اسلام دينى است كه با نگاهى جامع به همه ابعاد مادى و معنوى، فردى و اجتماعى انسان، برنامه اقتصادىاش را براى دستيابى به سعادت دنيا و آخرت، ارائه كرده است. در اين آئين نه اصل مال تحقير شده و نه توليد يا مصرف آن، بلكه همه اينها مورد تأكيد و توصيه قرار گرفته است. آنچه مورد مذمت يا مدح قرار گرفته، در واقع به نگرش انسان به امكانات مادّى و نحوه تعامل آدمى با آن بر مىگردد.[1]
لذا در آموزه های اسلام روى نحوه مصرف به شدت تأکید کرده است و مقرّرات اسلامى، اسرافكارى به انحاء مختلف از جمله ساختن خانه، انتخاب نوع ماشين، و طرز تغذيه و حتى پوشيدن لباس و مصرف بی رویه آب و برق... رابر نمی تابد،[2] زیرا مصرف بىرويّه و اسراف و تبذير و ريخت و پاش گروهى مرفّه و ناآگاه، به سيستم اقتصادى جامعه آسيب مىرساند. مصرف نامتعادل، هم ثروتهاى جامعه را هدر مىدهد و بنيه اقتصادى كشور را ضعيف مىسازد و هم سبب فشار روانى بر توده مردم، به ويژه قشرهاى محروم، مىشود.[3]
لذا ميانه روى در مصرف، از بايستههاى مصرف و مورد تأكيد اسلام و آموزه های اهل بیت علیهم السلام به ویژه امام صادق علیه السلام است. که در این نگاشته از نظر مخاطبان خواهد گذشت.[4]
مفهوم اسراف
اسراف آن است كه بيش از حدّ، در غير حق و بى جا مصرف گردد.[5] در يكى از روايات اسلامى تشبيه جالبى براى «اسراف» ذکر شده است و آن اين است که هنگامى امام صادق عليه السلام، مشتى سنگريزه از زمين برداشت و چنان دست خود را گشود كه همه آن به روى زمين ريخت؛ فرمود: اين «اسراف» است.[6]
تفاوت اسراف و تبذیر
«تبذير» در اصل از مادّه «بذر» به معنى پاشيدن دانه مىآيد؛ منتها، اين كلمه مخصوص مواردى است كه انسان اموال خودرا به صورت غير منطقى و نادرست مصرف مىكند و معادل آن در فارسى امروز «ريخت وپاش» است، به تعبير ديگر، تبذير آن است كه مال در غير موردش مصرف شود، هر چند كم باشد؛ و اگر در موردش صرف شود تبذير نيست ولى اگر بيش از حد باشد «اسراف» است.[7]
چنانكه در «تفسير عيّاشى» از امام صادق عليه السلام مىخوانيم: كه در پاسخ سؤال كنندهاى فرمود:«من انفق شيئاً في غير طاعة اللَّه فهو مبذّر ومن انفق في سبيل اللَّه فهو مقتصد؛ كسى كه در غير راه اطاعت فرمان خدا مالى انفاق كند، تبذيركننده است و كسى كه در راه خدا انفاق كند ميانهرو است.»[8]
و نيز از آن حضرت نقل شده كه روزى دستور داد براى پذيرايى از حاضران رطب بياورند، بعضى رطب را مىخوردند و هسته آن را به دور مىافكندند، فرمود: «اين كار را نكنيد كه اين تبذير است و خدا فساد را دوست نمىدارد!»[9]،[10]
البته دقت در استعمالات و كاربردهاى واژه اسراف و واژه تبذير در آيات و روايات اسلامى، نشان مىدهد كه اين دو واژه داراى عرصه مشترك بوده، تفاوت چندانى ميان آنها نيست. چنانچه در سخنى از امام صادق عليه السلام آمده است كه«إنّ التبذير من الإسراف؛ تبذير نوعى از اسراف است».[11]
