مسأله 2191ـ هرگاه معامله باطلى انجام گيرد، مثلاً جنسى را که بايد با وزن خريد و فروش کند بدون وزن معامله نمايد، نه خريدار مالک جنس مى شود و نه فروشنده مالک قيمت، ولى اگر هر دو قطع نظر از معامله راضى باشند که در مال يکديگر تصرّف کنند اشکالى ندارد وگرنه مثل مال غصبى است و بايد آنها را برگردانند و در صورتى که مال هر يک در دست ديگرى تلف شود بايد عوض آن را بدهد، چه بداند معامله باطل بوده و چه نداند.
مسأله 1006ـ اگر در بين نماز چيزى که وضو را باطل مى کند انجام دهد، خواه عمداً باشد يا سهواً، يا از روى ناچارى نماز او باطل است; ولى کسى که نمى تواند از بيرون آمدن بول و غائط جلوگيرى کند بايد مطابق دستورى که در احکام وضو گفته شد عمل نمايد، همچنين خارج شدن خون از زن مستحاضه نماز را باطل نمى کند به شرط اين که به دستورات استحاضه عمل کرده باشد.
مسأله 686ـ هرگاه بعد از نماز شک کند نماز را در وقت خوانده يا نه، نماز او صحيح است، به شرط آن که هنگام شروع نماز غافل از وقت نباشد ولى اگر در بين نماز شک کند، نماز او باطل است و بايد پس از دخول وقت اعاده کند.
مسأله 666ـ هرگاه به جاى غسل تيمّم کند و بعد کارى که وضو را باطل مى کند انجام دهد براى نمازهاى بعد فقط بايد وضو بگيرد و اگر نمى تواند وضو بگيرد به جاى آن تيمّم کند.
مسأله 663ـ تمام کارهايى که وضو را باطل مى کند تيمّم بدل از وضو را هم باطل مى کند و تمام کارهايى که غسل را باطل مى کند تيمّم بدل از غسل را هم باطل مى نمايد.
مسأله 489ـ نزديکى کردن با زن در حال «نفاس» حرام است و اگر شوهر با او نزديکى کند، احتياط مستحب آن است مطابق دستورى که در حائض گفته شد کفّاره دهد، طلاق او نيز در اين حال باطل است.
مسأله 344ـ هشت چيز وضورا باطل مى کند:
1ـ خارج شدن بول. 2ـ غائط. 3ـ بادى که از مخرج غائط خارج شود. 4ـ خوابى که بر عقل غلبه کند و به واسطه آن چشم نبيند و گوش نشنود، ولى اگر چشم نبيند و گوش بشنود وضو باطل نمى شود. 5ـ کلّيّه امورى که عقل را از بين مى برد مانند مستى، بيهوشى و ديوانگى (بنابر احتياط واجب). 6ـ استحاضه زنان که شرح آن در جاى خود مى آيد. 7ـ کارى که براى آن بايد غسل کرد، مانند جنابت. 8ـ مسّ ميّت انسان.
مسأله 323ـ هرگاه انسان وضو داشته و شک کند باطل شده يا نه، بنامى گذارد که وضوى او باقى است و بعکس اگر کسى وضو نداشته، شک دارد وضو گرفته يا نه، بنا مى گذارد که وضو نگرفته است.
همسرم در دفتر اسناد رسمی مهریه خود را از 680 سکه به 5 سکه ابراء کرد و پس از گذشت دو سال خودم به دفتر خانه مراجعه کرده و سند ابراء همسرم را باطل نمودم آیا همسرم میتواند 680 سکه مهریه را مطالبه کند؟
اگر زوجه و زوج ضمن اجرای صیغه عقد نکاح دائم کلیه شرایط ضمن العقد را امضاء کرده باشند و قبول کرده باشند و یکی از این شرایط این است که هرگاه زوج به امراض صعب العلاج مبتلا شود به نحوی که دوام زناشویی برای زوجه مخاطره آمیز باشد زوج ضمن عقد نکاح به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل غیر داد تا به دادگاه رجوع و مجوز از دادگاه اخذ نماید و خود را مطلقه نماید
حال اگر زوج مبتلا به بیماری تومور مغزي بدخيم شود و علی رغم انجام عمل جراحی و شیمی درمانی و پرتو درمانی بهبودی حاصل نشود و مدت دو سال از ابتلا به بیماری بگذرد و حال زوج هر روز بدتر شود به شکلی که دیگر هیچکدام از حواس پنجگانه ی او کار نکند و غذا از طریق لوله وارد معده گردد و ادرار و مدفوع در اختیار و کنترلش نباشد و در حقیقت دارای یک حیات نباتی باشد.
