پيامبر صلی الله علیه و آله به هنگامى كه در مكه بود در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى در بيت المقدس به قدرت پروردگار آمد، و از آنجا به آسمان ها صعود كرد، و آثار عظمت خدا را در پهنه آسمان مشاهده نمود و همان شب به مكه بازگشت.[1]
این مسأله مشهور و معروف در ميان دانشمندان اسلام و يكى از عقايد مسلّم مسلمانان است و حضرت رسول صلى الله عليه و آله نه يك بار، بلكه بارها به معراج رفتند.[2] سير شبانه آسمانى، که آگاهى هاى عظيمى به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم داد، و انوار درخشانى بر قلب او پاشيد، و مقام علمى او را از آنچه بود باز هم فراتر برد.[3]
در این میان و با توجه به آنکه معراج در نوبت های متعددی انجام شده و در هر کدام از این سفرها پیامبر صلی الله علیه و آله مشاهدات متفاوتی داشته اند، لذا در هر فرصتی که پیش می آمده به فراخور شرایط صحنه ای از آن ماجراها را برای اصحاب و اطرافیان خویش ترسیم و تصویر می کرده اند.[4]
او مانند بسيارى از مردم نيست كه وقتى به حقيقت مهمى دست مى يابند اصرار در كتمان آن دارند، و غالبا از بيان آن بخل مى ورزند، و چه بسا آن معلومات را با خود به گور مى برند.[5]
پيامبر صلی الله علیه و آله چنين نيست، او با سخاوت تمام آنچه را از طريق وحى دريافت داشته در اختيار همه نيازمندان مى گذارد، و حتى در اختيار كسانى كه براى آن ارج و قربى قائل نيستند، به اميد اينكه شايد هدايت شوند و راه حق را پيش گيرند.[6]
معنی معراج
«معراج » به معناى وسيله اى است كه انسان براى صعود به طبقات بالاتر از آن استفاده مى كند.[7]،[8]
معراج پیامبر در یک نگاه
از مجموع روايات به خوبى استفاده مى شود كه پيامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله اين سفر آسمانى را در چند مرحله پيمود.[9]
مرحله نخست، مرحله فاصله ميان مسجد الحرام و مسجد اقصى بود؛[10] طبق بعضى از روايات معتبر پيامبر صلی الله علیه و آله در اثناء راه به اتفاق جبرئيل در سرزمين مدينه نزول كرد و در آنجا نماز گذارد[11] و نيزدر«مسجد الاقصى» با حضور ارواح انبياى بزرگ مانند ابراهيم و موسى و عيسى ع نماز گذارد، و امام جماعت، پيامبر صلی الله علیه و آله بود.[12]
سپس از آنجا سفر آسمانى پيامبر صلی الله علیه و آله شروع شد و آسمان هاى هفتگانه را يكى پس از ديگرى پيمود، و در هر آسمان با صحنه هاى تازه اى روبرو شد، با پيامبران و فرشتگان و در بعضى از آسمان ها با دوزخ يا دوزخيان، و در بعضى با بهشت و بهشتيان، برخورد كرد، و پيامبر صلی الله علیه و آله از هر يك از آنها خاطره هاى پر ارزش و بسيار آموزنده در روح پاك خود ذخيره فرمود، و عجائبى مشاهده كرد كه هر كدام رمزى و سرى از اسرار عالم هستى بود، و پس از بازگشت اينها را با صراحت، و گاه با زبان كنايه و مثال، براى آگاهى امت در فرصت هاى مناسب شرح مى داد و براى تعليم و تربيت از آن استفاده فراوان مى فرمود.[13]
اين امر نشان مى دهد كه يكى از اهداف مهم اين سفر آسمانى استفاده از نتائج عرفانى و تربيتى اين مشاهدات پر بها بود.[14]
آن حضرت در نهایت به سفر به آسمان هفتم به اوج شهود باطنى، و قرب الى اللَّه رسيد، و خداوند در اين سفر او را مخاطب ساخته، و دستورات بسيار مهم و سخنان فراوانى به او فرمود كه مجموعه اى از آن امروز در روايات اسلامى به صورت«احاديث قدسى» براى ما به يادگار مانده است.[15]
البته ما اطمينان داريم كه غير از آنچه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در سخنانش براى ما بازگو كرده، اسرار و گفتگوها و رموز و اشاراتى ميان او و محبوبش، رد و بدل شده كه نه گوش ها توانائى شنيدن آن را دارد و نه افكار عادى قدرت دركش را، و به همين دليل در درون جان پاك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله براى هميشه مكتوم مانده و جز خاصانش از آن آگاه نشده اند.[16]
