بی تردید مردم نباید از اصل نیکوکاری و نیکی و احسان باز بمانند،[1] به ویژه آنکه مفاهيمى همچون ايثار و گذشت و كمك به محرومين و احسان[2] علاوه بر آنکه جنبه شخصى دارد و منافع آن به خود انسان باز مى گردد.[3] از آثار و کارکردهای اجتماعى نیز برخوردار است ؛ کارکردهایی که فايده آن مربوط به عموم بشر بوده و همه افراد از آن بهره مند مى گردند.[4]و از آنجا که محرّك اصلی احسان و نیکوکاری؛ انگیزه های الهی و تأمین رفاه و آسايش بندگان خدا و گره گشایی [5]از مشكلات طبقات مختلف است به نحوی که بارى از دوش جامعه انسانى برداشته شود، بطور مسلّم در پيشگاه خدا اجر و پاداش خواهند داشت و عدل الهى نیز ايجاب مى كند كه نتيجه اين كار نيك خود را ببينند.[6]
لذا جایگاه «احسان و نیکوکاری» در پویایی جامعه اسلامی بسیار معنادار است و کارکردهای آن به شدت ناظر به ارتقای جامعه پیرامونی است؛ که شایسته است آثار مهم آن بیش از پیش مورد نظر قرار گیرد.[7]
حیات اخلاقی جامعه در گرو اهتمام به احسان و نیکوکاری
ناگفته پيدا است كه اخلاق اجتماعى وزنه سنگينترى در علم اخلاق دارد و شخصيّت انسان بيشتر بر محور آن دور مى زند، اگر چه اخلاق فردى نيز سهم قابل توجّهى در مورد خود دارد.[8] در این میان بايد اعتراف كرد كه بسيارى از فضائل و رذائل اخلاقى هم چون سخاوت با زندگى اجتماعى انسان گره خورده دارد، البتّه نمى توان انكار كرد كه اخلاق فردى نيز تأثير غير مستقيم بر مسائل اجتماعى دارد.[9]
با این تفاسیر می توان گفت «حسّ نيكى » سرچشمه مسائل اخلاقى است و اگر در مسير اخلاق اجتماعى قرار گيرد موجب بقا و دوام جامعه و منافع مختلف فردى و اجتماعى خواهد شد.[10] لذا احسان و نیکوکاری سبب پيدايش اخلاق و پايبندى انسان به اصولى همچون عدالت، آزادى، درستى و راستى، و مانند آن است، ممكن است بسيارى از افراد در عمل به اين اصول وفادار نباشند، ولى بدون شك در دل از اين اصول لذت مى برند و اینگونه حیات اخلاقی جامعه تدریجا شکل می گیرد.[11]
در این بین مواسات يكى از مهم ترين مسائل اخلاقى در برنامه هاى اسلامى است و اسلام آن را نشانه اخوت و برادرى مى شمرد.زیرا مردم را توصيه می کند ديگران را در اموال خود سهيم و شريك كنند و بر سر سفره خود بنشانند؟![12]يعنى آن كس كه توانگر است، افراد نيازمند را در مال خود شريك كند، و از رسيدگى و توجه به امور آنان غفلت نورزد و آنها را بر سر خوانِ نعمتى كه خداوند به او داده است، به گونه گسترده اى فرا خواند.[13]
امام كاظم عليه السلام در این زمینه در پرسشى كه از مردى به نام عاصم در همين ارتباط داشته، آن را به روشنى توضيح داده است، فرمود: «كيف أنتم في التّواصل والتّواسي؟؛ نحوه محبت و رسيدگى و مواسات ميان شما (مسلمانان) چگونه است؟». عاصم گفت: «على أفضل ما كان عليه أحد؛ به بهترين صورتى كه تصور شود». فرمود: آيا چنين پيش آمده كه اگر يكى از شما در فشار اقتصادى باشد و دسترسى به برادر مسلمانش نداشته باشد مجاز باشد از اموال برادر مسلمانش به اندازه نيازش بردارد و صاحب مال از اين كار ناراحت نشود؟ عاصم گفت: نه. فرمود:«فلستم على ما احبّ فى التّواصل ؛ پس شما آن گونه كه من دوست دارم با يكديگر پيوند و صميميت نداريد».[14]،[15]
