حقیقت آن است که بسيارى از سیاست گذاری های نادرست اقتصادی که از اقتصاد لیبرالی نشأت گرفته در نهایت به جنون افزون طلبى و گاه برترى جويى جماعت اشرافیت منتهی شده است و از این رهگذر جامعه اسلامی ،بیش از پیش به محروميت و فقر کشانده شده است؛ جماعتی خاص اشرافی که همه چيز را در انحصار خود مى گيرند، مردم را برده و بنده خود مى خواهند، و هر كسى زبان به اعتراض بگشايد او را نابود مى كنند، و اگر نتوانند از طريق تهمت به وسيله عوامل مرموز خود او را منزوى مى سازند، و خلاصه جامعه را به فساد و تباهى مى كشند.[1]
حال آنکه جامعه همچون درختى است كه ثروت بايد به صورت مواد غذائى از آوندها و مجارى تغذيه آن بالا رفته و به تمامى سلولها، حتى سلولهائى كه در زواياى يك برگ لميده اند برسد، وگرنه به تدريج شاخه هاى آن رو به زردى گرائيده و تمام درخت نابود مى گردد.[2] زیرا جامعه فقیر ،تنها فقير را متضرّر نمى کند، بلكه به كلّ جامعه آسيب مى رساند[3]. لذا شایسته است پيامدهای اجتماعی فقر در جامعه مورد بررسی قرار گیرد تا بیش از پیش آثار زیان بار آن پدیدۀ شوم تبیین گردد و برای برون رفت از این نقیصه چاره ای اندیشه شود.[4]
فقر در لغت و اصطلاح
راغب مى گويد: لغت فقر در اصل براى كسى به كار رفته كه پُشت و ستون فقراتش شكسته باشد:«أصل الفقير هو المكسور الفقار يقال فَقَرَتْهُ فاقرةٌ اى داهيةٌ تكسر الفقار؛ فاقره اى ستون فقرات او را درهم شكست، يعنى حادثه عظيم كمرشكنى براى او رخ داد».[5] منشأ آن تبعات و مشكلاتى است كه فقر براى فرد و جامعه به بار می آورد.[6]روايتى از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نيز اين نكته را تأييد مى كند. حضرت مى فرمايد: «أربعة من قواصم الظّهر ... فقرٌ لا يجد صاحبه مداوياً؛ چهارچيز پشت انسان را مى شكند، يكى از آنها فقرى است كه انسان درمانى براى آن نمى يابد».[7]
هم چنین در كتاب العين آمده است كه فُقْره (بر وزن نُقْره) به معناى حفره اى است كه انسان براى كاشتن نهال در زمين ايجاد مى كند،[8] و نیز به منزله ستونى است كه پشت انسان را نگه مى دارد و به او اجازه خم و راست شدن مى دهد[9] و ممكن است ريشه اصلى فقير نيز همين معنا باشد كه در زندگى او جاى خالى باز شده، حتى ممكن است استعمال اين واژه در ستون فقرات نيز به خاطر گودالهايى باشد كه در ميان آنها وجود دارد.[10]
فقر چیست فقیر کیست ؟
فقر، تنگدستى و كمبود نيازمنديهاى زندگى است و «فقير كسى است كه مال و كسبى ندارد تا نيازش را با آن برطرف كند».[11]،[12]
در تبیین این مسأله باید گفت تأمين معيشت و نيازهاى يك زندگى سالم و مطلوب، هزينه هاى مختلفى را مى طلبد، اين هزينه ها شامل مخارج شخصى، خانوادگى، اجتماعى، مادى و فرهنگى است.حال فقر؛ يعنى تنگدستى، به گونه اى كه انسان فاقد بخشى از هزينه هاى ضرورى زندگى خويش باشد.[13]
گفتنى است نيازهاى معيشتى انسان ها در طول اعصار و قرون و به حسب مناطق و امكنه، بلكه به لحاظ شئون آنان و حتى به موجب نيازهاى يك انسان در دوره هاى مختلف عمر، متفاوت است؛از اينجا مى توان نتيجه گرفت كه فقر در زمان هاى مختلف مطابق نيازها يا سطح درآمد جامعه، مفهوم نسبى متغيرى پيدا مى كند.[14]
