همانگونه که در زیارت جامعه می خوانیم، باید گفت: والحق معکم وفیکم ومنکم وإلیکم وأنتم أهله ومعدنه؛ حق همواره با شما و در میان شما و از ناحیه شماست و به سوی شما می آید و شما اهل حق و معدن آن هستید.
امامان و پیشوایان معصوم چنان که در زیارت جامعه کبیره امام هادی علیه السلام آمده« خلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقین؛ خداوند شما را نورهایی آفرید که گرد عرش او حلقه زده بودید»، و نیز در همان زیارتنامه آمده است: «و انتم نور الاخیار و هداة الأبرار؛ شما نور خوبان و هدایت کننده نیکوکاران هستید».[1]
لذا بسیاری از شیفتگان ائمه معصومین علیهم السلام باید علاوه بر پیوند محبت و توسل و حاجت، بر پیوند امام و مأموم و راهنما و راهبر منحصر گردد، زیرا نور وجود امامان علیهم السلام باید تمام کسانی که خدا را اطاعت می کنند به سوی خود جلب کند و در زندگی از آنها الگو بگیرند.[2]
از این رو همانگونه که در زیارت جامعه می خوانیم، باید گفت: «والحق معکم وفیکم ومنکم وإلیکم وأنتم أهله ومعدنه؛ حق همواره با شما و در میان شما و از ناحیه شماست و به سوی شما می آید و شما اهل حق و معدن آن هستید»[3]
توحید در سیره ی معرفتی امام هادی علیه السلام
گفتنی است ائمه معصومین علیهم السلام با برنامه های روشن مبتنی بر توحید خالص و دعوت به خیر و نیکی و حق و عدالت، در راستای سلسله ی انبیاء و اوصیاء تا پیامبر خاتم و اوصیایش تداوم یافته اند.[4]
لذا مرحوم «کلینی» به سند معتبر از «علی بن مهزیار» روایت کرده است که امام هادی علیه السلام به کسی که تقاضا کرد حضرت دعایی را به او بیاموزد که پس از هر نماز بخواند تا خداوند خیر دنیا و آخرت را به وی عنایت فرماید؛ چنین نوشت: «اعوذ بوجهک الکریم، وعزتک التی لا ترام، وقدرتک التی لا یمتنع منها؛ به ذات بزرگوار و عزتت که جاودان است و تواناییت که چیزی از آن سرپیچی نکند...»[5].
هم چنین «شیخ صدوق» در کتاب «من لا یحضره الفقیه» از یکی از یاران حضرت هادی علیه السلام روایت کرده که گفت: خدمت آن حضرت علیه السلام عرض کردم: یابن رسول الله! زیارتی به من تعلیم فرما که از حیث بلاغت کامل باشد و با آن، هر کدام از شما را که خواستم زیارت کنم، فرمود: پس از غسل زیارت، هرگاه به درگاه حرم رسیدی بایست و بگو:«اشهد ان لا اله الا الله، وحده لا شریک له، و اشهد ان محمدا صلی الله علیه و آله عبده ورسوله؛ گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه است و شریکی ندارد و گواهی می دهم محمد که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد بنده و فرستاده اوست....».[6]
اینگونه است که در «عدةالداعی» روایت شده، شخصی مشکل مهمی در زمان امام هادی علیه السلام داشت، از آن حضرت تقاضا کرد که نزد خلیفه وقت برای او شفاعت کند. چیزی نگذشت که مشکل او به طور کامل حل شد؛ خدمت حضرت رسید و عرض کرد: آیا شما نزد او شفاعتی برای من کردید؟ امام علیه السلام فرمود: خداوند ما را این گونه تربیت کرده که در مسائل مهم تنها به او پناه ببریم و از غیر او چیزی نخواهیم، ترسیدم که (اگر شفاعت تو را نزد خلیفه کنم و) راه و رسم خود را تغییر دهم، خداوند هم لطف خود را تغییر دهد و من از خداوند عزوجل خواسته ام که احدی بعد از من این دعا را نزد قبرم نخواند مگر اینکه دعایش مستجاب شود. سپس دعایی نقل فرمود.[7]،[8]
در فراز دیگر «شیخ طوسی» در «امالی» از بعضی نقل می کند که می گوید: خدمت امام هادی علیه السلام عرض کردم:[9] ای آقای من! دعایی به من بیاموز که از طریق آن به خدای عزوجل نزدیک شوم، فرمود: دعایی که الآن برایت نقل می کنم دعایی است که بسیاری از اوقات با آن خدا را می خوانم و از خداوند عزوجل خواسته ام، کسی که در حرم من این دعا را بخواند مأیوس برنگردد، دعا این است: «یا عدتی عند العدد، و یا رجائی و المعتمد، و یا کهفی و السند، و یا واحد یا أحد، و یا قل هو الله أحد...؛ ای ذخیره ام در میان ذخیره ها، و ای امید و تکیه گاهم، و ای پناهگاه و پشتیبانم،[10] و ای یگانه ای یکتا، و ای که گفتی: «بگو خداوند یکتا و یگانه است...»[11].
