درآمدی بر معنا شناسی «دعا» از منظر معظم له

درآمدی بر معنا شناسی «دعا» از منظر معظم له


مفهوم شناسی دعا/ توسعه معنایی دعا در قرآن/ دعا به معنى عبادت/ دعا به معنى فراخواندن به سوى چيزى/ دعا به معنى تقاضاى حاجت/ تفاوت دعا و ندا/ دعا به مثابۀ تحيّت، درود و سلام/ دعا و طلب حاجت/ ابتهال و نسبت معنایی آن با دعا/ تحقق معنایی دعا در پرتو تلاش‌

در عصری به سر می بریم که زندگى انسان با ناملايمات متعدد همراه شده است؛حجم مشكلات روانى با پيشرفت تمدّن صنعتى، افزايش چشمگيرى پيدا كرده است؛ حاکمیت اصل «همه چيز براى من» به جاى «همه چيز براى همه»؛ شیوع احساس بيهودگى، پوچى و بى روح بودن زندگى؛ افزايش برخوردها و اصطكاك منافع، گسترش درگيري هاى اجتماعى، نگراني هاى حاصل از تخلّف ها، پيمان شكني ها، شكست ها و ناكامي ها، اعصاب انسان عصر ما را در زير بار سنگين اضطراب و نگرانى قرار داده است.[1]

لذا برای برون رفت از چالش های متعدد مادی و معنوی در جوامع بشری نباید از اصل دعا غفلت کرد[2] بلکه تکیه بر دعا، احياى روح اميد، دعوت به پاكى، نيكى و پرهيزكارى ، ترویج مولفه های تربیتی، و مبارزه با اضطراب هاى درونى را به همراه خواهد داشت [3]

در این میان كسانى كه با منابع اسلامى سر و كار دارند به اين نكته واقفند كه دعا و نيايش در تعليمات اسلام جايگاه ويژه اى دارد، تا آنجا كه قسمت عمده عبادات اسلامى را دعا و نيايش تشكيل مى دهد.[4]

 دعا از نظر دين آنچنان داراى ارزش و اهميّت است كه بنا بر آيات و روايات، برترين عبادت، اسلحه مؤمن، ستون دين، نور آسمان ها و زمين، كليد رحمت، چراغ هدايت، نيمى از عبادات، رمز پيروزى، اسلحه انبيا، مايه ارج انسان در پيشگاه خدا و ... به شمار مى رود.[5]

بر این اساس ضرورت تبیین معنا و مفهوم دعا در اسلام به شدت احساس می شود؛ به ویژه آنکه بعضاً شاهدیم جماعت دین ستیزان به  اصل دعا حمله مى كنند و  دعا را دعوت به تنبلى و مایۀ تخدیر مى نامند![6] حتی يكى از عوامل مهمّ خشونت گروه های تکفیری كه هزاران هزار نفر را به سبب آن، از دم تيغ گذرانده و اموالشان را برده اند، اشتباه در فهم معنى دعا در قرآن مجيد بوده است.[7]

لذا در راستای اصلاح برداشت هاى بى اساس و ذهنيّات خلاف ، شایسته است مفهوم اين تحفه و هديه الهى موشکافانه مورد دقّت و بررسى قرار گیرد که در صو.رت تحقق این مهم حقیقت معنایی دعا در جامعه بیش از پیش تبیین خواهد شد و در آن صورت در خواهیم یافت حقيقتاً، تمام فضايل براى دعا سزاوار و شايسته است.[8]

مفهوم شناسی دعا

«دعا» هرگونه طلب و خواستن را شامل مى شود، اعم از اين كه با زبان بخواهد، و يا عملًا براى به دست آوردن چيزى به پا خيزد، تلاش و كوشش كند.[9] لذا گاه به معناى «خواندن» كسى است، و گاه به معناى «طلب كردن» چيزى است .[10]

مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملى است كه از دايره قدرت انسان بيرون باشد، آن هم از كسى كه قدرتش بى پايان و هر امرى برايش آسان است. ولى اين درخواست نبايد فقط بر زبانِ انسان جارى شود، بلكه از همه وجود او برخيزد و زبان در اين بخش، نماينده و ترجمان تمام ذرّات وجود انسان و اعضا و جوارح اوست.[11]

