زنان در طول تاريخ سرگذشت دردناكى داشتند، و از آنجا كه از نظر جسمانى نسبت به جنس خشن مردان كمى ضعيفتر بودند، به همين دليل زورگويان و ظالمان در طول تاريخ سعى داشتند شخصيت انسانى او را لگدمال كنند، و چه جناياتى كه در اين راه نكردند.[1]
به خصوص در تاريخ معاصر و آنچه با چشم خود در زندگى كوتاهمان ديده ايم؛ گواه اين معناست[2] که حتى در عصر ما كه شعار آزادى انسان تمام فضاى دنيا را پر كرده،[3] بيش از همه چیز شخصيت زن پايمال شده، و باز همان اسارت ها و بار هاى سنگين عصر جاهلى در اشكال نوينى بر زنان تحميل مىشود[4] و با وسايل نيرومند تبليغاتى، و با نشر انواع مفاسد و آلودگى هاى اخلاقى سعى در اسير كردن و به زنجير كشيدن آنان در مسير منافع خويش دارند.[5] تا آنجا كه حتى قوانين طبيعى را در اين زمينه ناديده گرفته و زن را همچون كالايى مبادله مىکنند.[6]
امروزه اين مطلب به قدرى آشكار است كه به هيچ وجه قابل پرده پوشى نيست، و تمام شعار هاى زيباى آزادى را در زير پوشش خود محو و نابود مىسازد و در جاى جاى تاريخ معاصر شواهد انكارناپذير آن به چشم مىخورد.[7] که در ادامه مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت.
برابری جنسیتی، ظلم دوران معاصر در حق زنان
در دنياى امروز شعار هاى زيادى در مورد مساوات زن و مرد طنين انداز است و كنوانسيون هاى جهانى نيز آن را روز به روز داغ تر مىكند كه مطلقاً هيچ تفاوتى بين اين دو جنس نيست، بنابراين هر دو مىتوانند بدون هيچ گونه تفاوت مسئوليت هاى اجتماعى و مديريت ها در تمام سطوح را بر عهده بگيرند.[8] از جملۀ این اسناد می توان به هدف چهار و پنجم سند استعماری 2030 اشاره کرد که تضمین آموزش با کیفیت، برابر و فراگیر، ترویج فرصت های یادگیری مادام العمر برای همه، دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمندسازی زنان و دختران، مورد توجه قرار گرفته است.[9]
جعل این قانون، بر خلاف امر فطرى است؛[10] چرا که روح و جسم زنان با مردان متفاوت است؛[11] و البته اين تفاوت براى ادامه نظام جامعه انسانى ضرورى است،[12] از این رو هر كدام براى مسئوليتى آفريده شده اند. اگر چه هر دو انسانند و هر دو صاحب حقوق فردى و اجتماعى؛ اما اينكه بگوييم هر دو يك جور فكر مىكنند و قابليت براى هر كارى را دارند اشتباه بزرگى است.[13] چرا که عدالت به معناى مساوات و برابرى نيست؛ بلكه عدالت آن چیزی است[14]كه با ساختمان روح و جسم زنان سازگار است.[15]
الكسيس كارل، فيزيولوژيك و جراح زيستشناس معروف فرانسوى، می گوید، زن و مرد به حكم قانون خلقت متفاوت آفريده شده اند و اين اختلاف و تفاوت ها وظايف و حقوق آن ها را متفاوت مىكند... لذا ما مجبوريم آن ها را آن طور كه هست بپذيريم (نه آن طور كه مىخواهيم).[16]
جالب اينكه در سال 1995 ميلادى وقتی ده ها هزار تن از اعضاى سازمان هاى دولتى و غير دولتى در پكن گرد هم آمدند تا سندى را كه بر اساس كنوانسيون محو كليه اشكال تبعيض بر ضد زنان قبلًا تنظيم شده بود امضا كنند. خانم شارون هير نماينده پارلمان كانادا و رييس هيأت كانادايى به نشانۀ اعتراض به شعار برابری جنسیتی مرد و زن، جلسه را ترک کرد و گفت: «تساوى مورد نظر سند پكن براى زنان تساوى به ارمغان نخواهد آورد. من با اولين پرواز به وطنم باز مىگردم و سعى مىكنم تفاوت بين زن و مرد (و مسئوليت هاى آنان) را حفظ كنم همان گونه كه اين تفاوت در خلقت وجود دارد، چون اين تفاوت هاست كه ما را حفظ خواهد كرد».[17]