زیارت جامعه کبیره؛ تجلی توحید در سیره ی عبادی امام هادی علیه السلام
بدون شک زیارت جامعه کبیره، از زیارات بسیار مهم است[12] و به نظر علامه مجلسی و دیگران از بهترین زیارات است.[13] زیارت جامعه کبیره مصدر و مبدأش خود امام هادی علیه السلام است و این کلمات بلیغ و فصیح که برخوردار از همه مراتب اظهار ارادت و بیان فضایل و مکارم است، از خود آن جناب صادر شده،[14] حال اکنون که زمان تقیه نیست اگر فرد زائری طالب زیارتی طولانی باشد، می تواند زیارت جامعه کبیره که بهترین زیارت است را بخواند[15].
بنابراین چه غافلند آنانی که به گمان واهی «پرهیز از شرک» مردم را از زیارت این بزرگان، با آن همه برکات معنوی و مادی باز می دارند! و خود را مسلمان می دانند در حالی که از حقیقت اسلام دورند؛ چرا که زیارت آن بزرگواران به عنوان «اولیاءالله» و درخواست از آنان به عنوان «شفیعان درگاه الهی» و «عباد صالحین پروردگار» عین توحید و یکتاپرستی است، و سبب پرورش روح تقوا و ایمان است. گویا نمی دانند که در زیارت آنها، گاه صدها بار نام خدای یگانه برده می شود و مثل زیارت جامعه، با یکصد بار تکبیر و توحید پروردگار آغاز می گردد و با «نماز زیارت» که نیایش خالصانه ای به درگاه خداست پایان می یابد،[16] لذا اگر زائری با توجه و حضور قلب و با عنایت به «محتوای بلند کلمات و جملات زیارات» در حرم آن بزرگواران حضور یابد، در هر جملهای از این زیارات یک درس مهم تربیتی و انسانساز نهفته است؛ فیالمثل در زیارت جامعه کبیره، که جامعترین زیارات است درسهای عجیبی نهفته است؛ از جمله اینکه در اثنای زیارت از محبت و توحید و شرک ستیزی آن عزیزان و مطیع محض خدا بودنشان دم می زند و عرضه می دارد:«السلام علی الدعاة الی الله، والأدلاء علی مرضات الله؛ سلام بر دعوت کنندگان به سوی خدا و هدایت کنندگان بر اسباب خشنودی خدا».[17]
حال با این اوصاف چطور شیعه را متهم به شرک و پرستش امامان معصوم علیهم السلام می کنید در حالی که نابترین و خالصترین مفاهیم و مضامین توحیدی در زیارتنامه های مربوط به آن بزرگواران آمده است. به عنوان مثال در بخش دیگر از زیارت جامعه کبیره، خطاب به حضرات معصومین علیهم السلام می خوانیم:[18] «الی الله تدعون، وعلیه تدلون، وبه تؤمنون، وله تسلمون، وبامره تعملون والی سبیله ترشدون، وبقوله تحکمون؛ شما مردم را به سوی خدا می خوانید، و بر او راهنمایی می کنید، و به او ایمان دارید، و تسلیم او هستید، و به دستورش عمل کرده، و مردم را به سوی راه او ارشاد کرده، و به گفتار او حکم می کنید».[19]
فضیلت حرم سید الشهداء علیه السلام در کلام نورانی امام هادی علیه السلام
روایات فراوانی در ارتباط با شرافت و فضیلت زمین کربلا و حائر حسینی وارد شده[20] از جمله ابوهاشم جعفری می گوید: امام هادی علیه السلام در ایام بیماریش می فرمود: کسی را به سوی «حائر»[21] (حائر حسینی[22] برای طلب شفای من) بفرستید. عرض کردم: فدایت شوم اجازه می فرمایید که من بروم؟[23]
