زنوشوهری زمینی را مشترکا خریداری کردهاند، زن یکسوم مبلغ را پرداخت کرده ولی سه دانگ زمین به نام او شده است، برای این زمین به نام هردوام گرفتهشده است، ولی بعداً شوهر ادعا میکند که بهصورت صوری زمین را به نام او کرده است و اگر زن میخواهد سه دانگ زمین برای او باشد، باید مهریهی خود را ببخشد، آیا این ادعا صحیح است و شوهر میتواند تصرف نماید؟
مردی همسرش را طلاق داده و در مقابل مهریه حق حضانت را به همسرش داده ولی همسرش ازدواجکرده، آیا مرد میتواند دخترش را که الآن 7 سال دارد از همسر اولش بگیرد؟
آیا امکان این هست که بعد از جاری کردن عقد ازدواج دائم مهریه را تغییر داد یعنی بهگونهای که مثلاً اگر مهریه 300 سکه باشد بعد از جاری کردن عقد بخواهند صد سکه و یک واحد آپارتمان باشد؟ آیا باید از طریق عقد خارج لازم انجام بگیرد یا اینکه به مصالحه هم مسئله مشروعیت پیدا میکند؟
اگر در هنگام اجرای عقد دائم مثلاً یکصد سکه را بهعنوان مهریه ذکر کنند ولی در سند ازدواج پنجاه سکه نوشته بشود: لطفاً با توجه به مورد ذکرشده به سؤالات زیر پاسخ بدهید:
الف: آیا چنین کاری توسط عاقد صحیح است؟
ب: معیار کدامیک از موارد مهریه است و مرد باید پرداخت نماید؟
ج: آیا قصد جدی مربوط به عاقد است یا طرفین؟
بنده بهعنوان مهریه همسرم نیمی از داراییهایی را که از درآمد بنده حاصل میشود قراردادهام، نظر شما راجع به این موضوع چیست؟ بهعنوانمثال اگر دو تومان در جیب بنده باشد آیا یک تومان آن متعلق به همسرم است؟
با توجه به اینکه مهریه مبتنی بر تراضی و توافق زن و مرد است و یکی از شرایط صحت تراضی قصد واقعی متعاقدین بر میزان مهریه است، حال اگر مرد قصد واقعی بر تعیین و پرداخت این میزان مهریه را نداشته باشد آیا مهریه باطل خواهد بود؟
اگر زنی برای رسیدن به مقاصدش در زندگی از وسیله مهریه استفاده کند به عبارتی بهدفعات مهریه را به اجرا گذارد و در هر نوبت بنا به میل خود در مقاطعی (و حتی بعد از زندانی شدن همسر به دلیل عدم توان پرداخت یکجای مهریه) و البته بعد از رسیدن به نتایج دلخواه از ادامه روند پرونده در محاکم انصراف دهد و این موضوع متناوب ادامهیابد، حکم آن چیست و شوهر چه باید بکند؟
درصورتیکه عقد نکاح به علت جنون زوجه فسخ شود و زوجه از بدو ازدواج تا هماکنون از تمکین و انجام وظائف زناشویی استنکاف نموده و از مراجعت به منزل زوج خودداری کرده و ناشزه بوده (طبق حکم قطعی دادگاه) و از طرفی زوجه ادعای وقوع نزدیکی با زوج را بنماید و زوج بهکل منکر آن شود (طبق اظهار پزشک پرده بکارت زوجه از نوع حلقوی است)، ارشاد فرمایید آیا زوج میتواند با انجام سوگند، عدم نزدیکی با زوجه را در دادگاه ثابت نماید؟
زوج چگونه ثابت کند با زوجه نزدیکی نکرده است؟ در این شرایط و بعد از صدور حکم فسخ نکاح به دلیل جنون زوجه، تکلیف مهریه چگونه است؟
درصورتیکه زوجه دائمى شخصى، با مرد اجنبى فرار نموده و از کشور خارج شود. آیا زن میتواند شخصاً، یا با اعطاى وکالت به غیر، نسبت به دریافت مهر خود اقدام قانونى نماید؟ آیا چنین زنى مستحق دریافت مهریّه است؟
مرسوم است که در موقع ازدواج و در زمان عقد مهریّه را دو قسمت میکنند یک قسمت را بهعنوان کمک به تهیّه جهیزیه اخذ میکنند و مابقی در ذمّه زوج میماند. لکن در تمام دادگاهها با استناد به مادّه 1085 قانون مدنى که میگوید: «زن میتواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفاى وظایفى که در مقابل شوهرداری امتناع کند، مشروط بر اینکه مهر او حال باشد؛ و این امتناع مسقط حقّ نفقه نخواهد شد.» تمسّک کرده، تمام مهریهها را حال حساب میکنند. نظر حضرتعالی در این مورد چیست؟
شخصى ازدواج میکند و در حین اجراى عقد عالماً و عامداً مهریّهای معیّن میکنند که زوج فعلاً توانایى پرداخت آن را بههیچوجه ندارد و ممکن است مدّت طولانى هم نتواند آن را بپردازد. عرفاً هم اینگونه مهریهها را در ذمّه زوج نسیه حساب میکنند و زوجه هم در موقع اجراى عقد قصد مطالبه ندارد. آیا اینگونه مهریهها در شرع مقدّس حال است، یا مؤجّل؟
در بعضى ازدواجها مهریههاى سنگینى در نظر گرفته میشود که عندالمطالبه نیز است. درحالیکه مرد 500 هزار تومان هم ندارد ولى براى اینکه ازدواج سر بگیرد، مثلاً 20 میلیون تومان مهر تعیینشده را میپذیرد و شاید در طول عمر خود به این مبلغ دست نیابد و از اوّل نیز محرز است که در صورت مطالبه، قادر بر پرداخت مهریّه نخواهد بود، این نوع ازدواجها شرعاً چه حکمیدارد؟
پسری با دختری ازدواج میکند. در شب زفاف (بعد از دخول) پسر متوجه میشود که همسرش رحم ندارد؛ یعنی این دختر تا آخر عمر نه میتواند حامله شود نه تابهحال خون قاعدگی دیده است. پسر هم از طریق دادگاه اقدام کرده و دادگاه گفته باید تمام مهریه را بپردازد. درحالیکه دختر و پدرش فقط بهقصد اخاذی از پسر این حقه را زدهاند و همچنین دختر خودش از این ماجرا آگاه بود کاملاً. حال میخواستم بدانم پسر باید بازهم تمام مهریه را بدهد؟