چرا پیامبر به معراج رفت؟
اما به راستی چرا خداوند پيغمبر برگزيده اش را معراج برد؟ اگر بگوييم خداوند مى خواسته مكان خود را به او نشان دهد اين كه صحيح نيست؛ زيرا خدا مكان و محلّى ندارد و همه جا هست و اگر منظور نشان دادن كرات و كهكشان ها و ساحبى هاى بزرگ و مناظر برجسته عالم خلقت بوده است باز محلّ ايراد است؛ زيرا به عقيده ما مسلمان ها پيغمبر و امامان عليهم السلام از همه چيز و همه جا با اطّلاع هستند.[17]
در پاسخ به این پرسش، مى توان با مراجعه به آیات قرآن کریم هدف از اين سير شبانه را بخوبى دریافت؛ هدفى كه كاملًا با موازين علمى و منطقى سازگار است.[18]
با اين كه آيات اصلى مربوط به معراج در قرآن به ده آيه نمى رسد، در عين حال در دو آيه هدف معراج توضيح داده شده است:در سوره «اسراء» آيه اوّل چنين مى خوانيم: «سُبْحانَ الَّذى اسْرى بِعَبْدِهِ لَيلًا مِنَ الْمَسجِدِ الْحَرامِ الى الْمَسجِدِ الاقْصَى الَّذى بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا انَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصير؛ پاك و منزّه است خدايى كه بنده اش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجدالاقصى كه گرداگردش را پربركت ساخته ايم برد تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم؛ چرا كه او شنوا و بيناست».[19]
در اين آيه هدف اين سير شبانه را مشاهده آثار عظمت خداوند در جهان بالا معرفى نموده است و در آيه 18 سوره «النّجم» مى فرمايد:«لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبرى؛ او پاره اى از آيات و نشانه هاى بزرگ پروردگارش را ديد.»[20]
بنابراين، منظور از معراج همان مشاهده آثار عظمت خدا در جهان بالا بوده است تا قلب نورانى پيامبر صلى الله عليه و آله در پرتو مشاهده اين آثار حيرت انگيز، نورانى تر گردد و فكر و روح بلند او وسيع تر شود و براى رهبرى و هدايت خلق به سوى خدا آمادگى بيشتر پيدا كند.[21]
بديهى است اين مشاهده يك مشاهده حضورى بوده است و مشاهدات حضورى براى موجودى كه جسم دارد جز به حاضر شدن او در نزد موجودى كه مى خواهد آن را مشاهده كند ممكن نيست و اين كه اشکال بشود پيغمبر صلى الله عليه و آله بدون سير به آسمانها از وضع آنها با خبر است، اين گونه علم و اطّلاع با مشاهده از نزديك فرق بسيار دارد، درست مثل اين كه حادثه اى در شهر واقع شده باشد و ما از وقوع آن مطّلع شده باشيم ولى در محلّ وقوع حادثه نبوده ايم و جريان را با چشم نديده ايم، البتّه حضور در محل و مشاهده جريان حادثه تأثير بسيار عميقترى در وجود انسان خواهد داشت، در حالى كه اطّلاع غيابى، آن اثر را ندارد.[22]
بنابر اين، خداوند مى خواسته پيغمبر گرامى اسلام از نزديك آثار عظمت او را با چشم ببيند و دل آگاه او آگاه تر گردد و اگر كسى تصوّر كند پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى توانسته از روى زمين با همين چشم معمولى آثار عظمت خدا را در عوالم بالا ببيند، اين تصوّر نادرستى است و با حقيقت وفق نمى دهد؛ چه آن حضرت از نظر جسم داراى خواصّ جسمانيّات و عالم مادّه بود و قدرت ديد چشم يك بشر حدّ معيّنى دارد.[23]
مشاهده بهشت و جهنم در معراج
طبق احاديث معراج ؛ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از كنار بهشت و دوزخ مى گذرد، و هر گروهى از بدكاران را به عذاب و كيفرى شبيه اعمال خود گرفتار ديد و نيز امال نيكو كاران را مشاهده كرد كه سبب پيدايش مرافق تازه اى در بهشت مى شود.[24]