حال استدعا دارم به سوالات زیر پاسخ دهید:
1-آیا وکالت ضمن العقد با این وضعیت زوج، باطل می شود؟آیا این وضعیت زوج، از مصادیق اغماء محسوب می شود تا موجب بطلان وکالت شود؟
2- اگر زوجه با عنایت به جوان بودن و تمایلات شدید جنسی، قادر به خودداری نباشد و برای به گناه نیفتادن (و در صورت عدم بطلان وکالت ضمن العقد) آیا می تواند با استفاده از این وکالت خود را مطلقه کند؟یا (در صورت بطلان وکالت) این وضعیت زوج برای زوجه از مصادیق عسر و حرج محسوب شده و به استناد آن می تواند مطلقه گردد؟
3-در صورت عدم بطلان وکالت،آیا زوجه می تواند راسا یا توسط وکیل و بدون مراجعه به دادگاه و انجام تشریفات قانونی، صیغه طلاق را جاری کند؟ یا به دلیل اینکه در عقد وکالت به زوجه وکالت داده شده است تا با رجوع به دادگاه و اخذ مجوز از دادگاه، خود را مطلقه نماید، اساسا بدون مراجعه به دادگاه و اخذ مجوز از ان، امکان انجام مورد وکالت شرعا وجود ندارد؟
4-با توجه به طولانی بودن رسیدگی های قضایی و خوف به گناه افتادن زوجه، آیا شرعا جایز است که با رجوع به یکی از مجتهدین معظم شهر، طلاق به استناد عسر و حرج یا به استناد وکالت مزبور(و در صورت عدم بطلان آن و بدون رعایت تشریفات قانونی در دادگستری) از طرف حاکم شرع جاری گردد؟
بنده در ابتدا همسر کنونی خود را به عقد موقت خود درآوردم و سپس ایشان را به عقد دائم، اکنون در خاطرم نیست که وقتی خواستیم عقد دائم شویم، مدت باقیمانده از عقد موقت را بخشیدم یا خیر! اما، آنچه از خود میدانم این است که همواره بر اساس رساله عملیه آقا عمل میکردم، اکنون که چند سال از ازدواج رسمی ما میگذرد، حکم ازدواج ما چیست؟ آیا در صورتی که باقیمانده عقد موقت (که یک یا دو روز هم بیشتر نبوده) را نبخشیده باشم، ایرادی وجود دارد؟ تکلیف بنده چیست؟
اگر با دختری که همدیگر را دوست داشتیم ازدواج کنیم و بعد رابطه داشته باشیم اما بعدا از هم جدا بشویم، اگر این دختر خانم با فرد دیگری ازدواج نماید و دختر دار شود، آیا دختر او به من محرم است؟
عقد من و شوهرم به دلیل دلایل ذکر شده در عقد نامه باطل بوده دادگاه این را تایید کرده، در این مدت من با کس دیگری نزدیکی داشتم، آیا میتونم با این آقا ازدواج کنم؟ چون شنیدم که نمیشود، آیا شامل من میشود که عقدم باطل بوده است؟
آیا وطئ در عقدی که با رضایت ولی دختر بوده و یقین به صحت آن داشته ایم ولی معلوم شود عقد باطل بوده آیا دختر معقوده حساب میشود و احکام عقد مثل مهر و عدم بکارت و.... بر آن بار میشود؟ و برای ازدواج بعدی نیاز به اذن پدر دارد؟
1 اگر بعد از نماز بفهمیم که نماز امام ازنظر مرجع تقلید مأموم باطل بوده، نمازی که به جماعت پشت سر این امام خواندهشده، چه حکمی دارد؟
2 اقتدای از روی جهل بهحکم شرعی به فردی که اقتدای به او صحیح نیست، چه حکمی دارد؟
اگر کسي در نماز جمعه شرکت کند و بعد نماز عصر هم به جماعت بخواند وبعد از اتمام نماز متوجه شود آن دو رکعت نماز جمعه اش را اشتباه خوانده يعني در دو رکعت اول برعکس امام قنوت و رکوع رفته است، حکم نماز جمعه و عصر وي چيست؟
خانمی روزه نذر معیّن گرفته، بعد از اذان ظهر شوهرش تقاضای تمکین کرده ولی او قبول نکرده و با اصرار او روزه اش باطل شده، حال مرتکب گناه شده، چند روز روزه بگیرد؟
زنی در اولین عمره خود بهواسطه به گردن داشتن غسلهای واجب نماز طواف او باطل بوده است و مدتها بعد ازدواجکرده است و دوباره به عمره رفته است. اگر در عمره دوم غسلهای واجب را انجام داده باشد و نماز طواف عمره دوم او صحیح باشد آیا کفایتکننده از عمره اول میباشد؟