لذا می توان دریافت در اسلام، مسائل اخلاقى با رفع مشکلات اقشار آسیب پذیر به ویژه در مسائل اقتصادى چنان آميخته است كه قابل تفكيك نيست، بر خلاف مكتبهاى اقتصادى مادى كه اخلاق در اقتصاد آنها هيچ تأثيرى ندارد. و اينجاست كه نكته اين همه تأكيد اسلام بر احسان و نیکوکاری روشن مى شود،زیرا اسلام به اين وسيله مى خواهد کارهای خیر بر مبنای اخلاق مدارای و عاطفه گرایی برای رفع مشکلات اقتصادى مردم نیازمند محقق شود.[16]
احسان ؛ منبع ارتقای مسئولیت پذیری اجتماعی
دنياى مادى امروز، كمك رسانى به نيازمندان را تحت برنامه هاى محدود، در اختيار دولت ها قرار مى دهد و افراد، كمتر مسئوليتى براى خود قائلند، در حالى كه در اسلام چنين نيست؛ همه كسانى كه توانايى دارند، در برابر مشكلات و نيازهاى حاجتمندان مسئوليت دارند تا آن جا كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديث معروفى مى فرمايد:«سوگند به كسى كه جان محمد در دست قدرت اوست كسى كه شب سير بخوابد و برادر مسلمانش (يا فرمود: همسايه مسلمانش) گرسنه باشد به من (كه پيغمبر اسلام) ايمان نياورده است».[17]
احساس مسئوليت و تعهد همان تقوی است كه به دنبال رسوخ ايمان در قلب بر وجود انسان حاكم مى شود و او را از فجور و گناه باز مى دارد، به نيكى و پاكى و عدالت دعوت مى كند، و اعمال آدمى را خالص و فكر و نيت او را از آلودگيها مى شويد.[18]
در این میان جوانمردى و مروّت مفهومی است که انسان را از بى تفاوتى به امور نيازمندان جامعه، خارج مى سازد و حسّ مسئوليت پذيرى را در آدمى بارور مى كند.در این زمینه اميرمؤمنان على عليه السلام در حديثى مى فرمايد: «مع الثروة تظهر المروّة؛ مروّت آدمى، هنگام مال دارى ظاهر مى شود».[19]در حديث ديگرى از اميرمؤمنان مى خوانيم:«أفضل المروّة مواساة الأخوان بالأموال ؛ برترين مروّت مواسات مالى با برادران دينى است».[20]
لذا انفاق كنندگان واقعى كسانى هستند كه تنها به خاطر خشنودى خدا و پرورش فضائل انسانى و تثبيت اين صفات در درون جان خود و همچنين پايان دادن به اضطراب و ناراحتيهايى كه بر اثر احساس مسئوليت در برابر محرومان در و جدان آنها پيدا مى شود اقدام به انفاق مى كنند.[21]
بنابراین بی اعتنایی به احسان و نیکوکاری در جامعه ناشی از تزلزل در مسئولیت پذیری جامعۀ اسلامی است لذا برخی افراد با جمله «به من چه ربطى دارد» از كنار حمایت از محرومان مى گذرند، يا به بهانه رنجيدن دوست و آشنا و يا براى به دردسر نيفتادن آن فضیلت بزرگ را ترك مى كنند ، همه این امور موجب مى شود تدريجاً اشرار بر جامعه مسلّط و انسان هاى نيك كم شوند و نيكى به دست فراموشى سپرده شود.[22]
ترویج نیکوکاری زمینه ساز تحقق عدالت اجتماعی
عدالت اجتماعى در بُعد اقتصادى از نظر اسلام به دو طريق قابل دستيابى است:[23] تأمين زندگى متوسط و قابل قبول اجتماعى براى نيازمندان و جلوگيرى از انباشته شدن فوق العاده ثروت در دست توانگران.[24]
