شخصى روز سیزدهم متوجّه میشود که رمى جمره عقبه را در روز عید غلط انجام داده است. آیا پس از قضاى رمى جمره عقبه لازم است رمى روز یازدهم و دوازدهم را نیز تکرار کند؟
عدّهاى از حجاج در شب دهم ذيحجّه از عرفات عازم مشعر مىشوند، در بين راه از افرادى كه انجام هستند مىپرسند: «مشعر كجاست؟» جواب مىدهند: «همینجاست». آنها اطمينان پيدا مىكنند كه انجام مشعر است و قصد وقوف مىكنند. پس از گذشتن وقت وقوف اضطرارى مشعر معلوم مىشود كه انجام مشعر نبوده است، تكليف آنها چيست؟
اگر شخصى يقين كند هفت شوط سعى را تمام كرده و تقصير كند؛ ولى پسازآن متوجّه شود كه تنها پنج شوط بجا آورده است. آيا بايد کل سعى را دوباره بجا آورد، يا انجام همان دو شوط كافى است؟ آيا لازم است تقصير را نيز اعاده كند؟
اگر طواف، يا نماز طواف، يا سعى شخصى در عمره به جهتى باطلشده و آن شخص بدون توجّه به اين مطلب تقصير نموده و از احرام خارجشده باشد، سپس متوجّه بطلان عمل مذكور گردد، چه وظيفهاى دارد؟
شخصى به نيابت از پدر، عمره مفردهاى انجام داده و روز بعد به نيابت از مادر احرام مىبندد و در اثناى عمره دوّم متوجّه مىشود كه طواف و نماز طواف عمره اوّل را بدون وضو انجام داده است. اكنون وظيفهاش چيست؟
زنى که در پشت ناخن و انگشتهای او لاک چسبیده و با این کیفیت اعمال حج را بجا آورده و نمیدانسته که این رنگ لاک مانع براى وضو و غسل میباشد آیا اعمال او صحیح است و چنانچه پس از انجام اعمال حج متوجّه شود چه وظیفهای دارد؟
پسری با دختری ازدواج میکند. در شب زفاف (بعد از دخول) پسر متوجه میشود که همسرش رحم ندارد؛ یعنی این دختر تا آخر عمر نه میتواند حامله شود نه تابهحال خون قاعدگی دیده است. پسر هم از طریق دادگاه اقدام کرده و دادگاه گفته باید تمام مهریه را بپردازد. درحالیکه دختر و پدرش فقط بهقصد اخاذی از پسر این حقه را زدهاند و همچنین دختر خودش از این ماجرا آگاه بود کاملاً. حال میخواستم بدانم پسر باید بازهم تمام مهریه را بدهد؟
اگر پزشک بهطورقطع تشخیص دهد که فرزندان بعدى زنوشوهری، ناقصالعضو خواهند شد، بفرمایید:
1. آیا بر طبیب واجب است، در صورت سؤال والدین، واقعیّت را به آنان اطلاع دهد؟
2. آیا در صورت عدم سؤال، بر طبیب واجب است به آنان بگوید تا از پیدا کردن چنین فرزندانى جلوگیرى نمایند؟ اگر واجب نیست، آیا گفتنش حرام است؟
3. اگر طبیب احتمال دهد که در صورت اطّلاع والدین از این مطلب، هر بار که فرزندى پیدا کنند، اقدام به سقط وى خواهند نمود، در اینجا وظیفه طبیب چیست؟
زنى بهصورت مزمن مبتلابه جنون دائم یا ادوارى بوده و سوابق جنون و بسترى شدن در بیمارستان روانى را از شوهر مخفى نگاه داشته و حتّى پس از طرح دعوا از طرف مرد، نیز موضوع را آن کار نموده است. مرد پس از ازدواج و دخول و گذشت چند سال، از نوع بیمارى و سوابق بسترى شدن قبلى زوجه در بیمارستان آگاهى نسبى یافته و بلافاصله پس از اطّلاع، ضمن مشورت با حقوقدانها، اقدام به فسخ نکاح مینماید. حال اگر بیمارى فوق توسّط گروه پزشکى قانونى بهصورت زیر تأیید گردد: «زوجه داراى سابقه اختلال روانى واجد علائم جنون حدّ اقل از سال 1367 (شش سال قبل از ازدواج) بوده و در حال حاضر نیز دچار عوارض مزمن بیمارى است.» در فرض مسئله آیا مرد حقّ فسخ دارد و به زن مهریّهای تعلّق میگیرد؟