فرمود: برو اما با رعایت تقیه ... عزم بر حرکت گرفتم ولی قبل از حرکت، جریان را برای علی بن بلال ذکر کردم، او با تعجب گفت: حضرت هادی علیه السلام خودش حائر است او را با «حائر» چه کار؟! خدمت حضرت رسیدم سؤال علی بن بلال را برای او نقل کردم، فرمود: آیا رسول الله خانه خدا را طواف نمی کرد و حجرالاسود را نمی بوسید با آنکه حرمت رسول گرامی صلی الله علیه و آله و حرمت مؤمن از حرمت خانه خدا بیشتر است؟.[24] بدان که این مکان ها مکان هایی هستند که خداوند دوست دارد یاد او در آنها زنده شود، من هم دوست دارم برای شفای من در مکانهایی دعا شود که خدا دوست دارد و حائر حسینی یکی از آن مکانهاست.[25]
لذا از خداوند بزرگ توفیق بهره وری همه عاشقان مکتب آن حضرت را از فیوضات عظیم این اماکن مقدسه مسألت داریم.[26]
تبیین چیستی «حقیقت مرگ»
مسئله مرگ از مشکل ترین مسائل بشر بوده و هست، او درصدد حیات ابدی و جاودانی بوده، ولی هنوز موفق به تحقیق و تحصیل آن نشده است. قدرتمندترین سلاطین، بزرگان، علماء، دانشمندان، حکماء، فیلسوفان، اندیشمندان و متفکران در طی قرون و اعصار با تمام قوای مادی و معنوی به تکاپو افتاده اند تا این مسئله را حل کنند اما افسوس که به این مسئله راهی نبرده اند.[27]
در حالی که مرگ از نظر قرآن یک امر وجودی است، یک انتقال و عبور از جهانی به جهان دیگر است، لذا در بسیاری از آیات قرآن از« مرگ» تعبیر به« توفی» شده که به معنی باز گرفتن، و دریافت روح از تن به وسیله فرشتگان است.[28]
در حالی که غالباً تصور می کنند مرگ یک امر عدمی و به معنی فنا است[29] لذا بسیاری مرگ را به عنوان فنا و نیستی و پایان یافتن همه چیز می پندارند، و به همین دلیل از آن سخت بیمناکند و در وحتشند.[30]
ولی این برداشت هرگز با آنچه در قرآن مجید آمده و دلائل عقلی به آن رهنمون می شود[31] و نیز تعبیرات مختلفی که در روایات اسلامی درباره حقیقت مرگ آمده است[32] موافق نیست.[33]
به عنوان نمونه در حدیثی می خوانیم که امام هادی علیه السلام (علی بن محمد) به عیادت یکی از یاران رفت و او را مشاهده کرد که پیوسته می گرید و از ترس مرگ بیتابی می کند، امام به او فرمود: «یا عبد الله! تخاف من الموت لانک لا تعرفه؛ بنده خدا! تو از مرگ می ترسی به خاطر آنکه حقیقت مرگ را نمی شناسی» سپس امام علیه السلام مرگ را به حمام تمیزی تشبیه فرمود که انسان آلوده ای وارد آن می شود و او را از هرگونه غم و اندوه و ناراحتی شستشو می دهد و به سرور و شادمانی می رساند.[34]،[35]
اینچنین است که برخی افراد چون مرگ را فنا و نیستی می بینند. مرگ را دریچه ای به عالم باقی و عالم وسیعتر نمی داند. مرگ را پایان همه چیز می پندارد و معلوم است که انسان از تاریکی و نابودی می ترسد. اما اگر مؤمن باشد از مرگ نمی ترسد. یکی از خدماتی که انبیا به بشر کردند این است که ترس مرگ را از بشر گرفتند.[36]
پیامدهای اجتماعی «بخل» در جامعه ی اسلامی
بی شک«بخل» جامع بسیاری از اخلاق رذیله و صفات نکوهیده است و بسیاری از رذایل اخلاقی از آن نشأت می گیرد؛ مانند سوء ظن، حسد، ترس، جبن، از دست دادن اخلاص نیت و صفای باطن و گرفتاری در چنگال قساوت قلب[37].