از اين رو، نظام توزيع ثروت و درآمد در اسلام به گونه اى شكل گرفته كه در صورت اجراى آن، نيازهاى اساسى و حياتى هر فرد به غذا، پوشاك، مسكن، آموزش و بهداشت تأمين مى گردد.[25]
اهميت اين امور تا بدانجا است كه در نگاه دين،حتى براى اداى دَيْن، نمى توان كسى را از داشتن مسكن يا غذا محروم كرد.[26]لیکن اسلام تأمين اين نيازهاى ضرورى را بر دو گروه اغنيا و ثروتمندان به عنوان تكليفى شرعى و دولت اسلامى به عنوان مسئوليت و تعهد واجب كرده است.[27]
در نگاه دين، اگر همگان حقوق مالى خويش را پرداخت كنند و عادلانه به توزيع آن مبادرت ورزند، آحاد مردم از آن بى نياز مى شوند.امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «إنّ الناس يستغنون إذا عدل بينهم ؛ آن گاه كه ميان مردم عدالت (در توزيع ثروت ها و درآمدها) حاكم شود، همگان بى نياز مى شوند».[28]،[29]
همچنين آن حضرت در كلامى ديگر فرمودند:«لو أنّ الناس أدّوا حقوقهم لكانوا عايشين بخير؛ اگر مردم حقوق مالى خويش را پرداخت مى كردند، همگان از زندگى مناسب بهره مند مى شدند».[30]،[31]
در سخنى از امام حسن عسكرى عليه السلام درباره ويژگى هاى مردم آخرالزمان مى خوانيم: «أغنياءهم يسرقون زاد الفقراء؛ توانگرانشان، توشه فقيران را مى دزدند».[32]
بر اين اساس بسيارى از برنامه ها و سياستگذارى هاى اقتصادى اسلام، از جمله ترویج نیکوکاری و انفاق هاى واجب كه در فرهنگ دين قرار دارد و تعاليمى چون ايثار، انصاف، دگردوستى، مواسات و ... ساز و كارهاى توزيعى ثروت هستند كه اسلام جهت رسيدن به عدالت اقتصادى اجتماعى و كاهش فاصله فقر و ثروت، طراحى كرده است.[33]
اینچنین است که كمك به دردمندان و نیازمندان بهترين وسيله براى نيل به اهداف والاى انسانى و برقرار ساختن عدالت اجتماعى است؛[34]و هرگاه مواهب مادّى دنيا ابزارى براى وصول به آخرت و كمك به نيازمندان و حمايت از ضعفا و ترويج و تحكيم پايه هاى حق و عدالت باشد، چيزى بهتر از آن نيست.[35]
لذا باید حقوق مستمندان را پرداخت کرد چون در يك اجتماع سالم كه عدالت در آن برقرار است نيز افرادى معلول و از كار افتاده و مانند آن وجود خواهند داشت كه فراموش كردن آنها بر خلاف تمام اصول انسانى است، و تداوم فقر و محروميت موجبات انحراف از اصول عدالت اجتماعى را موجب خواهد شد.[36]
قرآن کریم در این راستا مى فرمايد:« «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ؛شيطان به هنگام انفاق به شما وعده فقر و تهيدستى مى دهد»[37]؛ قرآن به اين وسيله مسلمانان را توجه مى دهد كه انفاق اگر به ظاهر، چيزى از شما كم مى كند در واقع چيزهايى بر سرمايه شما مى افزايد، هم از نظر معنوى و هم از نظر مادى.[38]