مسأله مهمّى كه مدّعيان «تساوى زن و مرد در همه چيز!» از آن غفلت كرده اند (يا خود را به غفلت زده اند)، عدم توجّه به اين نكته است كه حقوق يك انسان و تكاليف خواسته شده از او، بايد متناسب با وضع روحى و جسمى، و قدرت و توان او باشد، در غير اين صورت مصداق ظلم خواهد بود![18]
به عنوان نمونه يكى از پيامد هاى مصوّبه تساوى زن و مرد [در سند 2030] ، آموزش هاى مختلط و عدم توجّه به ويژگى هاى زيستى و روانى متفاوتى است كه در دو جنس زن و مرد وجود دارد غافل از اين كه اختلاط هاى اجبارى بين دختران و پسران جوان به ويژه در مدارس متوسّطه، آنها را به ازدواج هاى زودرس مىكشاند. و در نتيجه مادر شدن زودرس و فقر و خودفروشى اجتناب ناپذیر خواهد بود.[19]
در اين زمينه نشريه آمريكايى «ريدرز دايجست»، درباره دختران جوان كه عموماً در مدارس مختلط درس خوانده و ناخواسته مادر شده اند و در كنار فرزندان خود زندگى دشوارى را سپرى مىكنند، مىنويسد: «هر ساله صد ها هزار دختر نوجوان آمريكايى در سنين 15- 19 سالگى در دوره دبيرستان فرزندان غير قانونى خود را به دنيا مىآورند كه اين آمار در دهه هاى اخير در حال افزايش است. اين دختران كه با رؤياهايى مانند ازدواج با دوستان پسر خود و اتمام تحصيلات و شروع يك زندگى ايده آل، به اين گونه ارتباطات روى آورده اند بسيار زود، پرده هاى سراب گونه اين اوهام از پيش رويشان كنار رفته و واقعيّت زندگى، چهره خود را مىنماياند».[20]
و یا كاپلان که معتقد است كه «مادران 15- 19 ساله آمريكايى كه در كنار فرزندان نامشروع خود زندگى مىكنند دچار فقر شديد اقتصادى هستند و به فساد و خودفروشى گرايش مىيابند زيرا به طور معمول اين گونه مادران، تحصيلات و تخصص لازم براى ورود به مشاغل درآمدزا را ندارند».[21]
لذا بايد تفاوت طبيعى اين دو جنس را پذيرفت و با شعار هاى دروغين، خود را در بيراهه گرفتار نسازيم.[22]
پیامد های منفی اشتغال زنان بر خانواده
شعارآزادى مطلق انسان و تساوى زن و مرد به نحو مطلق و لغو محدوديّت بر اساس جنسيّت با هدف تحقق آزادى هاى زنان در زمينه هاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، مدنى[23] به نوعی آغاز دوران جاهلیت مدرن در قرن 20 و21 را رقم زده است.[24]
در تشریح این مدعا باید گفت ورود عملى زنان به عرصه اقتصاد براى تحكيم تفكّر «تشابه زن و مرد»، تواناتر شدن زنان براى فعاليّتهاى اجتماعى و اشتغال را فراهم کرد.[25]
از سوی دیگر تسهيلاتى نظير مهد كودكها و پيشرفتهاى پزشكى جهت كنترل باردارى، قانونى و رايگان شدن سقط جنين و... مطرح شد که این مسأله سبب خارج شدن كارهاى خانه از «زنانه بودن» و «تقسيم مسئوليّت خانهدارى» بين زنان و مردان و تبديل مُدل خانواده از سنّتى به روابط آزاد شد و سبب شد كه به تعبير يكى از نويسندگان غربى (خانم تونى گرنت)، «زنان در شرايط جديد به جاى پيوند با مردى به نام شوهر، با شغل خود پيوند بخورند».[26]
