خصوصیات شیعه واقعی در آموزه های امام صادق علیه السلام از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

خصوصیات شیعه واقعی در آموزه های امام صادق علیه السلام از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


وجوب اطاعت از ائمه اطهار علیهم السلام / خوش رویی و خوش اخلاقی با دیگران / رعایت حقوق همسایگی / ارزشمندی عمل در ترازوی ایمان / ما شیعه هستیم یا مُحب اهل بیت (علیهم السلام)؟‌

شيعه بودن مفهومى است پرمحتوا و مسئوليت هايى دارد و تنها به ادعا و يا اين كه پدر و مادرم شيعه بوده، نمى توان شيعه بود.[1]

متأسفانه ما اين مسأله (ادعاى تشيع) را خيلى ساده حساب كرده ايم به طورى كه با توسل، و زيارت و دعا مى خواهيم خود را شيعه بدانيم. البته كسى نمى خواهد توسل و زيارت را كم ارزش كند ولى شيعه بودن، غير از اينها امور متعددى مانند: فداكارى، ايثار، معرفت، تقوا و ... مى خواهد.[2]

اینگونه است که ائمه ی معصومین علیهم السلام در روایاتی تحت عنوان «صفات الشيعه»، شرايط و اوصاف شیعیان را بيان کرده و وظايفى براى شيعه تعيين کرده اند.[3]

از آنجا که بيشترين احاديث شيعه كه بالغ بر ده ها هزار حديث مى شود از ششمين امام، يعنى جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام نقل شده،[4] و آن حضرت نقش مهمى در توسعه فرهنگى اسلام، مخصوصاً فرهنگ اهل بيت علیهم السلام ایفا کرده،[5] لذا ما از باب نمونه به شرح بعضى از روايات آن امام بزرگوار، در بیان [ویژگی های شیعیان واقعی] مى پردازيم.[6]

وجوب اطاعت از ائمه اطهار علیهم السلام

لزوم اطاعت از ائمه و اتصاف آنان به مقام عصمت، از جمله مباحثى هستند كه در علم كلام مطرح شده و در علم كلام شيعه نگارش يافته است. به عقيده پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام امامان معصوم عليهم السلام از قبيل مجتهدانى نيستند كه به حدس و گمان اجتهاد كنند و گاهى با هم اختلاف داشته باشند تا در نتيجه فتواى آنان براى مقلدينى كه احراز شرايط اجتهاد آنها را كرده اند حجت باشد و براى مجتهد ديگر حجت نباشد. بلكه امامت عهدى است الهى و منصبى است كه از سوى خدا به آنان تفويض شده و آنان مبلغ احكام واقعى الهى هستند كه هر معصومى آن را از معصوم قبل، دريافت كرده است.[7]

لذا امام صادق عليه السلام به هشام بن سالم و حماد بن عثمان و ديگران مى فرمود: «حَدیثی حَدیثُ أبی، وَ حَدیثُ أبی حَدیثُ جَدی، وَ حَدیثُ جَدّی حَدیثُ الْحُسَیْنِ، وَ حَدیثُ الْحُسَیْنِ حَدیثُ الْحَسَنِ، وَ حَدیثُ الْحَسَنِ حَدیثُ أمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَ حَدیثُ أمیرَالْمُؤْمِنینَ حَدیثُ رَسُولِ اللهِ (صلّی الله علیه وآله)، وَ حَدیثُ رَسُولِ اللهِ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛[8] سخن و حدیث من همانند سخن پدرم می باشد، و سخن پدرم همچون سخن جدّم، و سخن جدّم نیز مانند سخن حسین و نیز سخن او با سخن حسن یکی است و سخن حسن همانند سخن امیرالمؤمنین علی و کلام او از کلام رسول خدا می باشد، که سخن رسول الله به نقل از سخن خداوند متعال خواهد بود».[9]

بسيار هستند [کسانی] كه گمان مى برند تنها ادعاى تشيع و علاقه به خاندان پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم براى نجات و سعادت آنها كافى است، گويا با اين ادعا جزء خويشاوندان امامان خواهند شد، آنها هم خويشاوندى خاصى با خدا دارند و با توصيه و پارتى كارها دست مى شود، در حالى كه تنها پيوندى كه بر روابط مخلوق و خالق حكومت مى كند رابطه اطاعت و انجام وظيفه است، هركس مطيع فرمان او باشد از همه نزديك تر و هركس عصيان كند از همه دورتر است، هركس كه باشد.[10]

