ميلاد مبارك حضرت ختمى مرتبت رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه و آله) مطابق روايت معروف، در روز هفدهم ربيع الأول و طبق روايت غيرمعروف، در دوازدهم آن واقع شده وماه شادى و جشن و سرور است.[1]
لذا تكريم، تعظيم و بزرگداشت اين روز بسيار بجاست، به نحوی که در تكريم و تعظيم اين روز به خاطر ولادت شخص اوّل عالم امكان و سرور همه ممكنات حضرت نبىّ اكرم(صلى الله عليه و آله) سفارش بسيار شده است.[2]
از این رو سزاوار است مسلمين با تشكيل جلسات، هرچه بيشتر با شخصيّت نبىّ مكرّم اسلام(صلى الله عليه و آله)، سيره و تاريخ زندگى او آشنا شوند.[3]
ولادت پیامبر اسلام در یک نگاه
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)، از پدرى به نام «عبدالله بن عبدالمطلب» و مادرى به نام «آمنه بنت وهب» در مکه دیده به جهان گشود، و زمان ولادتش هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سنه عام الفيل بوده است.[4]
نامگذاری پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم)
در تاريخ زندگى مادر گرامى پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) آمنه عليها السلام چنين آمده است كه در آن هنگام كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) را در رحم داشت فرشته اى به او گفت: و تو آقاى اين امت را در رحم دارى، هنگامى كه متولد شد بگو: من او را به خداوند يگانه از شر هر حسودى پناه مى دهم، سپس نام او را «محمد» بگذار، اين بانو در هنگام حمل مشاهده كرد نورى از او خارج شد و به وسيله آن نور قصرهاى «بصرى» را در سرزمين شام مشاهده كرد![5]
حوادث شب ولادت پيامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم)
در شب ولادت حضرت خاتم الانبيا، رسول معظم اسلام(صلی الله علیه و آله)،[6] معجزات مختلفى روى داد؛[7] مطابق نقل تواريخ، همزمان با تولّد آن حضرت بتها در خانه كعبه فرو ريختند، آتشكده فارس خاموش شد، درياچه ساوه كه مورد پرستش گروهى بود خشكيد و قسمتى از قصر شاهان جبّار در هم شكست و فرو ريخت.[8]
ولادت نبی مکرم اسلام، آغازی بر پایان بت پرستی
در برهه اى از زمان، بت پرستان براى پرستش، بت هايى از موجودات بى جان و بى شعور عالم طبيعت، انتخاب مى كردند. به همين جهت، عده اى خورشيدپرست شدند، و برخى به عبادت ستاره ها پرداختند، و گروهى ديگر ماه را عبادت نمودند[9] و حتى برخى، بعضى از رودخانه ها و درياچه هاى مهم مانند رودخانه نيل و درياچه ساوه را مى پرستيدند و شايد خشك شدن درياچه ساوه و خاموش گشتن آتشكده فارس در هنگام ولادت حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) ، از اين جهت بوده است كه اين دو، مورد پرستش انسان ها قرار داشتند.[10]
لذا بركاتى كه هنگام تولّد او براى جهانيان فراهم گشت، همه و همه، بيانگر آغاز عصر جديدى در مسير توحيد و مبارزه با شرك و بت پرستی بود.[11]
رابطه ولادت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و هلاکت لشکر ابرهه
مقارن تولّد پيامبر(صلی الله علیه و آله) داستان اصحاب الفيل رخ داد.[12] «اصحاب فیل»كسانى بودند كه از سرزمين يمن برخواسته، و بنا به دلايلى به قصد ويران كردن كعبه به سمت مكه لشكركشى كرده، و به فرمان خداوند همه آنها نابود شدند.[13] خلاصه داستان اصحاب الفيل به شرح زير است:[14]
مسيحيّت در سرزمين يمن در جنوب عربستان در حال گسترش بود. فرمانده اى از طرف مسيحيان آن سوى دنيا در آنجا حكومت مى كرد، كه نام وى ابرهة بن الصباح الاشرم جدّ نجاشى معاصر پيامبر(صلی الله علیه و آله) بود. او كليساى بى نظيرى در يمن ساخت كه شايد مانند آن در دنياى آن روز وجود نداشت. ابرهه كه به اين كليسا دلبستگى شديدى داشت ناگهان متوجّه شد كه عدّه اى شبانه آن را آتش زده و خاكستر كردند.[15]
وى از اين حادثه بسيار ناراحت و پريشان، ومشغول تحقيق از عوامل آن شد. به اين نتيجه رسيد كه شايد مشركان عرب مكّه دست به اين كار زده باشند. لذا لشكر بزرگى فراهم و به سمت مكّه حركت كرد. تا با تخريب خانه كعبه از مشركان مكّه انتقام گيرد. هنگامى كه لشكر ابرهه به نزديك مكّه رسيد، و مردم مكّه آن لشكر بزرگ را ديدند، سخت وحشت كردند. زيرا اوّلًا: سپاه فيل سوار نديده بودند، و ثانياً: تا آن زمان شاهد سپاهى به آن عظمت و بزرگى نبودند.