از این رهگذر عدم توجّه به تفاوتهاى طبيعى و فطرى زن، و در نتيجه همسان شدن مسئوليّتها و اشتغالات زن و مرد و هم شكل شدن بهرهها، پاداشها و كيفرهاى آن دو و متشابه شدنشان در كارهاى سخت و سنگين،[27] بر خلاف ویژگی های ذاتی زنان صورت گرفت که عواطف رقيق ترى دارند، و به همين دليل تمام امورى كه عواطف رقيق ترى مىطلبد زنان در آن امور پيشى مىگيرند.[28] لذا شایسته بود شغل هایی نظیر پزشک بانوان، پرستار بانوان، معلم مدارس دختران و کارهایی از این دست به بانوان سپرده می شد.[29]
در واقع اصرار زن غربى بر امر اشتغال و ورود در اجتماع بر اساس تساوى زن و مرد، نقش مادرى و همسرى را در جهان معاصر حذف نمود و به جاى نقش آفرینی زنان در امور خانواده، حضور اجتماعى آنان تقویت شد تا از این رهگذر نقش سنّتى زن (نقش مادرى) در خانواده به بهای مشاركت اجتماعى زن در بازار كار به شدت كم رنگ گردد.[30] و در نتیجه آثار مخرّب روانى و اختلالات عاطفى شديدى بر كودكان به ارمغان آورد كه ناشی از محروميّت از مادر بود.[31]
و اینچنین تضادّ ميان دو جنس، بىتوجهى به نهاد خانواده و دگرگونى مناسبات خانوادگى، افزايش طلاق، تك زيستى، كاهش شديد عواطف خانوادگى، مشكلات روحى و روانى در ميان فرزندان و در نتيجه بزهكارى و خشونت در كودكان و نوجوانان،[32] از جمله نتایج سوء این اقدامات است.
بر اساس گزارشى در آمريكا از هر دو ازدواج يكى به طلاق مىانجامد و در روسيه از هر سه ازدواج يكى سر از طلاق در مىآورد و نيز يك چهارم كودكان برخى از كشورهاى صنعتى در خانوادههاى تك والدينى بزرگ مىشوند و در ايالات متّحده آمريكا 25% فرزندان زير 15 سال، داراى خانوادههاى تك والدينى هستند.[33]
با این تفاسیر بانوان نباید برای درآمد بیشتر خانه و خانواده را رها کنند، زیرا خانواده واحد کوچکی از اجتماع است و بانوی خانه دار، به عنوان شخصیتی بسیار والایی عهده دار تربیت فرزندان است و اگر فرزندان از عواطف پدر و مادر بی بهره باشند نه تنها آنان، بلکه کل جامعه خراب می شود؛ معروف است زنان با یک دست گاهواره را تکان داده و با دست دیگر دنیا را تکان می دهند.[34]
غرب و خشونت عليه زنان
عصر حاضر، عصر اصل قرار دادن مبارزه با مردسالارى و تأكيد بر استقلال زنان است که عملًا به گسترش تضادّ ميان دو جنس و بالا رفتن خشونت و آزار جنسى و آمار طلاق انجاميده است؛ «باربارا روبرت» در مقالهاى با نام «هيچ جا محيط امنى نيست» از كتاب «جنگ عليه زنان» مىنويسد: «طبق برآورد جامعهشناسان متجاوز از 8/ 1 ميليون شوهر آمريكايى به طور وحشتناك، زنان خود را آزار مىدهند».[35]
هم چنین در جهان معاصر، نگاه ابزاری به بانوان در جوامع غربی، بر خلاف شعار دفاع ازحقوق زنان، استفاده تبلیغاتی و نامشروع از زنان را تشدید نموده است.[36]
«آنتونى گيدنز» مىگويد: «در انگلستان از هر ده زن، هفت زن در دوره زندگى شغلى خود به مدت طولانى به آزار جنسى دچار مىشوند».[37]
در واقع آزارهای جنسی ، به یکی از بلاهای اروپا و آمریکا تبدیل شده و بسیاری از زنان و دختران در این جوامع مورد آزار جنسی قرار گرفته اند.[38]