در روايتى سفيان ثورى خدمت امام صادق عليه السلام آمد و حضرت را با لباس هاى خوبى مشاهده كرد:«وعليه ثيابٌ جياد» سفيان به امام عرض كرد: پدران شما چنين لباس هايى نمى پوشيدند! امام عليه السلام فرمود: پدران من آن گونه لباس ها را در زمان تهى دستى و فقر جامعه، بر تن مى كردند؛ ولى حالا زمانى فرا رسيده كه نعمت ها در دست مردم فراوان شده و در چنين زمانى شايسته ترين مردم براى استفاده از آن «ابرار» هستند.[15] نتيجه اينكه فقر يعنى محروميت از ضروريّات زندگى مانند خوراك و پوشاك و مسكن منطبق بر امكانات ضرورى زمان يا مكان خويش و يا مانند آن، لذا هر کسی سطح زندگى او متناسب با امكانات روزگار خود نباشد، فقير محسوب مى شود.[16]
تبعیض وبی عدالتی و فاصله طبقاتی؛ میوه های تلخ فقر در جامعۀ اسلامی
در عصری به سر می بریم که نابسامانى هاى اقتصادى فراوان است، افراط تفريطها، بى عدالتى ها، تبعيضها و ظلم و ستم هنوز فراوان است.[17] در این بین يكى از مشكلات بزرگ اجتماعى كه همواره انسان دچار آن بوده و هم اكنون با تمام پيشرفتهاى صنعتى و مادى كه نصيب بشر شده نيز با آن مواجه است مشكل فاصله طبقاتى است به اين معنى كه فقر و بيچارگى و تهيدستى در يك طرف و تراكم اموال در طرف ديگر قرار گيرد. از این رو عده اى آن قدر ثروت می اندوزند كه حساب اموالشان را نتوانند داشته باشند و عده ديگرى از فقر و تهيدستى رنج می برند، به طورى كه تهيه لوازم ضرورى زندگى از قبيل غذا و مسكن و لباس ساده براى آنان ممكن نیست.[18]
حال جامعه اى كه قسمتى از آن بر پايه غناء و ثروت و بخش مهم ديگر آن بر فقر و گرسنگى بنا شود قابل دوام نبوده. و هرگز به سعادت واقعى نخواهد رسيد. در چنين جامعه اى دلهره و اضطراب و نگرانى و بدبينى و بالاخره دشمنى و جنگ اجتناب ناپذير است.[19]
این چالش در حالی است که امكانات فراوانى براى زندگى ما و نسلهاى آينده و جمعيّتهائى بسيار زيادتر از جمعيّت كنونى ما وجود دارد؛[20] و با تحريم ربا خوارى بطور مطلق، وجوب پرداخت مالياتهاى اسلامى از قبيل زكات و خمس و صدقات و مانند آنها و تشويق به انفاق، وقف و قرض الحسنه و كمكهاى مختلف مالى و از همه مهمتر زنده كردن روح ايمان و برادرى انسانى در ميان مسلمانان می توان بر توزیع فقر در جامعه غالب شد .[21]امّا عدم وجود يك نظام صحيح براى تقسيم ثروت مشکلات فراوانی به همراه داشته است [22] لذا شاهدیم كسانى در خانه هاى مجلل چندين هزار مترى زندگى مى كنند حال آنکه برخی از اقشار مردم فاقد مسکن هستند،[23]و یا كسانى چندين شغل را يدك مى كشند و حتى حاضر به واگذارى يكى از آنها به ديگرى نيستند در حالى كه آمار مى گويد ميليونها نفر بيكار يا شبه بيكار داريم.[24]
حال وقتی فاصله طبقاتى افزایش یابد ناهنجاريها و شورشهاى اجتماعى نیز تشدید خواهد شد،[25]زیرا درهاى كمكهاى انسانى، و تعاون به معنى حقيقى، به روى مردم بسته می شود، و درهاى رباخوارى كه يكى از موجبات بزرگ فاصله طبقاتى است با شكلهاى مختلف به روی مردم گشوده می شود.[26]