ابرهه نزديك يكى كوه هاى مكّه توقّف كرد، و مأمورى فرستاد تا بزرگ و رئيس مكّه را نزد وى آورند. عبدالمطلب جدّ بزرگوار پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)، كه در آن زمان بزرگ مكّه بود، نزد ابرهه آمد. عظمت و ابهّت عبدالمطلب سبب شد كه ابرهه از تخت پايين آمده، و دست عبدالمطلب را گرفته، و كنار وى روى زمين بنشيند. سپس هدفش را از لشكركشى به مكّه به وى اعلان كرد و گفت: از من چه تقاضايى دارى؟ عبدالمطلب گفت: من دويست شتر داشتم كه مأموران تو آن ها را مصادره كرده اند، دستور بده آن ها را آزاد كنند! ابرهه كه انتظار داشت عبدالمطلب در مورد حمله به كعبه با وى گفتگو كند از اين تقاضا متعجّب شد، و گفت: شما فقط در مورد شترانت سخن مى گويى؟
عبدالمطلب گفت: «اَنَا رَبُّ الاْبِلِ، وَ اِنَّ لِلْبَیْتِ رَبّاً سَیَمْنَعُهُ: من صاحب شترانم، و این خانه صاحبی (خدائی) دارد که از آن دفاع می کند».[16]
عبدالمطلب به شهر بازگشت، و به مردم دستور داد كه در كوه هاى اطراف مكّه متفرق شده، و پناه گيرند. سپاه ابرهه به سمت خانه خدا و به قصد تخريب آن حركت كرد. فيل سواران ناگهان ابرى را مشاهده كردند كه از سمت درياى احمر به سوى آنها حركت مى كرد. وقتى كه نزديك تر شد شاهد پرندگان كوچكى بودند كه هر يك سه عدد سنگ كوچك به اندازه نخود يكى در منقار و دوتاى ديگر را در ميان پاهايشان گرفته بودند. خداوند در مقابل سپاه عظيم فيل سواران، سپاه عظيم ترى تهيّه نكرد. بلكه با اين پرندگان كوچك به مبارزه و مقابله با پيل سواران آمد. هر پرنده اى مأمور كشتن سه نفر از سپاهيان ابرهه بود. پرندگان كوچك مأموريّت خود را به طور كامل انجام داده، و تمام سپاهيان ابرهه را به قتل رساندند. تنها يك نفر از آنان جان سالم به در برد، تا خبر شكست مفتضحانه پيل سواران را به يمن ببرد.[17]
جمعى معتقدند كه ميان ولادت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و هلاکت لشکر ابرهه رابطه اى وجود داشته،[18] گويا خداوند مى خواهد هشدار دهد كه در آينده نزديك شخصى از سرزمين مكّه ظهور خواهد كرد و اين خانه مقدّس را احيا نموده، و جهان را مملوّ از ايمان و محبّت و دوستى مى كند.[19]
در حقیقت، اين ماجرا كه مقارن ميلاد مسعود پيغمبر اكرم ص واقع شد زمينه ساز آن ظهور بزرگ بود، و پيام آور عظمت اين قيام، و اين همان چيزى است كه مفسران از آن تعبير به «اِرهاص» كرده اند.[20]
به هر حال اهميت اين حادثه بزرگ بقدرى بود كه آن سال را «عام الفيل » (سال فيل) ناميدند و مبدأ تاريخ عرب شناخته شد.[21]
احمد، پیامبر موعود تورات و انجیل
در كتاب هاى موجود يهود و نصارى امروز نشانه هاى اين پيامبر بزرگ را مى يابيم.[22]در سه مورد از انجيل يوحنا روى واژه فارقليط يا فارقليطا تكيه شده است كه در ترجمه هاى فارسى به تسلّى دهنده ترجمه شده است، از جمله: در يك جا مى خوانيم: «و من از پدر خواهم خواست و او تسلى دهنده ديگر (فار قليطا) به شما خواهد داد كه تا به ابد با شما باشد».[23]
در جاى ديگر آمده است: «و چون آن تسلى دهنده (فارقليطا) بيايد كه من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، يعنى روح راستى كه از طرف پدر مى آيد، او درباره من شهادت خواهد داد».[24]
در باب بعد نيز آمده است: «ليكن به شما راست مى گويم كه شما را مفيد است كه من بروم كه اگر من نروم، آن تسلى دهنده (فارقليطا) به نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد».[25]
