ضرورت خودباوری و خودکفایی از مسائل مهمی است که در سالهای اخیر در نظامهای متعدد سیاسی جهان مطرح شده است. حال آنکه در روزگاری بس دور در آیین مبین اسلام به این مسئله تأکید فراوان شده است که در این نگاشته به آن میپردازیم.
خودکفایی از منظر آیات و روایات
از منظر اسلام نیازمندی، نوعی اسارت است: «احْتَجْ إِلَی مَنْ شِئْتَ تَکنْ أَسِیرَه»[1]و سفارش پیشوایان دینی آن است که تا جایی که امکان دارد، باید به خود متکی بود: «ادْفَعِ الْمَسْأَلَةَ مَا وَجَدْتَ التَّحَمُّلَ یمْکنُک»[2]و تا ضرورتی پیش نیامده، باید دامن تقاضا را کوتاه کرد: «لَا تَصْلُحُ الْمَسْأَلَةُ إِلَّا فِی ثَلَاثَةٍ فِی ... غُرْمٍ مُثْقِلٍ».[3]
در آموزههای دینی بینیازی از دیگران و خوداتکایی سبب عزّتمندی است: «عِزَّهُ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاس»،[4] از اینرو هنگامی که امام صادق علیه السلام در هوای گرم و داغ به فعالیت اقتصادی میپردازد و مورد پرسش قرار میگیرد که چرا در این روز گرم خود را به رنج میاندازید، میفرماید: «خَرَجْتُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ لِأَسْتَغْنِی عَنْ مِثْلِک؛[5] برای طلب روزی تلاش میکنم تا از وابستگی به تو و امثال تو بینیاز شوم».
شاید به همین ملاحظه، از تلاش اقتصادی، تعبیر به «عزّت» شده است. معلّی بن خنیس میگوید: «امام صادق علیه السلام مرا دید که دیر به بازار [و مغازهام] رفتم. فرمود: «اغْدُ إِلَی عِزِّک؛[6] صبحگاهان به عزتگاه خود برو».
قابل توجه اینکه آیه شریفه: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّةٍ؛ هرگونه نیرو و قدرت که ممکن است برای مقابله با هجوم دشمنان آماده و مهیا سازید»[7] هر چند در ارتباط با آمادگیهای رزمی نازل شده؛ ولی یقیناً محدود به آن نیست: «به عقیدۀ ما اگر این دستور بزرگ اسلامی: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّةٍ» به عنوان یک شعار همگانی در همه جا تبلیغ شود و مسلمانان از کوچک و بزرگ، عالم و غیر عالم، نویسنده و گوینده، سرباز و افسر، کشاورز و بازرگان، در زندگی خود آن را به کار بندند، برای جبران عقبماندگیشان کافی است.
نکتۀ جالب آن است که در پایان همین آیه آمده: «وَمَا تُنفِقُوا مِنْ شَیءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یوَفَّ إِلَیکمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ؛ و هر چه در راه خدا [و تقویت بنیه دفاعی اسلام] انفاق کنید، به طور کامل به شما بازگردانده میشود، و به شما ستم نخواهد شد!».[8] ارتباط این قسمت از آیه نیز با بحث ما بسیار قابل توجه است؛ گویا میفرماید: هر اندازه که مسلمانان در مسیر تقویت بنیههای علمی، دفاعی و اقتصادی جامعه هزینه کنند و انگیزۀ آن خدا و تقویت کشور اسلامی و دین حقّ باشد، نتیجهاش عاید خود مسلمانان خواهد شد و هرگز ضرر و زیانی نخواهند دید.