البته بهشت و دوزخى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در سفر معراج مشاهده كرد، و كسانى را در آن متنعم يا معذب ديد، بهشت و دوزخ قيامت نبود، بلكه بهشت و دوزخ برزخى بود، زيرا قرآن مجيد مى گويد بهشت و دوزخ رستاخيز بعد از قيام قيامت و فراغت از حساب نصيب نيكوكاران و بدكاران مى شود. [25]
از امورى كه به روشنى بر آن گواهى مى دهد اين است كه در بسيارى از روايات معراج آمده است كه پيغمبر صلی الله علیه و آله عده اى را در اين بهشت متنعم ديد، در حالى كه مى دانيم هيچكس در بهشت جاويدان قبل از روز قيامت وارد نمى شود، زيرا آيات قرآن به خوبى دلالت دارد كه پرهيزگاران در قيامت بعد از محاسبه، وارد بهشت مى شوند، نه بلافاصله بعد از مرگ، و ارواح شهداء نيز در بهشت برزخى قرار دارند، زيرا آنها نيز قبل از قيام قيامت وارد بهشت جاويدان نمى شوند.[26]
وصف درهای بهشت در معراج رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم
در حديثی كه شرح ماجراى معراج و مشاهده بهشت و دوزخ در آن سفر آسمانى آمده است مى خوانيم: پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: بهشت هشت در داشت و بر هر درى چهار كلمه نوشته شده بود كه از تمام دنيا و آنچه در دنياست براى كسى كه بداند و عمل كند بهتر است، و سپس كلمات چهارگانه هر يك از اين درها را بيان مى كند، با اين قيد كه بر سر هر در قبل از ذكر اين چهار كلمه جمله «لا الهَ الّا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيٌّ اللَّهِ» آمده است.[27]
بر در اوّل نوشته شده:«اسباب زندگى صحيح، قناعت، حقشناسى، ترك كينه توزى، و همنشينى با اهل خير است».[28]
روى در دوّم نوشته شده:« اسباب سرور آخرت چهار چيز است: دست كشيدن بر سر يتيمان، محبت نسبت به مستمندان و بيوه زنان، كوشش در حوائج، مؤمنان، و تفقد از فقرا و مساكين».
روى در سوّم نوشته شده:«اسباب سلامت در دنيا چهار چيز است: كم گفتن، كم خوابيدن، كم راه رفتن، و كم خوردن».[29]
روى در چهارم نوشته شده:«كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد بايد ميهمان را احترام، و همسايگان را گرامى، و پدر و مادر را محترم شمرد، و سخن نيك بگويد يا خاموش شود».[30]
روى در پنجم نوشته شده:«هركس مى خواهد به او ستم نشود ستم نكند، هركس مى خواهد به او دشنام ندهند دشنام نگويد، هركس مى خواهد خوار نگردد ديگران را خوار نكند، و هركس مى خواهد در دنيا و آخرت به دستگيره محكمى چنگ زند بگويد: لا الهَ الَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، عَلِىٌّ وَلِىُّ اللَّه ».[31]
و روى در ششم نوشته شده:«هركس مى خواهد قبر او گشاده باشد بناى مسجد كند، و هركس مى خواهد بدنش طعمه حشرات زير زمين نشود در مسجد بسيار بماند، و هركس مى خواهد جسدش سالم بماند و پوسيده نشود مساجد را نظافت كند، و هركس مى خواهد جايگاه خويش را در بهشت ببيندمساجد را فرش كند».[32]
و بر در هفتم نوشته شده:«نورانيت قلب در چهار چيز است: عيادت بيماران، تشييع جنازه، خريد كفن، و اداء ديون».[33]
و بالاخره بر در هشتم نوشته شده:«هركس مى خواهد از اين درها وارد بهشت گردد به چهار چيز چنگ زند: سخاوت، حسن خلق، صدقه، و ترك آزار بندگان خدا».[34]،[35]
ابعاد تربيتى و انسانى اين حديث بسيار گسترده و روشن است، و نشان مى دهد ورود در كانون رحمت الهى و بهشت جاودان در گرو چه اعمال و صفاتى است؟[36]
مشاهدات رسول الله صلی الله علیه و آله در معراج ، از عذاب جهنمیان
پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در روایتی فرمود: «من در شب معراج گروهى از دوزخيان را ديدم كه گوشت از پهلويشان جدا مى كردند و به آنها مى خوراندند! از جبرئيل پرسيدم اينها كيانند؟گفت: اينها عيبجويان و استهزاكنندگان از امت تواند»![37]