قاچاق جنسی زنان
دنياى امروز مبتلا به انواع آلودگى هاى اجتماعى و اخلاقى است، آنها براى رسيدن به منافع مادّى خود هيچ محدوديّت و ممنوعيّتى قائل نيستند، و پايبندِ هيچ خط قرمزى نمىباشند. حتّى اگر آن كار ايجاد مراكز فساد، و كارهاى منافى عفّت، و قاچاق انسان و بردهدارى نوين باشد.[39]
بر اساس گزارش هاى بينالمللى، تجارت انسان به عنوان يكى از سودآورترين تجارت ها، سالانه حدود 35 ميليارد دلار سود عايد تبهكاران سازمان يافته مىكند.[40]
به عنوان نمونه سالانه شاهدیم صد ها هزار دختر و زن از اروپاى شرقى براى بردگى جنسى به غرب قاچاق شده اند؛[41] دلّالان بين المللى، دختران خردسال را از كشور هاى شرقى به ارزان ترين قيمت مىخرند اين خردسالان معامله شده، مورد سوء استفاده هاى متعدّد از جمله آزار جنسى قرار مىگيرند.[42]
از این رهگذر درآمد هاى سرشار و غيراخلاقى، از تجارت بردگى جنسى از قاچاق زنان و دختران بهدست مىآيد. به نحوی که قاچاق زنان و دختران را باید بردگى معاصر و يا شكل مدرن بردگى ناميد. تعداد اين بردگان در قرن بيست و يكم، ده ها میلیون نفر از زنان را در بر می گیرد که سهم عمده اى در اين تجارت سياه دارند.[43]
كارشناسان شوراى اروپا در گزارشى آمارى درباره تجارت زنان اروپاى شرقى، به عنوان بردگان هزاره سوم نشان مىدهند كه ميزان درآمد ناشى از اين تجارت (نامشروع)، ساليانه تا 13 ميليارد دلار است».[44]
بر اساس گزارش مركز تحقيقاتى «ريپ ايز» همه ساله چهار ميليون زن به عنوان كالاى اين تجارت مورد سوء استفاده خريداران و فروشندگان قرار مىگيرند و در اين ميان، درآمدى معادل 52 ميليارد دلار در سال عايد صاحبان اين تجارت مىشود.[45]
و یا این گزارش که«سالانه به طور معمول حدود دو ميليون دختر 5 تا 15 سال در بازارهاى جهانى قاچاق انسان، معامله و مجبور به فساد و فحشا مىشوند».[46]
هم چنین طى سال هاى 1990 تا 1997 بيش از 200 هزار زن بنگلادشى مورد دادوستد قرار گرفته و بين 5 تا 7 هزار زن و دختر نپالى به صورت غير قانونى به هند قاچاق شده اند.[47]
اكنون فكر كنيم هنگامى كه پو لهاى كثيفِ حاصل از طرق غير اخلاقى، از گروه هاى مافيايى فراتر رود و دولت هاى رسمى جهان را آلوده كند [جامعۀ جهانی زنان] چه سرنوشتى خواهند داشت و در آينده به كدام سمت و سو خواهند رفت و به چه درجه اى از انحطاط خواهد رسيد؟[48]
آزادی جنسی؛ تجربه مردود غرب
عصر کنونی را باید عصر برهنگى و آزادى جنسى نام نهاد.[49] در واقع آزادى در دنياى امروز چنان توسعه پيدا كرده كه برهنگى زنان، ايجاد بدترين مراكز فساد و روابط نامشروع، تجاوزها، تعدي ها و اهانت ها به شخصیت زنان را در بر گرفته است.[50]
آزادی جنسی[51] به عنوان یکی از مهم ترین چالش ها و انحرافات جهان امروز،[52] سبب شده دختران و پسران به دنبال ازدواج نرفته و در نتيجه سن ازدواج افزايش و در مقابل سن آغاز روابط جنسى به شدت پايين آيد.[53]
