شخصى خانم خود را طلاق داده است؛ ولى عليرغم اين كه زن مهريّه اش را بخشيده، طلاق دهنده بصورت رجعى طلاق را خوانده، نه به صورت خلع، طلاق مذكور از لحاظ شرعى چه حكمى دارد؟ با توجّه به اين كه اين زن ازدواج نموده، اكنون وظيفه اش چيست؟
در مورد طلاق اهل تسنّن شنیده شده است که آن ها مخصوصاً شافعى ها، صیغه طلاق جارى نمى کنند؛ بلکه به صرف اراده جدایى و لفظ «تو مطلّقه اى» اکتفا مى کنند، آیا طلاق مزبور صحّت دارد؟ آیا فقهای اهل سنّت حضور شاهدین عدلین را لازم نمى دانند؟
در مورد طلاقی که توسط عاقد جاری شده، چنانچه زوج شهود را عادل نداند آیا طلاق مزبور برای زوج هم معتبر است؟ ( به این معنی که اگر این زن همسر چهارمش بوده، آیا می تواند در این حالت همسر دیگر برگزیند ؟)
مردی برای طلاق دادن همسرش که به صورت پنهانی عقد کرده اند، فقط یک نفر شاهد دارد و به علّت حفظ آبرو، قادر به بازگویی این مسأله به دیگران نیست، با توجه به این مطلب آیا می تواند بدون شاهد یا حداقل با حضور همین یک نفر صیغه طلاق را جاری کند؟
اگر بین پسر و دختری صیغه طلاق بائن جاری شود و دختر بعد از ازدواج مجدد متوجّه شود نامزد قبلی دوشیزگی او را از بین برده است در این صورت طلاق چه حکمی دارد؟
فردى که از جانب چند نفر وکیل در خواندن صیغه طلاق بوده، پس از اجراى صیغه هاى طلاق، (که برخى از آن ها رجعى، و برخى بائن بوده،) یقین حاصل مى کند که یکى از طلاق ها باطل بوده است. اگر نام آن زن و شوهرها را نداند، و آن ها را نشناسد، چه وظیفه اى دارد؟
اگر زوج ادّعا کند در حضور عدّه اى که آنها را عادل مى دانسته، ولى امکان اثبات عدالت آن ها ممکن نیست صیغه طلاق را جارى کرده است و از آنجا که زوج روحانى نیست امّا سواد فارسى دارد و مى گوید از روى رساله صیغه طلاق را جارى کرده، آیا چنین طلاقى که اصل آن محرز است ولى از نظر صحّت خواندن صیغه طلاق شک وجود دارد چه حکمی دارد؟
اگر مردی به همسرش بگوید: مهریه را به من ببخش تا به تو وکالت شش ماهه در طلاق بدهم؛ آیا این کار صحیح می باشد؟ و چنانچه زن در این مدت طلاق نگرفت، حق مهریه دارد؟