از آنجا که اهل بيت پيامبر علیهم الصلاة والسلام جز به سوى خدا دعوت نمى كنند، و جز به اطاعت او نمى خوانند، و هاديان راه و كشتي هاى نجات در اين درياى متلاطم زندگى دنيا هستند، بنابراين يكى از مصداق هاى جلال و اكرام الهى محسوب مى شوند، چه اينكه خداوند به وسيله اوليائش مردم را مشمول نعمت هدايت مى سازد.[11]

لذا در بحث پيرامون فضايل اهل البيت عليهم السلام، نبايد به صرف گفتن و شنيدن آن قناعت كرد، بلكه بايد پس از شناخت آن فضايل، آن را همچون چراغى تابناك فراسوى مسير زندگى قرار داد و با عمل به آن در گفتار و كردار، شيعه راستين آن حضرات شد.[12]

امام جعفر صادق عليه السلام در این زمینه فرمود: «إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وَ تَعـالى أَوجَبَ عَلَيْكُمْ حُبَّـنا وَ مُوالاتَنا وَ فَرَضَ عَلَيكُمْ طاعَتَنا. ألا فَمَنْ كانَ مِنّا فَلْيَقتَدِ بِنا. فَإنَّ مِن شَأنِنا: ألوَرَعُ وَالإجتِهادُ وَأداءُ الأمانَةِ إلَى البِرِّ وَالفاجِرِ وَصِلَةُ الرَّحِمِ وَ إقْراءُ الضَّيْفِ وَالعَفوُ عَنْ المُسىءِ. وَ مَنْ لَمْ يَقْتَدِ بِنا فَلَيسَ مِنّا؛ خداوند محبت و ولايت و اطاعت ما را بر شما واجب كرده است؛ پس هر كس از ماست، به ما اقتداء كند. روش و منش ما اينهاست: تقوى، تلاش و كوشش، اداى امانتِ نيكوكار و گنهكار، صله رحم، گرامى داشتن ميهمان و گذشت از خطاكار. و كسى كه از ما پيروى نكند از ما نيست».[13]

به علاوه روايات فراوانى از ائمه اهل بيت عليهم السلام نقل شده است كه همگى نشان مى دهد اعمال بندگان هر صبحگاهان (يا بدون ذكر صبحگاهان) بر پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم و امامان معصوم عليهم السلام عرضه مى شود، و آنها اين اعمال را مى بينند، اگر معصيت باشد ناراحت مى شوند (و اگر اطاعت باشد خوشحال مى گردند).[14]

در روايات متعددى از امام صادق عليه السلام  اين مضمون نقل شده است كه درباره امام معصوم مى فرمايد: «إِذَا صَارَ اَلْأَمْرُ إِلَيْهِ جَعَلَ اَللَّهُ لَهُ عَمُوداً مِنْ نُورٍ يُبْصِرُ بِهِ مَا يَعْمَلُ أَهْلُ كُلِّ بَلْدَةٍ، هنگامى كه امامت به او مى رسد خداوند ستونى از نور براى او قرار مى دهد كه به كمك آن می تواند اعمال اهل هر شهرى را ببيند».[15]

آری اگر ما مدعى دوستى اهل بيت عليهم السلام هستيم بايد از آنان اطاعت و پيروى نمائيم، وگرنه در دوستى خود صادق نخواهيم بود.[16] البته حرکت پیروان اهل بیت علیهم السلام در این مسیر، بر مدار عشق و محبت استوار است، تا آدمى زودتر به سر منزل مقصود برسد. اگر عاشق شدى خود به خود به سوى اطاعت الهى گام برمى دارى، و مشكلات آن را به جان مى خرى. اگر عاشق امام زمان شدى اطاعت اوامرش و مبارزه با فساد و منكرات، كارى بس آسان خواهد بود. آرى، عشق و محبت كار ها را سهل می كند.[17]

خوش رویی و خوش اخلاقی با دیگران

امام صادق عليه السلام به يكى از دوستان خود سفارش كرد كه پيام او را به همه شيعيان و علاقه مندانش برساند و فرمود: من شما را به تقواى الهى و ورع و تلاش براى خدا و راستگويى و اداى امانت... و خوشرفتارى با ساير مسلمانان دعوت مى كنم و هرگاه كسى از شما در دينش ورع داشته باشد، راست بگويد، اداى امانت كند و با مردم خوش اخلاق باشد مى گويند: « هذا جَعْفَریٌ، فَیَسُرُّنی...؛ اين جعفرى است و اين سبب خوشحالى من مى شود» و نيز مى گويند: «هذا أدَبُ جعفَرٍ؛ كار اينها ادب جعفر بن محمد است».[18]