بدین ترتیب گرسنگى و فقر و نيازمندى بر اثر كمبودها نيست بلكه نتيجه مستقيم و غير مستقيم مظالم و تبعيضها و بيدادگريها و تلف شدن نيروها و هدر دادن سرمايه هاست![27]که مفاسد و آلودگيهاي متعددی به بار آورده است.[28]در صورتی که نظام اقتصادى اسلام مبارزه با فقر را يك اصل اساسى به حساب آورده، و راه وصول به آن را مبارزه با ثروت اندوزى از يك سو،و حركت جدى و برنامه ريزى شده به سوى عدالت و كم كردن فاصله طبقاتى برشمرده است یعنی همان اصولى كه اقتصاد مادى غرب هيچ كدام از آنها را به رسميت نمى شناسد و در مسيرى بر ضد آن حركت مى كند بلكه بر خلافكارى هاى خود لباس قانون نيز پوشانده است.[29]
انحطاط اخلاقی جامعه؛ معلول فقر افسار گسیخته
بدیهی است اگر فقر در مقياس يك كشور و يك جامعه باشد آن جامعه به انواع گناهان و مفاسد اخلاقى دچار می شود.[30]و تدریجاً فضايل انسانى و آراستگى هاى اخلاقى و معنوى را کم رنگ خواهد کرد؛[31] اینگونه است که می توان ادعا کرد يك سلسله رذائل اخلاقى از فقر به معناى تهيدستى نشأت مى گيرد، به عنوان نمونه تواضع در برابر اشرار و ستايش كسانى كه شايسته ستايش و نكوهش كسانى كه در خور نكوهش نيستند از جمله رذائل اخلاقى است كه از فقر به معناى تهيدستى نشأت مى گيرد.[32]
از این رو فقر ، تأثير مستقيمى در روح و روان انسان مى گذارد و بدبينى ها و يأس ها و ناهنجارى هاى ديگر اخلاقى را سبب مى شود و در نهايت صدمه جدّى به حوزه سعادت و هدايت جامعه وارد مى کند؛[33] فقر ، مانند ميكروب هاى امراض مزمن و عفونى، پيكره اجتماع را متلاشى و به حالت احتضار درآورده و ابرهاى سياه جهل و نادانى بر سرآن جامعه سايه افكنده و كابوس سنگين انحطاط اخلاقى سراسر آن را فرا می گیرد.[34]
اینچنین است که فقر عامل مفاسدی از قبیل سرقت، فحشا، گسترش موادّ مخدّر و انواع بيمارى هاى جسمى و روانى به شمار می آید كه هر كدام هزينه سنگينى بر دوش جامعه مى گذارد و آرامش را از انسان ها سلب مى كند.[35]زیرا فقير گاه چون كه به بالا دست خود نگاه مى كند، مبتلا به حسد، غيبت و تهمت مى شود و گاه براى امرار معاش به چاپلوسى از ثروتمندان رو مى آورد و چشم برحلال و حرام مى بندد.[36]
بسيار ديده شده است كه افراد فقير كلمات كفرآميز بر زبان جارى مى كنند و هنگامى كه زن و فرزند خود را گرسنه مى بينند دست به هر كارى مى زنند، قوانين اجتماعى را مى شكنند، آداب و اخلاق انسانى را به فراموشى مى سپارند و براى رفع فقر خود هر كارى را مجاز مى شمارند و اگر شخص فقير كم ظرفيت واقعا كافر نشود، به مرز كفر نزديك مى گردد و حداقل رضايت به قضاى الهى را از دست مى دهد.[37]
آری يك اجتماع كه با فقر اقتصادى، يا يك سيستم ناسالم، دست به گريبان است، هر گونه توانائى و مهارت را از دست مى دهد، و گرفتار نارسائيهاى مرگبارى در همه زمينه ها مى شود.[38] که تضعيف مبانى اخلاق و زيرپا نهادن فضائل انسانى در قلمرو اجتماع از جمله پیامدهای آن محسوب می شود که در نهایت به شكاف طبقاتى منجر شده و باعث تضاد و آشوب و خونريزى مى گردد.[39]
