آماده ساختن خويشتن براى بندگى خدا مقدمه اى است براى اداى حق اطاعت، و اين آمادگى از طريق ايمان و معارف الهى و خودسازى و تهذيب نفس و البته آگاهى بر اسرار عبادات و مناسک دینی و اسلامی ميسّر خواهد شد.[1] در این میان باید تأکید کرد به هر حال هاله اى از ابهام شب قدر را فرا گرفته است.[2]
حال آنکه منطق قرآن و روش پيشوايان اسلام هم گواه بر اين است كه هر مسلمان حق دارد به بحث و بررسى درباره اسرار این شب عظیم بپردازد و در اين زمينه تفكّر ، بررسى و سؤال كند.[3]
چرا شب قدر، قدر ناميده ميشود؟
شب قدر به اين جهت«قدر»ناميده شده كه جميع مقدرات بندگان، ارزاق و سرآمد عمرها، و امور ديگر در تمام سال در آن شب تعيين مى شود، شاهد اين معنى سوره دخان است كه مى فرمايد:«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ ؛[4] ما اين كتاب مبين را در شبى پر بركت نازل كرديم، و ما همواره انذار كننده بوده ايم، در آن شب كه هر امرى بر طبق حكمت خداوند تنظيم و تعيين مى گردد».[5]
البته اين امر هيچگونه تضادى با آزادى اراده انسان و مساله اختيار ندارد، چرا كه تقدير الهى به وسيله فرشتگان بر طبق شايستگيها و لياقتهاى افراد، و ميزان ايمان و تقوى و پاكى نيت و اعمال آنها است.[6]
يعنى براى هر كس آن مقدر مى كنند كه لايق آن است، يا به تعبير ديگر زمينه هايش از ناحيه خود او فراهم شده، و اين نه تنها منافاتى با اختيار نداردو بلكه تاكيدى بر آن است.[7]
بعضى نيز گفته اند آن شب را از اين جهت شب قدر ناميده اند كه داراى قدر و شرافت عظيمى است «ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ؛[8]آنها قدر خداوند را نشناختند».[9]
گاه نيز گفته اند به خاطر آن است كه قرآن با تمام قدر و منزلتش بر رسول والا قدر، و به وسيله فرشته صاحب قدر نازل گرديد،يا اينكه شبى است كه مقدر شده قرآن در آن نازل گردد.[10]
يا اينكه كسى كه آن شب را احيا بدارد صاحب قدر و مقام و منزلت مى شود.[11]
يا اينكه در آن شب، آن قدر فرشتگان نازل مى شوند كه عرصه زمين بر آنها تنگ مى شود، چون تقدير به معنى- تنگ گرفتن نيز آمده است مانند «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ »[12]،[13]
جمع ميان تمام اين تفسيرها در مفهوم گسترده « ليلة القدر» كاملا ممكن است هر چند تفسير اول از همه مناسبتر و معروفتر است.[14]
شب قدر كدام شب است؟
مشهور و معروف در روايات اين است كه شب قدر، در دهه آخر ماه رمضان و شب بيست و يكم يا بيست و سوم است، لذا در روايتى مى خوانيم كه در دهه آخر ماه مبارك پيغمبر اكرم ص تمام شبها را احيا مى داشت و مشغول عبادت بود.[15]
.در روايتى از امام صادق (علیه السلام) نيز نقل شده كه فرمود:« تقدير مقدرات در شب نوزدهم، و تحكيم آن در شب بيست و يكم، و امضاء در شب بيست و سوم است» [16] و به اين ترتيب بين روايات جمع مى شود.[17]
چرا شب قدر مخفى است؟
بسيارى معتقدند مخفى بودن شب قدر در ميان شبهاى سال، يا در ميان شبهاى[18] ماه مبارك رمضان براى اين است كه مردم به همه اين شبها اهميت دهند، همانگونه كه خداوند رضاى خود را در ميان انواع طاعات پنهان كرده تا مردم به همه طاعات روى آورند، و غضبش را در ميان معاصى پنهان كرده تا از همه بپرهيزند، دوستانش را در ميان مردم مخفى كرده تا همه را احترام كنند، اجابت را در ميان دعاها پنهان كرده تا به همه دعاها رو آورند، اسم اعظم را در ميان اسمائش مخفى ساخته تا همه را بزرگ دارند، و وقت مرگ را مخفى ساخته تا در همه حال آماده باشند.[19]