رعایت حقوق همسایگی

كمترين حقى كه هر فرد نسبت به انسان دارد، اين است كه انسان ضرر به او نرساند و از جمله، همسايه است كه بايد از ضرر و زيان همسايه ديگر مصون باشد.[19]

حق همسايه همچون حق ارحام و بستگان نزديك انسان است، زيرا هر همسايه حقى بيشتر از حق برادرى اسلامى كه همه مسلمان ها دارند، دارد، كسى كه در حق او تقصير كند و به او ضرر و زيانى رساند گناهكار و تجاوز پيشه است.[20] لذا امام صادق عليه السلام فرمودند: «همسايه مانند خود شخص است، نبايد به او ضرر وارد شود و يا در مورد او كار نا شايستى انجام شود».[21]

هم چنین آن حضرت در فرازی دیگر فرمودند: «صِلَةُ الرَّحِمِ، وَحُسْنُ الْجِوَارِ، يُعَمِّرَانِ الدِّيَارَ، وَيَزِيدَانِ فِي الْأَعْمَارِ؛ رسيدگى به خويشاوندان و رفع احتياجات آنها و رفتار نيكو با همسايگان شهرها را آباد و عمرها را زياد مى كند».[22]

«حسن جوار» تنها به اين نيست كه انسان توليد مزاحمتى براى همسايگان نكند بلكه در مشكلات به يارى آنها بشتابد و اگر احيانا مزاحمتى از سوى آنها شد با رفق و مدارا برخورد كند و به يقين اگر اين دستور اسلامى را همه رعايت كنند موجى از محبت و دوستى در سرتاسر شهرها و آبادي ها پيدا مى شود.[23]

لذا آبادى و خرمى شهر در روابط حسنه بين مردم و همسايگان است نه به خرمى فضاهاى سبز و پارك هاى آن، چنانكه خرمى و احياء مسجد به عبادت است نه به پرداختن به ظواهر و در و ديوار و محراب آن، و همچنين هر وقت انسان از دست همسايه راحت بود و در آسايش به سر برد طبعا از فشارهاى روحى او كاسته شده و موجب طول عمر مى شود و چه بسا در اين روابط حسنه رزق و روزى او نيز افزوده شود.[24]

متأسفانه امروزه، همسايگان كوچكترين خبرى از هم ندارند و گاه مى شود دو همسايه حتى پس از گذشتن بيست سال نام يكديگر را نمى دانند.[25]

به راستی آيا مى دانيم همسايگان ما در چه وضعى به سر مى برند؟ آيا خبر داريم همسايگان ما چگونه افطار و سحر خود را مى گذرانند؟ آيا از وضع اقوام و بستگان و آشنايان اطلاعى داريم؟ اگر پاسخ اين سؤالات خداى ناكرده منفى باشد، آيا مى توانيم ادعا كنيم كه شيعه هستيم؟[26]

ارزشمندی عمل در ترازوی ایمان

اسلام دين عمل است، معمولاً در تعريف آن مى گوئيم عبارت است از اقرار به زبان و اعتقاد قلبى و عمل به اركان دين مبين، يعنى يك سوم آن را عمل قرار مى دهيم در حالى كه در حديثى از امام صادق عليه السلام سؤال مى شود: افضل اعمال نزد خداوند چيست؟ حضرت مى فرمايند كه خداوند چيزى را قبول نمى كند مگر با آن، راوى مى گويد سؤال كردم آن چيست؟ فرمود: «ايمان به خدائى كه شريك ندارد و غير از او خدائى نيست، سپس سؤال از ايمان مى كند كه آيا قول و عمل است يا قول بدون عمل (يعنى ايمان زبانى و عملى است يا اينكه فقط زبانى است)؟ حضرت چنين فرمودند: «اَلْإِيمَانُ عَمَلٌ كُلُّهُ وَ اَلْقَوْلُ بَعْضُ ذَلِكَ اَلْعَمَلِ...، ايمان تمامش عمل است و قول نيز بعضى از آن عمل است ...».[27] يعنى ايمان شخص در عمل مشخص مى شود و عمل محك بسيار خوبى براى ايمان است، و اگر هم قولى باشد، جزئى از عمل محسوب مى شود.[28]

لذا تنها سخن گفتن افتخار محسوب نمى شود و انسان را به درجات عاليه نمى رساند؛ بلكه سخنى كه به دنبال آن عمل باشد و گفتارى كه منشأ كردار نيك و پسنديده گردد ارزشمند است؛ اين مطلب يك قانون كلى است كه در همه موارد جارى است؛ به ویژه در ادعاى شيعه بودن و دم از محبت و سخن از عشق سوزان به اهل بيت گفتن، در صورتى كه منشأ ترك گناهان و انجام عبادت و اطاعت نشود بى شك ارزش ندارد و ما را در زمره شيعيان واقعى معصومين عليهم السلام قرار نمى دهد.[29]

