امام جواد علیه السلام و معنای زندگی از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

امام جواد علیه السلام و معنای زندگی از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


زندگی حقیقی به مثابۀ صبر در برابر مشکلات/ نقش قناعت در بهره مندي از زندگي/ سخن امام جوادعلیه السلام درباره‌ دلیل طول عمر بیشتر/ تحقق حیات طیبه در سایۀ درک محضر خدا‌

مسلماً فهم معناى زندگى و حيات و تلاش برای تحقق زندگى پاكيزه و مومنانه از هر نظر، پاكيزه از آلودگي ها، ظلم ها و خيانت ها، عداوت ها و دشمني ها، اسارت ها و ذلت ها و انواع نگراني ها و هرگونه چيزى كه آب زلال زندگى را در كام انسان ناگوار مى سازد.از جمله دغدغه ها و مطالبات جوامع بشری به شمار می آید .[1]

این امر از آن جهت صورت می گیرد که انسان فطرتاً به دنبال حفظ ارزش ها است، ارزش هايى كه ماندنى است، و بهترين وسيله تكامل جامعه انسانى و پرورش انسان هاى شايسته و تشكيل «حيات طيبه » است.[2]

لیکن طرح پرسش دور از ذهن نیست که آيا راه رسيدن به اين هدف آن قدر روشن است كه نياز به هيچ گونه علم و دانش و راهنمایی نداشته باشیم ؟ مگر بشر چه مقدار از اسرار جهان را درك كرده است؟[3]

مگر نه اين است كه در كنار هر فصلى از علوم هزاران نقطه ابهام و علامت استفهام به چشم مى خورد؟ آيا كسى هست كه با تمام اين علوم از رموز و اسرار زندگی به عنوان عوامل سعادت بشر باخبر باشد؛ ما يك موجود زنده هستيم اما به راستی آيا بزرگترين زيست شناسان دنيا مى توانند بگويند حقيقت «زندگى » و «حيات» چيست ؟[4]

لذا بشر تنها با پاى عقل خود نمى تواند حقیقت زندگی را دریابد و به سرمنزل سعادت برسد؛ علّت عدم قدرت بشر نیز این است كه معلومات ما در برابر مجهولاتمان آن قدر ناچيز است كه اصلًا به حساب نمى آيد.[5]

اين جا است كه منصفانه بايد اعتراف كنيم براى دریافت حقیقت معنای زندگی، قبل از هر چيز يك سلسله تعليمات جامع و صحيح كه خالى از اشتباه و متّكى به واقعيات زندگى است لازم است و اين جز از طريق «وحى» و تعليم پيامبران الهى كه مستقيماً به مبدأ جهان آفرينش ارتباط دارند ممكن نيست.[6]

در این بین، ائمۀ معصومین علیهم السلام، به عنوان جانشینان دوازده گانه پیامبر گرامی اسلام؛ برای ایجاد جامعه زندگی محور و قرين با آرامش، امنيت، رفاه، صلح، محبت، دوستى، تعاون و مفاهيم سازنده انسانى و زدودن زندگی بشر از نابساماني ها و درد و رنج ها، و هوا پرستى و انحصارطلبى که آسمان زندگى را تيره و تار مى سازد همۀ سعی و تلاش خود را در قالب آموزه ها نورانی، به کاربستند و فراروی شیعیان قرار دادند.[7]

لذا شايسته است در تبیین معنای زندگی ؛ توجه به رهنمودهاى ائمه معصومين عليهم السلام به ویژه امام جواد علیه السلام مورد توجه قرار گیرد که در حقیقت مايه سعادت و آسايش در زندگى است.[8]

معنای زندگی به مثابۀ صبر در برابر مشکلات

شكی نيست كه در زندگى دنيا هميشه مشكلاتى بوده و خواهد بود. اين طبيعت حيات دنياست؛ ولى خداوندى كه انسان را براى زندگى در اين جهان آفريده نيروهايى در وجود او براى مقابله با مشكلات خلق كرده از جمله صبر و تحملى است كه به انسان داده تا بتواند مصائب را برتابد.[9]

