امروزه دشمنان اسلام بیشترین وحشت را از فرهنگ شهادت و شهادت طلبى دارند چراکه گاه یکى از شهادت طلبان نقشه هاى پیچیده و پر خرج آنها را نقش بر آب می کند، این در حالى است که آنها توان مقابله به مثل، نسبت به فرهنگ شهادت را ندارند و سلاحى که بتوان از آن در برابر این فرهنگ دفاع کرد در خود نمى بینند.
شنیده شد که اخیرا به خاطر عاجز ماندن در برابر قیام مردم فلسطین و عجز اشغالگران در مقابل آنها تأکید کرده اند باید ریشه فرهنگ شهادت طلبى خشکانده شود، باید واژه شهادت از کتب درسى دبستان ها و دبیرستان ها حذف گردد، باید در کتب دروس دینى آیات مربوط به جهاد و شهادت درج نشود و مؤکدا کشورهاى دست نشانده خود را که متأسفانه در ممالک اسلامى کم نیستند به این امر توصیه کرده اند.[1]
مفهوم شهادت
در معناى شهادت سه اصل افتاده است: حضور، علم، و اعلام به دیگران، و اگر به کشتگان راه خدا شهید مى گویند به خاطر آن است که ملائکه رحمت نزد آن ها حضور مى یابند، یا به خاطر حضور خودشان در میدان جهاد، و یا به خاطر مشاهده نعمت هاى بزرگى است که خداوند براى آنها آماده کرده است و یا حضورشان در پیشگاه حق.[2]
ارزش شهید و شهادت در روایات
درباره مقام شهیدان روایات عجیبى در منابع اسلامى دیده مى شود که حکایت از عظمت فوق العاده ارزش کار شهیدان مى کند.
در حدیثى از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم می خوانیم: «فَوْقَ کلِّ ذِی بِرٍّ بَرٌّ حَتَّى یقْتَلَ اَلرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ؛ در برابر هر نیکى، نیکى بهترى وجود دارد تا به شهادت در راه خدا رسد که برتر از آن چیزى متصور نیست».[3] در حدیث دیگرى از آن حضرت نقل شده است: «المُجاهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ قُوّادُ أهلِ الجَنَّةِ؛ مجاهدان راه خدا رهبران اهل بهشتند».[4]
در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السلام مى خوانیم: «مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْ قَطْرَةِ دَمٍ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ أَوْ قَطْرَةٍ مِنْ دُمُوعِ عَینٍ فِی سَوَادِ اَللَّیلِ مِنْ خَشْیةِ اَللَّهِ وَ مَا مِنْ قَدَمٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْ خُطْوَةٍ إِلَى ذِی رَحِمٍ أَوْ خُطْوَةٍ یتِمُّ بِهَا زَحْفاً فِی سَبِیلِ اَللَّهِ؛ هیچ قطره اى محبوب تر در پیشگاه خدا از قطره خونى که در راه او ریخته مى شود، یا قطره اشکى که در تاریکى شب از خوف او جارى می گردد، نیست، و هیچ گامى محبوب تر در پیشگاه خدا از گامى که براى صله رحم برداشته می شود، یا گامى که پیکار در راه خدا با آن تکمیل می گردد نمى باشد».[5] اگر تاریخ اسلام را ورق زنیم مى بینیم، قسمت مهمى از افتخارات را شهیدان آفریده اند، و بخش عظیمى از خدمت را آنان کرده اند.[6]
در فضیلت شهادت، همین بس که در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه وآله وسلّم مى خوانیم: مشاهده کرد کسى دعا می کند و عرض می کند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیرَ مَا تُسْأَلُ فَأَعْطِنِی أَفْضَلَ مَا تُعْطِی؛ خداوندا من بهترین چیزى که بندگانت از تو مى خواهند را از تو مى طلبم، پس بهترین عطایت را به من ارزانى دار».
