حدود ده نفر در يك حلقه چاه و موتور مربوط به آن شريك هستند. همه شركا توافق کردهاند موتور گازوئیل سوز آبكش را برقى كنند (چون برقى كردن بهصرفه است) ولى يك نفر از شركا راضى به اين امر نمیشود. آيا بقيّه افرادى كه قصد برقى كردن موتور را دارند. میتوانند با مراجعه به حاكم آن شريك مخالف را الزام به قبول نمايند؟
آیا باید به تمام دستورات مرجع تقلید بدون چونوچرا عمل کرد، مثلاً اگر مرجع تقلید هم مانند امام معصوم که به شخصی فرمودند که برود داخل تنور پر از آتش، چنین دستوری دهد آیا عمل به آن صحیح است؟ این مثال فقط برای روشنتر شدن موضوع بیانشده است؟
تفاوت بین فتوا و حکم از کجا سرچشمه میگیرد که فتوا فقط بر مقلدین لازم العمل است اما حکم بر جمیع افراد؟ اگر دو فقیه احکام مختلف دهند چه وضعى پیش میآید؟ اصلاً فقیهى که حاکمیت عامه ندارد آیا حکمش بر امّت نافذ است؟
با عرض احترام و ارادت از محضر آن مرجع عظیم الشان خواهشمند است، پاسخ پرسش های ذیل را بیان فرموده و از آنجا که بناست نظر حضرت عالی در پژوهش کاربردی استفاده گردد اجمالا به شمه ای از ادله نیز اشاره بفرمائید.
1. آیا حاکم شرع میتواند از عموم مسلمین درباره افزایش غیر عادی اموالشان و اسباب ملکیت این اموال سوال کند؟
2. در صورت پاسخ مثبت، «آیا افزایش غیر عادی اموال فردی از آحاد مسلمین مستقلا او را در معرض اتهام (لوث) قرار میدهد؟
3. آیا افزایش غیر عادی اموال مسلم در صورتی که در معرض اتهام باشد، اماره ای بر مجرمیت او تلقی میگردد؟
4. آیا تفصیلی بین آحاد مسلمین و کارگزاران حکومت وجود دارد؟
5. در صورت پاسخ مثبت، آیا ادله جواز پُرسشِ حاکم شرع، از موجِبات ملکیت مال مسلمی که کارگزار حاکمیت است، موضوعا منصرف به اوست و نیازی به تدوین قانون جدید نیست؟ یا با فرض شرعی بودن و جواز پرسش باید قانون مجزا در آن تصویب شود که عطف بما سبق نخواهد شد؟
آیا ما می توانیم به یک حاکم غیر مسلمان در پایتخت کشورمان جاکارتای اندونزی رای بدهیم؟ اندونزی یک اکثریت مسلمان است ولی از قوانین اسلامی استفاده نمی کند ما یک کشور نیمه سکولار هستیم. از دستورات اسلامی تنها در روابط خانوادگی خصوصی و حدود ازدواج استفاده می کنیم.آیا می توانید در مورد این انتخابات یک راهنمایی به ما بدهید. در حال حاضر ما تحت حاکمیت یک حاکم مسیحی چینی هستیم که به اندازه کافی عادل هست و به حقوق مسلمانان شیعه احترام می گذارد حال تکلیف چیست؟
اینجانب پدرخواندگی دختری را از بدو تولدش قبول کرده ام و توسط یک روحانی نیز صیغه محرمیتی بین اینجانب(پدرخوانده) و این دختر در سن 3 سالگی اش تا مدت سن 25 سالگی اش جاری شده و لیکن به نظر می رسد صیغه محرمیت مذکور در زمان جاری شدن صیغه تا به امروز، بدون إذن پدر و بدون إذن حاکم شرع بوده است، بنابر این توضیحات و با توجه به عدم وجود (فوت) پدر و جد پدری این دختر و با عنایت به مصلحت هایی که وجود دارد آیا می توان از حاکم شرع إذن گرفت که اکنون صیغه محرمیت موقتی بین پدر پدرخوانده و این دختر جاری شود تا از این به بعد این دختر به اینجانب (پدرخوانده) همیشه و إلی الأبد محرم شود؟