لذا معنى مشترك ميان آنها «خروج از حد اعتدال» است. یعنی هر عملى، با توجه به ظرفيت فاعل و توانمندى انسان و با عنايت به ماهيّت خود عمل، در مقام تحقق، حدى معين دارد كه تجاوز از آن «اسراف»، رعايت حد لازم را «اعتدال»، «قوام» و «قصد» گويند. چنانكه مصرف بيش از حد اعتدال يعنى ريخت و پاش در زندگى را «تبذير» مىنامند.[12]
در این میان برخى از صاحبنظران، «تبذير» را اخص از «اسراف» مىدانند و مىگويند: تبذير تنها در موردى به كار مىرود كه مصرف «اموال» به گونه اسرافآميز، صورت پذيرد يا آنكه اموال، صرف در معاصى و موارد گناه شود؛ ولى اسراف در مورد مطلق زيادهروى به كار مىرود؛ اعم از آنكه در باب اموال باشد يا غير اموال.[13]،[14]
بعضى از صاحب نظران تفاوت ميان «اسراف» و «تبذير» را در جهت ديگر ديدهاند. آنان مىگويند: «اسراف» مصرف چيزى است در موردى كه سزاوار آن است، ليكن از حيث مصرف به زيادهروى منجر گردد؛ ولى تبذير مصرف چيزى است در غير مورد لازم.[15] ،[16]
بنابراین اسراف و تبذير از دو جهت با هم تفاوت دارند:[17] اسراف اعم از تبذير است زيرا تبذير در خصوص امور مالى به كار مىرود، ولى اسراف در اموال و غير اموال، هر دو كاربرد دارد.[18]
هم چنین اسراف اين است كه اموال در موارد شايسته و عقلايى هزينه شود؛ ولى بيش از مقدار لازم، و تبذير آن است كه اموال در موارد غير عقلايى و ناشايست هزينه شود.[19]
با مثالى ساده نیز مىتوان فرق بين اسراف و تبذير را روشن ساخت: هرگاه در يك مهمانى به جاى تهيّه دو سه نوع غذا، ده نوع غذا تهيّه كنند و همه آن مصرف شود، به يقين «اسراف» است و اگر براى ده نفر مهمان غذاى سى نفر آماده كنند و مقدار اضافى دور ريخته شود «تبذير» ناميده مىشود.[20]
گاهى تبذير به عنوان يكى از مصاديق اسراف به كار گرفته مىشود و مىتوان گفت هر تبذيرى اسراف است گرچه هر اسرافى تبذير نيست؛ مثلًا مصرف اموال در امور خارج از شئون، اسراف است؛ ولى تبذير و ريخت و پاش به حساب نمىآيد.[21]
به بيان ديگر تبذير، ريخت وپاش اموال و تضييع و هدر دادن آن را به همراه دارد؛ ولى در اسراف، مال ضايع نمىشود، بلكه به جا مصرف مىشود؛ ولى خارج از شئون و بيش از حدّ لازم. مثلًا اگر لباس گرانقيمتى بپوشيم كه بهايش صد برابر لباس مورد نياز ما باشد و يا غذاى خود را آن چنان گران قيمت تهيه كنيم كه با قيمت آن بتوان عده زيادى را آبرومندانه تغذيه كرد به چنين هزينهاى اسراف گفته مىشود، چون گرچه از حدّ گذراندهايم؛ ولى ظاهراً چيزى ضايع و نابود نشده است. ولى اگر براى دو نفر ميهمان غذاى ده نفر را تهيه ببينيم و باقيمانده را در زبالهدان بريزيم گفته مىشود تبذير كردهايم، در عين حال بايد توجه داشت كه گاهى هر دو واژه در يك معنى به كار مىرود.[22]
کمترین حدّ اسراف چیست؟!