اگر توجه به اين حقيقت داشته باشيم كه مصائب و مشکلات در زندگی، ناخواسته دامان همه را در دنيا مى گيرد در گذشته چنين بوده و در آينده نيز چنين خواهد بود،[10] مخصوصاً براى رسيدن به مقامات والا مشكلات بيشترى را بايد تحمل كرد و نازپروردگان متنعم به جايى نمى رسند.[11] از وجود اين مشكلات ناراحت نمى شويم، پيمانه صبر ما لبريز نمى گردد، شكيبايى خود را از دست نمى دهيم و ناراحتى هاى روانى ناشى از جزع و بى تابى به سراغ ما نمى آيد، زيرا مى دانيم همه در اين گونه امور به شكلى دست به گريبانند.[12]

بلکه انسان در این مواقع با هوشيارى جلوى مشکلات را می گيرد و يا اگر براثر غفلت مشكلى دامان او را گرفت راهى براى برون رفت از آن پيدا می كند و دست روى دست نمی گذارد تا مشكل، او را از پاى درآورد.[13]

 به تعبیر شاعر: نازپرورده تنعّم نبرد راه به دوست            عاشقى شيوه رندان بلاكَش باشد[14]

واژه صبر در اصل لغت به معنى حبس و نگهدارى است؛ انسان وقتى در مقابل مشكلات مقاومت كرد و نفس را از تعرض آنها حبس كرد، در فرهنگ قرآن و روايات صبر و استقامت بر آن اطلاق شده است.[15]

در روايات اسلامى؛ اهميت حلم و بردبارى و نقش آن در پيروزى انسان در زندگى به شدت مورد توجه قرار گرفته است؛ از جمله در حديثى از امام جواد علیه السلام ، که خطاب به فردی که تقاضا کرد او را نصیحت کند، فرمود:« تَوَسَّدِ الصَّبْرَ؛ همواره باید صبر و استقامت در زندگی تو حضور داشته باشد»[16]

امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه ، دستور بسيار خوبى براى تحصيل آرامش در زندگى مى دهد و به این نکتۀ مهم اشاره دارد که زندگى انسان در اين جهان به هر حال آميخته با ناراحتى هايى است و شايد هيچ كس را نتوان پيدا كرد كه از چيزى ناراحت نباشد؛ گاه مشكلاتى براى خود مى بيند و گاه براى فرزندان و بستگان، يا دوستان، يا همشهريان، يا هموطنان و امثال آن.[17]

 و اگر انسان تاب تحمل هيچ مشكلى را نداشته باشد و در برابر هر مشكلى بى تابى و جزع و فزع كند، هرگز رضايت خاطر و آرامش روح پيدا نخواهد كرد، بنابراين انسان بايد صبور و شكيبا و داراى تحمل باشد تا بتواند آرامش خود را در زندگى حفظ كند و از حيات خود راضى و از نعمت هاى پروردگار خشنود باشد و گرنه اين بى تابى ها ممكن است سر از شكايت از پروردگار درآورد و سعادت انسان را بر باد دهد.[18]

اینگونه است که در روایتی دیگر از آن حضرت می خوانیم: «فمن غلب جزعه علي صبره حبط أجره و نعوذ بالله من ذلك؛ پس هر كه جزعش بر صبرش غالب شود اجرش ضايع شده و پناه به خدا از آن».[19]

معنایی كه امام جواد عليه السلام به آن اشاره مى كند اين است كه در برابر حوادث سخت و پيچيده و مشكلات زندگى فردى و اجتماعى، نوحه گرى و ناله كردن بيهوده است و به هدر دادن نيروها و امكانات است؛ بايد با سر پنجه عقل و انديشه و با همّت و استقامت مداوم آنها را گشود و چاره جويى كرد.[20]

چرا که بسيارى از مسائلى كه ما آنها را «ضرورت هاى ناگوار و اجتناب ناپذير» زندگى مى دانيم فرآورده هاى اعمال غير منطقى خود ماست و غالباً اجتناب پذير است![21]