در روایات از خود اتکایی و عدم وابستگی به دیگران به «قطع طمع از دیگران» و یا «قناعت و اکتفا به داشتهها» تعبیر شده است. برای نمونه: رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به مردی که از او خواست به وی سفارش مختصر و مفیدی نماید، فرمود: «عَلَیک بِالْإِیاسِ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ... وَ إِیاک وَ الطَّمَعَ فَإِنَّهُ الْفَقْرُ الْحَاضِرُ؛ بر تو باد به قطع امید از آن چه در دست مردم است و از طمع بپرهیز، چرا که طمع فقر آماده و حاضر است».[9]
همان حضرت فرمود: «الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا ینْفَد؛ قناعت سرمایهای تمام نشدنی است».[10]
امام سجاد علیه السلام فرمود: «رَأَیتُ الْخَیرَ کلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ؛ تمام خیر و برکت را در بُریدن طمع از آنچه در دست مردم است، یافتم».[11]
امام علی علیه السلام فرمود: «ثَمَرَةُ الْقَنَاعَةِ ... الْعُزُوفُ عَنِ الطَّلَب؛ ثمرۀ قناعت و خوداتکایی، دوربودن از نیازمندی به دیگران است».[12]
همان حضرت فرمود: «الْقَنَاعَةُ رَأْسُ الْغِنَی؛ اساس و ریشۀ توانمندی [رشد و توسعه] قناعت و خوداتکایی است».[13]
خودکفایی و قطع وابستگی
آیۀ 113 سورۀ هود یکی از اساسیترین برنامههای اجتماعی و سیاسی و نظامی و عقیدتی را بیان میکند، عموم مسلمانان را مخاطب ساخته و به عنوان یک وظیفۀ قطعی میگوید: «وَ لا تَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا؛ به کسانی که ظلم و ستم کردهاند، تکیه نکنید» و اعتماد و اتکای کار شما بر اینها نباشد.
بدیهی است که در درجۀ اول نباید در ظلمها و ستمگریهایشان شرکت جست و از آنها کمک گرفت، و در درجۀ بعد اتکاء بر آنها در آنچه مایۀ ضعف و ناتوانی جامعه اسلامی و ازدستدادن استقلال و خودکفایی و تبدیلشدن به یک عضو وابسته و ناتوان میگردد باید از میان برود که اینگونه رکونها جز شکست و ناکامی و ضعف جوامع اسلامی، نتیجهای نخواهد داشت.
اصولاً تکیه و اعتماد بر دیگران که در شکل وابستگی آشکار گردد، نتیجهای جز بدبختی نخواهد داشت تا چه رسد به اینکه این تکیهگاه، ظالم و ستمگر باشد.
یک جامعۀ پیشرو و پیشتاز و سربلند و قوی، جامعهای است که روی پای خود بایستد. همانگونه که قرآن در مثال زیبایی در آیۀ 29 سوره فتح میفرماید: «فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ»، یعنی همانند گیاه سرسبزی که روی پای خود ایستاده و برای زندهماندن و سرفرازی نیاز به وابستگی به چیز دیگر ندارد.
یک جامعۀ مستقل و آزاد، جامعهای است که از هر نظر خودکفا باشد و پیوند و ارتباطش با دیگران، پیوندی بر اساس منافع متقابل باشد، نه بر اساس اتکاء یک ضعیف بر قوی. این وابستگی خواه از نظر فکری و فرهنگی باشد، یا نظامی یا اقتصادی و یا سیاسی، نتیجهای جز اسارت و استثمار به بار نخواهد آورد، و اگر این وابستگی به ظالمان و ستمگران باشد، نتیجهاش وابستگی به ظلم آنها و شرکت در برنامههای آنها خواهد بود.
البته فرمان آیۀ فوق مخصوص به روابط جامعهها نیست، بلکه پیوند و رابطه دو فرد را با یکدیگر نیز شامل میشود که حتی یک انسان آزاده و با ایمان، هرگز نباید متکی به ظالم و ستمگر بوده باشد که علاوه بر ازدستدادن استقلال، سبب کشیدهشدن به دایرۀ ظلم و ستم او و تقویت و گسترش فساد و بیدادگری خواهد بود.[14]
بنیان خودکفایی
یکی از حکماء میگوید: «إسْتِغناؤُک عَن الشیء خیرٌ مِنْ استغناؤک بِه؛ بینیازی تو و عدم حاجت تو به چیزی، بهتر از بینیازی تو به وسیلۀ آن چیز است».[15]
این جمله اشاره به مسئلۀ قناعت دارد؛ میگوید اگر قناعت پیشه کردی و چیزی نخواستی، بهتر است از اینکه قناعت پیشه نکنی و فکر کنی با فلان چیز بینیازی.
