قوانینى که در قرآن آمده آن چنان دقیق طراحى شده که گذشت زمان و دگرگونى نیازهاى بشرى، گرد و غبار کهنگى بر آن نمى پاشد و در عین برطرف ساختن نیازهاى اساسى عصر پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم که عصر نزول قرآن است، به اعصار و قرون بعد نیز ناظر است.[1]
به عنوان مثال چگونگى مناسبات و پیمان هاى کشورهاى اسلامى با غیر مسلمانان، مناسبات سیاسى، اقتصادى و مانند اینها ... تاکتیک هاى دفاعى، وسایل مورد نیاز براى دفاع و مسائل دیگرى از این قبیل، همه تحوّل پذیرند و تردیدى نیست که این امور با ویژگى هاى هر عصرى دگرگون مى گردد. دستورهاى اسلامى در این قسمت یک سلسله کلیات وسیع است که مى تواند بر نیازمندى هر عصرى منطبق گردد و آن ها را تأمین کند.[2]
از آنجا که زور و قدرت بر روابط ملل دنیا حکومت مى کند و این احتمال وجود دارد که جامعه اسلامى مورد تهاجم بیگانه قرار گیرد،[3] لذا در چنین شرایطى همه حق دارند که خود را چنان قوى کنند که در امنیت زندگى داشته باشند؛ چراکه در نظام کنونى دنیا متأسفانه ضعیف پامال است؛ و همین امر «فلسفه تشکیل نیروهاى مسلّح و قواى دفاعى را روشن مىکند».[4] اسلام دستور مى دهد که مسلمانان آمادگى کامل خود را براى دفاع از خویش حفظ کنند؛ قرآن دستورات صریحى در این باره دارد[5] که در ادامه به آن اشاره می شود.
آمادگی دفاعی
در نخستین آیه مورد بحث به یک اصل حیاتى که در هر عصر و زمان باید مورد توجه مسلمانان باشد اشاره شده، و آن لزوم آمادگى رزمى کافى در برابر دشمنان است.[6]
نخست مى گوید: «﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾؛ و در برابر دشمنان هر قدر توانایى دارید از نیرو و قدرت آماده سازید».[7]
یعنى در انتظار نمانید تا دشمن به شما حمله کند و آن گاه آماده مقابله شوید، بلکه از پیش باید به حد کافى آمادگى در برابر هجوم هاى احتمالى دشمن داشته باشید.[8]
طبق این آیه شریفه مسلمانان باید تمام توان و امکانات خود را بکار گرفته تا از هر جهت در آمادگى کامل باشند. امّا نه براى جنگ و خونریزى، بلکه براى اینکه فکر جنگ و کشتار را از سر دشمنان بیرون کنند. قرآن به ما مى آموزد که ابزار و آلات جنگى، آمادگى رزمى، سیاسى، اجتماعى، نظامى، همه و همه، براى جلوگیرى از جنگ است، نه اقدام به جنگ و درگیرى.[9]
هم چنین در آیه 71 سوره «نساء» مى خوانیم: «﴿یا ایهَا الَّذینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ اوْ انْفِرُوا جَمیعاً﴾؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! آمادگى خود را در برابر دشمن حفظ کنید و در گروه هاى متعدد یا به صورت دسته واحد [طبق شرایط موجود]، به سوى دشمن حرکت نمایید».
آنجا که لازم است در دسته هاى مختلف و پراکنده حرکت کنید، از این طریق وارد شوید و آنجا که ایجاب مىکند همگى به صورت یک ارتش بهم پیوسته به میدان دشمن بشتابید، اجتماع را فراموش نکنید.
این آیه دستور جامع و همه جانبه اى به تمام مسلمانان، در همه قرون و اعصار، مى دهد که براى حفظ امنیت خود و دفاع از مرزهاى خویش، دائما مراقب باشند، و یک نوع آماده باش مادى و معنوى به طور دائم بر اجتماع آن ها حکومت کند.
بعضى از مفسران «حذر» را در آیه فوق تنها به معنى اسلحه تفسیر کرده اند، در حالى که «حذر» معنى وسیعى دارد و مخصوص«اسلحه» نیست.[10]
با توجه به اینکه «حذر» - بر وزن خضر - به معناى بیدارى و هوشیارى و آماده باش در برابر خطر است، و گاه به معنى وسیله اى است که با کمک آن با خطر مبارزه مى شود، لزوم آماده باش دائمى مسلمین در مقابل دشمن، به خوبى روشن مى گردد.[11]
ضمنا از کلمه «جمیعاً» استفاده مى شود که براى مقابله با دشمن همه مسلمانان بدون استثناء باید شرکت جویند و این حکم اختصاص به دسته معینى ندارد.[12]
هم چنین خداوند مؤمنان را مخاطب ساخته و به آن ها دستور به صبر و شکیبایى و آمادگى در برابر هجوم دشمنان داده است، مى فرماید: «﴿یا ایهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُو اللَّهَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ﴾؛[13] اى کسانى که ایمان آورده اید! [در برابر مشکلات و هوس ها] استقامت کنید، و در برابر دشمنان پایدار باشید و از مرزها مراقبت به عمل آورید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید تا رستگار شوید».