بسيارى از دام هايى كه گمان مى كنيم دست تقدير بر سر راه ما گذارده همان زنجيرهايى است كه دانه هاى آن را با دست خود به هم بافته ايم.[22]

قسمت زيادى از مشكلات زندگى ما، اشكال تراشى ها، بهانه جويى ها، لجاجت ها ؛ احياناً محصول عدم انعطاف هايى است كه ما در مواجهه با حوادث نشان مى دهيم، و نه مشكلات واقعى![23]

حال آنکه در اینگونه مواقع پرهيزگاران در برابر شدائد و انبوه مشكلات زندگى صبور و بردبارند و در شرائط سخت و دشوار از كوره درنمى روند و با اتكاء به نيروى لايزال الهى صبر و استقامت ورزيده و سرانجام به پيروزى نهائى نايل مى شوند.[24]

ناگفته پيداست كه انجام اين دستورها تأثير عميق و ريشه دارى در حفظ تعادل روحى افراد در زندگی، و نزديك ساختن آن ها به سعادت و جلوگيرى از انحراف ها، و ركود و تنبلى، دارد و مراعات آن ها براى موفقيت در برابر مشكلات زندگى فوق العاده لازم است.[25]

گفتنی است«صبر» در اينجا معنى وسيع و گسترده اى دارد هم صبر بر اطاعت یعنی مشکلات اطاعت را تحمل کردن و صبر معصیت یعنی مشکلات ترک معصیت را بر خود هموار کردن و صبر بر مصیبت یعنی در برابر مشکلات زندگی زانو نزدن و جزع و فزع نکردن؛ چرا که زندگی همواره توأم با مشکلات است و امکان ندارد از مشکلات جدا باشد. طبیعت دنیا این است که آمیخته با سختی و کدورت باشد.[26]

 لذا صبر در برابر مشکلات زندگی مايه عزت و آبرو است، چرا كه همه مردم؛ صبر در برابر مشکلات را دليل بر شخصيت و ظرفيت و عقل آن فرد بر مى شمرند، البته تحقق این مهم نیازمند سلطه بر نفس و مالكيت خويشتن است که سبب مى شود انسان در برابر ناملائمات از كوره در نرود، و گرفتار خشم و آشفتگى ها نشود.[27]

هم چنین شخصيت بالا از امورى است كه به انسان اجازه نمى دهد خشم خويش را از نابسامانی های مرتبط با زندگی آشكار كند، و دست به كارهاى غير منطقى افراد خشمگين كم ظرفيت بزند. [28]

ايمان به خدا و توجه به ذات پاك و صفات او و از جمله حلم خداوند مى تواند سرچشمه ديگرى براى اين فضيلت اخلاقى باشد.[29]

از همه مهمتر اگر استقامت و صبر در بین مردم وجود نداشته باشد هرگز نمى توانند احقاق حق كنند، و عمل صالحى انجام دهند و يا ايمان خود را حفظ كنند.[30]

بلکه احقاق حق، و اجراى حق، و اداى حق در جامعه جز با يك حركت و تصميم گيرى عمومى و استقامت و ايستادگى فراگیر و مردمی در برابر موانع و مشکلات ممكن نيست.[31]

به راستى اگر مسلمانان صبر و تحمل در زندگی و مبارزه با مشکلات را در زندگى فردى و اجتماعى خود اجرا می کردند مشكلات و نابساماني هاى آنها در زندگی حل مى شد، عقب ماندگي ها جبران مى گردید، و ضعف ها و شكست هادر زندگی به پيروزى مبدل مى شد.[32]

نقش قناعت در بهره مندي از زندگي

از جمله مهمترین صفات در فهم زندگی، قناعت طبع است. در اهميت قناعت همين بس، كه امام جواد علیه السلام می‌فرماید: عِـزُّ الْمُؤمِـنِ، غِـناهُ عَنِ النّاسِ؛ عزّت مؤمن در بى نیازى او از مردم است».[33]