عمدتاً مردم فکر میکنند، باید چیزی را داشته باشند، تا بینیاز شوند و دستشان پیش دیگری دراز نباشد، فکر میکنند باید خانهای با چنین خصوصیات و ماشینی با چنان ویژگی داشته باشند، تا بینیاز باشند، درحالیکه این حکیم میگوید: اگر قناعت پیشه کردی و به قدر حاجت و نیاز اکتفاء کردی، تو بینیازی؛ این بینیازی بهتر از آن بینیازی است؛ این بینیازی تملّق و چاپلوسی و حرام و حلالکردن ندارد، درحالیکه آن بینیازی که با داشتن چیزی حاصل شود، نیاز به تلاش و دوندگی دارد، و چه بسا تملّق و حرام و حلالکردن؛ و این همان است که امام علی علیه السلام میفرمایند: «القَناعةُ مالٌ لا ینْفَد؛ قناعت، مال و سرمایهای است که تمام شدنی نیست».[16]
قناعت تنها جنبۀ آخرتی ندارد، بلکه از نظر سیاسی و اقتصادی نیز ریشۀ امور است. بسیاری از جهتگیریهای سیاسی در روابط بینالمللی، بر میزان قناعت صورت میگیرد، آبروی سیاسی، اقتصادی و خودکفایی یک مملکت را قناعت حفظ میکند و در مقابل، عدم قناعت، ازبینبرندۀ شخصیت سیاسی یک مملکت در فضای سیاسی عالم است. گاه یک کشور در اثر عدم قناعت و گرفتن وامهای کمرشکن و برای اینکه مقداری در رفاه باشد مطرود و منزوی و کشور عقبافتاده میشود. ملّتی که قناعت را از خود دور کرد بدبخت و بینوا شده و هیچگاه فرصت شکوفایی اقتصادی پیدا نمیکند. نمونۀ این کشورها امروزه چه بسیار است.[17]
در حدیثی از امام صادق علیه السلام میخوانیم: «غِنًی یحْجُزُک عَنِ الظُّلْمِ خَیرٌ مِنْ فَقْرٍ یحْمِلُک عَلَی الْإِثْم؛ بینیازی که تو را از تجاوز به حقّ دیگران بازدارد، از فقری که تو را وادار به گناه کند بهتر است».[18]
خودکفایی و امنیت غذایی
«وابستگی اقتصادی» سبب بدترین نوع سلطۀ بیگانگان است، زیرا به دنبال خود، وابستگی سیاسی و فرهنگی را بر جامعه تحمیل میکند. امروزه، رهایی از سلطۀ اقتصادی قدرتهای جهانی، بدون سرمایهگذاری جدّی در بخش تولید فرآوردههای کشاورزی و صنعتی ممکن نیست. جامعۀ اسلامی زمانی میتواند به عزت و سربلندی نائل شود که بتواند قبل از هر چیز در بخش تولید، دست کم در سطح تولیدات مواد غذایی و استراتژیک به خودکفایی برسد.
از دیدگاه اسلام، نیاز و وابستگی به دیگران اسارت میآورد. امیرمؤمنان علی علیه السلام میفرماید: «احْتَجْ إِلَی مَنْ شِئْتَ تَکنْ أَسِیرَهُ وَ اسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَکنْ نَظِیرَهُ؛ به هر کس نیازمند باشی، برده و اسیر او هستی و از هر کس بینیازی بجویی، همانند او خواهی بود».[19]
در جهان امروز قدرتهای بزرگ برای تسلیمکردن کشورهای جهان سوم در برابر خواستههای نامشروع خویش، از نیاز و وابستگی اقتصادی آنها به خودشان، به عنوان حربهای نیرومند استفاده میکنند و از این راه، آنها را در امور سیاسی و فرهنگی نیز به خودشان وابسته میسازند.
