اگر شخصی در گذشته ملکی را وقف نموده به شرط آنکه اگر اولاد او در آینده محتاج شد وقف به آنان برگردد -آیا وقف و شرط صحیح است یا باطل و آیا وراث می توانند به اداره اوقاف جهت پس گرفتن مال وفقی مراجعه کنند؟
اینکه اگر ورثه بدانند مالی میت مخلوط به مال مردم است یا نه؛ نه مقدار و نه صاحبمال را میشناسند، آیا اگر خمس ماترک میت را بدهند کفایت میکند؟(درواقع آیا اینکه در مال مخلوط به حرام با اخراج خمس، آن مال حلال میشود شامل میت هم میشود؟)
شخصى ادّعا مى كند كه برادرزاده اش تمام اموال خود را به او هبه کرده است ولى او انكار مى كند و مى گويد: «تمام اموالى كه از پدرم به ارث رسيده است را امانت گذاشته ام و اصلاً و ابداً به كسى نداده ام» آيا در صورت عادل بودن مدّعى، قول او شرعاً مسموع است؟
مسأله 2410ـ هرگاه از ميّت فرزندى در شکم مادر باشد و در طبقه او وارث ديگرى نيز مانند اولاد و پدر و مادر وجود داشته باشد، بايد هنگام تقسيم براى بچّه اى که در شکم مادر است سهم دو پسر را کنار بگذارند، هرگاه زنده به دنيا آمد ارث مى برد و چنانچه مثلاً يک پسر يا يک دختربه دنيا آيد زيادى را ورثه بين خودشان تقسيم مى کنند و اگر در طبقه او وارث ديگرى نباشد هرگاه حمل زنده متولد شود تمام مال به او مى رسد و الاّ ميان ساير ورثه تقسيم مى گردد.
مسأله 2409ـ هرگاه کسى يکى از خويشاوندان خود را عمداً و به ناحق بکشد از او ارث نمى برد، ولى اگر از روى خطا باشد ارث مى برد (مثل اين که سنگى به هوا پرتاب کند و اتّفاقاً به يکى از خويشان او بخورد و او را به قتل برساند) و در اين صورت از ديه قتل بنابر احتياط ارث نمى برد.
مسأله 2407ـ هرگاه ميّت قرض داشته باشد، چنانچه قرضش به اندازه مال او يا زيادتر از آن باشد، چهار چيزى که در مسأله قبل گفته شد به پسر بزرگترش نمى رسد و بايد به قرض او بدهند، ولى اگر اموالش بيشتر باشد و بتوان قرض او را داد و مقدار قابل توجّهى هم براى ورثه باقى مى ماند، بايد آن چهار چيز را به پسر بزرگترش داد.
مسأله 2406ـ هرگاه مردى از دنيا برود، قرآن، انگشتر و شمشير و لباسى را که مى پوشيده، يا براى پوشيدن آماده کرده، مال پسر بزرگتر اوست و اگر ميّت از اين چهار چيز بيش از يکى دارد، مثلاً دو قرآن يا دو انگشتر دارد چنانچه از همه آنها استفاده مى کرده همه به پسر بزرگترش مى رسد.
مسأله 2353ـ اگر عمو و عمّه و دايى و خاله خود ميّت و اولاد آنان وجود نداشته باشند نوبت به عمو و عمّه و دايى و خاله «پدر و مادر» ميّت مى رسد و اگر اينها نباشند اولادشان ارث مى برند و اگر آنها هم نباشند عمو و عمّه و دايى و خاله «پدر بزرگ و مادر بزرگ» ميّت ارث مى برند و اگر آنها نباشند نوبت به اولادشان مى رسد.
اگر شوهر در بيمارى همسرش را طلاق دهد و قبل از يکسال قمرى بميرد (2404)
مسأله 2404ـ هرگاه شوهر در حال بيمارى، همسرش را طلاق دهد و پيش از گذشتن يک سال(قمرى) از دنيا برود، زن با سه شرط از او ارث مى برد: «اوّل» اين که شوهر در همان مرض از دنيا برود. «دوم» اين که زن بعد از طلاق و گذشتن عدّه، شوهر نکند. «سوم» آن که طلاق به رضايت زن نباشد و اگر با رضايت او باشد، ارث بردنش مشکل است.