هم چنین در فراز دیگر از آن حضرت می خوانیم: «وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ؛ و با فقر دست به گردن شو: یعنی فقر که به معنای زندگی ساده و تهی از تشریفات است باید با انسان باشد. باید مسافرت های انسان، ساده و عقد و عروسی ها، خانه و وسائل منزل و مانند آن همه ساده و بدور از تجملات باشد.[34]

قناعت يك ملكه درونى است كه انسان با داشتن آن با حدّاقل لازم براى زندگى مى سازد و به دنبال زرق و برق و اضافات و تشريفاتى كه وقت و فكر و عمر انسان را مصروف خود مى سازد نمى رود و به همين دليل آلوده انواع گناهان و مسائل غير اخلاقى نمى شود.[35] وزير بار منت هيچ كس نيست .[36]

بی شک متقين دارای این صفات هستند و در زمره انسان هاى پرخرج و سنگين هزينه و داراى تشكيلات پر زرق و برق نمی گنجند، اگر لباسى بخواهند يا مسكنى طلبند، در محدوده نياز خود جستجو مى كنند، اگر با لباسى ارزان قيمت و مسكنى معمولى امور زندگى خود را مى توانند بگذرانند، با دست خود، خود را در مهلكه قرار نمى دهند، همانند افرادى نيستند كه اگر زندگى پرزرق و برق و لوكس و مدرنى نباشد، نتوانند زندگى كنند، آنها با اينكه مى توانند چنين امورى را هم فراهم كنند، ولى خود را از اين امور مستغنى مى دانند، و از اين روى اگر مدتى در فشار زندگى و تورّم اقتصادى قرار گيرند، چون خود را با قناعت تطبيق داده اند، هرگز سختى و ناراحتى را احساس نمى كنند.[37]

اما كسانى كه از ابتدا خود را با نيازهاى گسترده و تجمّل همسو كرده اند، در مواقع كمبود، چاره اى جز سختى و ناراحتى ندارند، زيرا طبيعتى كه بر امرى عادت داده شد، در موقع فقدان آن امر طبيعتاً غم را بايد با آغوشى باز استقبال كند.[38]

بنابراین انسان مومن باید در زندگی اهل قناعت باشد و عزت نفس خویش را به باد ندهد. امیـدوارى به دیگران بدترین خواری و خفت را به دنبال دارد؛ بویژه آنکه انسان دست طلب و نیاز به سوی انسان‌های بدکار دراز کند و امید به آنان ببندد. امام جواد علیه السلام در این باره نیز فرموده است: مـَنْ أمِـلَ فـاجِـرا کانَ اَدْنى عُقُوبَتِهِ الْحِرْمانُ؛ هر کس به انسان بدکارى امید داشته باشد، کمـترین عقـوبت او محرومیت و نرسیدن به آرزوى خود است.[39]،[40]

در اين فراز نورانی امام عليه السلام ما را متوجه يك سرمايه معنوى، درونى و ذاتى مى كند كه هرگز پايان نمى گيرد و آن، روح قناعت است.[41]

افراد قانع زندگى ساده و بى تكلف خود را به راحتى مى توانند تأمين كنند و معمولًا تهى دست نخواهند شد زيرا اداره كردن يك زندگى ساده با يك كسب وكار ساده نيز امكان پذير است در حالى كه زندگى هاى پرزرق وبرق روز به روز گسترده تر و پرهزينه تر مى شود و حدّ توقفى ندارد و به همين دليل حريصانى كه به قناعت پشت كرده اند هرچه به دست آورند آن ها را راضى نمى كند اما قانعان هميشه از زندگى خود راضى اند.[42]

آری حرص نقطۀ مقابل قناعت به شمار می آید، بدبختى هايى كه دامان بسيارى را مى گيرد علّتش نيازهاى زندگى نيست، اگرچه مشكلات هست، ناراحتى هست، نياز زندگى را تأمين كردن آن قدر مهم نيست، بلكه مهم مقابله با حرص است. حرص و طمع است كه انسان را بدبخت مى كند و هر چه بيشتر به دنبال حرص برود ادامه مى يابد. لذا شاهدیم برخی از مشکلات اقتصادی جامعه براى برطرف كردن نيازهاى زندگى نيست، بلكه به علّت حرص و طمع است. که در عمل بحران های اقتصادی را تشدید می کند.[43]