اسرار و حکمت پیوند قرآن؛ شب قدر و تعیین سرنوشت انسان
قرآن چون يك كتاب سرنوشت ساز است، و خط سعادت و خوشبختى و هدايت انسانها در آن مشخص شده است بايد در شب قدر،! شب تعيين سرنوشت ها، نازل گردد، و چه زيبا است رابطه ميان قرآن؛ شب قدر و تعیین سرنوشت انسان؟ و چه پر معنى است پيوند اين سه با يكديگر؟[20]
لذا در کلام وحی آمده است:« أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ؛نزول قرآن در شب قدر فرمانى بود از ناحيه ما، و ما پيامبر اسلام را مبعوث كرده و فرستاده ايم»[21] سپس خداوند براى بيان علت اصلى نزول قرآن و ارسال پيامبر(ص) و مقدرات شب قدر مى افزايد:«همه اينها به خاطر رحمتى است از سوى پروردگارت؛رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ»[22].[23]
آرى رحمت بيكران او ايجاب مى كند كه بندگان را به حال خود رها نكند، و برنامه و راهنما براى آنها بفرستد، تا در مسير پرپيچ و خم تكامل و سير الى اللَّه آنها را رهنمون گردد، اصولا تمام عالم هستى از رحمت بى دريغش سرچشمه گرفته است، و انسانها بيش از همه مشمول اين رحمتند.[24]
قابل توجه اينكه در آيات فوق[25] به طور اشاره، و در آيات سوره قدر با صراحت اين معنى آمده است كه قرآن در شب قدر نازل شده، و چه پرمعنى است اين سخن؟[26] از یک سو قرآن در آن نازل شده، هم عبادت و احياء آن معادل هزار ماه است، هم خيرات و بركات الهى در آن شب نازل مى شود، هم رحمت خاصش شامل حال بندگان مى گردد، و هم فرشتگان و روح در آن شب نازل مى گردند.[27]
شبى كه مقدرات بندگان و مواهب و روزي هاى آنها تقدير مى شود در چنين شبى قرآن بر قلب پاك پيامبر ص نازل مى گردد، آيا اين سخن بدان معنى نيست كه مقدرات و سرنوشت شما با محتواى اين كتاب آسمانى پيوند و رابطه نزديك دارد؟! آيا مفهوم اين كلام آن نيست كه نه تنها حيات معنوى شما كه حيات مادى شما نيز با آن رابطه ناگسستنى دارد؟ پيروزى شما بر دشمنان، سربلندى و آزادى و استقلال شما، آبادى و عمران شهرهاى شما همه با آن گره خورده است.آرى در آن شبى كه مقدرات تعيين مى شد قرآن نيز در آن شب نازل گرديد!.[28]
شب قدر و معمّای سرنوشت
استدلالهاى عقلى به ما مى گويند هم افراط غلط است و هم تفريط. در واقع جبر و نفى آزادى اراده غلط و بى راهه است و هم تفويض و واگذارى مطلق اراده به انسان انحراف و كج انديشى است.[29]
تنها راه سوم يعنى «امر بين الامرين» يا راه ميانه است كه هيچ يك از عواقب شوم آن دو راه وجود ندارد. در اين راه است كه به صورت فطرى اصل آزادى اراده پذيرفته مى شود اما اين آزادى به صورت يك معامله غيرقابل فسخ و يك واگذارى مطلق به تصوّر نمى آيد.[30]
اين درست است كه هر كارى انجام دهيم از روى اختيار خود انجام داده ايم چه اين كار خوب باشد يا بد، اما در عين حال كارى برخلاف خواستِ خداوند انجام نداده ايم. از آنجايى كه او خواسته ما آزاد باشيم و از روى ميل و اراده خودمان عملى را انجام دهيم پس به كار بستن و استفاده اين آزادى نيز انجام همان خواست خداوند است و چيزى خلاف خواست او واقع نمى شود.[31]
بنابراين، با اين آزادى كه خداوند به ما داده است، سرنوشت ما در دست خودمان است. سعادت يا بدبختى ما به دست خودمان است.ما مى توانيم خوب يا بد باشيم، براى خود فضايل و رذايل اخلاقى كسب كنيم. در عين اين كه متكى به خداوند هستيم و يك لحظه از او بى نياز نيستيم افعال ارادى، نقش مؤثرى در تعيين سرنوشت ما دارند.[32]