اسراف در روايات انعكاس گستردهاى دارد. در این میان امام جعفر صادق علیه السلام بطور دقيق و موشكافانه اين بليّه اجتماعى را مورد توجّه قرار داده است؛ از جمله، روايتى از آن حضرت نقل شده که طبق اين روايت، پايينترين حدّ اسراف را سه مطلب بيان فرموده است:«أَدْنَى الْاسرَافِ هِرَاقَةُ فَضْلِ الْإنَاءِ، وَابْتِذَالُ ثَوْبِ الصَّونِ، وَ إِلْقَاءُ النَّوَى[23]؛ كمترين حدّ اسراف، دور ريختن باقيمانده آب (ليوان كه) نوشيده شده، و پوشيدن لباس ميهمانى در منزل، و دور انداختن هسته خرماست!»[24]
با تأمل در این فراز نورانی از امام صادق عليه السلام می توان دریافت هر گاه آب بنوشى، و مقدارى از آب ته ليوان شما اضافه بيايد، و آن را دور بريزى، اين كار اسراف محسوب مىشود! بدين جهت نقل مىكنند كه امام خمينى رحمه الله در اين گونه موارد قطعه كاغذى روى ليوان مىگذاشت، و بعداً باقيمانده آب را مورد استفاده قرار مىداد. و حتّى آن مقدار از آب رااسراف نمىكرد.[25]
معمولًا لباس بيرون انسان با لباسى كه داخل منزل مىپوشد تفاوت دارد؛ لباس بيرون به شكلى است كه آبروى انسان را حفظ كند (بدين جهت از آن به «الثّوب الصّون» تعبير شده است.) اسلام مىگويد پوشيدن لباس ميهمانى و استفاده از آن در داخل منزل، اسراف محسوب مىشود.[26]
هم چنین مسلمان بايد از همه چيز بيشترين بهره را ببرد؛ مثلًا در صورت امكان از هسته خرما براى تنور و پختن نان و مانند آن استفاده كند؛ مخصوصاً كه در زمان ما هيچ چيز بى فايده و بلااستفاده نمىماند؛ تا آنجا كه زبالهها را تبديل به كود مىنمايند و بعضاً از آن برق توليد مىكنند! يا فاضلاب ها را با دستگاه هاى مدرن تصفيه نموده، و براى كشاورزى آماده مىكنند؛ بلكه گاه به عنوان آب آشاميدنى نيز مورد استفاده قرار مىدهند![27]
سخنان امام صادق عليه السلام زمانى بيان شده كه هيچ يك از امكانات فعلى براى استفاده از زبالهها و فاضلاب ها وجود نداشت. و اين خود نوعى معجزه است.[28]
حقیقت اقتصاد در پرتو میانه روی در مصرف
اقتصاد[29]معانى مختلفى دارند، از جمله به معناى ميانه روى در زندگى آمده است.[30]ميانهروى در حركات و سكنات و مصارف مال بلكه جميع افعال، يعنى اينكه توانگرى فرد موجب طغيان و خروج از حد اعتدال و تجاوز از حدّ نمىشود.[31]
امام صادق عليه السلام فرمود: «إنّ القصد أمر يحبّه اللَّه وإنّ السّرف أمر يبغضه اللَّه؛ ميانهروى امرى است كه خداوند متعال آن را دوست و اسراف امرى است كه خداوند آن را دشمن مىدارد».[32]،[33]
آن حضرت در بيانى ديگر فرمود: دعاى چهار دسته مستجاب نمىشود «...من كان له مال فأفسده فيقول: يا رَبّ ارزُقني! فيقول اللَّه عزّ و جلّ: ألم آمرك بالاقتصاد...؛ كسى كه مالش را تلف مىكند و در عين حال عرضه مىدارد: خدايا روزيم ده، خداى عزوجل مىفرمايد: آيا تو را به اقتصاد و ميانهروى امر نكرده بودم».[34]،[35]
در بيانى ديگر امام صادق عليه السلام از قول پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل مىكند كه آن حضرت فرمود: «ما من نفقة أحبّ إلى اللَّه عزّ وجلّ من نفقة قصد ويبغض الإسراف إلّافي الحجّ والعمرة؛ هيچ هزينهاى نزد خدا محبوبتر از هزينه آميخته با قصد و ميانهروى نيست، اسراف و زيادهروى در مصرف مبغوض خداست مگر در حج و عمره».[36] (البته منظور از اين استثنا بذل و بخشش و توسعه مصرف است؛ نه اسراف واقعى).[37]
