موضوع وهابیت؛ آرا؛ اندیشه ها و عملکرد او به ویژه در سالهای اخیر، یکی از مباحث مهم فکری در بین اندیشمندان و متفکران جهان اسلام و تشیع است که شخصیتهای اسلامی و غیراسلامی پیرامون آن کتابها، مقالات و سخنرانی های فراوانی ارائه نموده اند.
در این میان مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله) ، از جمله نویسندگان بزرگ اسلامی است که با تألیف کتاب ارزشمند«وهابیت بر سر دو راهی»، تفکرات و عملکرد وهابیان را به ویژه در سالهای اخیر به چالش کشیده است؛همچنین مولف اثر، عوامل داخلى سقوط وهابيت و مقابله هايى كه از درون اهل سنت با آنها شده است را به نحو احسن مورد واکاوی قرار داده و به نشانه های زوال و نابودی فرقه منحرف و ضاله وهابیت پرداخته است. داشتن قلم روان و پرداختن به مباحث مهم و پرهیز از مسائل متفرقه از جمله ویژگیهای بارز این اثر است.
انگیزه تالیف کتاب«وهابيت بر سر دو راهى »
امروزه تمام قراين و شواهد نشان مى دهد كه عمر «وهّابى گرى افراطى » به سر آمده و طرفداران و حاميان خود را به سرعت از دست مى دهد و به گذشته تاريخ سپرده مى شود، و هم اكنون آثار اين فروپاشى نمايان شده است، زيرا در بطن اصول «وهّابيّت تندرو» امورى چون خشونت فوق العاده و تحميل عقيده است كه قابل بقا و دوام به خصوص در دنياى امروز نيست. لذا مولف در این کتاب در صدد بیان و توضیح این اصول وهابیت است.
ساختار کلی کتاب
نگارنده در این کتاب درصدد بیان و توضیح اصول وهابیت است؛ هم چنین پايان عمرجریانات تکفیری ، به واسطه اصولى كه در درون گروه های تروریستی تکفیری وجود دارد مورد توجه قرار گرفته است.
لذا در این اثر شش موضوع مهم در مورد وهابیت بحث و بررسی شده است ؛«خشونت فوق العاده،تحميل عقائد،تعصب شديد و افراطى ،عدم آشنايى به ارزشهاى فرهنگى ،جحود و مخالفت با هر پديده نوين وضعف منطق و برداشت نادرست از شش واژۀ قرآنى »، و نمونه هایی از این برخوردها و عقاید در گروه طالبان، سپاه صحابه و دیگر احزاب وهابی برشمرده شده است.
مولف دراین کتاب این شش موضوع را به طور کامل و عالمانه بررسی نموده است و تصویر روشنی از وهابیت را برای محققین به تصویر کشیده است.
کتاب«وهابيت بر سر دو راهى » از يك مقدمه و دو فصل تشكيل شده است.فصل اول آن با يك سؤال شروع مى شود مبنی بر اینکه كه آيا وهابيت به پايان عمر خود نزديك مى شود؟
فصل دوم کتاب، فریادها» نام دارد و در آن هشدارها و فریادهایی از درون وهابیت در نقد ساختار فعلی وهابیت و توصیه به اعتدال در برخوردها و عقاید قرار گرفته است.همچنین در پایان این فصل بیانیه هیات علمای بزرگ سعودی در محکوم ساختن خشونت های وهابیان منتشر شده است.
لذا مولف اثر در فصل دوم كتاب، به جریان فکری منتقد وهابیت اشاره دارد ؛ کسانی از قلب وهابيت شجاعانه بر عليه تندروى ها و شبهات و عقايدى كه «محمد بن عبدالوهاب» از ابن تيميه گرفتند بهطور عاقلانه و مؤدبانه مورد نقد و بررسى قرار دادهاندو اين كتابها در داخل و خارج عربستان با استقبال پرشور مواجه شد. از جمله كسانى كه در فصل دوم به نام و كتابشان اشاره شده «سيد محمد بن علوى » است كه با تألیف كتاب «مفاهيم يجب عن تصحح» عقايد وهابيت را مورد نقد و بررسی قرار داده است ؛ همچنين كتاب«داعية و ليس نبيا»از شيخ حسن بن فرحان از جمله دانشمندان معروف اهل سنت عربستان است که در راستای نقد عقاید وهابیت نگاشته شده است.