قلب و روح از طريق دعا، پيوند نزديك با خدا پيدا كند و مانند قطره اى كه به اقيانوس بى پايان مى پيوندد، اتّصال معنوى با آن مبدأ بزرگِ قدرت يابد.[12]

توسعه معنایی دعا در قرآن

واژه دعا در قرآن به معانى مختلفى آمده است:[13]

دعا به معنى عبادت

مانند آيه«فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً؛[14] پس هیچ کس را با خدا نخوانید!» که تعبير به «مع اللَّه» (همراه با خدا) نشان مى دهد، منظور اين است كه كسى را همتا و شريك خدا نپنداريد و عبادت نكنيد.[15]

گواه اين مطلب، آيه 20 همين سوره (با فاصله يك آيه) است كه مى گويد: « «قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً[16]؛ بگو تنها پروردگارم را مى پرستم و كسى را شريك او قرار نمى دهم».[17]

بدیهی است «دعا» به اين معنى، مخصوص خدا است و كسى همتاى او نيست و جاى شكّ و ترديد ندارد.[18]

دعا به معنى فراخواندن به سوى چيزى

 مانند آنچه در مورد نوح پيامبر عليه السلام آمده است كه مى گويد: « «قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَ نَهاراً* فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً[19]؛ پروردگارا قوم خود را شب و روز فراخواندم ولى دعاى من جز بر فرار آنها نيفزود».اين دعا و فراخوانى قوم، همان دعوت آنها به سوى ايمان است و اين نوع دعا عين ايمان مى باشد و انجام آن بر پيغمبران خدا واجب بوده است.[20]

و یا آنچه در مورد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آمده است كه خداوند مى فرمايد:«ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ[21]؛ مردم را به راه خدا با حكمت و اندرز نيكو بخوان»، نيز از همين قسم است.[22]

 دعا به معنى تقاضاى حاجت

تقاضایی كه گاه از طريق عادى و معمولى است؛ مانند « «وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا[23]؛ هنگامى كه از «شهود» دعوت براى اداى شهادت شود، نبايد امتناع كنند».[24]

اين فراخوانى و دعا در امور عادى است و به يقين اگر كسى آن را انجام دهد، كافر نمى شود بلكه وظيفه را انجام داده است.[25]

و گاه از طرق غير عادى و معجزات است كه اين مسأله خود بر دو قسم است:گاه با اعتقاد استقلال غير خدا در تأثير است و گاه از شخص بزرگى مى خواهيم كه از خدا براى ما چيزى بخواهد.[26]

قسم اوّل نوعى شرك است، زيرا مستقلّ در تأثير، تنها ذات پاك خداست، حتّى اسباب و مسبّبات عادى نيز هر چه دارند از خدا دارند و به اذن او اثر مى گذارند.[27]

قرآن مجيد در اين زمينه مى گويد: « «قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلًا»[28]؛ بگو كسانى را غير از خدا كه مى پنداريد (قادر بر حلّ مشكلات شما هستند) بخوانيد، آنها نمى توانند مشكلى از شما را برطرف سازند و نه در آن تغييرى ايجاد كنند». لذا هيچ فرد مؤمن آگاه و مسلمان با ايمانى چنين عقيده اى را درباره هيچ يك از انبيا و اولياء اللَّه ندارد.[29]

امّا قسم دوّم، توحيدِ انسانِ كامل است، يعنى آنجا كه كسى را واسطه و شفيع به درگاه خدا قرار مى دهد و مسبّب الاسباب را خدا مى داند و همه چيز را در قبضه قدرت و اراده او مى بيند، ولى با توسّل به اولياء اللَّه از آنها مى خواهد كه نزد خدا براى او تقاضاى حاجتى كنند، كه اين عين توحيد و ايمان به مشيّت مطلقه الهيّه است.[30]

در این زمینه در قرآن کریم می خوانیم:«وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها ...»[31]؛ اى موسى! ما نمى توانيم به يك نوع غذا قناعت و صبر كنيم، از پروردگارت بخواه كه از آنچه زمين مى روياند از سبزيجات و ... براى ما فراهم سازد».[32]