سخن آخر: (ما شیعه هستیم یا مُحب اهل بیت علیهم السلام؟)

بی شک مملكتى كه ادعا مى كند ما مملكتى هستيم كه مذهبمان شيعه جعفرى است،[30] با توجه به اين روايات، باید بیش از پیش اميدوار شده و دریابد كه بايد براى شيعه بودن خيلى زحمت كشيد.[31]

خداى ناكرده همانند آن جمعيتى نباشيم كه ادعاى شيعه بودن داشتند، اما هنگامى كه حضرت على عليه السلام به دقت به چهره هاى آنها نگريست فرمود: «مالي لاَأَرَي علیكُمْ سيماءَ الشِّيعَةِ؟؛ چطور است كه در چهره هاى شما اثرى از نشانه هاى شيعه بودن را نمى بينم؟».[32] چرا كه محب بودن آسان و شيعه بودن مشكل است و ما در ابتداى راه هستيم و بايد از ائمۀ معصومین علیهم السلام کمک بخواهيم تا شيعه شويم.[33] بايد سعى كنيم آن ارتباط حفظ شود و آن نشانه ها و خصوصیات در ما وجود داشته باشد.[34]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

1. مشكات هدايت

2. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)


[1] مشكات هدايت، ص14.

[2] همان، ص42.

[3] همان، ص14.

[4] آن حضرت در دورانى مى زيسته كه بنى اميه رو به ضعف مى رفتند و بنى عباس نيز قدرت كافى براى فشار بر مردم پيدا نكرده بودند، به همين دليل توانستند احاديث زيادى كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله به وسيله پدران و اجدادشان به آنها رسيده بود، در تمام ابواب معارف و احكام فقه اسلام از خود به يادگار بگذارند؛ (اعتقاد ما، ص122).

[5] مذهب شيعه را مذهب جعفرى مى گويند از آن جهت که بيشترين روايات آنها از امام صادق عليه السلام نقل شده، و معروف است كه آن حضرت چهار هزار شاگرد در حديث و معارف و فقه تربيت كرد؛ (اعتقاد ما ؛ ص121)؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج 1، ص101).

[6] مشكات هدايت، ص14.

[7] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 1، ص165.

[8] كافى، ج 1، ص 53.

[9] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 1، ص168.

[10] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)، ص123.

[11] تفسير نمونه، ج 23، ص189.

[12] آيات ولايت در قرآن، ص368.

[13] الاختصاص، ص241.

[14] برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: بحارالانوار، ج 23، ص، همان326 به بعد، همان، ج 2، صفحه 157 به بعد، کافی، ج1، « باب عرض الاعمال»؛ (پيام قرآن، ج 1، ص252).

[15] منهاج البراغة فى شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 200؛ (احاديث به اين معنا متعدد است كه در همان كتاب جمع آورى شده است) و در تفسير برهان به بعضى از آنها اشاره شده است؛ (پيام قرآن، ج 1، ص253).

[16] آيات ولايت در قرآن، ص193.

[17] آيين رحمت، ص33.

[18] كافى، ج 2، ص 636( با تلخيص)، ح 5؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 12، ص54).

[19] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 2، ص549.

[20] همان.

[21] وسايل الشيعه، ج 17، ص 341، ح 2، باب 12، از ابواب احياء الموات. وسايل الشيعه(بيروت)، ج 25، ص 428، ح 32280:« محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن يحيى، عن طلحة بن زيد، عن أبى عبدالله عليه السلام قال: «إِنّ الْجَارَ كَالنّفْسِ غَيْرَ مُضَارّ وَلَا آثِمٌ». (قاعده لاضرر، ترجمه القواعد الفقهية ، ص68).

[22] شرح نهج البلاغه محمدتقى جعفرى، ج 5، ص 84؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 1، ص331).

[23] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 7، ص450.

[24] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 2، ص555.

[25] تفسير نمونه، ج 3، ص382.

[26] آيات ولايت در قرآن، ص219.

[27] كافى، ج 2، ص 34؛ ميزان الحكمه، ج 7، ص 20.

[28] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 2، ص106.

[29] والاترين بندگان، ص106.

[30] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 2، ص156.

[31] مشكات هدايت، ص46.

[32] بحارالانوار، ج 68، ص 151، ح 4.

[33] مشكات هدايت، ص46.

[34] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله)، ص198.

captcha