در این آیه چهار دستور مهم به مؤمنان داده شده که ضامن سربلندى و پیروزى و عزّت آن ها است: از جمله در سومین دستور فرمان به «مرابطه» مىدهد و مى فرماید: «وَ رابِطُوا».
این جمله از مادّه «رباط» گرفته شده و در اصل به معنى بستن چیزى در مکانى است؛ مانند بستن اسب در محلّى، و کنایه از آمادگى م ىباشد که مصداق روشن آن آمادگى و مراقبت از مرزهااست؛ زیرا سربازان در آن محل مرکب ها و وسایل جنگى خود را نگهدارى مى کنند.[14]
و به همین دلیل بعضى از مفسّران آن را تنها به معنى نگهدارى اسب ها و مرکب ها در مرزها و آماده بودن در مقابل دشمن تفسیر کردهاند و حّتى گفته اند که مفهوم وسیع آن شامل آماده ساختن وسایل جنگى امروز اعمّ از آنچه که براى جنگ هاى هوایى و زمینى و دریایى لازم است مى شود.[15] البتّه این بدان معنى نیست که آیه شریفه مرزهاى عقیدتى و فرهنگى را شامل نمى شود، چرا که مفهوم «رابطوا» آن چنان وسیع است، که هر گونه آمادگى براى دفاع در مقابل دشمن را در بر مى گیرد.[16]
در فقه اسلامى نیز در باب جهاد بحثى تحت عنوان «مرابطه» یعنى آمادگى براى حفظ مرزها در برابر هجوم احتمالى دشمن دیده مى شود که احکام خاصى براى آن بیان شده است.[17]
[بی شک همۀ این دستورات] به منظور تقویت پایه هاى صلح است؛ چراکه اگر آمادگى کامل براى جنگ نباشد، هواى برترى جویى و توسعه طلبى بر سر دشمن مى زند.[18]
در حقیقت اسلام مى خواهد با ایجاد آمادگى عالى مسلمانان، ریشه جنگ را بخشکاند و زمینه درگیرى و خونریزى را از بین ببرد.[19]
تقویت بنیه نظامی
صرف هزینه در راه تسلیحات به طور قطع بدترین و بیهوده ترین مصارف محسوب مى شود، ولى اسلام در مورد ضرورت و خطر، نه تنها آن را لازم دانسته بلکه آن را «جهاد با اموال» نامیده است؛ زیرا این کار جنبه ایمنى دارد و چارهاى از آن نیست.[20]
خداوند متعال پس از تشویق و تحریص مسلمانان به آمادگى همه جانبه، نسبت به خصوص سواره نظام و استفاده از اسب هاى آماده و تربیت شده تأکید مى کند و مىفرماید: «وَ مِنْ رِباطِ الْخَیلِ؛ اسب هاى ورزیده [براى میدان نبرد] آماده کنید».[21]
در اینجا یک سؤال پیش مى آید و آن اینکه چرا بعد از ذکر کلمه «قوة»[22] که مفهومى چنین گسترده دارد مسئله اسب هاى ورزیده جنگى مطرح شده است؟
پاسخ این سؤال با یک جمله روشن مى شود و آن اینکه آیه فوق در عین اینکه یک دستور وسیع براى همه قرون و اعصار بیان نموده، دستور خاصى هم براى عصر پیامبر صلّی الله علیه و آله - عصر نزول قرآن - نیز بیان داشته است. در حقیقت این مفهوم کلى را با ذکر یک مثال روشن براى نیاز آن عصر و زمان پیاده کرده است، زیرا اسب اگرچه در میدان هاى جنگ امروز با وجود تانک ها و زرهپوش ها و هواپیماها و هلىکوپترها نقش چندانى ندارد، ولى در آن عصر براى رزمندگان شجاع و پیشرو وسیله چابک و سریعى محسوب مى شد.[23]
در زمان ظهور اسلام، بسیارى از مسلمانان شور و عشق به جهاد در سر داشتند ولى فقیر و نیازمند بودند و نمى توانستند حتّى وسایل ساده جنگى تهیه کنند، چنانکه قرآن نقل مى کند که آن ها مى آمدند و از پیغمبر مى خواستند که وسیله جنگ براى آن ها فراهم سازد و آنان را به میدان جهاد برساند و چون وسیله فراهم نبود غمناک و افسرده با چشم اشکبار بر مى گشتند: «﴿تَوَلَّوْا وَأَعْینُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا یجِدُوا مَا ینْفِقُونَ﴾؛ با چشمان گریان و پر اشک بر مى گشتند، محزون بودند که چرا مالى نداشتند وسیله تهیه کنند و در جنگ حاضر گردند».[24]
در پایان آیه شصت سورۀ انفال به موضوع مهم دیگرى اشاره شده و آن اینکه تهیه نیرو و قوه کافى و ابزار و اسلحه جنگى، و وسائل مختلف دفاعى، نیاز به سرمایه مالى دارد، لذا به مسلمانان دستور مى دهد که باید با همکارى عموم این سرمایه را فراهم سازند، و بدانید هر چه در این راه بدهید در راه خدا داده اید و هرگز گم نخواهد شد: «﴿وَما تُنْفِقُوا مِنْ شَیءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یوَفَّ إِلَیکمْ﴾؛ و آنچه در راه خدا انفاق کنید به شما پس داده خواهد شد» و تمام آن ها و بیشتر از آن به شما مى رسد: «﴿وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾؛ و هیچگونه ستمى بر شما وارد نمى گردد».