لذا هرگز مفهوم واقعى و منطقى قضا و قدر اين نيست كه سرنوشت هر انسان از نظر سعادت و شقاوت، اطاعت و معصيت، خوشبختى و بدبختى، به طور اجبارى از پيش تعيين شده، سرنوشتى حتمى و غير قابل تغيير.اين يك خرافه بيش نيست كه بعضى از ناآگاهان قضا و قدر اسلامى را بر آن تطبيق كرده اند.[33]
قضا و قدر الهى از يك نظر اشاره به قانون عليت است، به اين معناى كه خدا مقدّر كرده است افرادى كه مثلًا سعى و كوشش كنند موفق شوند، و افراد سست و تنبل ناموفق باشند، استثناءهاى محدود كليّت اين مسأله را به هم نمى زند؛ همچنين قضا و قدر الهى به اين تعلّق گرفته است كه مطيعان سعادتمند گردند، و عاصيان بدبخت و شقاوتمند، يا در مسائل اجتماعى ملت هاى متحد و يكپارچه نيرومند و پيروز گردند و آنها كه راه تفرقه و اختلاف را مى پويند مغلوب و شكست خورده.[34]
همه جا قضا و قدر الهى به اين صورت است، و مسلماً اگر چنين تفسير شود كاملًا با مسأله عدل الهى هماهنگ است، اما اگر آن را آن گونه كه ناآگاهان تفسير مى كنند در نظر بگيريم، چيزى است كه با عدل الهى در تضاد است، و راه حلّى براى آن نيست.[35]،[36]
اینگونه است که سرنوشت ما تا آنجا که به کار و کوشش و تلاش ما مربوط است، به دست خود ماست و آیات قرآن نیز با صراحت این موضوع را بیان مىکند، مانند: «و أن لَیْسَ للأِنْسانِ إلاّ ما سعى[37]؛ انسان بهره اى جز سعى و کوشش خود ندارد.» و یا در آیه دیگری چنین آمده است:«کُلُّ نَفْس بِمَا کَسَبَتْ رَهینَهٌ؛[38] هر کس در گرو اعمال خویش است. اما در کنار این سعی و تلاش، هرآنچه خارج از دایره تلاش و کوشش ما قرار بگیرد، دست تقدیر تنها حکمران است و آنچه به مقتضاى قانون علیت که منتهى به مشیت و علم و حکمت پروردگار مىشود؛ مقدر شده است، انجام پذیر خواهد بود.[39]
اما افراد با ایمان و خداپرست که به علم، حکمت، لطف و رحمت او مؤمن هستند، همه این مقدرات را برابر با «نظام احسن» و مصلحت بندگان مىدانند، و هر کس طبق شایستگىهایى که اکتساب کرده است، مقدراتى مناسب آن دارد، اما یک جمعیت منافق، ترسو، تنبل و پراکنده، محکوم به فنا هستند، و این سرنوشت براى آنها حتمى و قطعی است.[40]
راز شهادت امام علی (علیه السلام) در شب قدر
شب های قدر آمیخته با نام امام علی(علیه السلام) است که می توان نام ، کلمات و سخنان مولا برای ما الگو و سرمشق باشد و درس تقوا و رشادت و زهد را از امام آموخت.[41]
حضرت علی(علیه السلام) شخصیتی متفاوت از همه بشریت است؛ شخصیتی که خداوند متعال تمام هستی را در آسمان و زمین، برای معرفی ایشان خلق کرده است.[42]
مولیالموحدین(علیه السلام) نمونه عینی ممزوج شدن در خدای متعال است، چنانکه در بررسی ابعاد شخصیتی و سیره زندگی نورانی و پربرکت حضرت، گواه متعددی برای این تعریف وجود دارد. [43]
تاریخ به صراحت در حقیقت علی(علیه السلام) اعتراف میکند که در دنیا جز عبادت پروردگار، حرکت در مسیر الی الله و دستگیری نیازمندان برای علی(علیه السلام) لذت دیگری وجود نداشت. وقتی از عبادت خدا صحبت میشود، علی(علیه السلام) نمونه عصرها و نسلهاست. چنانکه در جنگی تیر بهپای حضرت نشسته بود و بهزعم طبیبان، خارج کردن آن از پای حضرت مکافات بسیار و درد بیشمار داشت، اما گفتند بگذارید علی(علیه السلام) به نماز بایستد، آن وقت تیر را از پای ایشان بکشیم. مولا آنقدر در نماز محو خدا و لذت صحبت با حضرت حق بود که دیگر به اطراف توجهی نداشت. اما جایی دیگر همین شخصیت ارجمند در حین نماز نسبت به درد نیازمندان بیتفاوت نبود تا آنجا که انگشتر خویش را در رکوع به سائل درمانده داد. همین ابعاد شخصیتی حضرت علی(علیه السلام) کافی است که خداوند شهادت مظلومانه ایشان را با شبهای قدر مقارن کند.[44]