البته نتيجه همه این انتقادات شجاعانه و انزواى اجتماعى و بين المللى از رفتار و كردار سراسر خشونت وهابيت سلف اين بود كه هيئت كبار العلماء در جلسه ٤٩ در طائف مورخ ١٤١٩/٩/٢ هجرى قمرى با بيش از ٢٠ نفر از علماى طراز اول آنان از جمله عبدالعزيز بن عبداللّه بن باز تصميم بر اين گرفتند كه تكفير يك حكم شرعى است كه بايد معيارش از سوى خدا و رسول او تعيين گردد.
گزارش محتوایی اثر وهّابیّتِ تندرو و معتدل
مولف اثر، وهابيت را به ٢ شاخۀ سلفى و متعصب و وهابى معتدل تقسيم كرده است که به اين مسأله اشاره دارد كه با ظهور وبروز وهابيونى كه معتدل هستند و اصولشان اصول منطق و گفتمان است و به افكار ساير انديشمندان احترام مى گذارند ديگر عمر وهابيون سلفى و متعصب و تندرو به پايان رسيده است.
در مقدمه این کتاب آمده است: امروز وهّابیون به دو شاخه تقسیم شدهاند؛ اول سلفى هاى متعصّب و تندرو که همه مسلمین جهان، جز خود را تکفیر کرده و مشرک مى شمارند و خون و اموال آنان را مباح مى دانند. جمود در اندیشه و خشونت در سخن و عمل از بارزترین ویژگى هاى آنهاست. از بحثهاى منطقى و عقلى گریزانند، در افغانستان، عراق، پاکستان و حتّى در زادگاه خود (عربستان) آن قدر خشونت آفریدند که تمام دنیا از آنها بیزار شدند و ترسیم بسیار زشتى از اسلام در جهان ارائه کردند که براى زدودن آثار آن باید سالها تلاش کرد. آنها به پایان عمر خود نزدیک شدهاند و به زودى صحنه ها را ترک مى گویند.
مولف دسته دیگری از وهابیون را وهّابى هاى معتدل و روشنفکر دانسته و افزوده است: این عده که اهل منطق و گفتمان و «حوار» هستند، به افکار سایر اندیشمندان احترام مى گذارند و با دیگر مسلمانان به گفتگوى دوستانه مى نشینند. نه فرمان قتل کسى را صادر مى کنند، نه مسلمانى را مشرک و کافر مى شمرند، و نه حکم به اباحه اموال و اَعراض مى دهند و طرفداران آن در میان وهابیت روز به روز افزایش مییابد. و این طلیعه مبارکى است براى جهان اسلام که آثارش در کتابهایى که اخیراً در حجاز منتشر شده و در جراید و مناظره هاى تلویزیونى مشاهده مى شود.
نویسندۀ با اين بيان اولاً صف وهابيون سلفى و متعصب را از وهابيون معتدل جدا كرده ، ثانياً عوامل سقوط و شكست وهابيون سلف را بازگو مى كند ، ثالثاً جريانهاي برآمده از بطن وهابيت را تشريح مى كند.
روشنگری از یک تضاد آشکار وهابیت
از جمله فرازهای مهم فصل اول آنجایی است که مولّف در رابطه با تضادّ عجیب وهابیون نگاشته است: «شگفت آور این که حکومت آنها که در سایه این مذهب روى کار آمده، بى توجّه به این گفته ها با تمام کشورهاى جهان ـ از اسلا مى گرفته تا غیر اسلا مى ـ رابطه سیاسى ، اقتصادى و فرهنگى دارد، یعنى با همه مشرکان جهان دوست است! و از آن فراتر، تمام مکّه و مدینه را به صورت کانونى از زیباترین هتل ها براى پذیرایى از مشرکان مسلمان! که همه ساله به عنوان مراسم حج و عمره به آنجا مى آیند، درآورده اند و بهترین پذیرایى را از اهل شرک مى کنند! و این مشرکان درآمد عظیم و سرشارى براى آنها دارند. در حالى که قرآن مجید مى گوید مشرکان نجس هستند و آنها را به مسجد الحرام راه ندهید و اگر از فقر مى ترسید، خداوند شما را به فضل خود بى نیاز مى کند. راستى چرا در اینجا «مشرکان»، «موحّد» مى شوند و به عنوان ضیوف الرحمان (مهمان هاى خداوند!) مورد مهر و محبّت و استقبال قرار مى گیرند و کوچک و بزرگ، خانه هایشان را در اختیار آنان قرار مى دهند.»