این پاداش، هم در زندگى این جهان از طریق پیروزى اسلام و شوکت و عظمت آن به شما مى رسد، زیرا یک ملت ضعیف و مغلوب سرمایه هاى مالى او نیز بخطر خواهد افتاد و امنیت و آرامش و استقلال خویش را نیز از دست خواهد داد، بنابراین ثروت هایى که در این راه صرف مى شود از طریق دیگر و در سطحى بالاتر عائد انفاق کنندگان خواهد شد.
و هم پاداش بزرگ ترى در جهان دیگر در جوار رحمت پروردگار در انتظار شماست با این حال نه تنها ظلم و ستمى بر شما نخواهد رفت، بلکه بالاترین سود و بهره را خواهید برد.
جالب توجه اینکه در جمله بالا کلمه «شیء» که مفهوم وسیعى دارد بکار رفته، یعنى هرگونه چیزى اعم از جان و مال و قدرت فکرى یا نیروى منطق و یا هرگونه سرمایه دیگرى را در راه تقویت بنیه دفاعى و نظامى مسلمانان در برابر دشمن انفاق کنید، از خدا پنهان نخواهد ماند و آن را محفوظ داشته و به موقع به شما مى دهد.[25]
بهره گیری از تسلیحات مدرن
آیه شریفه ﴿وَ اعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ...﴾[26] براى تمام مکان ها، زمان ها، کشورها و ادوار تاریخ الهام بخش است؛ زیرا از اسلحه خاصّى سخن نمى گوید که با گذشت زمان از رده خارج شود، بلکه تعبیر به «قوّه» مى کند، یعنى مسلمانان براى حفظ آمادگى خویش باید از هر سلاحى کمک بگیرند، در هر عصر و زمان باید مجهّز به پیشرفته ترین سلاح هاى نظامى دنیا باشند، کلمه «قوّه» حتّى سلاح هاى دیگر، غیر از سلاح هاى جنگى، را هم شامل مى شود؛ مثلًا، وسایل تبلیغاتى که نیرویى قوى براى نابودى دشمن بشمار مى رود نیز مشمول «قوّه» مى باشد. همانگونه که این کلمه شامل امور اقتصادى، اخلاقى، اجتماعى نیز مى شود و خلاصه، هر چیزى که در نبرد با دشمن کارساز باشد، و جلوى تجاوز دشمن را بگیرد، و در دفاع در برابر دشمن ما را یارى کند، مشمول آیه مى باشد.[27]
مسلمانان باید سلاح هاى پیشرفته را به هر قیمتى که هست در اختیار بگیرند.[28]سیره عملى پیامبر صلّی الله علیه و آله و پیشوایان بزرگ اسلام نیز نشان مى دهد که آنها براى مقابله با دشمن از هیچ فرصتى غفلت نمىکردند، در تهیه سلاح و نفرات، تقویت روحیه سربازان، انتخاب محل اردوگاه، و انتخاب زمان مناسب براى حمله به دشمن و به کار بستن هر گونه تاکتیک جنگى، هیچ مطلب کوچک و بزرگى را از نظر دور نمى داشتند.[29]
معروف است که در ایام جنگ «حنین» به پیامبر صلّی الله علیه و آله خبر دادند که سلاح تازه مؤثرى در «یمن» اختراع شده است، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فورا کسانى را به یمن فرستاد تا آن سلاح را براى ارتش اسلام تهیه کنند.[30]
بازدارندگی روانی
قرآن کریم مى گوید [با جمع و آماده سازی سلاح] هدف این نیست که مردم جهان و حتى ملت خود را با انواع سلاح هاى مخرب و ویرانگر درو کنید، آبادی ها و زمین ها را به ویرانى بکشانید، سرزمین ها و اموال دیگران را تصاحب کنید، اصول بردگى و استعمار را در جهان گسترش دهید، بلکه هدف این است که «﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکمْ﴾؛ با این وسایل دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید». زیرا غالب دشمنان گوششان بدهکار حرف حساب و منطق و اصول انسانى نیست، آنها چیزى جز منطق زور نمى فهمند!
