در قانون تجارت آمده است: شرکت تضامنی شرکتی است که تحت اسم خاصی میان چند نفر شریک برای انجام فعالیتهای تجاری بهصورت تضامنی به وجود میآید. اگر دارایی شرکت برای پرداخت دیون آن کفایت نکند هر یک از شرکا مسئول پرداخت تمامی بدهی شرکت میباشند
بنا بر ماده فوق ضمانت در شرکت تضامنی بهصورت ضم ذمه مدیونین به هم میباشد بهنحویکه هر یک از شرکا در هنگام انعقاد این شرکت متعهد میشوند که اگر شرکت توان پرداخت بدهی را نداشته باشد هر یک از آنها متضامناً مسئول بوده و اگر غرما به احد شرکا رجوع نموده و او قدرت پرداخت نداشت دیگری آن را بپردازد و الخ.
حکم شرعی این ماده چیست و آیا مطابق شرع میباشد؟
بدهکاری قصد پرداخت دین خود را- بدون اینکه دائن مطالبه نموده باشد- داشته و دین نیز حالّ بوده و عندالمطالبه است ولی مدیون معسر بوده و توانایی پرداخت آن را فقط بهصورت غیر نقدی دارد و در پی پرداخت دین خود هست آیا مدیون میتواند به حاکم مراجعه و حاکم نظر به وضعیت مدیون مهلت عادله یا اقساط قرار دهد؟
جنابعالى در ابتداى رساله مرقوم فرمودهاید: «عقیده مسلمان به اصول دین، باید از روى دلیل باشد.» اگر مسلمانى به دنبال تحقیق رفت و درنتیجه دینى غیر از اسلام را برگزید، آیا حق دارد پیرو آن دین شود؟ آیا حکم مرتد بر او جارى نمیشود؟ اگر جارى میشود، چرا؟ آیا این فتوا با فتواى به لزوم تحقیق در اصول دین و عدم جواز تقلید در آن سازگار است؟ اصولاً کسى که میداند، اگر به نتیجهای غیر از دین پدر و مادرش برسد کشته خواهد شد، چگونه میتواند بافکری آزاد در اصل دین تحقیق کند؟
جنابعالى در ابتداى رساله مرقوم فرمودهاید: «عقیده مسلمان به اصول دین، باید از روى دلیل باشد» اگر مسلمانى به دنبال تحقیق رفت و درنتیجه دینى غیر از اسلام را برگزید، آیا حق دارد پیرو آن دین شود؟ آیا حکم مرتد بر او جارى نمیشود؟ اگر جارى میشود، چرا؟ آیا این فتوا با فتواى به لزوم تحقیق در اصول دین و عدم جواز تقلید در آن سازگار است؟ اصولاً کسى که میداند، اگر به نتیجهای غیر از دین پدر و مادرش برسد کشته خواهد شد، چگونه میتواند بافکری آزاد در اصل دین تحقیق کند؟
فردی احتمال میدهند حدود از چندین سال قبل به طلا فروشی کلیمی که در قید حیات نیست بدهکار میباشند، باتوجه که اطمینان ندارند بدهی را داده اند یا نه چه باید کرد؟
اگر انسان برای حفظ جان یا آبروی خود یا مسلمانی و همچنین مالی که نگهداریاش واجب است مجبور به قسم دروغ به بیزاری و براعت از خداوند و دین اسلام که درهرصورت حرام است باشد آیا در اینگونه موارد اینگونه قسم خوردن واجب است؟ آیا قسم خوردن دروغ برای حفظ آبرو و جان فقط مؤمن موردی ندارد یا برای همه انسانها مجاز است؟
يک سالي ميشود که مبلغي را به کسي قرض دادم حالا هم تقاضاي پس گرفتن آن را کردم گفتن زندگيشون از هم پاشيد و ندارند و ميخواهند حلقه اي ازدواجشون را بفروشن و پول را پس بدهند، آيا گرفتن و استفاده از اين پول جايز و درست است (آیازیور آلات در حد شأن از مستثنیات دین است؟)
زوج به مدت بیش از سی سال است که در کانادا زندگی می کند و صاحب گذرنامه و تابعیت کانادایی است. زوجه مهریه را به اجرا گذاشته و به اندازه قدرالسهم ( سه دانگ) از منزل مسکونی متعلق به شوهر را توقیف کرده است. با عنایت به آنکه مرد ساکن کانادا و در آن کشور صاحب منزل مسکونی است آیا می تواند منزل مسکونی خود در ایران را به عنوان مستثنیات دین معرفی نماید؟
پسری 19 ساله هستم که تاکنون صرفاً مذهب شناسنامهای داشتم، یعنی تابهحال حتی اگر شهادتین را گفته باشم، اعتقادی به آن نداشتم، چراکه هیچ ادلهای برای اثبات لا اله الا الله و محمد رسولالله و علی ولیالله نداشتم، از همین رو از کودکی همیشه گفتهام که من مسلمان نیستم و به وجود خدا هنوز اعتقاد ندارم و به همهچیز شک دارم. از آن زمان تا به امروز به هر روش ممکن ازجمله تحقیق، مطالعه و مباحثه توانستم به اصل و حقیقت اسلام نائل آیم و بعثت، حقانیت نبی اکرم، قرآن اعجاز جاوید و ولایت امیرالمؤمنین را درک کنم، لذا تازه با اعتقاد قلبی شهادتین را گفتم: اشهد ان لا اله الا الله. حالا بر خود واجب میدانم احکام را هر چه سریعتر بدانم. سؤال آن است که با توجه به اینکه بهحق اسلام نیاورده بوده و مسلمان محسوب نمیشدم، آیا انجام نماز و روزههای گذشته و کفاره روزهها بر من واجب است، یا خیر؟ لطفاً راهنمایی کنید؟
مردی گرچه مسلمانزاده ولی کافر است و ضروریاتی مانند اعتقاد به نبی و نماز و روزه و حج و ... را نه اعتقاد دارد و نه انجام میدهد بلکه گاها تمسخر نیز میکند فرزند حاصل از ازدواج این مرد با زنی مسلمان ازنظر شرع حرامزاده محسوب میشود یا حلالزاده است؟
فردی به بنده پیشنهاد داده اگر به دین آنها رو بیاورم (غیر از اسلام) خانه و زندگی خوبی برایم فراهم میکنند. بنده از ناچاری و بدبختی قبول کنم. نظر حضرتعالی چیست؟
جنابعالى در ابتداى رساله مرقوم فرمودهاید: «عقیده مسلمان به اصول دین، باید از روى دلیل باشد» اگر مسلمانى به دنبال تحقیق رفت و درنتیجه دینى غیر از اسلام را برگزید، آیا حق دارد پیرو آن دین شود؟ آیا حکم مرتد بر او جارى نمیشود؟ اگر جارى میشود، چرا؟ آیا این فتوا با فتواى به لزوم تحقیق در اصول دین و عدم جواز تقلید در آن سازگار است؟ اصولاً کسى که میداند، اگر به نتیجهای غیر از دین پدر و مادرش برسد کشته خواهد شد، چگونه میتواند بافکری آزاد در اصل دین تحقیق کند؟