بعضى از متکدیان محجورند و قوّه عقلانى آنها زایل شده است و بعضاً پول هنگفتى دارند و خانوادههای تعدادى از آنها نیز مشخص نیست و چون در سازمان بهزیستى براى همیشه نمیتوان از آنها نگهدارى کرد، لذا در آن نهاد مجبور هستند بعد از چند روز آنها را به شهرستان محل اقامتشان اعزام نمایند و خوف این است که پولشان را از دست بدهند. آیا جایز است پول این افراد گرفته شود و به سازمان بهزیستى تحویل گردد تا مورداستفاده سایر مددجویانی که تحت پوشش هستند، قرار بگیرد؟
شخصى که داراى مقداری پول نقد بوده سکته مغزى نموده و در اثر آن در مشاعر و حواسّ او اختلال پیشآمده، بهطوریکه عملاً سفیه شرعى محسوب شده و محجور میگردد; همسر و یکى از فرزندان او تصمیم میگیرند خانهای با همان پول خریدارى کنند تا این فرزندى که در سنّ ازدواج بوده در آن سکونت نماید; قابل توجّه اینکه شخص محجور، ولی خاصی ندارد و همسر و فرزندان او نیز از طرف حاکم شرع یا بهحکم قانون قیّم او نیستند و از طرف دیگر، هیچیک از همسر و دو فرزند مذکور قصد تملّک و خرید خانه براى خود نداشته و قصد قرض گرفتن پول را نیز نداشتهاند، حال در این صورت شرعاً چه کسى مالک آن خانه است؟ و چنانچه فرزندى که در آن خانه سکونت کرده و سند به نام اوست، مخارجى در آن منزل بنماید تکلیف این مخارج چیست؟
شخصی اموال خود را به مسجد مصالحه نموده است، درحالیکه وارث طبقه دوّم او (برادر و خواهر) موجودند، آيا اموال مختصر او به مسجد مىرسد، يا ورثه او نيز حقّى دارند؟
اگر شوهر قسمتى از ثلث اموالش را به همسرش هبه کند مشروط بر اين كه بعد از مرگ شوهر از هشت يك خود صرف نظر كند، آيا زوجه مى تواند بعد از مرگ زوج درخواست هشت يك كند؟
زيد تمام اموال خود (خانه، زمين و متعلّقات آن) را به دست دائى اش داده و از وطن خود به هندوستان رفته و در آن جا سكونت اختيار كرده است، سپس تمام مايملك خود را در زمان حيات خويش با اين مضمون به فردى هبه كرده است: «اگر من زنده به وطن خود برسم مايملك خودم را از فلان شخص مى گيرم و اگر به حكم الهى زنده به وطن خود نرسم در اين صورت تمام مايملك خود را به فلان شخص هبه كرده ام، اگر كسى در اين باب دعوا كند ادّعاى او باطل خواهد بود. و در اين هبه اوّل خدا و رسول(صلى الله عليه وآله) و ائمّه طاهرين(عليهم السلام) گواهند، بعد از آن 4 نفر از مؤمنين با نشانه انگشت شهادت داده اند» بعد از تحرير هبه نامه بلافاصله تمام مايملك زيد از دست دايى اش پس گرفته شده و تحت تصرّف آن فرد قرار داده شده و تا به حال تمام مايملك وى در تصرّف اوست ولى زيد به حكم الهى در هندوستان وفات و در آن جا مدفون گرديد آيا اين هبه نامه طبق شرع مقدّس اسلام نافذ است؟
زنی که با شخصی رابطه نامشروع داشته و در مدت این رابطه آن مرد خودش با میل خودش پول میریخته به حساب زن، اما حالا این زن با تمام وجود توبه کرده و آن مرد ادعا طلبکاری میکند، تکلیف چیست؟
در مدرسه علمیه ی ما قانون است اموال اشخاصی که دربی نظمی مدرسه نقش دارند وصاحبان
اموال یا مشخص نیستند یا مشخص هستند ولی طبق شرایطی مصادره می شوند، چنین اموالی را
در محل عمومی اعلام می کنند، مدیر یا نماینده ی مدرسه هم گفتند:هرکس می خواهد می
تواند ازاین اموال استفاده کند و اشکالی ندارد. آیا استفاده از این وسایل اشکال دارد یانه؟ اگر
صاحب مال نهی ازبردن و استفاده کردن بکندوظیفه ما چیست؟
برادر بنده مشغول خدمت مقدّس سربازى است. یکى از دوستان او پاى خودش را با گلوله مى زند،
او را به بیمارستان مى برند، تمام وسایلش را به برادرم تحویل مى دهند، وقتى که او در بیمارستان