به بيان ديگر جوامع غربی كه به پايين بودن سن ازدواج در كشورهاى اسلامى معترضند، خود با طرح روابط آزاد جنسى، به دفع نياز هاى جنسى دختران و پسران از راه نامشروع دامن زده اند و آن را مصداقى از آزادى انسانى مىدانند و نامشروع نمىشمرند؛ غافل از اينكه اين برنامه و پيامد شوم آن يعنى پايين آمدن سن آغاز روابط جنسى از راه نامشروع، عدم امنيّت جنسى حتّى براى فرزندان در داخل خانواده را در پى دارد به گونه اى كه طبق آمارهاى ارائه شده در آمريكا در سال 1985 حدود صد هزار مورد تجاوز به كودكان توسط محارم گزارش شده است.[54]
هم چنین حضور ابزارى زن و كالا شدن در سينماها و كلوپ هاى شبانه و رونق يافتن تجارت سكس، به عنوان پيچيده ترين و مدرن ترين نوع بردگى براى زنان، از دیگر پیامد های آزادی جنسی است.[55]
امروزه برخى از كشور هاى صنعتى از جمله آلمان به عنوان مركز واردات و فروش دختران كم سن و سال كه بيشتر آنان دختران آسيايىاند به حساب مىآيند و برخى از كشورهاى در حال توسعه، بخش مهمّى از اقتصاد خود را بر تجارت بين المللى سكس استوار كرده اند به گونهاى كه سالانه ميليون ها جهانگرد همجنس گرا و دگر جنس خواه، از كشور هاى مختلف جهان را به خود جذب مىكنند و آمارهاى رسمى از وجود يك ميليون زن روسپى و آمارهاى غير رسمى از چند برابر اين ميزان در يكى از كشور هاى شرق آسيا حكايت مىكند.[56]
از سوی دیگر آمار سقط جنين بالا رفته است زيرا از يك طرف؛ ارتباط آزاد جنسى سبب شده كه زنان به راحتى روابط نامشروع برقرار كرده و هيچ محدوديّتى را در روابط جنسى احساس نكنند و به راحتى فرزندان خود را سقط كنند.[57]
این مسأله از سوی سازمان های بین المللی دنبال شد که حقّ دستيابى به آن دسته از سرويس هایی كه مربوط به تنظيم خانواده است را برای همۀ زنان فراهم کرد كه شامل روش هاى جلوگيرى از باردارى، داروهاى القاى جنين مىشود، حتی مجامع بین المللی مثلًا در سال 1999 به دولت شيلى گزارش داده كه دغدغه آنها، به خصوص درباره قوانينى است كه سقط جنين اختيارى را ممنوع و مشمول مجازات كرده اند و يا در سال 1998 به كرواسى تذكّر داده كه چرا در بعضى از بيمارستان ها، بيماران سقط جنين را نمىپذيرند و از اين مسأله به عنوان خلاف حق زنان ياد مىشود كه براى سقط جنين دكتر، بيمارستان و امكانات كافى در اختيار نداشته باشند و در سال 1999 به كلمبيا گزارش داده كه سقط جنين را قانونى اعلام كنيد در غير اين صورت مادّه 12 كنوانسيون[58] را نقض مىكنيد.[59]
سخن آخر: (غربی ها به نام آزادی، زنان را قربانی هوسرانی خود کرده اند)
جوامع غربی در دنیای امروز میگویند ما به زن شخصیت دادیم، ولی در عمل زن را وسیله ای برای هوس رانی و تبلیغ کالا قرار دادند. خبرنگار فرانسوی از من در مورد شخصیت زن سوال کرد و معلوم شد که آنها برای زن ارزش قائل نیستند و حتی معلوم شد ۳۳ درصد مردان اروپایی زنان خود را کتک میزنند.[60]
بنابراين بايد واقعيّت هاى مربوط زنان را دور از شعارهاى تو خالى مطرح کنیم و بر اساس آن برنامه ريزى كنيم و آنان را در جايگاه شايسته اجتماعى خود قرار دهيم بى آنكه كمترين ظلم و ستم يا تحقير در حق زنان روا داريم.[61]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. دائرة المعارف فقه مقارن، ج1 و 2
2. پيام امام امير المومنين عليه السلام
[1] زهرا (ع) برترين بانوى جهان، ص11.
