در يك قريه يا شهر نهرى قديمى وجود دارد كه چندين سال از آب آن براى كشاورزى استفاده مىكردند؛ امّا الآن كسانى كه در ابتداى نهر قرار دارند و آب ازملک آنها عبور مىكند به ديگران اجازه نمىدهند كه از آن آب استفاده كنند، آيا اين كار جايز است؟
زمینى ملک کسى است که در یک سمت همین قطعه زمین خانه خود مالک بوده، راهى که از شاهراه به خانه خود مالک منتهى میشد از میان همین قطعه زمین بود و دیگران هم از این راه استفاده میکردند ولى اکنون مالک، خانه خود را در جاى دیگرى ساخته است، لذا از راه مذکور بینیاز شده است اکنون میخواهد با انسداد راه مذکور آنجا را به مزرعه خود ملحق کند و لکن دیگران که قبلاً از این راه استفاده میکردند میگویند که: سه نسل از ما گذشته و تاکنون از این راه استفاده میکردهایم لذا نمیگذاریم شما این راه را مسدود کنید آیا مسدود کردن این راه توسط مالک جایز است؟
در بعضى از مناطق روستایى مرسوم است که مردم، کوه و صحرا و مراتع را بین خود تقسیم میکنند و در آنجا کشت میکنند و از علفهای آن استفاده میکنند، با توجّه به این موضوع اگر کسى علفهای محدوده شخص دیگرى را درو کند آیا صاحب آن محدوده میتواند آن علفها را براى خود بردارد یا علفهای خود را بفروشد و پول آن را بگیرد؟
زمینهایی که قبلاً مرتع عمومى بوده، دولت اسلامى آنها را تقسیم نموده و به کسانى که واجد شرایط هستند واگذار میکند ولى عدّهای بدون اجازه دولت خودسرانه آنها را شخم زده و تملّک میکنند، آیا مجاز هستند؟
پدرم حدود پانزده سال پیش قطعه ای زمین و مقداری پول (حدود 600 هزار تومان آن زمان) به آموزش و پرورش واگذار کرده به این نیت که مدرسه ای در آن ساخته شود به نام فرزند شهیدش اما هنوز این مدرسه به علل نامعلومی ساخته نشده است اما در این زمان آموزش و پرورش عنوان می کند که دیگر در حال حاضر در آن منطقه به مدرسه نیازی نداریم آیا می توان در قطعه زمین فوق، یک سالن ورزشی ساخت ؟ (با توجه به این که واقف از دنیا رفته و نیتش مدرسه بوده است) در ضمن تکلیف پول داده شده که در زمان خود مبلغ قابل توجهی بوده است چه می شود؟ (آموزش و پرورش تقریباً چیزی از آن خرج نکرده است)
منزلى بین دو نفر مشترک بوده، یکى از شرکا بدون رضایت شریک دیگر سه دانگ خانه خود را به دیگرى میفروشد، آیا به خاطر راضى نبودن شریک، نماز شخصى که سه دانگ خانه را خریده و در آنجا سکونت دارد باطل است؟
آیا خوابگاه و یا حجره ای که در اختیار فرد خاصی قرار گرفته در حکم خانه او می باشد یا با توجه به اینکه متعلق به حوزه و دانشگاه است، تمام طلاب و دانشجویان می توانند بدون اجازه وارد اتاق یکدیگر شوند؟
مسأله 1569ـ سهم سادات را بدون اجازه مجتهد نمى توان به ساداتى كه در بالا گفته شد پرداخت (بنابر احتياط واجب)، و سهم امام(عليه السلام) را نيز اگر بدون اجازه مجتهد که از او تقلید کند بپردازد قبول نيست، مگر اين كه مجتهد بعداً بپذيرد و اجازه دهد.
مسأله 1567ـ صرف كردن قسمتى از سهم مبارك امام(عليه السلام) براى ساختن مساجد يا حسينيه ها يا بيمارستان و درمانگاه و مدارس، تنها در صورتى مجاز است كه با اجازه مجتهد عادل و مطابق با فتوای او و رعايت اولويّت باشد، ولى سهم سادات را جز در مورد ساداتى كه گفته شد نمى توان مصرف كرد.
مسأله 2445ـ هرگاه خود ميّت در حال حيات اجازه داده باشد که اعضاى او را براى پيوند در اختيار ديگران بگذارند يا اولياء ميّت بعد از وفات او اجازه دهند، حکم ديه و ساير احکام تغيير نمى کند و احتياط آن است که ديه را در هر حال بپردازند.
مسأله 2278ـ اگر زن در جايى که احتياج به اجازه شوهر دارد با اجازه او نذر کند، شوهرش بنابراحتياط واجب نمى تواند نذر او را به هم بزند يا او را از عمل کردن به نذر جلوگيرى نمايد.
مسأله 2037ـ دختر باکره باید با اجازه ی پدر یا جدّ پدری ازدواج کند؛ اما اگر رشيده باشد، يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد و به تأیید بزرگترهای فامیل همسر مناسبی برای دختر پیدا شود و پدر مخالفت كند اجازه او شرط نيست. همچنين اگر به پدر يا جدّ پدرى دسترسى نباشد و دختر رشیده هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد، يا اين كه دختر قبلاً شوهر كرده باشد، در اين دو صورت نيز اجازه پدر و جد در ازدواج جديد لازم نيست.
مسأله 1984ـ هرگاه کسى بدون اجازه بدهکار ضامن او شود که بدهى او را بدهد حق ندارد چيزى از او بگيرد، ولى اگر با اجازه او باشد مى تواند بعد از پرداخت بدهى به طلبکار، از بدهکار بگيرد.
مسأله 1972ـ اگر طلبکار چيزى را که گرو برداشته با اجازه بدهکار بفروشد رهن باطل مى شود و پول آن رهن نيست، مگر اين که اجازه فروش با اين شرط باشد که پول آن به جاى آن گرو باشد.
مسأله 1923ـ هرگاه انسان با اجازه موکّل کسى را از طرف او وکيل نمايد نمى تواند آن وکيل را عزل کند و اگر وکيل اوّل بميرد يا از وکالت کناره گيرى کند وکالت دومى باطل نمى شود، ولى اگر با اجازه موکّل کسى را از طرف خودش (از طرف وکيل) وکيل نمايد هم موکّل مى تواند او را عزل کند و هم وکيل اوّل و اگر وکيل اوّل بميرد يا عزل شود وکالت دومى هم از بين مى رود.