بود برادرم به مرخّصى مى رود، در حین مرخصى، آن آقا به عللى از خدمت سربازى معاف مى شود
و مى رود، وقتى که برادرم برمى گردد آن آقا رفته بود و وسایل او در دست برادرم مانده است، آن
وسایل چه حکمى دارد؟
در مجتمع مسکونی ما که حدود دویست خانه هستند گاهی وسایل مانند چهارپایه یا حتی قالی در
محوطه رها می شود آیا می توان بعد از اعلام عمومی و پیدا نشده صاحبش در منافع عموم همان مجتمع استفاده کرد؟
از سال 89 بخاطرمشکلات شديد مالي پدرم از پول بچه داداشم که پدر و مادرش در زلزله بم فوت کردن مبلغ یکمیلیون قرض ب ما داد و ما از طريق سپرده کردن یکمیلیون، پنج ميليون وام گرفتيم حالا تو اين سه سال سود پول بچه را بايد حساب کنيم يا نه؟
من زمان مجرد دو ميليون پسانداز داشتم که اوايل ازدواجم همسرم اين پول را بهعنوان قرض از بنده گرفتند که دو سال ديگر برگردانند، ولي الآن چهار سال است و از پول خبري نيست. و من الآن بدون اینکه شوهرم بداند براي خانوادهام هدايايي میخرم. آيا مشکل شرعي دارد. و بعید ميدانم همسر من اين پول را به من برگرداند، و من راضي نيستم.
اگر بدهکار غیر از اموال ضروری چیز دیگری نداشته باشد آیا طلبکار میتواند او را مجبور کند که اموال ضروری خودش را بفروشد؟ در غیر این صورت برای پراخت بدهی تکلیف چیست؟
آیا قاضی می تواند بدون احراز اعسار مدیون با ادله ی شرعی و فقط با ملاحظه وضعیت مالی و شغلی و خانوادگی مدیون، به او برای پرداخت دین خود مهلت بدهد یا حکم تقسیط بدهد؟
شخص نابالغی که مقدار قابل توجهی مال دارد، ولیّ او(مثلا پدر وی) آنها را در اختیار مرکز خیریه ای قرار می دهد تا به مصلحت فرد نابالغ استفاده کند که البته ممکن است از این طریق سودی هم برای خود خیریه حاصل شود؛ حال سوال این است: با توجه به اینکه پدربزرگ پدری نابالغ هم بر وی ولایت دارد، اگر او آن اموال را از خیریه طلب کند ولی پدر نابالغ اصرار بر ماندن آنها در دست خیریه داشته باشد، بر مسولین خیریه لازم است که اموال را پس بدهند؟
زوج در طول مدت زندگی مشترک خود با زوجه (عقد دائم) منزل مشترکی را بهصورت مشاع خریداری مینماید که در ضمن معامله سه دانگ مشاع از آن منزل را به نام زوجه مینماید، اما کل ثمن معامله را زوج پرداخته و در آن منزل مشترک مبالغ زیادی را جهت بازسازی و نما ظاهری هزینه مینماید، همچنین برای وی (زوجه) دو دستگاه خودرو گرانقیمت خریداری مینماید که یکی را زوجه فروخته و ثمن آن را به مصرف شخصی خود رسانده و دیگری درید او در حال حاضر است زوجین اکنون در شرف مفارقت و جدایی از یکدیگر میباشند و در باب مهریه به اختلاف رسیدهاند، ازآنجاکه زوج در زمان خرید منزل مسکونی و خودروها قصد بخشش و هبه نمودن به وی را نداشته بلکه قصد ایفای دین مهریه زوجه را داشته و با توجه به اینکه اصل نیز بر عدم تبرع است، آیا اکنون میتواند ثمن پرداختی برای آن اموال را از بابت دین مهریه زوجه محاسبه نموده و نسبت به آن تهاتر نماید؟ با توجه مطالب یادشده، در فرض سؤال کدامیک باید دلیل و بیّنه ارائه دهد؟
یکى از شروطى که بر اساس تصویب شوراى عالى قضایى در سند عقد ازدواج گنجانده شده این است که زوج بعد از عقد ازدواج در کلّیّه دارایى خود با زوجه شریک خواهد بود و در صورت قبول زوج، زوجه حق خواهد داشت در صورت طلاق نصف اموال شوهر را دریافت نماید، آیا زوجه با گرفتن نصف اموال، باز هم استحقاق دریافت حقّ الزّحمه کارهایى را که بدون قصد تبرّع در خانه شوهر انجام داده و شرعاً به عهده وى نبوده را دارد؟