آن حضرت در روایتی دیگر براى مجسم ساختن حال رباخواران شكمباره كه تنها به فكر منافع خويش اند و ثروتشان وبال آنها خواهد شد از پيامبر صلی الله علیه و آله چنين نقل شده كه فرمود:«هنگامى كه به معراج رفتم دسته اى را ديدم به حدى شكم آنان بزرگ بود كه هر چه جديت مى كردند برخيزند و راه روند، براى آنان ممكن نبود، و پى در پى به زمين مى خوردند از جبرئيل سؤال كردم اينها چه افرادى هستند و جرمشان چيست؟جواب داد: اينها رباخواران هستند»[38]،[39]
هم چنین انس بن مالك گويد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «مَرَرتُ لَيلَةَ اسرِىَ بي عَلى اناسٍ تُقرَضُ شِفاهُهُم بِمَقاريضَ مِن نارٍ فَقُلتُ مَن هؤلاءِ يا جَبرَئيلُ؟ فَقالَ هُم خُطَباءٌ مِن أهلِ الدُّنيا مِمَّن كانوا يَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرّ ويَنسَوْنَ أنفُسَهُم ؛ شبى كه مرا به معراج بردند بر گروهى عبور كردم كه لبانشان را با مقراض هاى آتشين مى بريدند. از جبرئيل پرسيدم اينان كيانند؟ گفت: اينان گويندگانى اند از اهل دنيا كه مردم را به كار نيك فرمان مى دادند، ولى خود را فراموش مى كردند».[40]،[41]
در حديثى دیگر رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «در شب معراج گروهى را در دوزخ ديدم كه گروهى را گرفته و سرهايشان را به سنگ مى كوبند و هر بار كه سرشان كوبيده مى شود به حالت اوّل برمى گردد و باز مى كوبند و اين كار ادامه دارد. از جبرئيل پرسيدم اين گروه كيانند؟ گفت: اينان كسانى اند كه در نماز واجب كوتاهى كرده و در به جا آوردن آن سستى ورزيدند و هنگام نماز عشا خوابيدند و غفلت كردند تا روز قيامت اين گونه عذاب مى شوند».[42]
پیامبر صلی الله علیه و آله دو بار چهره واقعی جبرئیل را مشاهده کرد
پيامبر صلی الله علیه و آله جبرئيل را در صورت اصليش دو بار مشاهده كرد: يكى در آغاز بعثتش كه جبرئيل بر آن حضرت در افق بالا ظاهر گشت، و تمامى شرق و غرب را پوشانده بود، و آن چنان عظمت داشت كه پيامبر ص به هيجان آمد. [43]
مرتبه دوم در جريان معراج بود كه پيامبر صلی الله علیه و آله او را در آسمان هاى بالا، در صورت اصليش مشاهده كرد.[44]
سیمای علوی در آیینه معراج نبوی
«أنس بن مالك» از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم چنين نقل مى كند:«لَمَّا عُرِجَ بى : رَأَيْتُ عَلى ساقِ العَرشِ مَكْتُوباً: لا الهَ الَّا اللَّهُ، محمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، ايَّدْتُهُ بِعَلِىٍّ، نَصَرْتُهُ بِعَلِىٍ ؛وقتى مرا به معراج بردند، مشاهده كردم كه بر ساقه عرش اين جملات نوشته شده است: «هيچ خدايى جز خداى يكتا نيست، محمّد پيامبر و فرستاده خداست، محمّد را به وسيله على تأييد كردم و به واسطه على او را كمك نمودم».[45]،[46]
در حديثى دیگر از پيامبر (صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: در آن شب كه مرا به معراج بردند ديدم اين جمله ها بر در بهشت نوشته شده بود:«لَا الهَ الَّا اللهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ، عَلِيٌّ حَبيبُ اللهِ، وَالْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ صَفْوَةُ اللهِ، وَ فاطِمَةُ خِيَرَةُ اللهِ، عَلى باغِضِهِمْ لَعْنَةُ اللهِ ؛[47] خداوندى جز خداى يگانه نيست، محمّد رسول خدا، و على محبوب پروردگار است، و حسن و حسين برگزيدگان خدايند، و فاطمه منتخب خداوند است، بر دشمنان آنها لعنت خدا باد».[48]