قابل توجه اینکه یکی از مسئولان اسبق امور کشاورزی آمریکا در این زمینه میگوید: «من معتقدم که سلاح غذا، امروز، نیرومندترین سلاحی است که ما در اختیار داریم و ظرف بیست سال آینده هم، چنین خواهد بود. مادامی که دیگر کشورها در نیازهای غذایی خود وابستۀ به آمریکا هستند، در ایجاد مشکلات برای ما درنگ خواهند کرد».[20]
بر این پایه است که اهمیت دیدگاه اسلام در زمینه تولیدات کشاورزی و دامپروری روشن میشود. در این میان کشاورزی و دامپروری در نگاه دین، از آن رو که تأمینکننده مهمّترین نیازهای غذایی مردمند، در اولویت نخست قرار دارند و در آیات و روایات به آن دو تأکید شده است.[21]
از جمله در قرآن کریم که تنها به منافع معمولی و عادی چهارپایان سودمند اکتفا نمیشود بلکه روی جنبۀ استفاده روانی از آنها نیز تکیه شده و آمده است: «وَ لَکمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ؛ و در این حیوانات برای شما زینت و شکوهی است به هنگامی که آنها را به استراحتگاهشان باز میگردانید، و هنگامی که [صبحگاهان] به صحرا میفرستید».[22]
منظرۀ جالب حرکت دستهجمعی گوسفندان و چهارپایان به سوی بیابان و چراگاه، سپس بازگشتشان به سوی آغل و استراحتگاه که قرآن کریم از آن تعبیر به «جمال» کرده، تنها یک مسئله ظاهری و تشریفاتی نیست، بلکه بیانگر واقعیتی است در اعماق جامعه، و گویای این حقیقت است که چنین جامعهای خودکفاست؛ فقیر و مستمند و وابسته به این و آن نمیباشد، خودش تولید میکند، و آنچه را خود دارد مصرف مینماید!
این در واقع جمال استغناء و خودکفایی جامعه است. جمال، تولید و تأمین فرآوردههای مورد نیاز یک ملت است، و به تعبیر گویاتر جمال، استقلال اقتصادی و ترک هرگونه وابستگی است!
این واقعیت را روستاییان و روستازادگان بهتر از مردم شهرنشین درک میکنند که مشاهدۀ رفتوآمد این چهارپایان سودمند، چگونه به آنها آرامش خیال میدهد؛ آرامشی که از احساس بینیازی برمیخیزد؛ آرامشی که از انجام مؤثر یک وظیفۀ اجتماعی حاصل میشود.[23]
حتی امروز که دستگاههای تولیدی ماشینی، آن قدر گسترده شده که همه چیز را تحت الشعاع قرار داده، باز دامداری و کشاورزی مهمّترین بخش تولید زندگی انسان را تشکیل میدهد. چراکه میدانیم پایۀ اصلی تغذیه در این دو قسمت نهفته شده، و به همین دلیل، رسیدن به حدّ خودکفایی در قسمت دامداری و کشاورزی نه تنها ضامن استقلال اقتصادی است، که استقلال سیاسی نیز تا حدّ زیادی به آن مربوط است.