پیامبر صلّى اللّه علیه وآله وسلّم فرمود: «إِنِ اُسْتُجِیبَ لَکَ، أُهَرِیقَ دَمُکَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ؛ هر گاه دعاى تو مستجاب شود در راه خدا شهید خواهى شد».[7]
در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «ما مِنْ أَحَدٍ یدخُلُ الجَنَّةَ فَیتَمنّى أَنْ یخْرُجَ مَنها إِلّا الشَّهِیدُ فَإنَّهُ یتَمنّى أَنْ یرجَعَ فَیقتَلَ عَشْرَ مَرّلتٍ مِمّا یرى مِنْ کرامَةَ اللَّه؛ هیچ کس وارد بهشت نمی شود که آرزو کند از آن خارج شود، مگر شهید که آرزو مى کند باز گردد و دوباره در راه خدا شهید شود، به خاطر این که الطاف الهى را نسبت به خود بسیار زیاد مى بیند».[8]
پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: هنگامی که جنگجویان تصمیم به شرکت در میدان جهاد می گیرند، خداوند آزادی از آتش دوزخ را برای آن ها مقرر می دارد، هنگامی که سلاح برمی دارند و آماده پیکار می شوند فرشتگان به وجود آن ها افتخار می کنند، هنگامی که همسر و فرزند و بستگان آنها با آنها خداحافظی می کنند از آن ها خود خارج می شوند، از این موقع آن ها هیچ کاری نمی کنند مگر اینکه پاداش آنها مضاعف می گردد و در برابر هر روز، پاداش عبادت هزار عابد برای آن ها نوشته می شود، هنگامی که با دشمنان روبرو می شوند، مردم جهان نمی توانند میزان ثواب آنها را درک کنند، هنگامی که گام در میدان نبرد می گذارند و نیزه ها رد و بدل می شود و جنگ تن به تن شروع می گردد فرشتگان با پر و بال خود اطراف آن ها را می گیرند و از خدا تقاضا می کنند در میدان ثابت قدم باشند، در این هنگام منادی صدا میزنند: «الجَنَّةُ تَحتَ ظِلالِ السُّیوف؛ بهشت در سایه شمشیرهاست».[9]
در این هنگام ضربات دشمن بر پیکر شهید ساده تر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان است. هنگامی که شهید از مرکب فرو می غلتد هنوز به زمین نرسیده حوریان بهشتی به استقبال او می شتابند و نعمت های بزرگ مادی و معنوی را که خدا برای او فراهم ساخته، برای او شرح می دهند و هنگامی که شهید بر روی زمین قرار می گیرد زمین می گوید آفرین بر روح پاکیزه ای که از بدن پاکیزه پرواز می کند، بشارت باد بر تو نعمت های در انتظار توست که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب هیچ انسانی خطوط نکرده است.
خداوند متعال میفرماید: من سرپرست بازماندگان اویم، هر کس آنها را خشنود کند، مرا خشنود کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.[10]
در آخر حدیث مفصلى که از امیر مؤمنان علیه السلام از رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله وسلّم درباره مقام شهیدان نقل شده مى خوانیم: پیامبر صلّى اللّه علیه وآله وسلّم سوگند یاد کرد: «فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَوْ کانَ الْأَنْبِیاءُ عَلَى طَرِیقِهِمْ لَتَرَجَّلُوا لَهُمْ لِمَا یرَوْنَ مِن بَهَائِهِمْ حَتَّى یأْتُوا إِلَى مَوَائِدَ مِنَ الْجَوَاهِرِ فَیقْعُدُونَ عَلَیهَا وَ یشْفَعُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ سَبْعِینَ أَلْفاً مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ وَ جِیرَتِهِ؛ سوگند به کسى که جانم در دست او است که وقتى شهیدان وارد عرصه محشر می شوند اگر پیامبران در مسیر آنها سوار بر مرکب باشند پیاده می شوند، به خاطر نور و ابهت آنان و هر یک از آن ها هفتاد هزار نفر را از خاندان و همسایگان خود شفاعت مى کند».[11]
مرگ با افتخار
مرگى پر افتخارتر و گرامی تر، از شهادت نیست، هزار شمشیر بر بدن انسان وارد شود بهتر از آن است که در بستر بمیرد.[12] همانگونه که امام علی علیه السلام فرمود: «إنّ أکرَمَ المَوتِ القَتلُ، و الذی نَفسُ ابنِ أبی طالبٍ بِیدِهِ، لَألفُ ضَربَةٍ بالسَّیفِ أهوَنُ عَلَی مِن مِیتَةٍ عَلَى الفِراشِ فی غَیرِ طاعَةِ اللّه؛ به یقین بهترین مرگ شهادت [در راه خدا] است، سوگند به آن کس که جان فرزند ابو طالب در دست اوست هزار ضربه شمشیر بر من آسان تر است تا مرگ در بستر، در غیر طاعت خدا».[13]
این تعبیر حکایت از عظمت مقام شهیدان و امر شهادت مى کند تا آنجا که امام علیه السّلام حاضر است هزار ضربه شمشیر را به جان بخرد ولى در بستر، به مرگ طبیعى نمیرد و این زبان قال یا حال همه مؤمنان مخلص و شجاع و پاکباختگان راه حق است. [14]
پیامى که على علیه السّلام در محراب عبادت در لحظات شهادت به ما داد درس بزرگى بود فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِ الْکعْبَه؛ به خداى کعبه نجات یافتم و رستگار شدم».