در دنياى امروز كه نتيجه و اثراختلافات طبقاتى و پايمال شدن ثروتها به خاطر به هم خوردن تعادل تقسيم ثروت به روشنى به چشم مى خورد درك معنى [39]آيه فوق چندان مشكل نيست.[40] زیرا در نظر ابتدايى انفاق و بذل مال، چيزى جز«كم كردن»مال نيست و اين همان نظر كوته بينانه شيطانى است، ولى با دقت و ديد وسيع مى بينيم كه انفاق ضامن بقاى اجتماع و تحكيم عدالت اجتماعى ، و سبب كم كردن فاصله طبقاتى و پيشرفت همگانى و عمومى مى باشد و مسلم است كه با پيشرفت اجتماع، افرادى كه در آن اجتماع زندگى مى كنند نيز در رفاه و آسايش خواهند بود و اين همان نظر واقع بينانه الهى است.[41]
تحقق امنیت اجتماعی و رفع مشکلات اقتصادی در پرتو انفاق و احسان
تأمل در آفت هاى امنيت در قالب بى اعتنايى به فقرا و تفاخر از طريق اموال و تأثير آن در خيانت مسئولان و سلطه بيگانگان [42]ما را به این نکته رهنمون می سازد که احسان و نیکوکاری از لوازم بى واسطه در ارتقای امنیت اجتماعی و اقتصادی است [43]
هنگامى كه سنّت انفاق و كمك به نيازمندان در جامعه كمرنگ و يا ترك شود، فاصله طبقاتى زياد مى گردد، يعنى روز به روز بر ثروت ثروتمندان و فقر نيازمندان افزوده مى شود، و اين فاصله به جايى مى رسد كه نتيجه آن ناهنجاريها و شورشهاى اجتماعى مى شود، و در شورشها عدّه اى از ثروتمندان جان خود را از دست مى دهند. بنابراين ترك انفاق توسّط ثروتمندان ممكن است منتهى به هلاكت آنها شود، و لذا براى رهايى از هلاكت لازم است انفاق كنند.[44]
از این رو می توان دریافت نتيجه احسان و نیکوکاری به خود فرد باز مى گردد ، البته ممكن است در ابتدا چنين به نظر برسد كه منظور از بازگشت منافع انفاق و احسان به انفاق كننده همان پاداش و نتايج اخروى آن است؛ البتّه اين معنى صحيح است، ولى نبايد تصوّر كرد كه سود انفاق تنها جنبه اخروى دارد، بلكه از نظر اين دنيا نيز به سود آنهاست. از نظر معنوى، روح گذشت و بخشش و فداكارى و نوع دوستى را در انفاق كننده پرورش مى دهد، و در حقيقت وسيله مؤثّرى براى تكامل روحى و پرورش شخصيّت اوست. و امّا از نظر مادّى وجود «افراد محروم و بينوا» در يك اجتماع، موجب انفجارهاى خطرناك مى گردد، همان انفجارى كه گاه تمام اصل مالكيّت را در خود فرو مى برد و تمام ثروتها را مى بلعد و نابود مى سازد![45]
به راستی چگونه مى توان انتظار امنيت و آرامش در جامعه اى داشت كه اقليّتى از شدّت سيرى بيمارند و از فزونى ثروت گيج، و اكثريّتى از گرسنگى و فقر رنج مى برند، اين همان «القاء در تهلكه» اى است كه قرآن[46] از آن خبر داده كه به دنبال آن انفاق ، تحقّق مى يابد.[47]
زیرا قشرى مرفّه و صاحب همه چيز و قشرى محروم از نيازهاى ابتدايى زندگى در برابر هم قرار گيرند كه هم به قشر محروم آسيب مى رسد و هم بر اثر واكنشهاى شديد آن قشر، قشر مرفّه آسيب مى بيند و ناامنى در كلّ جامعه آشكار مى شود.[48]
آری اگر نظام طبقاتى در كشورى تحقّق پذيرد و فقرا و گرسنگانى در آن جامعه يافت شوند كه اغنيا و ثروتمندان به نياز آنها توجّهى نكنند، امنيّت اقتصادى اغنيا از بين مى رود و اين نيست مگر بخاطر بخل و خوددارى اغنيا از إنفاق و كمك به فقرا و نيازمندان،[49] زیرا قشرى مرفّه و صاحب همه چيز و قشرى محروم از نيازهاى ابتدايى زندگى در برابر هم قرار گيرند كه هم به قشر محروم آسيب مى رسد و هم بر اثر واكنشهاى شديد آن قشر، قشر مرفّه آسيب مى بيند و ناامنى در كلّ جامعه آشكار مى شود.[50]