بخل جامع تمام عیب هاست، و این افساری است که انسان را بسوی هر بدی می کشاند.[38] خودداری از انفاق فی سبیل الله هم سبب مرگ روح انسانی به خاطر بخل خواهد شد، و هم مرگ جامعه به خاطر عجز و ناتوانی، مخصوصاً در نظامی همچون نظام اسلام که بر نیکو کاری بنا شده است.[39]،[40]
لازم به ذکر است بخل عامل اصلی رکود اقتصادی است و در پی آن، فقر و بیچارگی توده عظیمی از مردم جامعه را در کام خود فرو می برد.[41]
اگر نظام طبقاتی در کشوری تحقق پذیرد و فقرا و گرسنگانی در آن جامعه یافت شوند که اغنیا و ثروتمندان به نیاز آنها توجهی نکنند، امنیت اقتصادی اغنیا از بین می رود و این نیست مگر بخاطر بخل و خودداری اغنیا از إنفاق و کمک به فقرا و نیازمندان.[42]
لذا در روایتی از امام هادی علیه السلام می خوانیم که فرمود:«البخل اذم الأخلاق؛ بخل مذمومترین اخلاق رذیله است».[43]،[44] به راستی که صفت رذیله بخل چه می کند و انسان را به کجا می کشاند!؟ البته اشخاص بخیل عذر و بهانه هایی برای خود می تراشند.[45] مثل این که «ما باید به فکر آینده خود و فرزندانمان باشیم»! اگر ذخیره کافی نداشته باشیم، ممکن است در آینده با مشکل مواجه شویم!» یا «کمک کردن به فقرا باعث رواج تن پروری و شیوع روحیه گدایی در جامعه و تضعیف روح کار و فعالیت می شود!» و بهانه هایی از این قبیل که برای توجیه بخل به آن تمسک می جویند.[46]
هم چنین فعال اقتصادی با بخل و امساک در راه عمران و آبادانی شهرها و رفع نیازهای نیازمندان جامعه و احیای ارزش های دینی و اخلاقی می پرهیزد و انفاق و گذشت در راه خدا را منافی برنامه ریزی ها و محاسبات دقیق اقتصادی خودش نمی بیند.[47] حال آنکه انفاق فی سبیل الله، نه تنها سبب رکود اقتصادی نمی شود، بلکه رشد و ترقی را در پی دارد.[48]
از این رو در تبیین این روایت و تشریح تبعات صفت رذیله ی بخل باید گفت اولاً: بخل سبب نفرت مردم از بخیل می شود و افراد نزدیک و دور از او فاصله می گیرند و ثانیاً: بخل سبب سنگدلی و قساوت است، زیرا بخیل ناله مستمندان را می شنود و چهره رقتبار آنها را می بیند و در عین حال به آنها کمکی نمی کند و این مایه قساوت است. ثالثاً: بخل سبب می شود که بسیاری از منابع اقتصادی از گردش تجاری سالم خارج شود و به صورت کنز و اندوخته در آید در حالی که گروه هایی در جامعه ممکن است به آن نیاز داشته باشند. رابعاً: افراد بخیل گاه به زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت می گیرند به اندازه ای که مرگ او را آرزو می کنند و این عار و ننگ دیگری است. خامساً: افراد بخیل به سبب دلبستگی[49] فوق العاده غیر منطقی به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعی بسیار ضعیف و ناتوانند و این هم ننگ و عار دیگری است.[50]