و به گفته شاعر:
مرده دلانند به روى زمین بهر چه با مرده شوم همنشین
هم دمى مرده دهد مردگى صحبت افسرده دل افسردگى
زیر گل آنان که پراکنده اند گرچه به تن مرده، به دل زنده اند!
زنده شدم از نظر پاکشان آب حیات است مرا خاکشان[15]
و به گفته شاعر توانایى دیگر (سنائى):
بمیر اى حکیم از چنین زندگانى کز از این زندگانى چون بمیرى بمانى!
از این مرگ صورت نگر تا نترسى از این زندگى ترس کاینک در آنى[16]
از ایمان تا شهادت
ایمان به قیامت روح ایثار و فداکارى را در انسان زنده مى کند، زیرا به حکم «﴿ما عِنْدَکمْ ینْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ﴾[17] آنچه نزد شماست فانى مى شود و آنچه نزد خداست باقى می ماند»، زندگى این دنیا یک زندگى گذرا و ناپایدار و فانى است. در حالى که آنچه براى آن جهان ذخیره شود پایدار و جاویدان خواهد ماند. کدام عاقل است که در معامله «متاع» قلیل» به «مواهب کثیر» بلکه بى پایان، تردید به خود راه دهد؟ اینجاست که ایمان به معاد مى تواند سرچشمه انواع انفاق ها و گذشت ها و ایثارها گردد.
آری ایمان به انسان روح شجاعت و شهامت و صبر و استقامت مى بخشد، کسى از مرگ می ترسد که «﴿انْ هِىَ الّا حیاتُنا الدُّنْیا﴾؛ چیزى جز زندگى این دنیا در کار نیست»، می گوید. اما آن کس که معتقد است «﴿انَّ الدّارَ الْاخِرَةَ لَهِىَ الْحَیوانُ﴾؛ زندگى حقیقى تنها در سراى دیگر است»،[18] چه ترسى از مرگ دارد؟!
آن کس که شهادت در راه خدا را دریچه اى براى راه یافتن به جوار رحمت حق، و رسیدن به مقام قرب او، و مواهب توصیف ناشدنى بهشت مى داند، چگونه ممکن است از بذل جان و مال در راه او دریغ داشته باشد، و یا از انبوه لشکر دشمن بهراسد؟![19]
به هر حال ایمان به رستاخیز اثر عمیقى در تربیت انسانها دارد، به آنها شهامت و شجاعت مى بخشد زیرا بر اساس آن، اوج افتخار در زندگى این جهان، «شهادت» در راه یک هدف مقدس الهى است که آغازى است براى یک زندگى ابدى و جاودانى.[20]
عزت آفرین
امام علی علیه السّلام به یک اصل کلّى و جاودانى که رمز پیروزى و عزّت و سربلندى هر قوم و ملّتى است اشاره کرده، خطاب به لشکریانش مى فرماید: «اَلْمَوْتُ فِى حَیاتِکمْ مَقْهُورینَ وَالْحَیاةُ فى مَوْتِکمْ قاهِرینَ؛ مرگ در زندگى توأم با شکست شماست، و حیات و زندگى در مرگ پیروزمندانه شما».
در نظام زندگى انسان هاى شایسته و با شخصیت، زندگى مادّى و ظاهرى برترین ارزش نیست، همان گونه که مرگ مادى ضدّ ارزش نمى باشد. بلکه ارزش والا در نظر آزاد مردان با ایمان، در زندگى توأم با عزّت است. به همین دلیل هر گاه بر سر دو راهى قرار گیرند، شهادت توأم با عزّت و سربلندى را بر زندگى ذلیلانه ترجیح می دهند. همین نظام ارزشى بود که مسلمانان را در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه وآله وسلّم و حتى بعد از آن در پیکارهاى نابرابر پیروز می کرد.