به عنوان مثال بخل از سوى اغنيا، خشم و كينه فقرا را به دنبال دارد و گاه سبب شورش و طغيان آنان بر ضدّ ثروتمندان بخيل مى شود و در نتيجه بسيارى از منابع اقتصادى در اين ميان از بين مى رود.همچنين بخل ثروتمندان، موجب ناامنى ها در اجتماع مى شود، چرا كه فقر سبب اعمال خلاف اخلاق فراوانى است.[40]
شاهد گوياى اين سخن حديثى است كه از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شده كه فرمود: «إذا بخل الغنىّ بمعروفه، باع الفقير آخرته بدنياه ؛ زمانى كه غنى نسبت به انجام كار خير بخل ورزد، فقير آخرتش را به دنيايش مى فروشد».[41]،[42]
با این تفاسیر می توان دریافت فقر فردى، آبروى انسان و فقر اجتماعى آبروى جامعه را مى برد و اين هرگز با عزّت ناشى از ايمان سازگار نيست: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ؛ در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند! »[43]،[44]زیرا فقر مالى و نياز داشتن به اين و آن موجب وابستگی است و شخص نيازمند وابسته است و شجاعت ندارد در نتيجه نمى تواند حرف خود را بزند که در نهایت عزت فرد نیازمند خدشه دار می شود.[45]
نباید فراموش کرد آنها كه مقدّمات فقر را در جامعه فراهم مى سازند در فساد و انحرافات اخلاقى اقشار آسیب پذیر شريك و سهيمند، و عمل آنها گاه با چندين بار عمل منافى عفّت برابرى مى كند![46]بنابراین باید ثروت را بطور عادلانه اى در جامعه توزيع کرد تا فقر ريشه كن شود، و ملكات عالى انسانى پرورش يابد.[47]
هم چنین باید بر اساس معيارهاى ايمانى و اخلاقى به اشخاص توجه كرد؛ بلكه براى محرومان جامعه احترام بيشترى قائل شد، هر چند آنچه گفته شد به صورت پديده اى اجتماعى، قابل انكار نيست.[48]
فقر، عامل اصلی آسیبهای اجتماعی
مسائل اجتماعى و حوادثى كه در كشورها مى گذرد همواره علت و معلول يكديگرند؛ حال از جمله آسیب های اجتماعی که باید آن را در فقر جستجو کرد[49] به نحوی که عامل اصلی آسیب های اجتماعی را باید فقر و محروميّت از منابع عمومی کشور دانست[50] که از سوء تدبير در جامعه ناشی می شود و در عمل بسيارى از ناهنجارى هاى اجتماعى را موجب می شود.[51]لذا فقر زمينه ساز انواع مفاسد و جرايم و گناهان نظير موادّ مخدر، مفاسد اجتماعى، و ناهنجارى هاى اقتصادى و شايع شدن فقر و فحشا و جرايم است، و اساس خانواده ها را به خطر مى اندازد.[52]
بی جهت نیست که امروزه با چشم خود مى بينيم كه فقر سرچشمه مفاسد بى شمارى؛ مانند ابتلا به مواد مخدّر، فحشا و خودفروشی ها، خيانت، سرقت، خدمت به اجانب و مانند آن مى شود ؛ ریشه این امر را باید در روایتی از امام صادق عليه السّلام جستجو کرد که فرمود: «غنىّ يحجزك عن الظّلم خير من فقر يحملك على الإثم؛ غنايى كه تو را از ظلم باز دارد بهتر از فقرى است كه تو را به گناه وا دارد».[53]،[54]