از اين رو، در روايتى آمده است: «اذا بَخِلَ الْغَنِىُّ بِمَعْرُوفِهِ باعَ الْفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْياهُ؛ هرگاه ثروتمند در كارهاى شايسته (انفاق و مانند آن) بخل ورزد، فقير آخرت خويش را به دنيايش مى فروشد».[51]،[52]يعنى فقر، سبب دزدى و سرقت مى شود و در نتيجه موجب ناامنى جامعه مى گردد.[53]
همچنين در روايت ديگرى آمده است: «سُوسُوا امْوالَكُمْ بِالصَّدَقَةِ؛ اموال و[54] سرمايه خود را با صدقه در راه خدا حفظ كنيد»؛[55] يعنى راه حفظ اموال، نگهدارى همه آن نيست، بلكه بايد قسمتى از آن را صدقه داد تا محفوظ بماند و آتش فقر باعث نشود كه فقير دست به ناامنى جامعه بزند.[56]
لذا بخل از سوى اغنيا، خشم و كينه فقرا را به دنبال دارد و گاه سبب شورش و طغيان آنان بر ضدّ ثروتمندان بخيل مى شود و در نتيجه بسيارى از منابع اقتصادى در اين ميان از بين مى رود.همچنين موجب ناامنى ها در اجتماع مى شود، چرا كه فقر سبب اعمال خلاف اخلاق فراوانى است.[57]
از سوی دیگر انفاق و احسان، فاصله طبقاتى را كم مى كند و خطراتى را كه از اين رهگذر متوجّه افراد اجتماع مى شود، از ميان مى برد.[58]لذا انفاق آتش خشم و شعله هاى سوزان طبقات محروم را فرومى نشاند و روح انتقام و كينه توزى را از آنها مى گيرد.[59]بدین ترتیب انفاق از نظر سلامت جامعه و امنيّت آن منافع انفاق كنندگان را نیز تدمین خواهد کرد.[60]
فقرزدایی در سایۀ فرهنگ احسان و نیکوکاری
شکی نیست که احسان و نیکوکاری نسبت به محرومان و ناتوانان، اگر بطور فراگير بر تمام خانه ها و بر فرد فرد جامعه سايه بگستراند از جامعه، فقر به كلى ريشه كن می شود و طبیعی است كه شهرها نيز آباد مى گردد. آرى جامعه همچون درختى است كه ثروت بايد به صورت مواد غذائى از آوندها و مجارى تغذيه آن بالا رفته و به تمامى سلولها، حتى سلولهائى كه در زواياى يك برگ لميده اند برسد، وگرنه به تدريج شاخه هاى آن رو به زردى گرائيده و تمام درخت نابود مى گردد.[61]
البته باید دانست برای نابودی ريشه فقر و گرسنگى بايد برنامه صحيحى براى رسيدگى به امور بيچارگان تهيه كرد، نه اینکه بدون برنامه، با كمك كردنهاى غیر هدفمند در راستای گداپرورى حرکت كنيم.[62]
احسان ؛ اصل راهبردی در حفظ نظام اجتماعی
بدون شك برقرار شدن نظم جامعه انسانى بدون عدل و انصاف و احسان و تفضل امكان پذير نيست، زيرا ترك عدالت و انصاف سبب خشم كسانى مى شود كه حقوقشان پايمال شده و طبعا برمى خيزند و نظم جامعه را به هم مى ريزند و اى بسا منجر به خون ريزى هاى وسيعى گردد.[63]
در این میان احسان جامعترين برنامه در حفظ نظام اجتماعى است، لذا در قرآن کریم می خوانیم:«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى ؛ خداوند فرمان به عدل و احسان مى دهد و (همچنين) بخشش به نزديكان» [64]؛ «عدل» همان قانونى است كه تمام نظام هستى بر محور آن مى گردد. و به معنى واقعى كلمه آن است كه هر چيزى در جاى خود باشد؛ بنابراين، هرگونه انحراف، افراط، تفريط، تجاوز از حد، تجاوز به حقوق ديگران بر خلاف اصل «عدل» است.[65]