آرى عزّت جامعه اسلامى بر هر چیز مقدّم است و هر بهایى به خاطر آن پرداخته شود بجاست.
همین معنى در سخنان فرزندش حسین علیه السّلام در حادثه خونین کربلا تجلّى کرد آن زمان که فرمود: «لا وَاللّهِ لااُعطیکم بِیدی إعطاءَ الذَّلیلِ، و لاأفِرُّ فِرارَ العَبیدِ؛ نه، به خدا سوگند دست ذلّت در دست شما نمى گذارم، و همچون بردگان تسلیم نمى شوم، [بلکه مى جنگم و سربلند شربت شهادت را مى نوشم!]».[21]
یک حرکت هدفمند
باید به این حقیقت توجه داشت که جان انسان، ارزشمند ترین سرمایه وجود او نیست، ما حقایقى با ارزشتر از جان داریم، ایمان به خدا، آیین اسلام، حفظ قرآن و اهداف مقدس آن، بلکه حفظ حیثیت و آبروى جامعه اسلامى، اینها اهدافى والاتر از جان انسان است که قربان شدن در راه آن هلاکت نیست، و هرگز از آن نهى نشده.[22]
طبیعى است دیدگاهى که مرگ را یک تولد جدید و گام نهادن به عالمى وسیع و پهناور و روشن، و پر گشودن در آسمان بیکران مى شمرد. نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتى به خود راه نمى دهند، بلکه با الهام گرفتن از مکتب امیر مؤمنان على علیه السلام که مى فرماید: وَاللّهِ لاَبنُ أبیطالِبٍ آنَسُ بِالمَوتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدىِ اُمِّهِ؛ به خدا سوگند فرزند ابى طالب علاقه اش به مرگ بیشتر است از کودک شیرخوار به پستان مادر»،[23] از مرگ در راه هدف استقبال مى کنند.
کوتاه سخن اینکه ایمان به معاد از انسان ترسو و بی هدف، آدم شجاع و با شهامت و هدفدارى مى آفریند که زندگیش مملو از حماسه ها و ایثارها و پاکى و تقوا است.[24]
تجارت پرسود
هرکس مختصر آشنایى با منطق قرآن و اسلام داشته باشد می داند مقام مجاهدان و شهیدان در اسلام فوقالعاده والا است. قرآن با صراحت وعده بهشت را به این گروه ایثارگر داده است؛ از جمله در آیه 111 توبه مى فرماید: «﴿انَّ اللَّه اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ انْفُسَهُمْ وَ امْوالَهُمْ بِانَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّه فَیقتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقّا فی التَّوراةِ وَ الأنْجیلِ وَ الْقُرآنِ وَ مَنْ اوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکم الذَّی بایعْتُمْ بِهِ وَ ذلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ﴾؛ خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را خریدارى می کند که [در برابرش] بهشت براى آنان باشد [به این گونه که] در راه خدا پیکار می کنند، می کشند و کشته می شوند، این وعده حقى است بر او که در تورات و انجیل و قرآن (سه کتاب بزرگ آسمانى) آمده، و چه کسى نسبت به عهدش از خدا وفادارتر است، حال که چنین است بشارت باد بر شما به خاطر معامله اى که با خدا کرده اید، و این پیروزى بزرگى است».[25]
و به راستى این تجارت بى نظیر و بى مانندى است: خریدار خداوند، فروشندگان مؤمنان مجاهد، متاعى که خریدارى مى شود جانها و اموالى است که خداوند خودش به آنها بخشیده، بهایى که براى آن پرداخته مى شود بهشت جاویدان، و سند این معامله سه کتاب بزرگ آسمانى است، و به دنبال همه این ها تبریکى است که این خریدار به این فروشنده می گوید!
چه تعبیرات زیبا و دلنشین؟ و چه معامله پر سود؟ در برابر یک متاع زود گذر و ناپایدار چه بهاى پر برکت و جاودانى با چه لطف و محبتى که در این معامله از سوى خدا ابراز شده؟![26]
حضرت علی علیه السلام نیز به عنوان مقدمه اى براى تجلیل از مقام شهیدان راه خدا و تقویت فرهنگ جهاد و شهادت در برابر ظالمان و ستمگران می فرماید: «وَ أَزْمَعَ التَّرْحَالَ عِبَادُ اللَّهِ الْأَخْیارُ، وَ بَاعُوا قَلِیلًا مِنَ الدُّنْیا لَایبْقَى، بِکثِیرٍ مِنَ الْآخِرَةِ لَا یفْنَى؛ بندگان نیک خدا به سرعت عزم بر کوچ گرفتند و متاع اندک دنیاى فانى را با سرمایه فراوان آخرت ماندگار، مبادله نمودند».