در حدیثی از على عليه السلام مى خوانيم: «مَنْ عَدِم قوتَهُ كَثُر خطاياه ؛ انسانى كه نيازمندى هاى زندگى خود را نداشته باشد، خطاهاى زيادى از او سر مى زند».[55]،[56]و یا در روایتی دیگر از آن حضرت، در این زمینه می خوانیم:«مَنْ ابْتَلى بالفقرِ ابتلى باربع خصال: بالضعف فى يقينه، و النقصان فى عقلهِ و الرّقة في دينهِ، و قلّة الحياء فى وجههِ، فنعوذ باللهِ مِن الفقرِ؛[57]كسى كه مبتلا به فقر شود مبتلا به چهار خصلت مى گردد: به ضعف در يقين، نقصان و كمبود در عقل، سستى در دين و كمبود حياء در صورتش يعنى فقر موجب بى حيائى و پاره شدن پرده حيا مى شود پس پناه مى بريم به خدا از فقر».[58]
آری در احاديث اسلامى يكى از آثار منفى فقر، كم شدن حياست.[59]دليل آن هم روشن است، زيرا هنگامى كه فشار زندگى بر انسان وارد شود، گاه مجبور است تن به سؤال بدهد و از ديگران تقاضا كند و همين امر تدريجاً از حياى او مى كاهد، لذا در روايات اسلامى سؤال و تقاضاى از ديگران جز در موارد بسيار ضرورى ممنوع شمرده شده است.[60]
و با تعبيراتى بسيار تند و شديد نسبت به ربا که در روایات بیان شده است[61] زیرا رباخوارى يكى از عوامل اصلى فقر و اختلاف طبقاتى است؛ يعنى ربا موجب مى شود طبقه اى غير مولّد، ولى سرمايه دار تمام هستى طبقه ضعيف و مولّد را تدريجاً ببلعند. ناگفته پيداست اين نوع فساد اقتصادى، به دنبال خود مفاسد اخلاقى و اجتماعى و سياسى گوناگونى را موجب مى شود و سرچشمه انواع وابستگى هاى فسادانگيز در جامعه اسلامی و[62] يكى از عوامل اصلى فقر و فحشاء و سبب شكست جوانان در تشكيل خانواده و كشانيده شدن آنها به فساد است.[63]لذا باید گفت اگر ريشه فقر خشكانيده شود لا اقل بخش مهمّى از آسیب های اجتماعی از ميان خواهد رفت.[64]
فقر ؛ زمینه ساز تشویش اذهان عمومی
بدیهی است فقر موجب ضعف قوه تفكر و تعقّل و سبب تشويش و اضطراب فكرى یک جامعه را موجب مى شود، از آنجا كه جامعه فقير، فاقد امكانات حيات و زندگى اند ،لذا فقر جلوى رشد فكرى و عقلى جوامع را مى گيرد و از بروز استعدادها مانع مى شود.[65]
امام عليه السلام در كلام حكيمانه، آثار سوء و وحشتناك فقر را براى فرزندش محمد بن حنفيه برمى شمارد و مى فرمايد: « يَا بُنَيَّ، إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ ؛فرزندم! من از فقر بر تو مى ترسم، بنابراين از آن به خدا پناه ببر»، بعد امام عليه السلام دليل آن را در سه جمله كوتاه و پرمعنا بيان كرده مى فرمايد: «فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ! مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ؛ فقر، دين انسان را ناقص و عقل را مشوش مى سازد و مردم را به او و او را به مردم بدبين مى كند»؛[66]
اما اين كه عقل را مشوش مى سازد نيز به تجربه ثابت شده است كه افراد گرسنه و فقير هرچند عقل نيرومندى داشته باشند توان فكر كردن و انديشيدن را از دست مى دهند و حتى گاه در مسائل ساده زندگى گرفتار اشتباه مى شوند و قدرت بر تفكر و تصميم گيرى را به دليل فقر و پريشانى از دست مى دهند.جمله «داعِيَةٌ لِلْمَقْتِ؛موجب بدبينى مى گردد» داراى دو تفسير است: نخست اين كه مردم از چنين شخصى فاصله مى گيرند و حتى او را مزاحم خود تصور مى كنند و ديگر اين كه او هم از مردم فاصله مى گيرد، چراكه بسيارى از اوقات فكر مى كند مردم اسباب فقر او را فراهم كرده اند و حق او را خورده و او را بر خاك سياه نشانده اند، بنابراين از دو سو خشم و ناخرسندى حاصل مى شود.[67]