شاهد این ادّعا حدیثى از امام صادق علیه السلام است که در تفسیر آیه 60 سوره انفال در کتاب «من لا یحضره الفقیه» آمده، که فرمود: «ومنها الخضاب»[31] یعنى اگر موى سر و صورت افسران و سربازان لشکر اسلام سفید شده، آن را خضاب و رنگ کنند و خود را جوان نشان دهند، تا ابهت بیشترى داشته باشند. طبق این روایت قوّه، شامل رنگ مو و هر چیزى که دشمن را بترساند و روحیه اش را تضعیف کند مى گردد و این دلیل بر گستردگى مفهوم واژه «قوّه» است.[32]
در ادامه آیۀ 60 سورۀ انفال می خوانیم: «﴿وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ﴾؛ علاوه بر این دشمنانى که مى شناسید دشمنان دیگرى نیز دارید که آنها را نمىشناسید و با افزایش آمادگى جنگى شما آن ها نیز مى ترسند و بر سر جاى خود مى نشینند».
آیه متضمن دستورى براى امروز مسلمانان نیز هست و آن اینکه تنها نباید روى دشمنان شناخته شده خود تکیه کنند و آمادگى خویش را در سر حد مبارزه آنها محدود سازند، بلکه دشمنان احتمالى و بالقوة را نیز باید در نظر بگیرند و حد اکثر نیرو و قدرت لازم را فراهم کنند و اگر به راستى مسلمانان چنین نکته اى را در نظر مى داشتند هیچگاه گرفتار حملات غافلگیرانه دشمنان نیرومند نمى شدند.[33]
از جمله دستوراتى که در زمینه جهاد، در قرآن مى خوانیم، دستور شدت عمل است، آیه مىگوید: «﴿وَ لْیجِدُوا فِیکمْ غِلْظَةً﴾؛ دشمنان باید در شما یک نوع خشونت احساس کنند».[34]
اشاره به اینکه تنها شجاعت و شهامت درونى، و آمادگى روانى براى ایستادگى و مبارزه سرسختانه با دشمن کافى نیست، بلکه باید این آمادگى و سر سختى خود را به دشمن نشان بدهید، و آنها بدانند در شما چنین روحیه اى هست، و همان سبب عقبنشینى و شکست روحیه آنان گردد، و به تعبیر دیگر وجود قدرت کافى نیست، بلکه باید در برابر دشمن نمایش قدرت داد.
و لذا در تاریخ اسلام مى خوانیم که به هنگام آمدن مسلمانان به مکه براى مراسم زیارت خانه خدا پیامبر صلّی الله علیه و آله به آن ها دستور داد به هنگام طواف با سرعت راه بروند، بلکه بدوند و شدت و سرعت و ورزیدگى خود را به دشمنانى که ناظر آن ها بودند نشان دهند.
و نیز در داستان فتح مکه مى خوانیم که پیامبر صلّی الله علیه و آله شب هنگام دستور داد مسلمانان همگى در بیابان آتش بیفروزند تا مردم مکه به عظمت ارتش اسلام آشنا شوند و اتفاقا این کار در روحیه آن ها اثر گذاشت و نیز دستور داد که ابو سفیان بزرگ مکه را در گوشه اى نگهدارند و ارتش نیرومند اسلام در مقابل او رژه روند.[35]
در حوادث جنگ احد مى خوانیم که پیامبر صلّی الله علیه و آله در مقابل شعار بت پرستان «اعل هبل، اعل هبل؛ سربلند باد بت بزرگ هبل ...»، شعار کوبنده تر و نافذترى به مسلمانان تعلیم داد تا بگویند: «اللَّه أعلى وأجلّ؛ خدا برتر و بالاتر از همه چیز است»، و در برابر شعار «ان لنا العزى ولا عزى لکم؛ بت بزرگ عزى براى ماست و شما عزى ندارید»، بگویند: «اللّه مولانا ولا مولا لکم؛ خداوند ولى و سرپرست و تکیه گاه ماست و شما تکیه گاهى ندارید».
این نشان مى دهد که پیامبر صلّی الله علیه و آله و مسلمانان حتى از تاثیر یک شعار قوى در برابر دشمن غافل نبودند و بهترین آن را براى خود انتخاب مى کردند.[36]
آموزش نظامی
مسلمانان باید به طور مداوم آموزش هاى نظامى را ببیند،[37] ممکن است کسانى تصوّر کنند، تعلیم این فنون دقیق جنگى، سبب خونریزى بیشترى در میدان جنگ مىشود و این درست چیزى است که از همه تعلیمات جنگى در اسلام، خلاف آن استفاده مى شود، زیرا تعلیمات جنگى اسلام بر این اصل تکیه دارد که خون انسان ها کمتر ریخته شود.
اگر مسلمانان آنچنان از فنون نبرد آگاه باشند که در یک حمله کوتاه و برق آسا محکمترین ضربات را بر پیکر لشکر دشمن وارد کنند، زمان جنگ کوتاه مى شود و طبعا خون کمترى ریخته مىشود. بنابراین، تعلیمات فوق نیز در همان راستا است.