این تعبیر لطیف اشاره به این است که آن نیکان و پاکانى که شرب شهادت نوشیدند و در راه خدا به این افتخار بزرگ نایل شدند نه تنها زیانى نکردند، بلکه تجارت پرسودى نمودند، متاع قلیل فانى را به متاع کثیر باقى فروختند.[27]
احدی الحسنیین
در [ادامه] به منطق عجیب محکمى برخورد مى کنیم که راز اصلى همه پیروزی هاى مسلمانان نخستین در آن نهفته شده است، و اگر پیامبر اسلام هیچ تعلیم و دستورى جز این نداشت براى تضمین پیروزى پیروانش کافى بود. و آن اینکه مفهوم شکست و ناکامى را به کلى از صفحه روح آن ها زدوده، و به آنها ثابت کرده که در هر حال شما پیروزید، کشته شوید پیروزید، و دشمن را بکشید باز هم پیروزید.
شما دو راه در پیش دارید که از هر کدام بروید به منزل مقصود خواهید رسید، بیراهه و پرتگاه مطلقا در مسیر شما وجود ندارد یک راه به سوى شهادت مى رود که نقطه اوج افتخار یک انسان با ایمان است، و بالاترین موهبتى است که براى انسان تصور مى شود که با خدا معامله کند جان را بدهد و یک حیات جاویدان و ابدى در جوار قرب پروردگار و در میان نعمت هاى غیر قابل توصیفش خریدارى کند.
راه دیگر پیروزى بر دشمن و در هم شکستن قدرت اهریمنى او و پاکسازى محیط زندگى انسان ها از شر ظالمان و ستمگران و آلودگان است و این نیز فیضى است بزرگ و افتخارى است مسلم.[28]
این شعار حیات آفرین اسلامى با این تعبیر در قرآن مجید آمده است، آنجا که مى فرماید: «﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیینِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکمْ أَنْ یصِیبَکمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیدِینا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکمْ مُتَرَبِّصُونَ﴾؛ بگو آیا در باره ما جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید [یا پیروزى یا شهادت] ولى ما انتظار داریم که خداوند عذابى از سوى خودش [در آن جهان] به شما برساند یا [در این جهان] به دست ما مجازات شوید، اکنون که چنین است شما انتظار بکشید ما هم با شما انتظار مى کشیم!»[29]
کسب رضای الهی
هنگامى که هدف بسیار مقدّسى، همچون رضاى خدا در کار باشد انسان مؤمن آماده است به استقبال شهادت بشتابد و انتظار آمدن آن را نکشد، چه افتخارى از این بالاتر که انسان در راه معبود و محبوب و مقصودش جان دهد.[30]
شک نیست که پیمودن راه خدا (سبیل اللَّه) یا به تعبیر دیگر راه دین و آیین او، با تمام مشکلاتى که دارد، چون موافق روح و جان افراد با ایمان است، کارى است آسان و گوارا، به همین دلیل مؤمنان داوطلبانه و آشکارا، از آن استقبال می کنند، هر چند سرانجامش شهادت باشد.[31]
لبخند زدن بر مرگ، برافروخته شدن چهره ها در آستانه شهادت و آرامش دل ها در آخرین لحظات زندگى، تنها براى کسانى میسّر است که شوق دیدار یار تمام وجودشان را پرکرده، و دنیا را زندان و قفسى مى دانند که مرگ در راه رضاى پروردگار درهاى آن را مى گشاید و به اوج آسمان قرب خدا پرواز مى کنند.[32]
برای زندگی ابدی
«شهادت» در راه یک هدف مقدس الهى، آغازى است براى یک زندگى ابدى و جاودانى.[33] اسلام با ترسیمى که از مساله شهادت در آیات قرآن کرده است، عامل بسیار مهم تازه اى را در مبارزه حق در برابر باطل وارد میدان ساخته است.[34] اسلام در تعلیمات خود این درس بزرگ را به آنها آموخته بود که شهادت در راه خدا و در طریق حق و عدالت به معنى فناء و نابودى و مرگ نیست، بلکه سعادت است و زندگى جاویدان و افتخار ابدى: «﴿وَ لا تَحْسَبَنَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ﴾؛ هرگز گمان نکن کسانى که در راه خدا کشته شدند مردگانند آن ها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده می شوند».[35]
سربازانى که چنین درسى را در این مکتب بزرگ آموخته اند هرگز قابل مقایسه با سربازان عادى نیستند، سرباز عادى به حفظ جان خود مى اندیشد، اما آن ها براى حفظ مکتب پیکار می کنند و پروانه وار مى سوزند و قربانى مى شوند و افتخار می کنند.[36]
چهره مرگ که براى بسیارى از مردم جهان وحشتانگیز است، و حتى از نام آن و هر چیز که آن را تداعى کند می گریزند، براى عقیده مندان به زندگى پس از مرگ نه تنها نازیبا نیست، بلکه دریچه اى است به جهانى بزرگ، شکستن قفس و آزاد شدن روح انسان، گشوده شدن درهاى زندان تن، و رسیدن به آزادى مطلق است.