فقر، چگونه دین گریزی عمومی را رقم می زند
حقیقت آن است که فقر اقتصاد ی و معیشتی مردم، سبب وابستگى به اين و آن و آلودگى به انواع گناهان و سوءظن به خدا و دور[68]ماندن از اطاعت می شود که مايه بدبختى و گرفتارى در دنيا و آخرت است.[69]لذا در صورت عدم رفع فقر و فاصله هاى زياد طبقاتى نظام اسلامى دچار اختلال و امر جامعه دينى به نابسامانى امور زندگى قشر كم درآمد منجر شود[70]
البته اين كه چگونه فقر مادى سبب نقصان دين مى شود دليلش روشن است، زيرا انسان تحت فشار فقر ممكن است تن به گناهانى بدهد و براى به دست آوردن مال، فكر حلال و حرام آن نباشد و يا تحت عنوان ضرورت و اضطرار بعضى از محرمات را براى خود حلال بشمارد.[71]
حال اين احتمال نيز در مقیاس عمومی نیز قابل تصور است، لذا فقر عمومی سبب تزلزل اعتقاد یک جامعه به خدا مى شود، زيرا از يك سو شنيده است كه خدا رزّاق و روزى رسان است و رزق همه را تضمين كرده و از طرف ديگر آحاد جامعه نیازمند خود را در فقر و تنگدستى مى بينند و اين مايه سوء ظنش به خدا و وعده هاى الهى مى شود، بنابراين هم نقص اعتقادى و هم نقص عملى دامن جامعه را مى گيرد به خصوص اگر فقر فرهنگی بر اجتماع حاکم باشد .[72]
از سوی دیگر بخش مهمى از واجبات و مستحبّات نياز به منابع مالى دارد؛ مانند حج، عمره، انجام دادن كارهاى خير، فراهم كردن مقدمات ازدواج براى فرزندان و .... بديهى است جامعه فقیر از انجام اين گونه كارهاى خير و مهم محرومند، لذا در روايتى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه آن حضرت از اموال زكات در اختيار نيازمندان مى گذاشت، تا ازدواج كنند و به مكه روند و صدقه بدهند.[73]
فقر و انزوای اجتماعی
جامعه شناسان معتقدند انزواى اجتماعى به هر شكل و در هر صورت اثرات بسيار نامطلوبى در روح و جسم فرد و جامعه دارد.[74] و بزرگترين دشمن تكامل جوامع و ترقى و پيشرفت انسانها در همه زمينه هاست و نيز سرچشمه انواع انحرافات است.[75]
لذا می بینیم دردِ فقر اقتصادى از يك طرف و خوارى در چشم مردم از سوى ديگر، اقشار آسیب پذیر و نیازمند را مبتلا به رنجى محنت زا مى كند كه شايد دردِ دوم به مراتب او را بيشتر آزار دهد و همين امر، سبب حالت انزواى اجتماعى او مى شود و مى دانيم انزواى اجتماعى آثار زيانبار فردى و اجتماعى را در پى دارد.[76]
حديث معروف «المقلّ غريب فى بلدته ؛ فقير در وطن خود غريب است»[77] كه از على عليه السلام نقل شده، شاهد اين مدّعاست.در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است:«لو كان الفقير صادقاً يسمّونه كاذباً ولوكان زاهداً يسمّونه جاهلًا؛ اگر فقير صادق باشد، او را كاذب و اگر زاهد باشد او را جاهل خطاب مى كنند».[78]،[79]