بنابراین جای تعجب نیست که تمام ملتهای دنیا کوشش میکنند که صنعت کشاورزی و دامداری خود را تا سرحدّ امکان توسعه دهند و از صنایع مدرن برای این توسعه کمک گیرند.[24]
در روایات اسلامی در زمینۀ دامداری تعبیرات جالبی دیده میشود و همچنین در زمینۀ کشاورزی؛ که به عنوان نمونه، احادیث زیر را از منابع مختلف یادآور میشویم:
1. پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم به یکی از بستگانش فرمود چرا در خانهات «برکت» نمیآوری؟ عرض کرد منظورتان از برکت چیست؟ فرمود: «شَاةٌ تُحْلَبُ؛ گوسفند شیرده»! سپس اضافه فرمود: «إِنَّهُ مَنْ کانَ فِی مَنْزِلِهِ شَاةٌ تُحْلَبُ أَوْ نَعْجَةٌ أَوْ بَقَرَةٌ فَبَرَکاتٌ کلُّهُنَّ؛ هر کس در خانۀ خود گوسفند شیرده یا گاو ماده داشته باشد سر تا پا برکت است».[25]
2. و نیز از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم نقل شده که دربارۀ اهمیت گوسفند فرمود: «نِعْمَ اَلْمَالُ اَلشَّاةُ؛ گوسفند سرمایۀ بسیار خوبی است».[26]
3. در تفسیر نور الثقلین ذیل آیات مورد بحث از امام امیر مؤمنان علی علیه السلام میخوانیم: «أَفْضَلُ مَا یتَّخِذُهُ اَلرَّجُلُ فِی مَنْزِلِهِ لِعِیالِهِ اَلشَّاةُ فَمَنْ کانَتْ فِی مَنْزِلِهِ شَاةٌ قَدَّسَتْ عَلَیهِ اَلْمَلاَئِکةُ فِی کلِّ یوْمٍ؛ بهترین چیزی که انسان در خانه برای خانواده خود تهیه میکند گوسفند است؛ هر کس در منزل خود گوسفندی داشته باشد، در هر روز، فرشتگان خدا، دو بار او را تقدیس میکنند».[27]
اشتباه نشود؛ ممکن است شرائط تربیتکردن گوسفند در خانه، برای بسیاری فراهم نباشد، ولی هدف اصلی این است که به تعداد خانوادهها تولید و تربیت گوسفند به طور مستمر انجام گیرد.
4. در اهمیت زراعت همین بس که امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرماید: «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَتُرَاباً ثُمَّ اِفْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اَللَّهُ؛ هر کس آب و خاکی داشته باشد و با این حال فقیر باشد، خدا او را از رحمت خویش دور کند».[28] بدیهی است این گفتار بزرگ همانگونه که دربارۀ یک فرد صادق است، دربارۀ یک ملت نیز صدق میکند؛ مردمی که آب و خاک به قدر کافی دارند، باز هم نیازمند به دیگران هستند، مسلماً از رحمت خدا دورند!
5. از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم نقل شده است که فرمود: «عَلَیکمْ بِالْغَنَمِ وَاَلْحَرْثِ فَإِنَّهُمَا یرُوحَانِ بِخَیرٍ وَیغْدُوَانِ بِخَیرٍ؛ وظیفۀ شماست که به تربیت گوسفند و کشاورزی بپردازید که رفتوآمد هر دو، خیر و برکت است».[29]
6. از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «مَا فِی اَلْأَعْمَالِ شَیءٌ أَحَبَّ إِلَی اَللَّهِ تَعَالَی مِنَ اَلزِّرَاعَةِ؛ هیچ عملی نزد خدا از زراعت محبوب تر نیست».[30]