در فرازی دیگر از پیامبر گرامی اسلام می خوانیم که فرمود: در مقام قرب پروردگار و در آن حالت خاصّ و استثنايى که بسيارى از فاصله ها و حجاب ها برچيده شد، مقامى كه حتى جبرئيل امين، يعنى مقرب ترين فرشته الهى، از وصول به آن عاجز بود. صدايى شنيدم كه مى گفت: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» عرض كردم: پروردگارا! من «منذر» من هستم، ولى منظور از «هادى» كيست؟ خداوند فرمود: هادى، علىّ بن أبي طالب است. سپس خداوند علىّ اعلى در آن مقام قرب و ويژه، شروع به توصيف على نمود و سه صفت بسيار زيبا و پرمعنى براى آن حضرت بر شمرد،فرمود:) آن كسى كه آخرين مرحله هدايت شوندگان است (يعنى كسانى كه مى خواهند قرب الى اللَّه را طى كنند بايد به سوى على گام بردارند)؛ و رهبر و پيشواى پرهيزگاران است؛ و پيشواى روسفيدانِ آبرومندِ با شخصيّت در جامعه انسانى است؛ شخصيّتى كه راه بهشت از مسير ولايت او مى گذرد.[49]
معنای«قاب قوسین و اوادنی» در داستان معراج چیست؟
آن حضرت سرانجام به هفتمين آسمان رسيد، و در آنجا حجاب هايى از نور مشاهده كرد؛ همانجا كه«سدرة المنتهى»[50] و«جنة الماوى»[51] قرار داشت، و پيامبر صلی الله علیه و آله در آن [52]جهان سراسر نور و روشنايى به اوج شهود باطنى، و قرب الى اللَّه، و مقام« قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى[53]» رسيد.[54]
مرحوم شيخ طوسى در«امالى» از ابن عباس از پيامبر اسلام ص نقل مى كند:«لما عرج بى الى السماء دنوت من ربى عز و جل حتى كان بينى و بينه قاب قوسين او ادنى؛ هنگامى كه به آسمان معراج كردم آن چنان به ساحت قدس پروردگارم نزديك شدم كه ميان من و او فاصله قوسين يا كمتر بود»![55]،[56]
تعبيراتى مانند«فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى » همه به صورت كنايه و بيان شدت قرب است، و گرنه او با بندگانش فاصله مكانى ندارد، تا با«قوس» و«زراع» سنجيده شود.[57]
هم چنین پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در روایتی مى فرمايد:«لَمَّا اسْرِيَ بي الَى السَّماءِ لَمْ يَكُنْ بَيْنِي وَ بَيْنَ رَبّي مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِيُّ مُرْسَلٌ وَ لا حاجَةٌ سَأَلْتُ إِلَّا أَعْطانِي خَيْراً مِنْها، ؛[58]هنگامى كه به معراج رفتم (در مرحله اى از اين سفر) به جايى رسيدم كه تمام واسطه ها برداشته شد، نه فرشتگان مقرّب (نه جبرئيل، نه روح الامين، نه ميكائيل) و نه پيامبرى از پيامبران (و خلاصه هيچ كسى غير از من و خداوند نبود و من مستقيماً مطالب را از خداوند مى گرفتم) در آن درجه عالى قرب الهى هيچ حاجتى از خداوند نخواستم مگر اين كه خداوند بهتر از آن را به من عنايت فرمود. [59]
سخن آخر:( معراج، سفری اعجازآمیز)
در نهایت شاید اين سؤال مطرح شود که چگونه اينهمه راهپيمايى طولانى و اين حوادث عجيب و متنوع و اينهمه گفتگوهاى طولانى و اين همه مشاهده ها در يك شب يا كمتر از يك شب روى داد؟! ولى با توجه به يك نكته پاسخ اين سؤال روشن مى شود، سفر معراج هرگز يك سفر عادى نبود كه با معيارهاى عادى سنجيده شود، نه اصل سفر[60]عادى بود و نه مركبش، نه مشاهداتش عادى بود و نه گفتگوهايش، نه مقياسهايى كه در آن به كار رفته همچون مقياس هاى محدود و كوچك كره خاكى ماست و نه تشبيهاتى كه در آن آمده بيانگر عظمت صحنه هايى است كه پيامبر صلی الله علیه و آله مشاهده كرد، همه چيز به صورت خارق العاده و در مقياس هايى خارج از مكان و زمانى كه ما با آن آشنا هستيم و خو گرفته ايم رخ داد.[61]
بنا بر اين جاى تعجب نيست كه اين امور با مقياس زمانى كره زمين ما در يك شب يا كمتر از يك شب واقع شده باشد.[62]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] تفسير نمونه ؛ ج 12 ؛ ص11.
