واکاوی رجزهای اصحاب عاشورا از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

واکاوی رجزهای اصحاب عاشورا از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی


مفهوم شناسی «رجز» / توجه به والدین و طایفه / برخورداری از روحیّه مقاومت / توجّه به پروردگار /  امام شناسی /  دشمن شناسی /  شهادت طلبی؛ مهم ترین رجز آیینه داران کربلا‌

خطابه، رجز، شعر و سجع از سبك هاى معمول ميان عرب است.[1] در این میان برای استفاده از جنبه‏ هاى روانى در ميدان جنگ، رجز می خوانند و با كلمات كوبنده، دشمن را بمباران می كنند. و از آنجا که اساس كار را عمل تشكيل دهد، لذا رجز خوانی جنبه فرعى دارد و به عنوان پشتوانه ‏اى براى عمل مورد استفاده قرار می گيرد.[2]

در واقعۀ عاشورا نیز صحابه امام حسین(عليه السلام) در ركاب آن حضرت، رجز ها و حماسه‏ هاى پرهيجانى از خود در آن ميدان به يادگار گذاشتندکه در این نگاشته أهم آن مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد.

مفهوم شناسی «رجز»

عرب ها به يك نوع بيمارى كه به شتر دست مى ‏دهد و سبب لرزش پاى او مى‏ گردد، تا آنجا كه مجبور است گام ها را كوتاه بردارد، گاهى راه برود و گاهى توقف كند، «رجز» مى‏ گويند، و اينكه ملاحظه مى‏ كنيم به اشعار جنگى، «رجز» اطلاق مى‏ شود آن نيز به خاطر آن است كه داراى مقطع‏ هاى كوتاه و نزديك‏ به هم مى‏ باشد.[3] (يا به خاطر تزلزل و اضطرابى كه بر پيكر دشمن مى‏ افكند).[4]

توجه به والدین و طایفه

بر خلاف دشمنان اهل بیت(علیهم السلام)[5] به ویژه مردان بنى‏ اميه[6] که بعضاً چند نفر در تعيين نسبشان با هم درگير مى‏ شدند و هر كدام خود را پدر آن ها مى‏ دانستند.[7] لیکن اصحاب امام حسین(عليه السلام) از پاكى و تقوا و اصالت خانوادگى و طهارت حسب و نسب طايفه‏ اى برخوردار بودند؛[8] از همین رو در رجز های خویش با افتخار نام پدر و طایفۀ خویش را می آوردند و خود را معرّفی می نمودند.

به عنوان نمونه عبدالرحمان بن عقيل‏؛ برادر مسلم بن عقيل در حال نبرد، اين رجز را مى‏ خواند:

«أَبی عَقیل فَاعْرِفُوا مَکانِی    مِنْ هاشِمٍ وَهاشِم اخْوانی‏؛
مرا بشناسيد، پدرم عقيل است از نسل‏ هاشم و بنى‏ هاشم برادران من‏ اند».[9]

و یا زهیر بن قین که اين رجز را مى‏ خواند: «انَا زُهَیْرٌ وَانَا ابْنُ الْقَیْنِ؛ من زهير فرزند قين هستم».[10]

و نیز «عبدالله بن عمير كلبى‏» در حالى كه انگشتان دست چپش قطع شده بود اين رجز را خواند:

«إنْ تُنْكِرونِي فَأَنَا بْنُ كَلْبِ            حَسْبِي بِبَيْتِي فِي عُلَيْم حَسْبي‏؛
اگر مرا نمى ‏شناسيد پس من فرزند قبيله كلب هستم، اين افتخار مرا كافى است كه من از قبيله‏ بنى‏ عليم هستم».[11]