7. در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام میخوانیم: «سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَی الْمَالِ خَیرٌ؟ قَالَ: زَرْعٌ زَرَعَهُ صَاحِبُهُ وَأَصْلَحَهُ وَأَدَّی حَقَّهُ یوْمَ حَصَادِهِ؛ قِیلَ: یا رَسُولَ اللَّهِ، فَأَی الْمَالِ بَعْدَ الزَّرْعِ خَیرٌ؟ قَالَ: رَجُلٌ فِی غَنَمِهِ قَدْ تَبِعَ بِهَا مَوَاضِعَ الْقَطْرِ یقِیمُ الصَّلَاةَ وَیؤْتِی الزَّکاةَ؛ از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم پرسیدند: چه مالی بهتر است؟ فرمود: زراعتی که صاحبش آن را کشت کند و به رشدش رساند و در زمان برداشت، زکاتش را بپردازد. بار دیگر سؤال شد: بعد از کشاورزی چه مالی بهتر است؟ فرمود: دامپروری که صاحبش به دنبال گوسفندان در مراتع مناسب حرکت کند و نماز را اقامه نماید و زکات را بپردازد».[31]
8. بالآخره در حدیثی دیگر از آن حضرت میخوانیم: «اَلزَّارِعُونَ کنُوزُ اَلْأَنَامِ یزْرَعُونَ طَیباً أَخْرَجَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَهُمْ یوْمَ اَلْقِیامَةِ أَحْسَنُ اَلنَّاسِ مَقَاماً وَأَقْرَبُهُمْ مَنْزِلَةً یدْعَوْنَ اَلْمُبَارَکینَ؛ کشاورزان، گنجهای مردمند؛ غذای پاکیزه را که خداوند ارزانی داشته زراعت میکنند و آنها در روز قیامت برترین مقام را دارند و به خدا نزدیکترند و آنها را به نام «مبارکها» صدا میزنند».[32]
بیشک وسایل ارتباط جمعی باید جوانان را به این دو مسئلۀ حیاتی ترغیب کنند، و این فریضههای بزرگ اسلامی را به آنها گوشزد نمایند که موظفند تا به سرحدّ خودکفایی، کشاورزی و دامداری را زنده کنند؛ کشاورزی و دامداری «سنتی» و «مدرن» در تمام زمینهها.[33]
خودکفایی در سایۀ حکمرانی خوب
همانگونه که گذشت، امروزه تردیدی در پیوند اساسی مسائل سیاسی با مسائل اقتصادی و رابطۀ متقابل بین آن دو وجود ندارد؛ کشوری که بخواهد به حاکمیت مستقل سیاسی برسد باید از رشد و توسعۀ مناسبی در اقتصاد برخوردار شود و به خودکفایی و اقتدار اقتصادی برسد.
با دقّت در عوامل وابستگی بسیاری از کشورهایی که از جهت سیاسی، وابسته به حساب میآیند به این نتیجه میرسیم که عامل اساسی در این وابستگی، نیازمندیهای مالی و عدم خودکفایی اقتصادی است.
بر همین اساس اگر بر اساس روایت نبوی «اَلْإِسْلاَمُ یعْلُو وَلاَ یعْلَی عَلَیهِ؛ اسلام برتری پیدا میکند و هیچ چیز بر آن برتری نخواهد یافت»،[34] برتری سیاسی امّت اسلامی یک اصل خدشهناپذیر شمرده میشود و فقهای اسلام با استدلال به این روایت حتی به برتری و ارتفاع خانۀ یک کافر ذمّی بر خانۀ مسلمان رضا نمیدهند.[35] و اگر مطابق آیهۀ «وَلَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا؛ خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطی نداده است»،[36] خدای سبحان به هیچگونه استیلا و تسلّطی از جانب کفّار بر مؤمنان رضا نمیدهد. در این صورت بر فعّالان اقتصادی امّت اسلام لازم است که برنامههای اقتصادی را به گونهای هدایت کنند که امّت اسلامی را خودکفا سازد و از وابستگیهای ذلّتآور نجات دهند.
از مظاهر و لوازم دردآور عدم خودکفایی اقتصادی بسیاری از جوامع اسلامی در جهان امروز، پدیدۀ وامها و کمکهای خارجی است. سرمایههایی که از کشورهای ثروتمند، به بهانۀ فراهمنمودن زمینههای توسعه، سرازیر کشورهای فقیر میشود. از آثار مخرّب این نوع کمکها، خدشهدارشدن حاکمیت سیاسی کشورهای وامگیرنده و ایجاد سدّ در برابر ایدئولوژیهای مخالف و حفظ رژیمهای طرفدار در بُعد سیاسی و فراهمشدن زمینۀ فروش کالاهای کشورهای وامدهنده و در نتیجه غارت هر چه بیشتر کشورهای جهان سوم در بُعد اقتصادی است.
