در سحرگاه ماه مبارک رمضان اغلب طعم و بوى بعضى از غذاها، یا خمیردندان، براى مدّتى در دهان میماند، در این موارد پس از چند بار بیرون ریختن آب دهان، اگر باز هم طعم یا بوى اینها در دهان باقى بماند تکلیف چیست؟
مسأله 127ـ هرگاه مويز و كشمش را در غذا بريزند و بجوشد، به طوری که آب به داخل آن نفوذ کند و آب داخلش نیز بجوشد حرام می شود امّا نجس نیست و می توان آنها را جدا کرد و غذا را خورد. ولی در حال سرخ کردن و دم کردن در برنج و امثال آن مانعی ندارد. و در مورد خرما نیز اگر آب آن در غذا وارد شود و بجوشد و مستهلک شود مانعی ندارد. ولی اگر مقدار آن بقدری باشد که بجوشد ولی مستهلک نشود نمی توان آن را خورد.
مسأله 252ـ هرگاه غذايى را که در ظرف طلا يا نقره است به منظور پرهيز از حرام در ظرف ديگرى بريزند اين استعمال جايز است، ولى اگر به اين منظور نباشد حرام است، امّا به هر حال خوردن آن غذا از ظرف دوم که طلا و نقره نيست، اشکال ندارد.
مسأله 236ـ هرگاه غذا در دهان يا لاى دندانها باقى مانده باشد و داخل دهان خون بيايد، چنانچه نداند که خون به غذا سرايت کرده، خوردن آن غذا اشکالی ندارد ولی اگر می داند که خون به آن رسیده، نجس نیست ولی خوردن آن غذا حرام است مگر اینکه خون در آن غذا مستهلک شود.
مسأله 218ـ هرگاه مويز و کشمش را در غذا بريزند و بجوشد، به طوري که آب به داخل آن نفوذ کند و آب داخلش نيز بجوشد حرام مي شود اما نجس نيست و مي توان آنها را جدا کرد و غذا را خورد. ولي در حال سرخ کردن و دم کردن در برنج و امثال آن مانعي ندارد. و در مورد خرمان نيز اگر آب آن در غذا وارد شود و بجوشد و مستهلک شود مانعي ندارد. ولي اگر مقدار آن بقدري باشد که بجوشد ولي مستهلک نشود نمي توان آن را خورد.
مسأله 218ـ هرگاه مويز و کشمش را در غذا بريزند و بجوشد، به طوري که آب به داخل آن نفوذ کند و آب داخلش نيز بجوشد حرام مي شود اما نجس نيست و مي توان آنها را جدا کرد و غذا را خورد. ولي در حال سرخ کردن و دم کردن در برنج و امثال آن مانعي ندارد. و در مورد خرمان نيز اگر آب آن در غذا وارد شود و بجوشد و مستهلک شود مانعي ندارد. ولي اگر مقدار آن بقدري باشد که بجوشد ولي مستهلک نشود نمي توان آن را خورد.
در مجموعه هاى سازمانى که غذا به طور دسته جمعى تقسیم و صرف مى شود، غذای زیادی اسراف مى شود، به طورى که برخی یک سوّم غذایى را که کاملا قابل خوردن است دور مى ریزند؛ با توجه به این مطلب، به نظر حضرتعالى کسانى که غذایشان اضافه مى ماند، اگر بیشتر از حدّ نیاز از مقسّم غذا بگیرند این کار چه حکمی دارد؟
نسبت به كسى كه اعتصاب غذا نموده و جان خود را به خطر انداخته، يا لااقل سلامتى خود را دچار مخاطره كرده و تنها با تغذيه اجبارى توسّط پزشك میتوان او را از خطر جانى حفظ نمود، بفرماييد:
۱. آيا اين كار براى پزشك واجب است، يا میتواند اقدامى نكند؟
۲. اگر تغذيه واجب و راه آن منحصر به ضربوجرح اعتصابکننده باشد، براى نجات وى، چه مقدار ضربوجرح او مجاز است؟
۳. اگر ضربوجرح چنين كسى موجب تغيير رنگ پوست وى و مستلزم ديه گردد، ديه آن بر عهده كيست؟
۴. آيا حكم فوق نسبت به اعتصابکنندهای كه میداند با اعتصاب غذا، خود را در معرض مرگ قرار میدهد، با شخصى كه از عواقب كارش بیخبر است فرق میکند؟ اگر فرق دارد، وظيفه طبيب در مورد او چيست؟
۵. اگر پزشك را مجبور به تغذيه اجبارى نسبت به اعتصابکننده غذا بنمايند، نه به جهت حفظ جان اعتصابکننده، بلكه براى اقرار گرفتن از وى نسبت به امرى، پزشك چه تكليفى دارد؟