به اين ترتيب، افراد تهيدست موقعيت خود را در جامعه از دست مى دهند و مردم با ديده حقارت به آنها مى نگرند و اين امر انزواى اجتماعى آنها را تشديد مى كند.[80]
حديث ديگرى از اميرمؤمنان على عليه السلام نيز اين معنا را به روشنى تأييد مى كند. فرمود: «الفقير حقير لايُسمع كلامه ولا يُعرف مقامه ؛ فقير در نظر مردم حقير است، كسى گوش به سخن او نمى دهد و به مقام و شخصيّتش اعتنا نمى كند».[81]
اين سخن به آن معنا نيست كه افراد با ايمان مجازند با فقيران چنين رفتارى داشته باشند، بلكه بايد بدون توجه به فقر وغنا، بر اساس معيارهاى اخلاقى به اشخاص توجه كرد.[82]
هم چنین از امورى كه انزواى اجتماعى تهيدستان را تشديد مى كند اين است كه آنها بر اثر خود كم بينى و عقده حقارت، توانايى دفاع از خود را ندارند و به مضمون حديث معروف «الفقر يُخرس الفَطِن عن حجّته»[83]كه از على عليه السلام نقل شده، افراد زيرك به هنگام فقر حتى قادر به دفاع از خويش نيستند، چه رسد به دفاع از افراد عادى و غير فطن.[84]
سخن آخر:( فقر اقتصادی باید از جامعه برچیده شود)
در خاتمه باید گفت فقر اقتصادی باعث فقر اخلاقی و فقر اخلاقی موجب فقر سیاسی و فقر سیاسی هم به فقر اجتماعی منجر میشود و بر این اساس باید فقر از جامعه برچیده شود[85]
هدف از تأكيد بر مفاسد اجتماعی فقر نیز اين است كه تداوم خطر فقر ، خطر بزرگى است و اميدواريم نظام اسلامی از آن مصون بماند.[86] لذا انتظار می رود مسئولان و دولتمردان به اين وضع خاتمه دهند و بر اساس موازين و ضوابط اسلامى اين فاصله ها را پر کنند، و برای ایجاد جامعه اى بدون فقر، تبعيض و بى عدالتى تلاش کنند.[87]
البته بايد مراقب دام هاى دشمن در اين زمينه بود؛ دشمن با انواع حيله ها سعى مى كند جوامع اسلامى را به وابستگى و فقر بكشاند و از طريق تشويق به مصرف گرايى وروى آوردن به زندگى تجملى و عقب نگه داشتن از علم و دانش و ايجاد مرض خود كم بينى، نقشه شوم خود را پياده كند.[88]
اين بحث را با دعايى از امام زين العابدين عليه السلام به پایان می بریم؛ آن حضرت در فرازی مى فرمايد:«أللَّهم إنّي أسئلك خيرَ المعيشة، معيشةً أقوى بها على طاعتك، و أبلغ بها جميع حاجاتي، و أتوصّل بها إليك في الحياة الدّنيا و في الآخرة، من غير أن تترفني فيها فأطغى ، او تقترها علىَّ فأشقى ؛ خدايا به من بهترين معيشت را عنايت كن؛ معيشتى كه با آن توانايى بر طاعت تو را پيدا كنم و همه خواسته هايم را با آن برآورم و به سوى تو در زندگى دنيا و آخرت متصل شوم. معيشتى كه نه در آن افراط شود تا با آن به طغيان بپردازم و نه بر اثر كمبود آن به رنج و سختى دچار گردم».[89]
البته مفهوم دعا اين نيست كه ما دست از تلاش و جهاد برداريم و اين امور را از خدا بخواهيم، بلكه دعا به ما تعليم مى دهد كه خودمان حداكثر تلاش را داشته باشيم و در آنجا كه از توان ما بيرون است از خدا بطلبيم.[90]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] تفسير نمونه ؛ ج 16 ؛ ص157.