موسى هرگز به آنها ايراد نكرد كه چرا مرا با خطاب يا موسى! فرا خوانديد و چرا مستقيماً خودتان از خدا نخواستيد و اين شرك و كفر است، بلكه تقاضاى آنها را از خدا خواست و اجابت شد و خطاب «لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ؛ آنچه خواستيد براى شما فراهم شد» از سوى خدا نازل گرديد، فقط به آنها گفت شما غذاى بهتر را رها كرديد و به سراغ غذاى كم اهمّيّت ترى رفتيد.[33]

تفاوت دعا و ندا

«نداء» در اصل از «ندى » (بر وزن عنا) به معناى رطوبت است، زيرا معروف است كسانى كه دهانشان رطوبت كافى دارد به راحتى سخن مى گويند، و كلامى فصيح (و صدايى رسا و بلند) دارند.[34]،[35]چرا كه يكى از شرائط قدرت بر تكلم، داشتن آب دهان به قدر كافى است و از آن پس، «ندا» به معناى مجالست و سخن گفتن آمده است؛[36] «نادى» به معنى دعا با صداى بلند است [37].و حتى مجلسى را كه جمعى در آن براى انس جمع مى شوند، يا به مشورت مى نشينند «نادى» گفته مى شود.[38]

حال آنکه دعا مفهومی عام است و  دعاى آشكار و دعاى پنهانى را شامل می شود لذا گاهى مشکلات انسان  به مرحله شدت نمی رسد از این رو  انسان دعاى پنهانى را مد نظر قرار می دهد لیکن گاهى كه انسان به مرحله شديد مى رسد آشكارا دست به دعا برمى دارد، و ناله ها و فريادها سر مى دهد.[39]

دعا به مثابۀ تحيّت، درود و سلام

«تحيّت » دعا براى حيات و زندگى است؛ مثلًا، هنگامى كه به كسى مى رسيم و به او مى گوييم: «زنده باشى» اين، نوعى تحيّت است. بنابراين، تحيّت به معناى دعا براى استمرار زندگى است. ولى ممكن است استمرار زندگى همراه با سلامت باشد، يا بدون آن و توأم با بيمارى. امّا «سلام» دايره تنگ ترى نسبت به «تحيّت» دارد، و به معنى تقاضاى استمرار زندگى توأم با سلامتى است.[40]

از این جهت به هر نوع خوشامد گويى و سلام و دعايى كه در آغاز ملاقات گفته مى شود، اطلاق مى گردد.[41]خواه اين دعا به صورت سَلامٌ عَلَيْك: «خداوند تو را به سلامت دارد» باشد، و يا حَيّاكَ اللَّهُ: «خداوند تو را زنده بدارد» و يا مانند آن.[42]

لذا سلام از ماده سلامت است و به معنى دعا براى كسى است،حال درخواست حيات و توأم بودن اين حيات با سلامت است، هر چند گاهى ممكن است اين دو كلمه به يك معنى بيايد. البته تحيّت در عرف معنى وسيع ترى پيدا كرده و آن هرگونه سخنى است كه در آغاز ورود به كسى گويند و مايه خوشحالى و احترام و اظهار محبت نسبت به او مى باشد.[43]،[44]

از اشعار عرب جاهلى نيز استفاده مى شود كه تحيت به وسيله سلام در آن ايام بوده است ؛[45] هر گاه بى طرفانه اين تحيت اسلامى را كه محتوى توجه به خدا و دعا براى سلامت طرف و اعلام صلح و امنيت است با تحيتهاى ديگرى كه در ميان اقوام مختلف معمول است مقايسه كنيم ارزش آن براى ما روشن تر مى گردد.[46]

به عنوان نمونه منظور از«تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً؛ سلام و تحیّتی از سوی خداوند، سلامی پربرکت و پاکیزه!» اين است كه تحيت را به نوعى با خدا ارتباط دهند، يعنى منظور از«سلام عليكم» اين باشد كه«سلام خدا بر تو باد» با«سلامتى تو را از خدا مى خواهم»چرا كه از نظر يك فرد موحد، هر گونه دعائى بالآخره به خدا باز مى گردد و از او تقاضا مى شود و طبيعى است دعائى كه چنين باشد، هم پر بركت (مبارك) و هم پاكيزه و«طيبه» است.[47]

گرچه از پاره اى از روايات، همچنين تفاسير، استفاده مى شود كه اظهار محبت هاى عملى نيز در مفهوم «تحيّت» داخل است.[48]