اضافه بر این، ممکن است دشمن با آگاهى از قوّت و قدرت و جنگآورى سپاه اسلام، به سرعت تسلیم گردد و از در صلح درآید که آن هم به خونریزى کمتر، کمک مى کند.[38]
در راستاى مسأله آموزش هاى نظامى در اسلام نه تنها به مسأله آموزش تیراندازى و اسب سوارى تشویق شده، بلکه اجازه مسابقه و شرط بندى و برد و باخت را نیز در آن داده است؛ با اینکه اسلام در مسأله قمار و برد و باخت بسیار سخت گیر است؛ و آن را یکى از گناهان کبیره مىشمرد؛ ولى این موضوع را به خاطر فلسفه هاى روشنى که دارد استثناء کرده است.[39]
امام صادق علیه السلام مى فرماید: «ان الملائکة لتنفر عند الرهان، وتلعن صاحبه ما خلا الحافر والخفّ والریش والنصل؛ فرشتگان به هنگام برد و باخت دور مى شوند و از آن نفرت دارند و صاحب آن را لعن مى کنند، مگر در مسابقات اسب سوارى و شتر سوارى و تیراندازى».[40]
جالب اینکه مسابقات در حضور پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم، و گاه با کمک مالى آن حضرت صلّی الله علیه وآله وسلّم، انجام مى گرفت از جمله در حدیثى از امام سجاد علیه السلام مى خوانیم که فرمود: «انّ رسول اللّه اجرى الخیل وجعل سبقها اواقى من فضّة؛ پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم دستور مسابقه اسب سوارى داد و مال المسابقه را مقدار قابل ملاحظه اى نقره قرار داد».
حتّى از بعضى از روایات استفاده مى شود پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم شخصاً در بعضى از مسابقات شرکت فرمود و مسابقه داد![41]
به هر حال دستور مهم فقهى اسلام در زمینه «مسابقه تیراندازى و اسب سوارى» که حتى برد و باخت مالى را در زمینه آن تجویز کرده، و مسلمانان را به این مسابقه دعوت نموده است، نمونه دیگرى از بینش عمیق اسلام در زمینه آمادگى در برابر دشمن[42] و خاموش کردن آتش فتنه ها و جلوگیرى از آزارها و یا به تعبیر روشن تر خفه کردن تهاجم در نطفه مى باشد.[43]
جهاد
اسلام جهاد را به عنوان نیروى بازدارنده دشمن از نبرد و خونریزى قرار داده، و چنانچه بر اثر خیره سرى دشمن مسلمانان مجبور شوند دست به اسلحه ببرند، این کار تنها در حدّ ضرورت جایز است. و هر زمان دشمن از کار خود پشیمان گردید و واقعاً طالب صلح بود باید دست از جهاد کشید و صلح کرد: «﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ﴾؛ اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح در آى و بر خدا توکل کن، که او شنوا و داناست».[44]
نتیجه اینکه جهاد از منظر اسلام خشونت و خونریزى و کشتار و ویرانى و قتل و غارت نیست، بلکه در حقیقت سیستم دفاعى قوى و مستحکمى است که همچون سیستم دفاعى طبیعى نهادینه شده در بدن تمام موجودات، زندگى بدون آن امکان پذیر نیست و باعث جلوگیرى از درگیری هاى نظامى و خشونت دشمن مى گردد.
و چنین جهادى آنقدر ارزشمند و پربهاست که خداوند نه تنها به رزمندگان جان بر کف آن و مرکب هایى که رزمندگان را حمل مى کند، بلکه به جرقّه حاصل از برخورد سمّ اسبان رزمندگان با سنگ هاى روى زمین سوگند یاد مى کند![45]
حمله پیش دستانه
نباید از معنى «جهاد دفاعى» این چنین برداشت کرد که حکومت اسلامى باید بنشیند تا دشمن به خانه و کاشانه اش هجوم برد، سپس به دفاع برخیزد، بلکه به عکس هنگامى که احساس کرد دشمن براى پیکار آماده مى شود و قصدش تهاجم بر نیروى اسلام است، باید ابتکار عمل را به دست گیرد و قدرت تهاجم دشمن را در هم بشکند.[46]
در آیه شریفۀ قرآن طرز برخورد با گروه پیمان شکن و بى ایمان و لجوج را چنین بیان مى کند که: «﴿فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ﴾؛[47] اگر آنها را در میدان جنگ بیابى و اسلحه به دست گیرند و در برابر تو بایستند آن چنان آنها را در هم بکوب که جمعیت هایى که در پشت سر آنها قرار دارند عبرت گیرند و پراکنده شوند و عرض اندام نکنند».
«تثقفنهم» از ماده «ثقف» - بر وزن سقف - به معنى درک کردن چیزى از روى دقت و با سرعت است، اشاره به اینکه باید از موضع گیرى هاى آنها به سرعت و با دقت آگاه شوى و پیش از آنکه تو را در یک جنگ غافلگیرانه گرفتار کنند مانند صاعقه بر سر آن ها فرود آیى!