[2] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج11، ص392.
[3] پيام قرآن، ج7، ص26.
[4] پيام قرآن، ج7، ص26.
[5] همان.
[6] زهرا (ع) برترين بانوى جهان، ص11.
[7] پيام قرآن، ج7، ص26.
[8] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج9، ص694.
[9] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 2/3/1396.
[10] كتاب النكاح، ج3، ص111.
[11] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج9، ص694.
[12] تفسير نمونه، ج17، ص313.
[13] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج9، ص694.
[14] همان ج4، ص172.
[15] همان، ج9، ص692.
[16] همان.
[17] به نقل از گزارش توصيفى اجلاس پكن، شوراى فرهنگى اجتماعى زنان، ص10؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج9، ص696).
[18] تفسير نمونه، ج17، ص313.
[19] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص88.
[20] فصلنامه كتاب نقد، ش 31، ص 84 به نقل از واژهنامه زنان؛ مجله زنان و تازه هاى انديشه، 1380، ش 3، ص 40؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص89).
[21] فصلنامه كتاب نقد، ش 31، ص55-59؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص89).
[22] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج3، ص298.
[23] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص84.
[24] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جمع نمازگزاران حرم مطهر حضرت معصومه(س)، 2/5/1392.
[25] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص84.
[26] فصلنامه كتاب نقد، ش 29، ص 26، به نقل از كتاب «زن بودن»؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص84).
[27] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص85.
[28] كتاب النكاح، ج3، ص112.
[29] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جمع نمازگزاران حرم مطهر حضرت معصومه(س)، 2/5/1392.
[30] فصلنامه كتاب نقد، ش 31، ص 83- 81.
[31] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص89.
[32] همان، ص85.
[33] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص86.
[34] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در یازدهمین اجلاس سالانه موسسین و مدیران مدارس علمیه خواهران، 2/11/1393.
[35] فصلنامه كتاب نقد، ش 31، ص 139؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص85).
[36] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، مدرسه امیرالمومنین(ع) قم،19/3/1387.
[37] روزنامه كيهان، 11 مرداد سال 1384، ص 140؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص85).
[38] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در حرم مطهر رضوی،26/4/1395.
[39] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله)؛ ص212.
[40] .www .iran -newspaper .com ؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص71)
[41] فصلنامه كتاب نقد، ش 12،ص 64.
[42] مثال هاى زيباى قرآن، ج1، ص120.
[43] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص367.
[44] هفته نامه زن روز، شنبه 9 ارديبهشت 1385، ش 2038؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص367).
[45] مجله سياحت غرب، ش 6، ص 39؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص367).
[46] كيهان، 11 مرداد سال 1384، ص 15؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص87).
[47] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص87.
[48] همان، ج2، ص72.
[49] تفسير نمونه، ج14، ص442.
[50] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج2، ص30.
[51] فرويد(Freud) (1939- 1856) مدّت ها پيش از اين، پايه فرضيّه و تئورى خود را (آزادى اميال جنسى)- كه بعد ها به صورت مكتبى درآمد- بنا نهاد؛ (آفريدگار جهان، ص38).
[52] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار اعضای شورای علمی همایش قرآن کریم و مسائل جامعه معاصر،26/9/1385.
[53] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص86.
[54] فصلنامه كتاب نقد، ش 17، ص 112؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص86).
[55] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص86.
[56] همان.
[57] همان، ص87.
[58] کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان.
[59] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص87.
[60] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، مدرسه امیرالمؤمنین (ع) قم، 9/11/1398.
[61] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج9، ص696.