در ارتباط با اثر تخریبی اوّل این وامها، سخن «پیر ژاله» اقتصاددان معروف، قابل توجه است، که میگوید: «کمک به جهان سوم یک کمک رایگان نیست و کودکانه است که ما منکر انگیزۀ سیاسی یا تجاری چیزی باشیم که گاه کمک و گاهی دیگر کمک فنّی و در جای دیگر تعاون نامیده میشود؛ اتفاق میافتد که اعطاکنندگان کمک، بین خود به جنگهای خدعهآمیز بپردازند؛ بدین منظور که هر کدام به نوبۀ خود، به کشورهای عقبمانده نشان دهند که از دیگران سخاوتمندتر هستند؛ نظر اجمالی به نقشۀ جغرافیا نشان میدهد که به کشورهایی که از نظر استراتژی نظامی ارزش ندارند، کمتر از کشورهای دیگر کمک شده است».[37]
و در ارتباط با اثر تخریبی دوم، نوشتۀ روزنامه المکافه چاپ مراکش در اکتبر 1964 جلب توجه میکند که ضمن تحلیل کمک فرانسه به مراکش، بخشی از کمک فوق را با عنوان «کمک الزامی» یاد کرده مینویسد: «تنها هدف این است که برای کالاها و تجهیزات کشورهای صنعتی قرضدهنده، بازار فروش تأمین شود که با موافقت در تعیین زمان پرداخت، در مورد معینی بهای آنها قابل پرداخت باشد».[38]
قابل توجه است که بعضی از اندیشمندان در مسائل اقتصادی معتقدند که آنچه سبب عدم اقتدار و خودکفایی اقتصادی میشود، اصل وامها و کمکهای خارجی نیست، بلکه شرایط و محدودیتهایی است که وامدهندگان با آن همراه میسازند، نظیر شرط لغو محدودیتهای گمرکی و در پی آن مرگ بسیاری از صنایع جوان محلّی در وام صد میلیون دلاری آمریکا به برزیل در سال 1964.
این نوع وامگرفتن است که در بُعد اقتصادی آثار مخرّبی چون الف. کسری تراز بازرگانی و افزایش واردات بر صادرات. ب. افزایش بیکاری. ج. فقر و گرسنگی را به دنبال دارد و در بُعد سیاسی ناآرامیها و خشونتها و در بُعد فرهنگی هجوم فرهنگ مادّی را سبب میشود.[39]
خودکفایی و توانمندسازی
شکی نیست که ما فقط به خودکفایی اقتصادی و مادّی نیاز نداریم، بلکه خودکفایی مدیریتی و فکری هم لازم است. اگر بنا باشد مدیران صنایع و کارخانهها و ادارات ما تمام سرنخها را خود در دست داشته باشند، بهطوریکه اگر روزی در سر کار حاضر نشدند، کارها تعطیل شود، این مدیران، مدیران مدبّر و مدیر به معنی واقعی کلمه نیستند. باید افراد را پرورش دهند و این جز از راه مشورت و بهادادن به رأی زیردستان امکانپذیر نیست، باید با مشاورت آنها، رمز کار را به آنها آموخت؛ نه تنها در اداره و کارخانه بلکه کاسب هم باید با شاگرد خود در امور مشورت کند و او را بسازد. که در بعضی موارد ساختنی بهتر از مشاورت نیست.[40]
وجوب خودکفایی
در فقه اسلامی بر فردفرد مسلمانان واجب است جامعۀ خود را به حد خودکفایی اقتصادی برسانند، لذا به عنوان یک واجب کفائی هر کس باید بخشی از نیازهای جامعه را در زمینۀ صنعت و کشاورزی و دامداری و خدمات و علوم و دانشها بر طرف سازد. درحالیکه در اقتصاد غرب و شرق این وظیفه تنها بر عهدۀ دولتها گذارده شده است.[41]
سخن آخر: (خط اصیل خودکفایی!)