مطالعات دانشمندان و تجربیات مختلف نشان داده که اینگونه پدیده ها در مقیاس وسیع و گسترده جز از طریق عقیده اى که زندگى پس از مرگ در آن جاى ویژه اى دارد امکان پذیر نیست.[37]
انگیزۀ مذهبی
در زندگى انسان رویدادهایى دیده مى شود که جز از طریق اصالت حس مذهبى قابل تفسیر نیست. انسان هایى را می بینیم که همه امکانات مادى خود را عاشقانه فداى عواطف مذهبى کرده و مى کنند، و همه آنچه را که دارند، با گذشت بى نظیرى در پاى مذهب خود ریخته و حتى جان خویش را بر سر این کار مى نهند.
شهیدانى که در میدان هاى جنگ براى پیشبرد اهداف الهى شربت شهادت را با شوق و عشق نوشیده اند - که نمونه هاى آن نه تنها در تاریخ انقلاب اسلامى به وضوح و فراوان به چشم مى خورد بلکه در تاریخ اقوام و ملل دیگر نیز کم نیست - روشنگر این حقیقت است که حس مذهبى ریشه عمیقى در روح انسان دارد.[38]
آری عقیده مذهبى مى تواند انسان را به یک موجود غیر قابل شکست در برابر عواملى که حیات او را تهدید می کنند تبدیل کند.[39]بلکه در جامعه ها نیز چنین فداکارى ها و گذشت ها در طول تاریخ کم نیست، و تاریخ مذاهب پر است از این نمونه ها.[40]
عطش شهادت
سخن از انفاق جانها در راه خدا است، مى فرماید: «﴿کتِبَ عَلَیکمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کرْهٌ لَکمْ﴾؛ جنگ [با دشمن] بر شما مقرر شده است در حالى که از آن اکراه دارید».[41]
براى انسان هاى معمولى یک امر طبیعى است که جنگ و لو با دشمن و در راه خدا خوشایند نیست. زیرا در جنگ هم تلف اموال و هم نفوس و هم جراحت ها و مشقت ها است. البته براى عاشقان شهادت در راه حق و کسانى که در سطح بالایى از معرفت قرار دارند، جنگ با دشمنانِ حَق شربتِ گوارایى است که همچون تشنه کامان به دنبال آن مى روند و مسلما حساب آنها از حساب توده مردم جدا است.[42]
حضرت علی علیه السلام مى فرماید: «طَیبُوا عَنْ أَنْفُسِکمْ نَفْساً وَ اِمْشُوا إِلَى اَلْمَوْتِ مَشْیاً سَجْحاً؛ با آغوش باز از شهادت استقبال کنید و با آرامش به سوى آن گام بردارید».
در حقیقت امام علیه السّلام شهادت را گمشده مطلوبى براى همه اهل ایمان مى شمرد و به آنها تأکید مى کند که نه تنها از شهادت نهراسند، بلکه با آغوش باز از آن استقبال کنند، جادّه آن را جادّه اى صاف و مستقیم و هموار بشمرند و با آرامش خاطر، به سوى آن حرکت کنند.