فارقليط كه در زبان يونانى پريكلتوس يا پراقليقوس گفته مى شود، مطابق با نام احمد است و با آيه شش سوره صف كه مى فرمايد: « وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ؛ من بشارت به رسولى مى دهم كه بعد از من مى آيد و نامش احمد است» كاملًا تطبيق مى كند.[26]
بشارت ديگر در سفر تكوين و پيدايش تورات در فصل هفتم به چشم مى خورد، كه نشانه هاى آن جز بر پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) تطبيق نمى كند. در جمله هاى 17 تا 20 چنين مى خوانيم: «و ابراهيم به خدا گفت: «كه اى كاش اسماعيل در حضور تو زندگى نمايد ...» و در حق اسماعيل (دعاى) ترا شنيدم، اينك او را بركت دادم و او را بارور گردانيده به غايت زياد خواهم نمود، و دوازده سرور توليد خواهد نمود، و او را امت عظيمى خواهم نمود».[27]
در كتاب انيس الاعلام متن اين جمله هاى تورات را كه با زبان عبرى در اختيار داشته است نقل كرده و در ترجمه آن چنين مى نويسد: «... و او را بارور و بزرگ گردانيد به ماد ماد و دوازده امام كه از نسل او خواهد بود و او را امت عظيمى خواهم نمود».[28]
سپس مى افزايد: «ماد ماد همان عبرانى محمد(صلی الله علیه و آله) است».[29]
با توجه به اين كه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مسلماً از دودمان اسماعيل است و در بشارت فوق آمده كه او را امت عظيمى خواهد بود، و دوازده سرور و امام به وجود خواهد آورد، روشن مى شود كه مصداقى جز شخص پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) ندارد، و اگر واژه ماد ماد نيز به آن ضميمه شود كه در متن عبرى آمده هر چند در ترجمه عربى به فارسى، آن را نياورده اند مسأله بسيار روشن تر خواهد بود.[30]
البته بشارات متعدد ديگرى نيز از كتب عهدين ذكر كرده اند كه شرح تمام آنها به طول مى انجامد.[31]
بشارت بزرگمهر حکیم به آمدن پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم)
بوزرجمهر(بزرگمهر) حكيم وزير انوشيروان از دين پدران خود كه گبرى مسلك و زردشتى بودند، به دين عيسى (عليه السلام) روى آورد، و افراد را نصيحت كرد و گفت شنيده ام كه: در آخر الزمان پيامبرى به نام محمد مصطفى (صلى الله عليه وآله) خواهد آمد، اگر روزگار او را درك كنم نخستين ايمان آورنده به او هستم، و اگر نيابم اميد حشر با امت او را دارم.[32]
خبر به انوشيروان رسيد و حكم دستگيرى او را صادر كرد، و به او گفت: تو با اين كار قصد شورانيدن مردم را بر ضد من داشتى، و يا توبه مى كنى يا تو را مى كشم، گفت مردم مرا حكيم و خردمند مى انگارند، و فرد حكيم و فرزانه چون از تاريكى به روشنائى آمد، ديگر به تاريكى نرود، وگرنه بى خرد باشد، انوشيروان حكم به زندانى كردن او داد، و در نهایت دستور داد او را كشته و مثله كردند.[33]
سخن آخر: (روز ولادت پيامبر اكرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) مبدأ جديد تاريخ بشريت است)
شکی نیست که روز هفدهم ربیع الاول از اعیاد بزرگ اسلامی و از روزهای بسیار مهم و تاریخی است، همانطور که ارباب تواریخ نوشته اند، حوادث مقارن ولات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، نشان داد برگ تازه ای در تاریخ بشریت زده شده است، در واقع این تغییرات تکوینی، مقدمه ای بود برای تحولی که پیغمبر اکرم(ص) در جهان ایجاد کرده است، و واقعاً تاریخ قیام آن حضرت، تاریخ بسیار زرینی است که فصل جدیدی را در زندگی انسان ها رقم زده است.[34]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. پیام قرآن
2. داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله)
[1] كليات مفاتيح نوين، ص614.