اما از آنجا كه عدالت با همه قدرت و شكوه و تأثير عميقش در مواقع بحرانى و استثنايى به تنهايى كارساز نيست، خداوند بلافاصله دستور به احسان را پشت سر آن مى آورد.[66]لذا در حديثى از امام على عليه السّلام مى خوانيم:«عدل آن است كه حق مردم را به آنها برسانى، و احسان آن است كه بر آنها تفضل كنى».[67]
به عنوان نمونه بسيار مى شود كه تنها با استفاده از اصل عدالت و انصاف مشكلات جامعه حل نمى گردد؛ مثلًا سيل عظيمى آمده و خانه هاى فراوانى را ويران كرده و يا زلزله شديدى رخ داده و منجر به ويرانى هاى وسيعى شده است در اينجا نمى توان تنها با استفاده از حقوق واجب و حتى ماليات هاى معمولى مشكلات را حل كرد.[68] لذامسأله لزوم حفظ نظام جامعه و وجوب مقدمه واجب و مسأله تقديم اهمّ بر مهمّ بیش از پیش خودنمایی می کند.[69] اینجاست که اصل احسان و تفضل به ميدان می آيد و نيكوكاران دامن همت به كمر زده، ويرانى ها را آباد و ضايعات را جبران و مشكلات ناشى از حوادث را مرتفع می سازند.[70]
و یا در يك خانواده مشكلاتى به وجود مى آيد مثلًا شوهر در حادثه اى از دنيا مى رود و اطفال صغير او باقى مى مانند. اينجاست كه بايد افراد فاميل صرف [71] نظر از اصل عدالت به سراغ احسان و تفضل بروند و ايتام را تحت حمايت خود قرار دهند و مشكلات آن خانواده را حل كنند؛ خواه يك نفر اقدام به اين كار كند يا همه فاميل دست به دست هم دهند.[72]
تحقق سلامت اجتماعی در پرتو گسترش فرهنگ نیکوکاری
اصل سخاوت و انفاق و بذل و بخشش در حمایت از نیازمندان باعث نظم و سعادت جوامع انسانى و مبارزه با فقر و محروميّتى است كه سرچشمه انواع نابسامانى ها و گناهان است.[73]
در حالی که اگر ريشه فقر خشكانيده شود لا اقل بخش مهمّى از فحشاء و فساد اخلاقى از ميان خواهد رفت، آنهایی كه مقدّمات فقر را در جامعه فراهم مى سازند در فساد و انحرافات اخلاقى آن شريك و سهيمند، و عمل آنها گاه با چندين بار عمل منافى عفّت برابرى مى كند![74]
از سوی دیگر «سخاوت» و نیکوکاری آحاد جامعه فاصله طبقاتى جامعه را كم مى كند و از اين طريق ناهنجاريهاى ناشى از فاصله طبقاتى را از بين مى برد و يا كاهش مى دهد. آتش كينه هاى محرومان را خاموش مى كند و حسّ انتقام جويى را در آنان تضعيف مى نمايد و از اين طريق پيوندهاى اجتماعى را محكم مى سازد.[75]
سخن آخر:( لزوم مشارکت مسئولان و مردم در جشن احسان و نیکوکاری)
در خاتمه باید گفت كمك به ارحام و بستگان و افراد نيازمند و آبرومند براى تهيّه لباس و وسايل اوّليّه زندگى كه در سالهاى اخير در كشور ما ايران به صورت سنّت «هفته نيكوكارى » درآمده است بسيار پرثمر و مفيد است.[76]
امید است همگان به این سنت حسنه عمل كرده و در آن مشارکت جویند تا در پرتو آن كارهاى نيكى صورت گيرد و آحاد جامعه از بركاتش بهره مند شوند.[77]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازى؛ http://www.eshia.ir.