آن حضرت می فرماید: «مَن الرَّائِحُ إِلَى اللَّهِ کالظَّمْآنِ یرِدُ الْمَاءَ؛ کیست که با سرعت و نشاط [با جهاد خود] به سوى خدا رود، همچون تشنه کامى که به آب می رسد»؟!
سپس مى افزاید: «الْجَنَّةُ تَحْتَ أَطْرَافِ الْعَوَالِی؛ بهشت در سایه نیزه هاست».
جمله «مَن الرَّائِحُ إِلَى اللَّهِ ...»، اشاره به کسانى است که از روى اراده و علاقه و عشق به سوى شهادت، گام بر مى دارند، همچون عشق و علاقه تشنگان به آب زلال و گوارا. شبیه همین معنا را امام علیه السّلام در وصایاى قبل از شهادت و بعد از ضربت خوردنش بیان فرموده، مى فرماید: «وَ ما کنتُ إلاّ کقارِبٍ وَرَدَ؛ من نسبت به شهادت، همچون طالب آبى هستم که به چشمه آب مى رسد و جوینده اى هستم که گم شده خود را پیدا کرده است».[43]
سخن آخر: (شهادت طلبی؛ کابوس دشمن)
نه تنها دیروز، امروز نیز فرهنگ سرنوشت ساز «شهادت» است که لرزه بر اندام دشمنان مى افکند، و آنها را از نفوذ در دژهاى اسلام مایوس مى کند، و چه پر برکت است فرهنگ شهادت براى مسلمانان، و چه وحشتناک است براى دشمنان اسلام.[44]
خوشبختانه این فرهنگ آن چنان گسترش یافته و ریشه دوانیده که با این گونه تبلیغات نمى توان جلوی آن را گرفت و جوانان و نوجوانان اعم از پسر و دختر وارد این صحنه شده اند و این بلاى وحشتناکى است براى دشمنان اسلام، امیدواریم که مسلمین جهان روز به روز به این فرهنگ پر افتخار آشناتر شوند و راه شهیدان روز به روز پر رهروتر گردد.[45]
پژوهش، تهیه و تنظیم، معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. تفسیر نمونه
2. پیام امام امیر المومنین علیه السلام
[1] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص249.
[2] پيام قرآن، ج3، ص87.
[3] بحار الانوار، ج100، ص15.
[4] همان.
[5] همان، ص14.
[6] تفسير نمونه ، ج21، ص406.
[7] .مستدرك الوسائل، ج11، ص13، ح21.
[8] همان، ح20؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص248).
[9] ميزان الحكمه، ج2، ص104؛ (پيام قرآن، ج6، ص239).
[10] متن پیام آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله العالی) به اولین یادواره شهدای قوم بلوچ بامری و عبداللهی، 9/8/1396.
[11] بحار الانوار، ج100، ص14.
[12] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص242.
[13] نهج البلاغة، خطبة 123.
[14] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص247.
[15] گزينشى از اشعار نظامى.
[16] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج7، ص77.
[17] سورۀ نحل، آیۀ 96.
[18] سورۀ عنكبوت، آیۀ 64.
[19] پيام قرآن، ج5، ص324.
[20] برگزيده تفسير نمونه ، ج1، ص41.
[21] بحار الانوار، ج45، ص7؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص576).
[22] تفسير نمونه، ج2، ص39.
[23]نهج البلاغه، خطبه 5.
[24] تفسير نمونه، ج18، ص479.
[25] همين معنا در آيات20 و 21 و 88 و 89 سوره توبه و آیه 12 سوره صف و آیه 142 سوره آل عمران آمده است.
[26] پيام قرآن، ج6، ص158.
[27] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج7، ص76.
[28] تفسير نمونه، ج7، ص444.
[29] سوره توبه، آیه 52؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص577).
[30] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص620.
[31] تفسير نمونه، ج2، ص19.
[32] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص514.
[33] برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص41.
[34] تفسير نمونه، ج1، ص522.
[35] سوره آل عمران، آيه 69.
[36] تفسير نمونه، ج1، ص523.
[37] همان ، ج18، ص478.
[38] همان، ج16، ص 428.
[39] همان، ص208.
[40] همان، ص270.
[41] سوره بقره، آیۀ216.
[42] برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص195.
[43] نهج البلاغه، نامۀ 23؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5 ، ص270).
[44] تفسير نمونه، ج21، ص406.
[45] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص249.