در نتیجه طبق این حدیث در میان صفات زشت و رذیله کثیف تر از بخل یافت نمی شود، لذا نه تنها تک تک مسلمانان نباید افراد بخیلی باشند، که جامعه اسلامی نیز نباید جامعه بخیلی باشد، بلکه باید متصف به صفت زیبای سخاوت وجود باشد. البته سخاوت منحصر در کمک به فقرا و نیازمندان نیست، بلکه این کار با ارزش یک نوع آن است. ثروتمندی که از پول راکد خود در جهت سرمایه گذاری و ایجاد اشتغال سالم برای جوانان بیکار بهره می جوید نیز به نوعی اهل جود و سخاست. عالمی که از پاسخ به سؤالات مردم دریغ نمی ورزد و با صبر و حوصله شبهات و مشکلات دینی مردم را حل می کند، متصف به صفت سخاوت شده است. شخص با نفوذی که از نفوذ اجتماعیاش در رفع مشکلات و گرفتاری های مردم استفاده می کند، نیز سخاوت به خرج داده است. خلاصه هر کس که در حد توان به رفع مشکلات دیگران کمک کند، انسان سخاوتمندی است.[51]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت ائمه هدی علیهم السلام نور هستند و پرتو افشان ظلمت ها و تاریکی ها می باشند؛ لذا در زیارت جامعه کبیره آمده است:« خداوند شما را از لغزشها حفظ کرد و از فتنه انحرافات در امان داشت، و از آلودگی ها پاک ساخت و پلیدی را از شما دور کرد، و کاملا تطهیر نمود»[52].
اینچنین است که در آموزه های روایی و در منابع اسلامی به طور وسیع و گسترده درباره اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شده و نشان می دهد که آنها در هر عصر و زمانی هادی و راهنمای مردم اند[53]، در منابع پیروان مکتب اهلبیت علیهم السلام نیز احادیث متعددی در این زمینه آمده است،در تفسیر نورالثقلین حدود پانزده حدیث، در این زمینه نقل شده[54]، اگر چه هدایت چه از نظر تکوین و قوانین آفرینش، و چه از نظر تشریع و تعلیم و تربیت و احکام شریعت، همه از ناحیه خدا است.[55] او است که نطفه بیارزش را در مراحل تکامل جنین رهبری و هدایت میکند و از آن موجود بیمقدار، انسانی بزرگ و والا میسازد.[56] و او است که از طریق وحی و ارسال انبیاء، دست انسانها را گرفته، و از وادی ضلالت به شاهراه هدایت رهنمون میکند، و لذا پیوسته در نمازهایمان از او می خواهیم که ما را به صراط مستقیم هدایت کند، و ثابت قدم دارد، چرا که هادی او است.[57]
لیکن همانطور که پیامبر و «منذر» از سوی خداوند تعیین و نصب می شود، «هادی» و هدایتگر هم منصوب الهی باشد.[58] بنابراین «هادی» غیر از خدا و پیامبر و دانشمندان هر امتی است و باید از سوی خداوند تعیین شود.[59]
امیدواریم در سایه عنایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به ویژه امام هادی علیه السلام بتوانیم وظایف سنگینی که در این عصر و زمان در برابر اسلام و مسلمانان داریم را به بهترین شکل ممکن جامه عمل بپوشانیم.[60]
بارالها! به ما چشم بینا و گوش شنوا و عقل دانا، مرحمت فرمودی، حجاب های خودخواهی و غرور را از مقابل آنها برگیر، تا چهره حقیقت را آن چنان که هست ببینیم، و در صراط مستقیم هدایت تو راست قامت گام برداریم[61].
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظلّه makarem.ir
[1] تفسیر نمونه؛ ج 14؛ ص 472.
[2] مشکات هدایت؛ ص 197.
[3] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 8؛ ص 205.
[4] تفسیر نمونه؛ ج 16؛ ص 92.
[5] کلیات مفاتیح نوین؛ ص 1023.
[6] همان؛ ص 537.
[7] عدة الداعی؛ صفحه 65 و بحارالانوار؛ جلد 99؛ صفحه 59؛ حدیث 3 (با تلخیص).
[8] کلیات مفاتیح نوین؛ ص 482.
[9] همان؛ ص 481.
[10] همان.