کلام نورانی امام جواد علیه السلام نشا می دهد قناعت تنها جنبه آخرتى ندارد، بلكه از نظر سياسى و اقتصادى و اجتماعی نيز ريشه امور است بسيارى از جهت گيري هاى سياسى در روابط بين المللى، بر ميزان قناعت صورت مى گيرد، آبروى سياسى، اقتصادى و خودكفائى يك مملكت را قناعت حفظ مى كند و در مقابل عدم قناعت از بين برنده شخصيت سياسى يك مملكت در فضاى سياسى عالم است، گاه يك كشور در اثر عدم قناعت و گرفتن وام هاى كمرشكن و براى اين كه مقدارى در رفاه باشد مطرود و منزوى و كشور عقب افتاده مى شود، ملتى كه قناعت را از خود دور كرد بدبخت و بى نوا شده و هيچگاه فرصت شكوفائى اقتصادى پيدا نمى كند، نمونه اين كشورها امروزه چه بسيار است.[44]

این چالش در حالی است که يكى از عوامل پيشرفت اسلام در صدر اسلام و عدم شكست آن در زير فشارهاى شكننده دشمنان، منطبق شدن مسلمانان با نيازهاى اندك بود، آنها با اين عمل خود را در برابر فشارهاى اقتصادى بيمه كردند جريان محاصره هاى اقتصادى و شعب ابيطالب و سختى مسلمانان و در نتيجه مقاومت آنان زبانزد خاص و عام بود. نظام اسلامی نیز برای برون رفت از چالش های اقتصادی ناگزیر به تبعیت از بسط و گسترش روح قناعت در جامعۀ اسلامی است.[45]

از سوی دیگر کلام امام علیه السلام ناظر بر بیان تبعات فردی طمع ورزی و حرص و آزمندی استغ چرا که قناعت نكردن نابود كننده شخصيت فرد است و او را نيازمند به غير مى كند و هميشه بايد سرشكسته و سرافكنده در جامعه حركت كند و چه بسا از مرز شخصيت گذشته و شخص از این طریق نابود مى شود.[46]

از سوی دیگر قناعت به مقدار لازم براى زندگى علاوه بر جنبه هاى معنوى و اخلاقى، سبب آرامش روح و جان آدمى در همين دنياست، اینگونه است که حقیقت حيات طيبه، به قناعت اطلاق شده است، زيرا قناعت، انسان را بى نياز از مردم و آزاد از پيچ و خم هاى زندگى ثروتمندان مى سازد و فرد مى تواند آسوده خاطر و سربلند زندگى كند.[47]

با این اوصاف، وضعیت کنونی جامعۀ اسلامی تأسف آور است چرا که برخی از اقشار جامعه با مفهوم قناعت به شدت بیگانه شده اند؛ اما به راستی مگر ما چه بدى از قناعت ديديم، كه رو به اسراف گذارديم؟ چرا در عمل با موج آفرینی دلالان در گرانی ها همراهی می کنیم؟[48]

چرا خانواده هاى ما روى چشم و هم چشمى اين قدر اسراف و اين قدر ولخرجى مى كنند؟! هر روز لباس هاى جديد با مدهاى جديد، شلوارهاى رنگارنگ، پيراهن هاى جورواجور، و اى كاش مى پوشيدند ، حال آنکه يكى دو مجلس مى پوشند و مى گويند از مد افتاده يا ديگر زشت است، اين لباسى را كه در فلان مجلس و فلان عروسى پوشيدم، دوباره بپوشم؟ مگر نمى بينى فلانى با اينكه شوهرش كارگر است، براى اين مجلس لباس جديدى دوخته و پوشيده، چرا من نكنم؟! [49]

مردم ما بايد بدانند تا اين روش در جامعه ما و در مملكت ما رايج است، بيچارگى و ذلت هم هست، هر روز محتاج يك كشورى هستيم، حال آنکه بايد قناعت كنيم كه قناعت موجب بى نيازى و قطع سلطه است.[50]