برخورداری از روحیّه مقاومت

اصحاب امام حسین(عليه السلام) در پايدارى و استقامت‏ خويش سخن‏ ها گفتند.[12] و هر كدام در رجز هايشان در صحنه قتال عاشورا، روح تسليم‏ ناپذيرى خود را در برابر دشمن‏، در قالب الفاظ ريختند و دشمن‏ را در شگفتى فرو بردند.[13] انگيزه اين صبر و استقامت‏، توكل بر خدا، ايمان به روز رستاخيز و پاداش ‏هاى الهى بوده است.[14]

«حنظلة بن اسعد شبامى»‏ پس از کسب اجازه و خداحافظی با امام(عليه السلام)، به میدان جنگ شتافت و با صدای بلند این رجز را می‌خواند:

«صَبْراً عَلَی‏ الْأَسْیَافِ‏ وَ الْأَسِنَّهِ***صَبْراً عَلَیْهَا لِدُخُولِ الْجَنَّه‏؛
ای کسی که خواهان دخول بهشت هستی، در مقابل شمشیر ها و نیزه ها خویشتن داری کن».[15]

هم چنین «عبدالله بن عمير كلبى‏» از شهدای کربلا در رجز خویش می فرماید: «وَ لَستُ بالخَوّارِ عِندَالنِکَبِ؛ هنگام مصیبت و سختی اهل گلایه کردن نیستم».[16]

توجّه به پروردگار

سرباز جبهه حق و عامل به وظيفه الهى‏، زمانى خود را كامياب و خوشبخت مى ‏بيند كه توانسته باشد وظيفه عبوديت و بندگى خويش را به نحو احسن انجام دهد و هيچ كس و هيچ انگيزه ‏اى جز نگاه به حضرت دوست و تكاپو براى جلب محبت پروردگار، توجه او را جلب نكرده باشد و اگر غير از اين بيانديشد و يا عمل كند، خود را ناكام و زيان ديده مى‏ داند.[17]

یکی از شاخصه های معرفتی اصحاب امام حسین(علیه السلام) توجّه داشتن آنان به خداوند متعال است، جاى جاى تاريخ كربلا گواه اين مدعاست. از اين رو، اصحاب عاشورا در اين نهضت همواره به وظيفه الهى خويش مى‏ انديشيدند و نتيجه را به خدا واگذار كردند. اين حقيقت بارها در رجز های آنان جلوه‏ گر شده است.[18]

به عنوان نمونه «يزيد بن زياد» که کنیه اش ابوشعثاء كندى‏ است؛ تيرانداز ماهرى بود که صد تير به سوى سپاه ابن سعد پرتاب نمود. پس از تمام شدن تيرها، باشمشير به صفوف دشمن تاخت و چنين رجز مى ‏خواند: «یا رَبِّ اِنّی لِلحُسَینِ ناصِرٌ***وَلابنِ سَعدٍ تارکٌ و هاجِرٌ؛ خدايا من يارى كننده حسينم و ابن سعد را ترك گفته و از وى دورى جستم».[19]

هم چنین «عبدالله بن عمير كلبى‏» نبرد خود را برای خدا می داند و اینگونه رجز می خواند:

«لطَّعنِ فیه مُقدِماً و الضَّربِ***ضًربَ غلامٍ مؤمنٍ بالرَّبِّ؛
نیزه و تیغ شجاعانه به دشمن فرو می برم مانند جوانی که به پروردگارش ایمان دارد».[20]

امام شناسی

مسأله شهادت ياران امام حسين(عليه السلام) تنها مسأله نهادن جان بر سر اهداف آن حضرت نيست، مهم‏تر از آن سطح بالاى معرفت‏ آن ها نسبت به مقام امام(عليه السلام) و آمادگى بى‏قيد و شرطشان براى انجام فرمان آن حضرت، و درك صحيح معناى ولايت است كه در لابه‏لاى كلمات آنان موج مى ‏زند.[21]

در واقع معرفت بالای آنان نسبت به امام موجب گردید تا آنها با علم و يقين به مرگ در فرداى شب عاشورا، با افتخار و شادى اعلام وفادارى كنند و آماده باشند كه نه يك جان، بلكه اگر هزارجان داشته باشند فداى‏ او كنند![22]