وهابیت و ضعف منطق و برداشت نادرست از شش واژه قرآنى
از مهمترين اصولى كه در افراطى گرى وهابيون نقش کلیدی ایفا می کند؛ مسألۀ ضعف منطق و برداشت نادرست از شش واژه قرآنى است؛ شاهكار مهم اين مذهب در مسئله توحيد و شرك است كه برگرفته از عقايد ابن تيميه دمشقى است.
محمد بن عبدالوهاب در رساله «كشف الشبهات» در اين باره سخنى دارد كه خلاصهاش اينچنين است.
١. توحيدى كه اسلام به آن دعوت كرده، توحيد در عبادت است زيرا مشركان عرب توحيد خالق را قبول داشتند و مى گفتند:عالم مخلوق خداست«وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ؛ هر گاه از آنان بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً میگویند: «خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است!» و در جاى ديگر مى فرمايد:«قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ؛ بگوچه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می دهد؟ یا چه کسی مالک ( و خالق ) گوش و چشمهاست؟ و چه کسی زنده را از مرده ، و مرده را از زنده بیرون می آورد؟ و چه کسی امور ( جهان ) را تدبیر می کند؟» بزودی ( در پاسخ ) می گویند: «خدا» ، بگو: «پس چرا تقوا پیشه نمی کنید ( و از خدا نمی ترسید ) ؟!».
با توجه به اين آيات مشركان عرب خالق جهان و رازق بندگان و مدير و مدبّر عالم را خداوند يگانه مى دانستند پس شرك آنها در چه بود؟اشكال كار آنها فقط در توحيد عبادت بود يعنى بتها و بعضى از صالحان را پرستش مى كردند و با اين حرف آنها مشرك در عبادت خدا بودند و اسلام آنها را به عبادت خداى يگانه دعوت فرمود.
٢. هم چنین مفهوم شرك آن است كه انسان غير خداوند يگانه را بخواند و براى حلّ مشكلات به او پناه بردبه عنوان مثال(يا رسول اللّه و يا على بگويد!)زيرا قرآن مجيد مى گويد:فلا تدعوا مع الله احدا؛ پس هیچ کس را با خدا نخوانید!»
٣. اگر كسى از پيامبر اسلام يا هركس از پيشوايان اسلام و صالحان شفاعت بطلبد كار او شرك است و جان و مال او بر موحدان مباح است زيرا او مشرك به استناد اين آيه از قرآن مى باشد:«قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ بگو: «تمام شفاعت از آن خداست، (زیرا) حاکمیّت آسمانها و زمین از آن اوست و سپس همه شما را به سوی او بازمیگردانند!»
٤. به علاوه مشركان عرب هنگا مى كه از جهت بتپرستى مورد اعتراض واقع شدند گفتند:«مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى ، «اینها را نمیپرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند» بنابراين پرستش آنها نسبت به بتها براى خالق و رازق بودن آنها نبود بلكه براى شفاعت بتها عند اللّه بود پس هركس غير خدا را شفيع بداند مانند مشركان عرب است و جان و مال او مباح مى باشد.
اين بود عصاره كلام آنها در مسئله توحيد و شرك.
در واقع تكيهگاه عمده وهابيون در كتابهاى مختلف در بحث توحيد و شرك همان چند آيه بالا است كه در همه جا به آن استناد مى جويند و سعى دارند از كنار ساير آيات قرآن به سادگى بگذرند و آنها را ناديده بگيرند يعنى در برابر قرآن بهطور كامل گزينشى عمل كنند در ضمن براى اينكه علماى مخالف را كه به آيات ديگر قرآن خطاهاى آنها را روشن مى سازند، خلع سلاح كنند در يك ادعاى بى سابقه مى گويند تمام آياتى كه ديگران براى ردّ اين برداشت در مسئله توحيد و شرك به آن استدلال كردهاند از آيات متشابه است و تنها آياتى كه آنها به آن استناد جستهاند از محكمات قرآن است.