[2] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص155.
[3] پيام قرآن ؛ ج 7 ؛ ص211.
[4] تفسير نمونه ؛ ج 26 ؛ ص197.
[5] همان.
[6] همان.
[7] سورۀ زخرف؛ آيه 33(تفسیر نمونه، ج 21؛ ص 68).
[8] لغات در تفسير نمونه ؛ ص536.
[9] تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص504.
[10] «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى ؛ منزه است خداوندى كه در يك شب بنده اش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى برد». ( سوره اسراء؛آیۀ1).
[11] بحار الانوار؛ ج 18؛ ص 319.
[12] تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص504.
[13] همان؛ص505.
[14] همان.
[15] همان؛ ص506.
[16] برگزيده تفسير نمونه، ج 4، ص: 585.
[17] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص128.
[18] همان ؛ ص591.
[19] همان؛ص128.
[20] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص581.
[21] معراج - شق القمر - عبادت در قطبين ؛ ص80.
[22] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص129.
[23] همان.
[24] پيام قرآن ؛ ج 6 ؛ ص106.
[25] تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص505.
[26] همان؛ص499.
[27] پيام قرآن ؛ ج 6 ؛ ص240.
[28] همان.
[29] همان.
[30] همان.
[31] همان.
[32] همان.
[33] همان؛ص241.
[34] بحارالأنوار؛ ج 8؛ ص 145؛ ح 67( با كمى تلخيص).
[35] پيام قرآن ؛ ج 6 ؛ ص241.
[36] همان.
[37] تفسير نمونه ؛ ج 27 ؛ ص319.
[38] تفسير نور الثقلين؛ ج 1 ؛ص 291؛ ح 1157.
[39] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص367.
[40] تفسير نور الثّقلين؛ ج 1؛ ص 75.
[41] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص477.
[42] همان؛ ص544.
[43] تفسير نمونه ؛ ج 26 ؛ ص196.
[44] همان؛ ص 197.
[45] تاريخ بغداد؛ ج 11؛ ص 173( به نقل از الغدير؛ ج 2؛ ص 50).
[46] آيات ولايت در قرآن ؛ ص313.
[47] تاريخ بغداد؛ ج 1؛ ص 259.
[48] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص97.
[49] آيات ولايت در قرآن ؛ ص430.
[50] در حقیقت اشاره به سايبان عظيمى است در جوار قرب رحمت حق كه فرشتگان بر برگهاى آن تسبيح مى كنند و امت هائى از نيكان و پاكان در سايه آن قرار دارند.( برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص580).
[51] «جنّة المأوى » به معنى بهشتى است كه محل سكونت است؛ و منظور از آن بهشت برزخى است كه ارواح شهدا و مؤمنان موقتا به آنجا مى روند.( تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص498).
[52] تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص505و
[53] «قاب» به معنى اندازه است، و «قوس» به معنى کمان، بنابراین «قابَ قَوْسَیْن» یعنى «به مقدار طول دو کمان؛( تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص486).
[54] تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص506.
[55] نور الثقلين؛ ج 5 ؛ص 149.
[56] تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص489.
[57] همان ؛ ص492.
[58] تفسير فرات الكوفي؛ ص 78.
[59] آيات ولايت در قرآن ؛ ص429.
[60] تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص506.
[61] همان؛ ص 507.
[62] همان.