به عنوان نمونه نعمروبن قرظة بن كعب انصارى»‏ در حالى كه اين رجز را مى‏خواند به سوى ميدان شتافت:

«اَنّی سَاَحمی حَوزَة الذّمار... دُونَ حُسَينٍ مُهْجَتي وَدَارِي‏‏؛
من از كسى كه حفظ جانش وظيفه من است حمايت مى‏كنم، جان و مال من فداى حسين باد!».[23]

همچنین نزُهیر بن قین» در رجز خویش اینگونه معرفت خود را نسبت به امام زمانش بیان می کند:

«اِنَّ حُسَیناً اَحَدُ السِّبطَینِ. مِن عِترَةِ البَرِّ التَّقی الزَّینِ...؛
همانا حسین(علیه السلام) یکی از دو فرزند رسول خداست و از خاندانی پاک و پرهیزکار و نیکو کار است».[24]

«جون» غلام سياهى است كه به همراه امام از مدينه به مكه‏ و از آنجا به كربلا آمد.[25] او پیش از ورود به میدان نبرد اين رجز را مى‏ خواند:

«كيف تَرى الفُجّارُ ضَربَ الأسْودِ***بالمـشـرفـيِّ القـاطعِ المُـهنَّدِ[26]  

اَدُبُّ‌ عَنْهُمْ‌ باللّسان وَالْيَد***ارْجو به الجَّنة يوم المَوْرد؛[27]

فاجران، چگونه ضرب شمشير اين غلام سياه را مى‏ بينند؟ شمشير بران و جداكننده و آب ديده. من از آل پيامبر(صلى الله عليه و آله) با دست و زبانم دفاع مى‏ كنم و با آن اميدوارم روز قيامت بهشت نصيبم گردد».[28]

آرى هنگامى كه معرفت غلامى چنين باشد، اصحاب و ياران خاص در چه پايه ‏اى از معرفت خواهند بود![29]

دشمن شناسی

مهم‏ ترين مسأله شناخت‏ حق و باطل، شناخت نيك و بد، شناخت دوست و دشمن‏، شناخت مفيد و زيان ‏بخش و شناخت عوامل سعادت يا بدبختى است. اگر به ‏راستى انسان اين حقايق را بشناسد رسيدن به مقصد براى او آسان است.[30]

مشكل اين است كه در بسيارى از اين‏گونه موارد انسان گرفتار اشتباه مى‏ شود، باطل را به جاى حق مى ‏پندارد و دشمن را به جاى دوست بر مى ‏گزيند و بيراهه را به جاى شاهراه، در حالى كه ديد و درك نيرومندى لازم است و نورانيت و روشن‏ بينى فوق‏ العاده؛[31] به مانند اصحاب امام حسین(عليه السلام) که با کلمات و رجز های خود نشان دادند حق و باطل‏ را بهتر از هر كس مى‏ شناسند و از هم جدا مى‏ سازند.[32]

به عنوان نمونه «حَبیب بن مظاهر» با رجزی طوفانی اینگونه ماهیت پلید دشمن را در روز عاشورا برملا می سازد:

«اُقسِمُ لَو کُنّا لَکُم اَعداداً***أو شَطرَکُم وَلَّیتُمُ الاَکتادا      

یا شَرَّ قَومٍ حَسَباً و آداً***...؛

اگر ما به تعداد نفرات شما بودیم، شما از ترس فرار می کردید و شما بدگوهرترین و بی نیرو ترین مردم هستید»[33]

حبيب بن مظاهر در فرازی دیگر اینگونه رجز مى ‏خواند:

«أنـتُـمْ أعَـدْ غـدَّةً وَأَكُـئـز***ونحن أوفى مِنْكُمُ وأصبر؛

شما هم سلاحتان بهتر و هم تعدادتان بيشتر است، ولى ما در انجام وظايف از شما باوفاتر و شكيباتريم».[34]