دعا و طلب حاجت

گفته می شود«دعا» هر گونه طلب و خواستن را شامل مى شود، اعم از اينكه با زبان بخواهد، و يا عملا براى بدست آوردن چيزى بپا خيزد و تلاش و كوشش كند.[49]

لذا در قرآن کریم می خوانیم:« وَ يَدَعُ الانسانُ بِالشَّرِّ دُعَائَهُ بِالخَيرِ وَ كانَ الانسانُ عَجُولًا؛[50] انسان (بر اثر شتابزدگى) به سراغ بدي ها مى رود، آن گونه كه نيكى ها را مى طلبد و انسان همواره «عجول» بوده است»[51]

در اين كه منظور از «يَدْعُ» (مى خواند) در اين جا چيست؟ بعضى از مفسّران گفته اند مراد هرگونه طلب كردن است، خواه به لفظ دعا باشد كه از خدا بخواهد، يا عملًا به دنبال آن برود، چرا كه همه اينها را دعا مى گويند.[52]

ولى از بعضى از تفاسير استفاده مى شود كه منظور همان دعا كردن و تقاضا از خدا نمودن است، و لذا در شأن نزول آيه گفته اند كه اين آيه درباره «نضر بن حارث» از مشركان معروف عرب نازل شد كه گفت: «اللّهُمَّ انْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةًمِنَ السَّماءِ؛ خداوندا اگر آنچه را محمّد صلى الله عليه و آله و سلم مى گويد حق است و از ناحيه تو، بارانى از سنگ از آسمان بر سر ما نازل كن»[53]  اين دعا مستجاب شد و او هلاك گشت.[54]

مرحوم طبرسى در مجمع البيان نيز هر دو تفسير را ذكر كرده، و ظاهراً مفهوم آيه گسترده است و هر دو را شامل مى شود.[55]

ابتهال و نسبت معنایی آن با دعا

«ابْتِهال » از جمله معانی دعاست که به معناى تضرع و واگذارى كار به خدا است. و اگر آن را گاهى به معناى هلاكت و لعن و دورى از خدا گرفته اند نيز به خاطر اين است كه رها كردن و واگذار كردن بنده به حال خود اين نتائج را به دنبال مى آورد..[56]

«تَضَرُّع » نیز به معناى تسليم آميخته با تواضع و خضوع مورد نظر است، اين كلمه در مورد كسى كه با حركات مخصوص خود اظهار خضوع و تواضع مى كند، به كار مى رود. اگر در پاره اى از روايات «تضرع» به معناى بلند كردن دست ها در هنگام دعا و نماز تفسير شده، در واقع بيان يكى از مصداق هاى اين معنا وسيع است.[57]،[58]

اینگونه است که حتی  شكايت كردن به درگاه خداوند نیز  نوعى دعا و تضرع و درخواست از اوست و در دعاهاى معصومان هم آمده است، همان گونه كه يعقوب پيغمبر بعد از آنكه يوسف و بنيامين را از دست داد در برابر سرزنش افراد گفت: «قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛ گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا شكوه مى كنم؛ و از خدا چيزهايى مى دانم كه شما نمى دانيد!».[59]،[60]

لذا باید خدا را از روى تضرع بخوانيد يعنى با كمال خضوع و خشوع و تواضع روى به سوى او آیید، در حقيقت دعا كننده نبايد تنها زبانش چيزى را بخواهد، بلكه بايد روح دعا در درون جان او و در تمام وجودش منعكس گردد، و زبان تنها ترجمان آنها باشد و به عنوان نمايندگى همه اعضاى او سخن گويد.[61]

سخن آخر:(تحقق معنایی دعا در پرتو تلاش)

در خاتمه باید تأکید کرد كسانى كه براى دعا اثر تخديرى قائلند معنى دعا را نفهميده اند، زيرا معناى دعا اين نيست كه از وسايل و علل طبيعى دست بكشيم و به جاى آن دست به دعا برداريم، بلكه مقصود اين است بعد از آنكه نهايت كوشش خود را در استفاده از همه وسايل موجود به كار بستيم، آنجا كه دست ما كوتاه شد و به بن بست رسيديم به سراغ دعا برويم و با توجّه و اتّكاءِ بر خداوند، روح اميد و حركت را در خود زنده كنيم و از الطاف بى دريغ آن مبدأ بزرگ مدد گيريم.[62] که همۀ این مسائل نقش بی بدیل «عمل» در تحقق معنای حقیقی «دعا» را آشکار می سازد.[63]

تأسف آور است که در دنياى کنونی، كسانى كه دعا را در معنای حقيقى اش بشناسند بسيار اندكند حال آنکه  با این نگاشته پاسخ اين ايراد كه مى گويند دعا بر خلاف تسليم و رضاست روشن می شود، زيرا دعا يك نوع كسب قابليّت براى تحصيل سهم زيادتر از فيض بى پايان پروردگار است.[64]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] پيدايش مذاهب ؛ ص105.

