀ37.
[23] همان.
[24] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص530.
[25] مجمع البيان؛ ج 2 ؛ص 436.
[26] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص167.
[27] پيام قرآن ؛ ج 8 ؛ ص263.
[28] سورۀ آل عمران؛ آيه 42 - 43 و آيات آغازین سوره مريم.
[29] زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص65.
[30] سورۀ آل عمران؛ آيه 37.
[31] سورۀ مائده؛ آيه 75.
[32] زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص65.
[33] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص282.
[34] سورۀ آل عمران؛ آيه 42.
[35] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص541.
[36] همان.
[37] همان؛ ص 542.
[38] همان.
[39] سوره تحريم؛آیۀ12.
[40] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 2 ؛ ص307.
[41] سوره مريم؛آيه 23.
[42] پيام قرآن ؛ ج 8 ؛ ص263.
[43] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 2 ؛ ص308.
[44] سوره تحريم؛آیۀ12.
[45] «وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِه »،( سوره تحريم؛آیۀ12).
[46] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 2 ؛ ص309
[47] سوره تحريم؛آیۀ12.
[48] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 2 ؛ ص309
[49] همان.
[50] همان ؛ ص311.
[51] مجمع البيان؛ ج 10؛ ص 320.
[52] مثالهاى زيباى قرآن، ج 2، ص 312.
[53] سوره آل عمران؛ آيات 45 - 46.
[54] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص547.
[55] همان.
[56] همان؛ ص 548.
[57] نظير همين معنا، در سوره مريم آمده است كه فرشته وحى در برابر او ظاهر شد و بشارت تولّد عيسى را به او داد.(سوره مریم ؛آیۀ17-19)،( پيام قرآن، ج 1، ص 219) .
[58] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص548.
[59] همان ؛ ص549.
[60] سورۀ آل عمران؛آیۀ47.
[61] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص551.
[62] همان.
[63] سورۀ آل عمران؛آیۀ47.
[64] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص551.
[65] همان.
[66] همان؛ص 552.
[67] سورۀ آل عمران؛آیۀ47.
[68] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص552.
[69] همان.
[70] «قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ؛ گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندى خواهد بود در حالى كه پيرى من بالا گرفته است و زنم نازا است [فرشته] گفت [كار پروردگار] چنين است خدا هر چه بخواهد مى كند»،(سورۀ آل عمران؛آیۀ40).
[71] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص552.
[72] سورۀ مریم؛آیۀ17.
[73] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص33.
[74] همان؛ص34.
[75] سورۀ مریم؛آیۀ18.
[76] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص34.
[77] همان.
[78] سورۀ مریم؛آیۀ19.
[79] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص34.
[80] سورۀ مریم؛آیۀ19.
[81] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص34.
[82] همان.
[83] «قالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيًّا»،(سورۀ مریم؛آیۀ20).
[84] تفسير نمونه، ج 13، ص 35.
[85] همان.
[86] سورۀ مریم؛آیۀ21.
[87] تفسير نمونه، ج 13، ص 35.
[88] سورۀ مریم؛آیۀ22.
[89] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص39.
[90] سورۀ مریم؛آیۀ22.
[91] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص39.
[92] همان.
[93] همان؛ص40.
[94] همان؛ص41.
[95] سورۀ مریم؛آیۀ23.
[96] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص41.
[97] همان.
[98] همان.
[99] سورۀ مریم؛آیۀ24.
[100] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص42.
[101] سورۀ مریم؛آیۀ25.
[102] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص42.
[103] سورۀ مریم؛آیۀ26.
[104] همان.
[105] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص42.
[106] سورۀ مریم؛آیۀ26.
[107] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص42.
[108] اسرار عقب ماندگى شرق، ص 41.
[109] سوره آل عمران؛آیۀ59.
[110] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص171.
[111] همان.
[112] همان؛ص172.
[113] مضمون اين آيه، در هشت آيه از قرآن مجيد تكرار شده است.
[114] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص172.
[115] همان.
[116] المحجة البيضاء؛ ج 5؛ ص 61.
[117] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص421.
[118] تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص468.
[119] همان.
[120] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص357.
[121] همان؛ ص 358.