و «شرد» از ماده «تشرید» به معنى «پراکنده ساختن توأم با اضطراب» است، یعنى آن چنان به آنها حمله کن که گروه هاى دیگر از دشمنان و پیمانشکنان متفرق گردند و فکر حمله را از سر بیرون کنند.
این دستور به خاطر آن است که دشمنان دیگر و حتى دشمنان آینده عبرت گیرند، و از دست زدن به جنگ خود دارى کنند، و همچنین آنها که با مسلمانان پیمانى دارند و یا در آینده پیمانى خواهند بست از نقض پیمان خود دارى کنند: «﴿لَعَلَّهُمْ یذَّکرُونَ﴾؛ و شاید همگى متذکر شوند».[48]
به عنوان نمونه حمله «حَمْراء الاسد» و تعقیب سپاه مکه، بینش و هوشیارى رهبر اسلام را در طرق هجوم غیر مستقیم روشن مى سازد.
پیروزى ناگهانى که سپاه مکه در جنگ احد به دست آورد، اثر تکان دهنده منفى در نهضت اسلامى مدینه داشت، و شکوه و ابهّت این نهضت در بین دشمنان (یهود و منافقان) کاستى گرفت؛ تا آنجا که این گروه به خود تلقین مى کردند تا فرصت را براى حمله به آنها غنیمت شمارند و به همین دلیل بود که پیامبر اسلام به اعمال تند و شجاعانه و در عین حال ناگهانى براى استوارى بناء نهضت خویش دست یازید.
در همان موقع که سپاهیان مکه در «رَوْحاء» کنفرانس بر پا کرده بودند، خبر حرکت نیروهاى اسلام به رهبرى پیامبر براى تعقیب سپاه مکه به آنان رسید و چون به آنان خبر رسید که سپاه محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم در نهایت شجاعت در نزدیکى آنان در «حمراء الاسد» اردو زده است، دست هایشان فرو افتاد و ارادهشان شکست و چنین به نظر مى رسید که از مقابله با مسلمانان عاجزند.
البتّه ترس ابوسفیان در این میان بیشتر بود؛ ناچار، نامه تهدید آمیزى به سوى پیامبر فرستاد. ولى پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم به نامه تهدید آمیز ابوسفیان اعتنائى نکرد و در نهایت عظمت و وقار برجاى ماند و همچنان با سپاهیان خویش سه شب در «حمراء الاسد» درنگ کرد و در اردوگاه نظامى در تمام طول شب آتش عظیم برافروختند تا قریش بدانند که مسلمانان استوار در جاى خویش منتظرند، و در موقعیتى مناسب براى حمله بردن به آنان آماده اند.
چون با این مانور سیاسى پایدارى سپاه اسلام براى مقابله نظامى با ابوسفیان آشکار گشت، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با سپاهیان دلاورش سر بلند به مدینه بازگشتند؛ و با این مانور نظامى بى باکانه، پیروزى نظامى و سیاسى را براى خویش مسجّل ساختند.[49]
استراتژی امنیتی
مسلمانان همیشه باید از آنچه در ظاهر و باطن جوامع بیگانه مى گذرد که ممکن است با سرنوشت مسلمین ارتباط داشته باشد با خبر باشند، و توطئه ها را در نطفه بشناسند و خفه کنند، و گرنه زمانى با خبر مى شوند که از عهده خنثى کردن آن بر نمى آیند، یا باید بهاى گزافى براى آن بپردازند.[50]
حکومت اسلامى باید از تکنولوژى هاى پیشرفته و تمام وسایل اطلاعاتى در این زمینه کمک بگیرد و تنها به وسایل قدیمى گذشته بسنده ننماید.
درست است که این کار سرمایه گذارى وسیعى را مى طلبد؛ ولى با توجّه به اینکه گاه سرمایه هاى کمى در این راه سبب پیشگیرى از سرمایه گذارى هاى کلان در زمینه هاى نظامى و سیاسى و اقتصادى یا سبب پیشگیرى از ضایعات وسیع مى شود هر گونه سرمایه گذارى در این راه مقرون به صرفه است.
مثلًا اگر دستگاه هاى اطلاعاتى یک بمب گذارى دشمن را به موقع کشف و خنثى کنند چه بسا جلو ضایعات انسانى و اقتصادى زیادى را مى گیرد، و از آن مهم تر آنکه توطئه هاى خطرناک نظامى دشمن را کشف و خنثى مى نماید که جلو ضایعات بیشتر و گسترده تر و وسیع ترى را مى گیرد.[51]
خداوند در آیه 102 سوره نساء مى فرماید: «﴿... أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکمْ وَ خُذُوا حِذْرَکمْ﴾؛ مانعى ندارد که به هنگام ضرورت، در موقع نماز در میدان جنگ سلاح خود را به زمین بگذارید، ولى حذر یعنى مراقبت و آماده باش را از دست ندهید».