[2]  همان ؛ ص106.

[3] همان ؛ ص101.

[4] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص518.

[5] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص277.

[6] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص437.

[7] وهابيت بر سر دو راهى، ص: 109.

[8] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص277.

[9] لغات در تفسير نمونه، ص: 226.

[10] همان.

[11] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص442.

[12] همان.

[13] وهابيت بر سر دو راهى ؛ ص109.

[14] سوره جن؛آیۀ18.

[15] وهابيت بر سر دو راهى ؛ ص109.

[16] سوره جن ؛آیۀ20.

[18] وهابيت بر سر دو راهى ؛ ص109.

[19] سورۀ نوح؛ آيه 5 و 6.

[20] وهابيت بر سر دو راهى، ص: 110.

[21] سورۀ نحل؛ آيه 125.

[22] وهابيت بر سر دو راهى، ص: 110.

[23] سورۀ بقره؛ آيه 282.

[24] وهابيت بر سر دو راهى ؛ ص110.

[25] همان.

[26] همان.

[27] همان؛ ص111.

[28] سورۀ اسراء؛ آيه 56.

[29] وهابيت بر سر دو راهى ؛ ص111.

[30] همان.

[31] سورۀ بقره؛ آيه 61.

[32] وهابيت بر سر دو راهى، ص 112.

[33] همان.

[34] سورۀ قلم؛ آيه 21،( تفسیر نمونه؛ج 24؛ ص 402).

[35] لغات در تفسير نمونه ؛ ص143.

[36] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص123.

[37] همان.

[38] همان.

[39] همان ؛ ج 5 ؛ ص280.

[40] والاترين بندگان ؛ ص250.

[41] لغات در تفسير نمونه، ص: 123.

[42] همان؛ ص122.

[43] تفسير نمونه؛ ج 15؛ ص 171.

[44] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص366.

[45]  و لو ان ليلى الاخيلية سلمت              على و دونى جندل و صفايح

لسلمت تسليم البشاشة او زقا                اليها صدى من جانب القبر صائح ، شعر از يكى از شعراى جاهليت به نام« توبه» است.( تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص44).

[46] همان.

[47] همان ؛ ج 14 ؛ ص559.

[48] لغات در تفسير نمونه، ص 123.

[49] تفسير نمونه ؛ ج 12 ؛ ص39.

[50] سورۀ اسراء؛ آیۀ 11.

[51] تفسير نمونه ؛ ج 12 ؛ ص35.

[52] المیزان؛ج13؛ ص 50، و از آن جا كه باء در« بالشر و بالخير» باء صله است معناى جمله اين مى شود يدع الشر كدعائه الخير،( پيام قرآن ؛ ج 1 ؛ ص366).

[53] سورۀ انفال؛ آیۀ 32.

[54]  تفسير قرطبى؛ ج 6؛ ص 3841 ، تفسیر فخر رازى؛ ج 20؛ ص 162.

[55] پيام قرآن ؛ ج 1 ؛ ص366.

[56] لغات در تفسير نمونه ؛ ص497.

[57] سورۀ انعام؛ آيات 42، 63( تفسیر نمونه؛ ج 5؛ ص 300، 347)، سورۀ اعراف؛ آيات 55، 205( تفسیر نمونه؛ ج 6؛ ص 255؛ ج 7؛ ص 96)، سورۀ مؤمنون، آيه 76( تفسیر نمونه؛ ج 14؛ ص 309).

[58] لغات در تفسير نمونه ؛ ص131.

[59] سورۀ يوسف؛ آيه 86.

[60] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص742.

[61] تفسير نمونه ؛ ج 6 ؛ ص209.

[62] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص440.

[63] پيدايش مذاهب ؛ ص100.

[64] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص440.

captcha