سخن آخر: (شهادت طلبی؛ مهم ترین رجز آیینه داران کربلا)

هر چند گروهى كه همراه امام حسين(عليه السلام) در حادثه كربلا به شهادت‏ رسيدند، جمعيت اندكى بودند؛ ولى نگاهى گذرا به زندگى آنان و كلمات و رجز هایی که از اصحاب امام حسین(عليه السلام) به يادگار مانده است، نشان مى‏ دهد كه آنان افرادى مؤمن، وفادار، فداكار و پاكباخته شهادت بوده ‏اند.[35]

آنان صاحبان نفوس مطمئنه و سعادتمندان پرافتخار و مؤمنان راستينی بودند که در كارزار تاريخى‏ عاشورا[36] دل هایشان به عشق شهادت‏ مى‏ تپيد.[37] که نمود این مسأله در رجز «نافع بن هلال» که می فرماید: «اِن اُقتَلَ الیَومَ فَهذا اَمَلی؛ اگر در این روز کشته شوم به آرزوی خویش رسیده ام».[38] به خوبی هویدا است.

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منبع: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها

 

 

[1] تفسير نمونه، ج‏1، ص135.

[2] ر.ک: پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏1، ص476.

[3] تفسير نمونه ، ج‏6 ، ص325.

[4] همان ، ج‏21 ، ص242.

[5] حضرت سيدالشهدا علیه السلام با اطلاق جملۀ «الدعي ابن الدعي؛ ناپاك زاده فرزند ناپاك زاده» به ابن زیاد، به این مطلب تصریح می فرماید كه او در واقع فرزند نامشروع بوده است؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام ، ج‏10، ص168).

[6] داستان آلودگي هاى مادر معاويه معروف است؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏9 ، ص140). ابن ابى الحديد مى‏گويد: «هند مادر معاويه معروف به فجور و انحراف بوده است» و زمخشرى در كتاب ربيع الابرار مى‏گويد: «معاويه را به چهار نفر نسبت مى‏دهند»؛ (ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ، متن ‏و ترجمه، ج‏1، ص303).

[7] براى اطلاع بيشتر مراجعه شود به: ربيع الابرار زمخشرى، ج 3، باب القرابات و الانساب و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 336 و ج 2، ص 125.

[8] عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها ، ص99.

[9] همان، ص486.

[10] رجوع شود به: بحار الانوار، ج 44، ص 319 و ج 45، ص 25؛ (عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه ‏ها، رويداد ها، پيامد ها ، ص451).

[11] عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها ، ص435.

[12] همان، ص406.

[13] همان، ص24.

[14] اخلاق در قرآن ، ج‏2 ، ص437.

[15] ابن شهرآشوب ، ج 4 ، ص 101.

[16] دَمعُ السُّجوم، ص222.

[17] عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها ، ص227.

[18] همان، ص30.

[19] همان، ص438.

[20] دَمعُ السُّجوم، ص222.

[21] عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها ، ص468.

[22] همان، ص398.

[23] همان، ص456.

[24] دَمع السُّجوم، ص236.

[25] رجوع شود به: ابصار العين، ص 105؛ (عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها ، ص468).

[26] اعيان‏الشيعه، ج 4، ص 297.

[27] بحارالانوار، ج 45، ص 22- 23؛ (عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها ، ص469).

[28] عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها ، ص469.

[29] همان، ص470.

[30] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ، ص515.

[31] همان.

[32] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ، ص227.

[33] دَمع السُّجوم، ص232.

[34] عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه ‏ها، رويداد ها، پيامد ها ، ص455.

[35] همان، ص30.

[36] همان، ص403.

[37] همان، ص391.

[38] دَمع السُّجوم، ص237.

 

captcha