جالب اینکه معنى «حذر» بقدرى وسیع است که هرگونه وسیله مادى و معنوى را در بر مىگیرد، از جمله اینکه مسلمانان باید در هر زمان از موقعیت دشمن، و نوع سلاح، و روش هاى جنگى، و میزان آمادگى، و تعداد اسلحه و کارایى آن ها با خبر باشند، زیرا تمام این موضوعات در پیش گیرى از خطر دشمن و حاصل شدن مفهوم «حذر» مؤثر است.[52]
از آیات قرآن، استفاده مى شود که مسأله تجسّس و جاسوسى در آن اعصار نیز وجود داشته است و در برابر جاسوسى هاى دشمنان اسلام، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم دستگاه ضدّ جاسوسى داشته است، تا به وسیله آن تحرّکات دشمن را در این زمینه خنثى کند.
در آیه 47 سوره توبه به مسلمانان هشدار مى دهد که مراقب تحرّکات جاسوسى منافقان باشند مى فرماید: «﴿لَوْ خَرَجُوا فیکمْ مازادُوْکمْ الّا خَبالًا وَلَاوْضَعُوا خِلالَکمْ یبْغُونَکمُ الْفِتْنَةَ وَ فیکمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَ﴾؛ اگر آنها همراه شما [و به سوى میدان جنگ تبوک] خارج مى شدند، چیزى جز اضطراب و تردید به شما نمى افزوند، و به سرعت در میان شما به فتنه انگیزى مى پرداختند و در میان شما جاسوسانى براى آنها وجود دارد، و خداوند نسبت به ظالمان آگاه است».[53]
از آیات قرآن مجید استفاده مى شود که داشتن دستگاه هاى اطّلاعاتى در زمان انبیاء پیشین نیز معمول بوده و حتّى از پرندگان نیز احیاناً استفاده مى شده است. همان گونه که در داستان سلیمان و هدهد آمد که خبر مناطق دور دست را براى او مى آورد؛ سپس پیام سلیمان را که سرفصل تازه اى در مناسبات حکومت او با یک کشور دیگر بود به آنجا مى رسانید.[54]
سخن آخر: (بازدارندگی؛ رمز پیروزی)
به عقیده ما اگر این دستور بزرگ اسلامى ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾[55] به عنوان یک شعار همگانى در همه جا تبلیغ شود و مسلمانان از کوچک و بزرگ، عالم و غیر عالم، نویسنده و گوینده، سرباز و افسر، کشاورز و بازرگان، در زندگى خود آن را بکار بندند، براى جبران عقب ماندگیشان کافى است.[56]
تدارک قوا و تقویت نیروها، آماده ساختن مرکب جنگى به منظور پیشگیرى از وقوع جنگ و ارهاب و ترساندن دشمنان[57] و آمادگى از نظر روانى و معنوى، و از نظر بسیج منابع فرهنگى، اقتصادى و انسانى، و همچنین استفاده از کامل ترین نوع سلاح زمان و طرز به کار گرفتن آن[58] منطقى ترین هدف براى تقویت بنیه نظامى است.[59]
مسلماً اگر مسلمانان همین یک آیه را در زندگى خود پیاده کرده بودند در طول تاریخ پر ماجراى خویش هرگز گرفتار شکست و ناکامى نمى شدند.[60]
ولى افسوس که مسلمانان با داشتن یک چنین دستور صریح و روشنى گویا همه چیز را به دست فراموشى سپرده اند، نه از فراهم ساختن نیروهاى معنوى و روانى براى مقابله دشمن در میان آن ها خبرى هست، و نه از نیروهاى اقتصادى و فرهنگى و سیاسى و نظامى، و عجب این است که با این فراموشکارى بزرگ و پشت سر انداختن چنین دستور صریح باز خود را مسلمان مى دانیم، و گناه عقب افتادگى خود را به گردن اسلام مى افکنیم و مى گوئیم اگر اسلام آئین پیشرفت و پیروزى است پس چرا ما مسلمان ها عقب افتاده ایم؟!.[61]
هم اکنون قسمت مهمى از سرزمین هاى اسلامى در فلسطین در زیر چکمه هاى سربازان اسرائیل است. هجوم ناجوانمردانه اى که اخیراً به جنوب لبنان شد و هزاران خانواده را آواره کردند، و صدها نفر را به کشتن دادند، و آبادی ها را به ویرانه هاى وحشتناکى مبدل ساختند، بر این ماجراى غم انگیز فصل تازه اى افزود.
در حالى که افکار عمومى مردم جهان به طور دربست این عمل را محکوم کرده و قطعنامه هاى سازمان ملل اسرائیل را به تخلیه همه این سرزمین ها مامور مى کند، ولى این ملت چند میلیونى گوششان بدهکار هیچ یک از این مسائل نیست. چرا که زور دارند و اسلحه و قدرت و آمادگى جنگى کافى و پشتیبان قوى و از سالیان دراز پیش از این خود را آماده براى چنین تجاوزهایى کرده اند.