مسأله 2403ـ هرگاه زن را به ترتيبى که در احکام طلاق گفته شد، طلاق رجعى دهد و در بين عدّه بميرد شوهر از او ارث مى برد، همچنين اگر شوهر در بين عدّه زن بميرد زن از او ارث مى برد، ولى در عدّه طلاق بائن هرگاه يکى از آنان بميرد ديگرى از او ارث نمى برد.
مسأله 2401ـ اگر ميّت بيش از يک زن داشته باشد در صورت نداشن فرزند چهار يک اموال او و در صورت داشتن فرزند، هشت يک آن به شرحى که در بالا گفته شد بطور مساوى ميان زنان او تقسيم مى شود، خواه شوهر با آنها نزديکى کرده باشد يا نه، امّا اگر در مرضى که به آن مرض از دنيا رفته زنى را عقدکرده، در صورتى ارث از او مى برد که با او نزديکى کرده باشد.
مسأله 2399ـ اگر بخواهند بنا و درخت و مانند آن را قيمت کنند بايد چنين حساب کنند که اگر آنها با دادن مال الاجاره در آن زمين باقى بماند چقدر ارزش دارد، پس سهم زن را از قيمت آن بدهند.
مسأله 2398ـ هرگاه زن بخواهد در چيزى که از شوهرش ارث نمى برد (مانند زمين و بناى خانه) تصرّف کند بايد از ورثه ديگر اجازه بگيرد، همچنين ورثه ديگر تا سهم زن را از قيمت هوايى نداده اند (مانندبناى خانه) نبايد بدون اجازه زن در آن تصرّف کنند و چنانچه پيش از دادن سهم زن، آنها را بفروشند، در صورتى که زن معامله را اجازه دهد صحيح و گرنه نسبت به سهم او باطل است.
مسأله 2397ـ زن از تمام اموال منقول شوهر ارث مى برد، ولى از زمين و قيمت آن ارث نمى برد، خواه زمين خانه باشد يا باغ، يا زمين زراعتى و مانند آن و نيز از خود هوايى ساختمان ارث نمى برد، مثل بنا و درخت، امّا بايد هوايى را قيمت کنند و از قيمت آن سهم ارث او را بدهند.
مسأله 2396ـ هرگاه مردى از دنيا برود و فرزند نداشته باشد، يک چهارم مال او را همسر دائمى او مى برد و بقيّه را ورثه ديگر و هرگاه از آن زن يا از زن ديگر فرزند داشته باشد، يک هشتم مال به زن او مى رسد و بقيّه به وارثان ديگر.
مسأله 2395ـ هرگاه زن دائمى از دنيا برود و اولاد نداشته باشد نصف تمام مال او به شوهر مى رسد و بقيّه را ورثه ديگر مى برند و اگر از آن شوهر يا از شوهر ديگرى اولاد داشته باشد يک چهارم تمام مال او به شوهرش مى رسد و بقيّه به وارثان ديگر.
مسأله 2394ـ سهم ارث عمو و عمّه و دايى و خاله را (در صورتى که همه پدر و مادرى باشند که غالباً چنين هستند) مى توان چنين خلاصه کرد: به يک عمو يا يک عمّه تمام مال مى رسد و اگر وارث چند عمو يا چند عمّه باشند بطور مساوى مى برند و اگر هم عمو و هم عمّه باشند عمو دو برابر عمّه مى برد و اگر يک دايى يا يک خاله باشد تمام مال به او مى رسد و اگر چند دايى يا چند خاله باشد، يا هم دايى و خاله باشند، مال را بطور مساوى تقسيم مى کنند و هرگاه عمو و عمّه و دايى و خاله باشند، عمو و عمّه دو سهم مى برند و دايى و خاله يک سهم و هر عمو دوبرابر عمّه مى برد، امّا سهم دايى و خاله مساوى است.
مسأله 2393ـ هرگاه وارث ميّت عمو و عمّه و دايى و خاله پدر و عمو و عمّه و دايى و خاله مادر او باشد، مال او سه سهم مى شود، يک سهم به عمو و عمّه و دايى و خاله مادر ميّت مى رسد (و آنها بنا بر احتياط واجب در تقسيم آن مصالحه مى کنند) و دو سهم ديگر را سه قسمت مى کنند، يک قسمت را دايى و خاله پدر ميّت، بطور مساوى ميان خود تقسيم مى کنند و دو قسمت ديگر آن به عمو و عمّه پدر ميّت مى رسد (و سهم عمو دو برابر عمّه است).