مال، مال خداست
از ملاحظه مجموعه تعاليم دينى خصوصاً اصولى چون قاعده «لاضرر ولا ضرار فى الاسلام» بهدست مىآيد كه از جمله مبانى و اصول موضوعه[38]در نظام اقتصادى اسلام اين است كه در تعارض ميان مصالح جامعه و مصالح فرد، مصالح جامعه مقدم است از اين معنا در تعبيرى دقيقتر به «هماهنگى مصالح فرد با مصالح جامعه» ياد مىشود؛ يعنى اگر در نظام سرمايهدارى، مصالح فرد بر مصالح جامعه غلبه دارد و در نظام سوسياليستى مصالح فرد، به طور كلى فداى مصالح جامعه مىشود، در نظام اقتصادى اسلام ميان مصالح فرد و جامعه، هماهنگى ايجاد شده است؛ يعنى اينگونه نيست كه فعال اقتصادى در نظام اقتصادى اسلام نبايد و نتواند به مصالح شخصى خود برسد، بلكه سخن اين است كه تلاش كند به گونهاى به مصالح شخصى خود برسد كه به مصالح جامعه ضربهاى و ضررى وارد نشود.[39]
لذاً روح مقررات اسلامى در زمينه الگوی صحیح مصرف بر مبنای؛ خدامالكى است همانگونه که امام صادق علیه السلام می فرماید:«المال مال اللَّه يضعه عند الرجل ودائع؛ مال، مال خداست، و آن را نزد اشخاص به امانت می گذارد»[40]
از این رو همگان باید توجه كنند كه اگر بخواهند حقّ اين امانت را آنگونه كه شايسته است بجا آورد بايد به اندازه نياز و با رعايت اقتصاد و اعتدال مصرف كنند و باقيمانده را براى رفع نيازمندىهاى جامعه و مستمندان هزينه نمايد.[41]
بر همين اساس امام صادق عليه السلام در ادامه روایت مىفرمايد: «وجوّز لهم ان يأكلوا قصداً ويشربوا قصداً ... ويعُودوا بما سوى ذلك على فقراء المؤمنين ويَلُمُّوا به شَعَثهم؛ خداوند به آنها اجازه داده است كه با رعايت اعتدال از اين اموال بخورند و بياشامند ... و اضافه را در اختيار نيازمندان از مؤمنان و سامانبخشى پراكندگى آنان هزينه كنند».[42]
اعتدال در خوردن، خرید مرکب و لباس پوشیدن در کلام امام صادق علیه السلام
ابان بن تغلب از امام صادق عليه السلام نقل مىكند كه فرمود: آيا فكر مىكنى كه اگر خداوند چيزى به كسى عطا كرد او را گرامى داشت و اگر از دادن چيزى به كسى امتناع فرمود او را خوار شمرد؟ نه؛ اين چنين نيست، بلكه هر مالى، مال خداست كه آن را به امانت در اختيار انسان قرار مىدهد و به آنها اجازه مىدهد با رعايت اقتصاد و ميانهروى از آن بخورند يا بياشامند يا بپوشند و يا ازدواج كنند و يا مركب سوارى تهيه كنند و باقى مانده دارايى را به مؤمنان نيازمند انفاق كنند و با آن پريشانىها و مشكلاتشان را برطرف نمايند. هر كس چنين كند خوردن و آشاميدن و تهيه مركب و ازدواجش حلال است و در غير اين صورت مرتكب حرام شده است.[43]
سپس فرمود: اسراف نكنيد خداوند اسرافكاران را دوست ندارد. آيا چنين فكر مىكنى كه خداوند كسى را كه مالى در اختيارش قرار داده امينش قرار مىدهد بر اينكه اسبى را با ده هزار درهم خريدارى كند، در حالى كه اسب بيست درهمى او را كفايت مىكند .... آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: «وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَايُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ؛[44] ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمیدارد!».[45]
فقر زدایی در سایۀ اصلاح الگوی مصرف
مىدانيم منابع جهان محدود است و اگر گروهى از طريق اسراف، منابع كثيرى را بر باد دهند، نتيجه آن به يقين فقر گروهى ديگر است.[46]