[2] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص335.
[3] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص104.
[4] همان.
[5] مفردات راغب؛ ريشه« فقر».
[6] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص193.
[7] مكارم الاخلاق؛ ص 513، بحارالانوار؛ ج 69؛ ص 39؛ ح 35.
[8] پيام قرآن، ج 3، ص 55.
[9] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص455.
[10] پيام قرآن؛ ج 3؛ ص: 55.
[11] مغنى المحتاج؛ ج 3؛ ص 106.
[12] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص163.
[13] همان.
[14] همان ؛ ص164.
[15] وسائل الشيعه؛ ج 3؛ ص 350؛ أبواب أحكام الملابس؛ ب 7؛ ح 12.
[16] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص164.
[17] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص54.
[18] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص315.
[19] همان.
[20] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص265.
[21] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص237.
[22] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص265.
[23] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص54.
[24] همان.
[25] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص45.
[26] اسلام و كمكهاى مردمى ؛ ص16.
[27] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص268.
[28] تفسير نمونه، ج 8، ص: 118.
[29] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص18.
[30] همان ؛ ص197.
[31] همان ؛ ص402.
[32] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص431.
[33] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص68.
[34] آفريدگار جهان، ص: 172.
[35] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص402.
[36] همان ؛ ص194.
[37] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص332.
[38] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص13.
[39] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص402.
[40] همان ؛ ص383.
[41] نهج البلاغه؛ كلمات قصار؛ ش 372.
[42] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص383.
[43] سورۀ منافقون؛ آيه 8.
[44] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص431.
[45] گفتار معصومين(ع) ؛ ج 2 ؛ ص63.
[46] ربا و بانكدارى اسلامى ؛ ص23.
[47] قرآن و آخرين پيامبر : تجزيه و تحليل مستدل و گسترده اى درباره عظمت و اعجاز قرآن از دريچه هاى گوناگون، ص 274.
[48] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص195.
[49] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 11، ص 36.
[50] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص203.
[51] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص170.
[52] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص148.
[53] وسائل الشيعه؛ ج 12؛ص 17؛ ح 7.
[54] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص432.
[55] بحارالانوار؛ ج 69؛ ص 47.
[56] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص194.
[57] بحارالانوار؛ ج 72؛ ص 47، ميزان الحكمة؛ ج 7؛ ص 505.
[58] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص324.
[59] وسائل الشيعه؛ ج 12؛ ص 48.
[60] كافى؛ ج 4؛ ص 20؛ باب كراهية المسألة.
[61] ربا و بانكدارى اسلامى ؛ ص21.
[62] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص439.
[63] ربا و بانكدارى اسلامى ؛ ص23.
[64] همان.
[65] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص194.
[66] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 14 ؛ ص587.
[67] همان ؛ ص588.
[68] همان ؛ ص590.
[69] همان؛ ص 591.
[70] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص159.
[71] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 14، ص 587.
[72] همان؛ص 588.
[73] دعائم الاسلام؛ ج 1؛ ص 260.
[74] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص172.
[75] همان ؛ ص173.
[76] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص195.
[77] نهج البلاغه؛ کلمات قصار 3.
[78] بحارالانوار؛ ج 69؛ ص 47.
[79] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص195.
[80] همان.
[81] بحارالانوار؛ ج 69؛ ص 47.
[82] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص195.
[83] نهج البلاغه؛ کلمات قصار 3.
[84] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص196.
[85] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛8/10/1395.
[86] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص54.
[87] همان.
[88] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص197.
[89] بحارالانوار؛ ج 87؛ ص 12.
[90] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص198.