در يك بررسى دقيق اين نكته به دست مى آيد كه خطا و اشتباه و برداشت نادرست از شش واژۀ قرآنى سبب شده كه همۀ مسلمين را به جز پيروان عقائد خود مشرك شمارند و حكم كفر آنها را صادر كنند و متأسفانه جهان اسلام براى خطاى آنها در تفسير اين شش واژه بهاى سنگينى را تاكنون پرداخته است به هرحال اين شش كلمه سرنوشتساز عبارتند از: «شرك و مشرك،اله در لا اله الاّ الله، عبادت،شفاعت،دعا،بدعت در قرآن و حديث»
توصیه مهم آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله) به مفتیان حجاز
از جمله عناوینی که در فصل دوم مورد بررسی قرار گرفته «فریادى که از مکه برخاست، فریادى دیگر از نویسنده شجاعى دیگر، آخرین سخن؛ بیانیه هیأت علماى بزرگ سعودى در محکومساختن خشونتهای وهابیان و توصیه دوستانه به علماى حجاز» است.
صاحب اثر طی توصیهای دوستانه به علماى حجاز در این کتاب نوشته است: «ما امور زیر را دوستانه به آنان پیشنهاد مى کنیم: ١ـ متّهم ساختن مسلمین را به شرک و کفر به خاطر مسائلى که حدّاکثر، مسائل اجتهادى محسوب مى شود، محکوم کنند، و دستور شریف قرآنى (وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً) را به همه پیروان خود توصیه نمایند. ٢ـ هرگونه خشونت مذهبى که سبب ترورهاى وحشتناک در عراق و پاکستان و افغانستان و حتّى عربستان و سایر نقاط شده است، به شدّت محکوم کنند. ٣ـ راه گفتگوى منطقى و دوستانه را بر اساس احترام متقابل، و دور از هر گونه اهانت و تهمت به شرک و جهل، میان خود و سایر دانشمندان اسلام بگشایند و در مسائل مورد اختلاف به بحث بنشینند و به مصداق (یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) آن چه را صحیح تشخیص دادند، پذیرا شوند. ٤ـ مرزهاى فکرى و جغرافیایى خود را به روى کتب عل مى و منطقى سایر مذاهب اسلا مى بگشایند، و احساس خطرى برخود در این کار نداشته باشند، و با حوزه هاى علمیّه کشورهاى اسلا مى مبادله طلاّب و دانشجو کنند. ٥ـ دیوارهاى بى اعتمادى و سوء ظن و بدبینى را میان خود و سایر مسلمین از میان بردارند و به حوزه هاى علمیّه یکدیگر رفت و آمد کنند و براى شرکت در همایش ها براى مسائل مختلف اسلا مى در هر جاى دنیاى اسلام اعلام آمادگى کنند. ٦ـ دوستان خود را از مطلق نگرى ، یعنى اجتهادهاى خود را در اصول و فروع، حقیقت اسلام دانستن و غیر آن را کفر و ضلالت و بدعت شمردن، بر حذر دارند، و به پیام آیه شریفه (وَمَا أُوتِیتُمْ مِّنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلا) گوش فرا دهند.»
سخن آخر
گفتنی است اين كتاب داراى فهرست آياتى است كه در كتاب به كار رفته و فهرست روايات،فهرست اشخاص و گروهها،فهرست اماكن و فهرست منابع در فراز پایانی اثر ذکر شده است؛ البته منابعى كه به آن اشاره شده به صورت پاورقى در ذيل سطر آورده شده است.
لازم به ذکر است تألیف این اثر نفیس در یک جلد و در ٢٠٠صفحه، در قطع رقعی توسط انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام به زیور طبع آراسته شده و برای نخستین بار در سال ١٣٨٤ منتشر شده و تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است. این کتاب به زبان عربی و انگلیسی نیز چاپ و منتشر شده است.