آمارها نشان مىدهد كه ميليونها نفر در دنيا زير خط فقر زندگى مىكنند و هر سال ميليونها نفر از گرسنگى جانشان را از دست مىدهند، اين در حالى است كه در مناطقى از دنيا مواد غذايى فراوانى در زبالهدانها ريخته مىشود و از آن بدتر گاه مقادير بسيار زيادى از آنها براى كنترل بازار و بالا نگه داشتن قيمتها به دريا ريخته مىشود، حال آنكه ما در زمانى زندگى مىكنيم كه ابزارهاى ماشينى، قدرت توليد را به مقدار زيادى بالا برده و انسان امروز مىتواند تمام نيازهاى خود را تأمين كند.[47]
روشن است كه تاوان اين نوع مصرفگرايى لجام گسيخته و افراطى در جهان پيشرفته و صنعتى را كشورهاى توسعه نيافته پرداخته و هر روز بر روند محروميت تودههاى صدها ميليونى كشورهاى جهان سوم سرعت بخشيده است. [48]
این چالش در حالی در جوامع غربی واقع می شود که در اسلام ميانهروى، خواه در مصرف خوراك و پوشاك و مانند آن و خواه در هزينههاى جارى ديگر به شدت توصيه شده است. که نشان مىدهد پايه اقتصاد سالم، بر اعتدال در مصرف نهاده شده است و اسلام در مصرف نيز دست مصرف كنندگان را باز نمىگذارد كه هرگونه بخواهند از سرمايههاى خود استفاده كنند و به هر شيوهاى آنها را به مصرف برسانند.[49]
در این زمینه امام صادق عليه السلام فرمود:«ضمنت لمن اقتصد ان لا يفتقر قال اللَّه عزوجل:«وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ»[50]والعفو الوسط وقالاللَّه عزوجل:«وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَاماً»[51]والقوام الوسط؛ من تضمين مىكنم كسانى كه ميانهروى را رعايت كنند هرگز فقير نشوند. سپس امام به دو آيه از قرآن استدلال مىفرمايد؛ در آيه نخست از پيامبر سؤال مىكنند چه چيز را انفاق كنند. پيامبر مىفرمايد: عفو؛ يعنى حدّ وسط و در آيه دوم خداوند در توصيف مؤمنان مىگويد: آنها كسانى هستند كه به هنگام انفاق نه اسراف مىكنند نه سختگيرى و حد وسط را در ميان اين دو رعايت مىنمايند».[52]
حال با توجه به محدوديت منابع جهان و افزايش تدريجى نسل بشر، با الهام از کلام نورانی امام صادق علیه السلام و رعايت اقتصاد و ميانهروى در مصرف، مىتوان همگان را از مواهب طبيعى عالم بهرهمند كرد و نسلهاى آينده را نيز از فقر و نيازمندى نجات بخشيد.[53]
سخن آخر: (سبک زندگی امام صادق علیه السلام ؛ بهترین الگوی عملی در مصرف صحیح)
در خاتمه باید گوشزد نمود هر گونه اسراف و تبذير و تضييع نعمت ها جريمه دارد جريمهاى بسيار سنگين؛ اين هشدارى است به آنها كه هميشه نيمى از غذاى اضافى خود را به زبالهدان ها مىريزند.[54]هشدارى است به آنها كه براى سفرهاى كه سه چهار نفر ميهمان بر سر آن دعوت شده است معادل غذاى بیست نفر از غذاهاى رنگين تهيه مىبينند، و حتى باقيمانده آن را به مصرف انسانهاى گرسنه نمىرسانند.[55]
و هشدارى است به آنها كه مواد غذايى را در خانهها براى مصرف شخصى و در انبارها براى گران تر فروختن آن قدر ذخيره مىكنند كه مىگندد و فاسد مىشود اما حاضر نيستند به نرخ ارزان تر و يا رايگان در اختيار ديگران بگذارند![56]
آرى اينها همه در پيشگاه خدا مجازات و جريمه دارد و كمترين مجازات آن سلب اين مواهب است.[57] اهميت اين مساله آن گاه روشن تر مىشود كه بدانيم مواد غذايى روى زمين نامحدود نيست، و به تعبير ديگر به ميزان اين مواد، نيازمندان و گرسنگانى نيز وجود دارند كه هر گونه افراط و تفريط در آن باعث محروميت گروهى از آنها مىشود.[58]