سخن امام جوادعلیه السلام درباره‌ دلیل طول عمر بیشتر

حقيقت دعوت پيامبران براى دو هدف بوده، يكى آمرزش گناهان و به تعبير ديگر پاكسازى روح و جسم و محيط زندگى بشر، و ديگر ادامه حيات تا زمان مقرر كه اين دو در واقع علت و معلول يكديگرند، چه اينكه جامعه اى مى تواند به حيات خود ادامه دهد كه از گناه و ظلم پاك باشد چرا که در طول تاريخ جوامع بسيارى بوده اند كه بر اثر ظلم و ستم و هوسبازى و انواع گناهان به اصطلاح جوانمرگ شدند[51]

لذا در روايات اسلامى پيوند نزديكى ميان كوتاهى عمر و گناه و نقش نیکوکاری در طول عمر بیشتر ذكر شده است ؛ از جمله در روایتی از امام جواد علیه السلام می خوانیم:«مَوتُ الإنسانِ بِالذُّنوبِ أكثَر مِن مَوتهِ بِالأجَلِ ، وَ حَیاتُه بِالبِر أكثَرُ مِن حَیاتِه بِالعُمر؛[52] مرگ آدمی به سبب گناهان، بیشتر است از مرگش به واسطه اجل، و زندگی و ادامه حیاتش به سبب نیكوكاری، از حیاتش به واسطه عمر طبیعی بیشتر است».[53]

بدون شك بسيارى از گناهان و صفات زشت به طور مستقيم عمر را كاهش مى دهد (همچون ميخوارى و قمار و بخل و حسد و كينه توزى)، و بسيارى نيز به طور غير مستقيم از طريق اثر گذاشتن در نابسامانى وضع اجتماع و سلب امنيّت عمومى و بروز جنگ ها (مانند رباخوارى و ظلم و ستم) ایجاد می شود.[54]

از سوى ديگر اثر نيكوكارى در طول عمر انسان، به خاطر اثر عميقى است كه در آرامش روح و وجدان دارد مى تواند سرچشمه عمر طولانى گردد.[55]

در واقع در جهان ماشينى كه همسايگان كوچكترين خبرى از هم ندارند و گاه مى شود دو همسايه حتى پس از گذشتن بيست سال نام يكديگر را نمى دانند اين دستور بزرگ اسلامى درخشندگى خاصى دارد، اسلام اهميت فوق العاده اى براى مسائل عاطفى و تعاون انسانى قائل شده در حالى كه در زندگى ماشينى عواطف روز بروز تحليل مى روند و جاى خود را به سنگدلى مى دهند.[56]

اشاره امام علیه السلام نیز در راستای برون رفت از این چالش جهانی است، به نحوی که در بیان آن حضرت سعادت و شقاوت يك امر حتمى و اجتناب ناپذير نيست، حتى اگر انسان كارهايى انجام داده باشد كه در صف اشقياء قرار گيرد، اما مى تواند با تغيير موضع خود و روى آوردن به نيكي ها و مخصوصا كمك و خدمت به خلق خدا سرنوشت خود را دگرگون سازد.[57]

این نگاه متعالی از آن جهت است که انسان داراى دو گونه اجل است يكى سر رسيد نهايى عمر يعنى همان مدتى كه آخرين توانايى بدن براى حيات است، و ديگر اجل معلق يعنى طولانی کردن عمر انسان بر اثر عواملی که غالباً بر اثر اعمال نیک انسان روی می دهد.[58]

بنابرين نيكوكارى علاوه بر همه آثار، در طول عمر كاملًا مؤثر است. رابطه اى كه قابل درك است و آن اين كه كسى كه به خانواده و جامعه خود نيكى كند، فضاى زندگى او آرام مى شود و در نتيجه فشارهاى روحى كم شده و عمرش طولانى مى شود.[59]

دليل كوتاهى عمر نیز فشارهاى روحى و قسمت مهمّى از فشارها به واسطه ارتکاب به رذایل اخلاقی است. بر خلاف کسی که فضاى زندگى آرامى دارد، فشار روحى ندارد و عمر او طولانى مى شود.[60]