[2] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص509.
[3] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص262.
[4] همان.
[5] همان.
[6] همان؛ ص 263.
[7] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص509.
[8] زندگى در پرتو اخلاق؛ ص 29 - 31.
[9] اخلاق در قرآن، ج 1، ص: 77.
[10] پيدايش مذاهب ؛ ص271.
[11] پيام قرآن ؛ ج 3 ؛ ص144.
[12] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص383.
[13] همان.
[14] بحارالانوار؛ ج 71؛ ص 231 و 232.
[15] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص384.
[16] ربا و بانكدارى اسلامى ؛ ص45.
[17] بحارالانوار؛ ج 71؛ ص 368؛ ح 58.
[18] تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص204.
[19] عيون الحكم والمواعظ؛ ص 486.
[20] همان؛ص 125.
[21] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص327.
[22] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص39.
[23] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص338.
[24] ر. ك: « كنز و خروج ثروت ها از چرخه توليد».
[25] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص338.
[26] همان؛ ص 339.
[27] همان.
[28] کافی؛ج 3؛ ص 568؛ ح 6.
[29] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص339.
[30] کافی؛ ج 3؛ ص 496.
[31] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص339.
[32] مستدرك الوسائل؛ج 11؛ ص 380؛ ح 13308.
[33] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص: 339.
[34] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 12 ؛ ص644.
[35] اخلاق در قرآن، ج 2، ص: 117.
[36] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص380.
[37] سورۀ بقره؛ آیۀ268.
[38] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص337.
[39] همان.
[40] همان؛ ص 338.
[41] همان؛ ص337.
[42] ر. ك: مستدرك الصحيحين؛ ج 4؛ ص 361.
[43] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص142.
[44] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص45.
[45] اسلام و كمكهاى مردمى ؛ ص57.
[46] «و لاتلقوا بأيديكم إلى التهلكة؛ خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! »،( سوره بقره، آيه 195)، (كتاب النكاح ؛ ج 7 ؛ ص96).
[47] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص109.
[48] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص737.
[49] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص381.
[50] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص737.
[51] بحارالانوار؛ ج 74؛ ص 417 ، نهج البلاغه؛ كلمات قصار؛ ك364.
[52] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص381.
[53] همان.
[54] همان.
[55] نهج البلاغه؛ كلمات قصار؛ ك 146.
[56] مثالهاى زيباى قرآن، ج 1، ص 382.
[57] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص383.
[58] اسلام و كمكهاى مردمى، ص 58.
[59] همان.
[60] همان.
[61] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص335.
[62] همان ؛ ص382.
[63] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص764.
[64] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص592.
[65] همان.
[66] همان؛ ص 593.
[67] همان.
[68] تفسير نمونه ؛ ج 11 ؛ ص368.
[69] پيام قرآن ؛ ج 8 ؛ ص456.
[70] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص764.
[71] همان.
[72] همان؛ص 765.
[73] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص391.
[74] ربا و بانكدارى اسلامى ؛ ص23.
[75] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص395.
[76] كليات مفاتيح نوين ؛ ص907.
[77] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 10، ص: 439.