[11] همان.
[12] همان؛ ص 479.
[13] همان؛ ص 242.
[14] همان؛ ص 484.
[15] همان؛ ص 454.
[16] همان؛ ص 208.
[17] همان؛ ص 206.
[18] داستان یاران: مجموعه بحث های تفسیری حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه؛ ص 63.
[19] کلیات مفاتیح نوین؛ ص 526.
[20] همان؛ ص 438.
[21] «حائر» در لغت (از حیر است نه از حور) به مکانی گفته میشود که آب در آن جا جمع شود و دوران پیدا کند (صحاح اللغة و مصباح المنیر) در هر حال: گویا از زمانی که متوکل عباسی -لعنةالله علیه- قبر آن حضرت را به آب بست، ولی آب در اطراف قبر، دور زد و به خود قبر نرسید، به این محوطه حائر گفته شد. (بحار الانوار، جلد 98، صفحه 117).
[22] مراد آن مقدار از مساحتی است که دیوارهای صحن، آن را احاطه کرده است در نتیجه خود صحن از جمیع اطراف و ساختمانهایی که به قبه شریفه متصل است و همچنین مسجدی که در پشت آن قبه قرار دارد جزء حائر محسوب میشود. و آنچه مشهور میان اهالی کربلاست و از گذشتگان، به آنها به ارث رسیده و همچنین ظاهر کلمات اکثر اصحاب، همین است. مرحوم «صاحب جواهر» نیز در تفسیر حائر همین معنا را انتخاب کرده است هر چند احتیاط آن است که صحن مطهر را جزء حائر ندانند و به حرم مطهر و رواقها و مسجد بالاسر قناعت کنند، به خصوص اینکه در گذشته حرم تا این حد توسعه نداشت. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 117.)، (جواهرالکلام، جلد 14، صفحه 339)، (کلیات مفاتیح نوین؛ ص 439).
[23] کلیات مفاتیح نوین؛ ص 438.
[24] همان.
[25] کامل الزیارات؛ باب 90؛ حدیث 1 و بحارالانوار؛ جلد 98؛ صفحه 112.
[26] کلیات مفاتیح نوین؛ ص 439.
[27] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج 1؛ ص 216.
[28] تفسیر نمونه؛ ج 22؛ ص 261.
[29] همان.
[30] پیام قرآن؛ ج 5؛ ص 336.
[31] تفسیر نمونه؛ ج 22؛ ص 261.
[32] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقی؛ ص 120.
[33] تفسیر نمونه؛ ج 22؛ ص 261.
[34] از «معانی الاخبار»؛ صفحه 290؛ حدیث 9 (باب فی معنی الموت).
[35] پیام قرآن؛ ج 5؛ ص 351.
[36] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقی؛ ص 199.
[37] اخلاق در قرآن؛ ج 2؛ ص 379.
[38] ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه؛ نص ج 3؛ ص 357.
[39] تفسیر فی ضلال القرآن، جلد اول صفحه 276.
[40] تفسیر نمونه؛ ج 2؛ ص 38.
[41] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 2؛ ص 431.
[42] مثالهای زیبای قرآن؛ ج 1؛ ص 381.
[43] میزان الحکمه؛ ج 1؛ حرف الباء؛ باب 231؛ ح 1581.
[44] سوگندهای پر بار قرآن؛ ص 315.
[45] داستان یاران: مجموعه بحث های تفسیری حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه؛ ص 99.
[46] همان؛ ص 100.
[47] دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 2؛ ص 126.
[48] همان.
[49] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 12؛ ص 37.
[50] همان؛ ص 38.
[51] سوگندهای پر بار قرآن؛ ص 316.
[52] تفسیر نمونه؛ ج 17؛ ص 298.
[53] پیام قرآن؛ ج 9؛ ص 85.
[54] نور الثقلین؛ جلد 2؛ صفحه 482 - 485.
[55] پیام قرآن؛ ج 4؛ ص 408.
[56] همان.
[57] همان.
[58] آیات ولایت در قرآن؛ ص 426.
[59] همان.
[60] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1391/08/10.
[61] تفسیر نمونه؛ ج 24؛ ص 361.