تنها منطقى که می تواند جوابگوى آنها باشد، منطق ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیلِ، تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِم﴾[62] مى باشد. گویى این آیه در عصر ما و براى وضع امروز ما نازل شده است و مى گوید آن چنان نیرومند شوید که دشمن به وحشت بیفتد و زمین هاى غصب شده را پس بدهد و در سر جاى خود بنشیند.[63]
پژوهش، تهیه و تنظیم، معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. پیام قرآن
2. تفسیر نمونه
[1] پیام قرآن، ج8، ص301.
[2] اسلام در یک نگاه، ص65.
[3] اسلام در یک نگاه، ص101.
[4] پیام قرآن، ج10، ص291.
[5] اسلام در یک نگاه، ص101.
[6] تفسیر نمونه، ج7، ص221.
[7] سورۀ انفال، آیۀ60.
[8] تفسیر نمونه، ج7، ص221.
[9] سوگندهاى پر بار قرآن، ص324.
[10] تفسیر نمونه، ج4، ص3.
[11] پیام قرآن، ج10، ص312.
[12] تفسیر نمونه، ج4، ص4.
[13] سوره آل عمران، آیه 200.
[14] پیام قرآن، ج10، ص306.
[15] تفسیر مراغى، ج 4، ص172.
[16] پیام قرآن، ج10، ص305.
[17] سوره آل عمران، آیه 200؛ (تفسیر نمونه، ج3، ص302)؛ (لغات در تفسیر نمونه، ص241).
[18] پیام قرآن، ج10، ص328.
[19] آیین رحمت، ص64.
[20] اسلام در یک نگاه، ص101.
[21] از تو سوال مى کنند (مجموعه سوالات قرآنى از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم)، ص74.
[22] «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»؛ (سوره انفال، آیه 60).
[23] تفسیر نمونه، ج7، ص225.
[24] سوره توبه، آیه 92؛ (اسلام و کمک هاى مردمى، ص62).
[25] تفسیر نمونه، ج7، ص229.
[26] سوره انفال، آیه 60.
[27] آیات ولایت در قرآن، ص308.
[28] پیام قرآن، ج10، ص312.
[29] برگزیده تفسیر نمونه، ج2، ص164.
[30] تفسیر نمونه، ج7، ص224.
[31] من لا یحضره الفقیه، ج1، ص70، ح282.
[32] از تو سوال مى کنند (مجموعه سوالات قرآنى از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم)، ص74.
[33] تفسیر نمونه، ج7، ص228.
[34] سورۀ توبه، آیۀ123.
[35] تفسیر نمونه، ج8، ص198.
[36] همان، ج7، ص224.
[37] پیام قرآن، ج10، ص312.
[38] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج3، ص97.
[39] پیام قرآن، ج10، ص313.
[40] وسائل الشیعه، ج13، ص347، ح6، باب1 از کتاب «سبق و رمایه». بعضى از بزرگان احتمال داده اند که واژه «نصل» تنها به معنى تیر نیست بلکه تمام سلاح هاى نوک تیز مانند نیزه و خنجر را شامل مى شود که با پرتاب آن ها مسابقه مى دادند و نیز واژه «خف» شامل مسابقه شتر سوارى و فیل سوارى مى شود و «حافر» چهارپایان سم دار غیر از اسب را نیز در بر مىگیرد، و «ریش» به معنى «پر» اشاره به تیر است که معمولًا در آخر آن پرهایى نصب مى کردند تا حرکت چوبه تیر را تنظیم کند.
[41] همان مدرک، ص 349، ح5، و ص351، ح4؛ (پیام قرآن، ج10، ص313).
[42] تفسیر نمونه، ج7، ص224.
[43] پیام قرآن، ج10، ص300.
[44] سوره انفال، آیۀ61؛ (سوگندهاى پر بار قرآن، ص324).
[45] سوگندهاى پر بار قرآن، ص325.
[46] پیام قرآن، ج10، ص318.
[47] سوره انفال، آیۀ57.
[48] تفسیر نمونه، ج7، ص218.
[49] «پیامبر و آئین نبرد»، ص345؛ (مدیریت و فرماندهى در اسلام، ص93).
[50] پیام قرآن، ج10، ص366.
[51] همان، ص377.
[52] تفسیر نمونه، ج4، ص3.
[53] پیام قرآن، ج10، ص367.
[54] سوره نمل، آیه 20- 26 (براى توضیح بیشتر به تفسیر نمونه، ج15، ص439 به بعد مراجعه کنید)؛ (پیام قرآن، ج10، ص370).
[55] سورۀ انفال، آیۀ60.
[56] تفسیر نمونه، ج7، ص223.
[57] پیام قرآن، ج8، ص279.
[58] تفسیر نمونه، ج4، ص4.
[59] پیام قرآن، ج8، ص279.
[60] تفسیر نمونه، ج4، ص4.
[61] تفسیر نمونه، ج7، ص223.
[62] سورۀ انفال، آیۀ60.
[63] تفسیر نمونه، ج7، ص226.