آری علی(علیه السلام) حقیقت ناپیدای شبهای قدر است، حقیقتی که شاید هنوز برای بشر روشن نیست، شب قدر به معنای گذشتن از منیتها و رسیدن به خداست و مولیالموحدین با کلام حقانی خود مبنی بر «فزت و رب الکعبه» در هنگام ضربت خوردن در محراب عبادت، حقیقت رستگاری را بر همگان تعریف کرد و چه حقیقتی در شب قدر از این بالاتر که بنده خدا، مجذوب و ممزوج حقتعالی شود.[45]
اما تقارن شهادت مولا با این شبها تأکید دیگری بر بخششهای الهی است؛ یعنی خدای متعال که همیشه میبخشد، در این تقارن علی(علیه السلام) را به عنوان نمونه عینی و الگوی خداباوری و رستگاری قرار داده تا با تأسی به ایشان، خودمان را به خدای متعال عرضه کنیم. نکته دیگر اینکه حضرت علی(علیه السلام) واسطه فیض الهی است، واسطه ای که ما با توسل به حضرت میتوانیم به خدا نزدیکی بیشتری پیدا کنیم و این هم لطف خدا برای ماست که حق تعالی میخواهد به واسطه توسل به علی(علیه السلام) ما را ببخشد.[46]
سخن آخر
خداوند متعال را به دلیل کسب توفیق الهی برای درک مجدد شب قدر شکر می کنیم، در این شب، رحمت خداوند شامل حال مسلمانان میشوند و امیدواریم که بتوانیم اسرار و فضایل شبهای قدر را به درستی درک کنیم، زیرا رحمت پروردگار عالم بیمنتها است و هر کس میتواند با توجه به استعداد و ظرفیت خود از این رحمت بهرهمند شود.[47]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص684.
[2] همان.
[3] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص273.
[4] سورۀ دخان؛ آیۀ 3 و 4.
[5] تفسير نمونه ؛ ج 27 ؛ ص187.
[6] همان؛ ص188.
[7] همان.
[8] سوره حج ؛آیۀ74.
[9] تفسير نمونه، ج 27، ص: 188.
[10] همان.
[11] همان.
[12] سورۀ طلاق؛آیۀ7.
[13] تفسير نمونه، ج 27، ص: 188.
[14] همان.
[15] همان؛ص 189.
[16] نور الثقلين؛ ج 5؛ ص 626؛ ح 62.
[17] تفسير نمونه، ج 27، ص189.
[18] همان.
[19] همان؛ص 190.
[20] تفسير نمونه، ج 27، ص 192.
[21] سورۀ دخان؛ آیۀ5.
[22] همان؛آیۀ6.
[23] تفسير نمونه ؛ ج 21 ؛ ص153.
[24] همان؛ص 154.
[25] سورۀ دخان؛8-1.
[26] تفسير نمونه ؛ ج 21 ؛ ص156.
[27] همان ؛ ج 27 ؛ ص185.
[28] همان ؛ ج 21 ؛ ص156.
[29] خدا را چگونه بشناسيم ؛ ص125.
[30] همان.
[31] همان.
[32] همان.
[33] پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص579.
[34] همان.
[35] ر.ک: انگيزه پيدايش مذاهب؛ ص41-17/تفسير نمونه، ج 23، ص83.
[36] پيام قرآن، ج 4، ص: 580.
[37] سورۀ نجم؛ آیۀ39.
[38] سورۀ مدثر؛ آیۀ38.
[39] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛7/4/1385.
[40] همان.
[41] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ؛ مدرسه علمیه امام کاظم(ع)؛ 5/4/1395.
[42] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛7/4/1385.
[43] همان.
[44] همان.
[45] همان.
[46] همان.
[47] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ؛ مدرسه علمیه امام کاظم(ع)؛ 6/5/1392.