در خاتمه باید گوشزد نمود بهترین خط اقتصادی برای ما و همۀ ملل آزادۀ جهان که میخواهند مستقل و آزاد زندگی کنند، و زیر سلطۀ هیچ ابرقدرتی نباشند، همان خط معروف نه شرقی و نه غربی است؛ خطی که ما را به ترک هرگونه وابستگی دعوت میکند، خطی که ما را به سوی خودکفایی در تمام زمینهها پیش میبرد، اقتصادی که تمام ویژگیهای ضدّ استعماری در آن نمایان است و از هرگونه گرایشی به اقتصادهای استعماری شرق و غرب خالی است.[42]
جوامع اسلامی باید بکوشند هر چه بیشتر، غنی و بینیاز گردند، به مرحله خودکفایی برسند و روی پای خود بایستند و شرف و عزّت و استقلال خود را بر اثر فقر، فدای وابستگی به دیگران نکنند و بدانند خط اصیل اسلام این است.[43]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. تفسیر نمونه
2. دائرة المعارف فقه مقارن
[1] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج71، ص411، ح21.
[2] همان، ج75، ص378، ح4.
[3] وسائل الشیعة (ط - قم)، ج9، ص447، ح12464.
[4] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج72، ص106، ح2.
[5] همان، ج47، ص56، ح96.
[6] وسائل الشیعة (ط - قم)، ج17، ص12، ح21852.
[7] انفال، آیه60.
[8] همان.
[9] نزهة الناظر و تنبیه الخاطر (ط - قم)، ص15، ح27.
[10] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل (ط - قم)، ج15، ص226، ح18072.
[11] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج70، ص171، ح10.
[12] تصنیف غرر الحکم و درر الکلم (ط - قم)، ص393، ح9078.
[13] همان، ص392، ح9030؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص221).
[14] تفسیر نمونه، ج9، ص262.
[15] سفینة البحار (ط - قم)، ج 7، ص375، فضل القناعة.
[16] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج68، ص344، ح2.
[17] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبۀ متقین)، ج2، ص359.
[18] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج5، ص72، ح11؛ (تفسیر نمونه، ج16، ص176).
[19] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج71، ص411، ح21.
[20] بحران غذا، ص43 (سید حسن اسعدى، به نقل از روزنامه اینترناشنال هرالدتریبیون، 26 دسامبر 1980م).
[21] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص327.
[22] نحل، آیه6.
[23] تفسیر نمونه، ج11، ص160.
[24] همان، ص162.
[25] وسائل الشیعة (ط - قم)، ج11، ص511، ح15396-3.
[26] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج61، ص129، ح11.
[27] همان، ج61، ص126، ح7.
[28] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج100، ص65، ح10.
[29] همان، ج61، ص120، ح4.
[30] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج100، ص69، ح25؛ (تفسیر نمونه، ج11، ص165).
[31] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج100، ص64، ح4؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص328).
[32] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج5، ص261،ح7؛ (تفسیر نمونه، ج11، ص165).
[33] خطوط اقتصاد اسلامى، ص94.
[34] من لا یحضره الفقیه (ط - قم)، ج4، ص334، ح5719.
[35] ر. ک: تذکرة الفقهاء، ج 9، ص344، جواهرالفقه، ص51، جواهرالکلام، ج21، ص284.
[36] نساء، آیه141.
[37] ر. ک: فقر و توسعه، ج3، ص227 به نقل از «اسناد مجله دو جهان، شماره نوامبر 1962 از کتاب غارت جهان سوم» تألیف پیرژاله، ص78.
[38] همان، ص80.
[39] ر. ک: فقر و توسعه، ج3، مقاله وامها و کمکهاى خارجى، ص235- 238.
[40] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبۀ متقین)، ج2، ص352.
[41] خطوط اقتصاد اسلامى، ص108.
[42] همان، ص8.
[43] تفسیر نمونه، ج16، ص176.