[2] اقبال، ص 603؛ (كليات مفاتيح نوين، ص616).
[3] كليات مفاتيح نوين، ص616.
[4] مصباح المتهجد، ص 791 و اقبال، ص 603؛ (عام الفيل سالى است كه ابرهه با لشكرش كه بر فيل سوار بودند به قصد تخريب كعبه آمد، ولى همگى نابود شدند)؛ (كليات مفاتيح نوين، ص614).
[5] سيره ابن هشام، ج 1، ص 166؛ (پيام قرآن، ج 1، ص262).
[6] مصباح المتهجد، ص 791 و اقبال، ص 603؛ (كليات مفاتيح نوين، ص614).
[7] برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: منتهى الآمال، ج اوّل، ص 44.
[8] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 1، ص229.
[9]در آيات 76 تا 78 سوره انعام اشاره اى به پرستش خورشيد و ماه و ستارگان شده است.
[10] مثال هاى زيباى قرآن، ج 1، ص271.
[11] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 1، ص229.
[12] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله)، ص124.
[13] همان،ص113.
[14] همان، ص124.
[15] سوگند هاى پر بار قرآن، ص524.
[16] التفسير المنير، ج 30، ص 404؛ (داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله)، ص126).
[17] سوگندهاى پر بار قرآن، ص525.
[18] تفسير نمونه، ج 27، ص 335.
[19] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله)، ص124.
[20] (ارهاص) به معنى معجزاتى است كه قبل از قيام پيامبر واقع مى شود، و زمينه ساز دعوت او است اين واژه در اصل به معنى «پايه گذارى» و اولين رديف سنگ و آجرى است كه در زير ديوار مى نهند، و به معنى آماده شدن «ايستادن» نيز آمده است؛ (لغات در تفسير نمونه، ص37).
[21] «سيره ابن هشام»، ج 1، ص 38 تا 62 و«بلوغ الارب»، ج 1، ص 250 تا 263 و« بحار الانوار»، ج 15، ص 130 به بعد و«مجمع البيان»، ج 10، ص 542؛ (تفسير نمونه، ج 27، ص 335).
[22] پيام قرآن، ج 8، ص420.
[23] انجيل يوحنا، باب 14، جمله 16؛ (پيام قرآن، ج 8 ، ص420).
[24]همان ، باب 15، جمله 26؛ (پيام قرآن، ج 8 ، ص420).
[25] همان مدرك، باب 16، جمله 7؛ (پيام قرآن، ج 8 ، ص421).
[26] پيام قرآن، ج 8 ، ص421.
[27] همان، ص430.
[28] همان.
[29] انيس الاعلام، ج 5، ص 69؛ (پيام قرآن، ج 8 ، ص430).
[30] پيام قرآن، ج 8 ، ص430.
[31] برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: انيس الاعلام و بشارات عهديه و الْبِشاراتُ وَالْمُقارِناتُ؛ (پيام قرآن، ج 8، ص432).
[32] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 1، ص371.
[33] خلاصه شده از تاريخ بيهقى به نقل از كتاب برگزيده متون ادب فارسى، ص 12؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 1، ص371).
[34] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی،3/9/1397.