حال آنکه در سیرۀ زندگانی امام صادق علیه السلام سخت به اين مساله توجه شده است تا آنجا كه از آن حضرت در حديثى مىخوانيم كه فرمود:«پدرم ناراحت مىشد از اينكه بخواهد دستش را كه آلوده به غذا بود با دستمال پاك كند بلكه به خاطر احترام غذا دست خود را مىمكيد و يا اگر كودكى در كنار او بود و چيزى در ظرفش باقى مانده بود ظرف او را پاك مىكرد، و حتى خودش مىفرمود گاه مىشود غذاى كمى از سفره بيرون مىافتد و من به جستجوى آن مىپردازم[59]به حدى كه خادم منزل مىخندد (كه چرا دنبال يك ذره غذا مىگردم)، سپس اضافه كرد جمعيتى پيش از شما مىزيستند كه خداوند به آنها نعمت فراوان داد، اما ناشكرى كردند و مواد غذايى را بى جهت از ميان بردند و خداوند بركات خود را از آنها گرفت و به قحطى گرفتارشان ساخت"![60]،[61]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص47.
[2] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص100.
[3] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص304.
[4] همان؛ ص380.
[5] لغات در تفسير نمونه ؛ ص45.
[6] سورۀ فرقان؛ آيه 67،(تفسیر نمونه؛ ج 15؛ ص 172).
[7] اسلام و كمكهاى مردمى ؛ ص96.
[8] همان.
[9] همان؛ ص 97.
[10] همان.
[11] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص395.
[12] همان ؛ ص391.
[13] الموسوعة الفقهيه؛ ج 4؛ص 177.
[14] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص395.
[15] الموسوعة الفقهيه؛ ج 4؛ص 177.
[16] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص395.
[17] همان؛ص396.
[18] همان.
[19] همان.
[20] همان ؛ ص392.
[21] همان.
[22] همان؛ص396.
[23] ميزان الحكمة؛ ب 1802؛ ح 8496.
[24] والاترين بندگان ؛ ص145.
[25] همان؛ ص 146.
[26] همان.
[27] همان.
[28] همان.
[29] «قاصد» از ماده «قصد» به معناى ميانه روى گرفته شده؛ بنابر اين قاصد كسى است كه در جاده مستقيم بدون افراط و تفريط گام بر مىدارد.( پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج6 ؛ ص595).
[30] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص393.
[31] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص168.
[32] کافی؛ج4؛ ص 52؛ ح 2.
[33] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص393.
[34] کافی؛ ص 56؛ ح 11.
[35] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص393.
[36] من لايحضره الفقيه ؛ ج 3؛ ص 167؛ ح 3621.
[37] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص393.
[38] همان؛ ص114.
[39] همان؛ ص 115.
[40] همان.
[41] همان.
[42] تفسير عياشى؛ ج 2؛ ص 13.
[43] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص408.
[44] سورۀ انعام؛ آيه 141، بحارالانوار؛ ج 72؛ ص 305؛ ح 6.
[45] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص408.
[46] همان ؛ ص400.
[47] همان.
[48] همان؛ص401.
[49] همان؛ص380.
[50] سورۀ بقره؛ آيه 219.
[51] سورۀ فرقان؛ آيه 67.
[52] من لايحضره الفقيه؛ ج 2؛ ص 64؛ ح 1721.
[53] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص381.
[54] تفسير نمونه ؛ ج11 ؛ ص434.
[55] همان.
[56] همان.
[57] همان ؛ ص435.
[58] همان.
[59] همان.
[60] تفسير نور الثقلين؛ ج 3 ؛ص 91.
[61] تفسير نمونه، ج11، ص 436.