سخن آخر:(تحقق حیات طیبه در سایۀ درک محضر خدا)

تأثير اخلاق و اعتقاد در جنبه هاى زندگى اجتماعى و زندگى فردى غیر قابل انکار است؛ لذا هر فرد از انسان ها مرد باشد يا زن، داراى ايمان و عمل صالح باشند، صاحب حيات طيّبه خواهد بود.[61]

خاستگاه معرفتی ایمان و عمل صالح درک محضریت خداوند متعال است؛ يعنى مى دانند خداوند دائماً مراقب و مواظب آنهاست. و به گفته امام خمينى رحمه الله که فرمودند: «عالم محضر خداست، و در محضر خدا نبايد معصيت كرد» ، از اين مراقبت الهى وحشت دارند. و اين اعتقاد، نقش مهمّى در تربيت انسان و شکل گیری زندگی حقیقی انسان دارد؛[62] زيرا هنگامى كه انسان، عالم را محضر خدا بداند و علم او را محيط بر اسرار درون و مسايل برون ببيند، به يقين مراقب اعمال و حتى نيّات و افكار خويش خواهد بود.[63]

اینگونه است که امام جواد علیه السلام در فرازی می فرماید: «وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ؛ بدان که همواره در محضر خدا هستی چه در خلوت باشی و چه در جلوت از این رو بنگر که چگونه هستی». اگر واقعا ما به این واقعیت اعتقاد داشته باشیم از گناه ها، رشوه ها، دزدی ها و شهوت رانی ها اجتناب خواهیم کرد؛[64] و این تحقق کامل حيات طيبه است که با پیوند ايمان و عمل صالح پدیدار می شود و معنای زندگی را برای جوامع بشری به منصۀ ظهور می رساند.[65]

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir


[1] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص598.

[2] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص458.

[3] عقيده يك مسلمان ؛ ص71.

[4] همان.

[5] همان.

[6] همان؛ص72.

[7] تفسير نمونه ؛ ج 11 ؛ ص389.

[8] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص412.

[9] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص171.

[10] همان ؛ ص482.

[11] همان؛ص714.

[12] همان؛ص482.

[13] همان ؛ ج 15 ؛ ص343.

[14] همان ؛ ج 10 ؛ ص212.

[15] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص193.

[16] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛2/7/1393.

[17] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص641.

[18] همان ؛ ص642.

[19] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛2/7/1393.

[20] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص50.

[21] مشكلات جنسى جوانان ؛ ص48.

[22] همان.

[23] همان.

[24] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص193.

[25] فيلسوف نماها ؛ ص64.

[26] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛2/7/1393.

[27] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص407.

[28] همان.

[29] تفسير نمونه ؛ ج 27 ؛ ص302.

[30] همان.

[31] همان.

[32] همان ؛ ص303.

[33] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص357.

[34] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛2/7/1393.

[35] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص89.

[36] همان.

[37] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص317.

[38] همان؛ص318.

[39] الفصول المهمة؛ ص ۲۷۴/۲۷۵، مسند امام جواد؛ ص ۲۴۸.

[40] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص318.

[41] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص706.

[42] همان؛ص707.

[43] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص282.

[44] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص359.

[45] همان ؛ ج 1 ؛ ص318.

[46] همان ؛ ج 2 ؛ ص359.

[47] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص754.

[48] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص171.

[49] همان.

[50] همان.

[51] تفسير نمونه ؛ ج 10 ؛ ص289.

[52] مسند امام جواد؛ ص284.

[53] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص132.

[54] همان.

[55] همان.

[56] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص382.

[57] همان ؛ ج 10 ؛ ص243.

[58] همان ؛ ص290.

[59] مشكات هدايت ؛ ص106.

[60] همان.

[61] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص55.

[62] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص514.

[63] همان.

[64] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛2/7/1393.

[65] تفسير نمونه ؛ ج 11 ؛ ص389.

captcha