مسأله 1145ـ راننده ها، خلبان ها، كشتيبان ها و ساربان ها و مانند آنها كه سفر شغل آنهاست بايد نماز را تمام بخوانند، ولی در آغاز کار بنابر احتیاط مستحب، دو سه روز اوّل را جمع بخوانند.
مسأله 1139ـ مسافرت به قصد تفريح و گردش و استفاده از آب و هوا و مانند آن تا آنجا که موجب اسراف و کار حرام ديگرى نباشد جايز است و نماز را بايد شکسته بخواند.
مسأله 1138ـ هرگاه کسى همراه ظالمى سفر کند و مسافرت او کمک به ظالم محسوب شود سفر او حرام است و نمازش را بايد تمام بخواند، مگر آن که مجبور باشد يا براى انجام وظيفه مهمترى مانند نجات جان مظلومى با او سفر کند که در اين صورت نمازش شکسته است.
مسأله 1137ـ اگر سفر حرام نيست، ولى سوار بر مرکب غصبى شود، يا در زمين غصبى مسافرت مى کند، بنابر احتياط جمع ميان نماز شکسته و تمام کند، يعنى هم نماز دو رکعتى هم چهاررکعتى به جاآورد.
مسأله 1136ـ هرگاه براى فرار از انجام کار واجبى مسافرت نمايد، مثل اين که بدهکار است و مى تواند بدهى خود را بدهد و طلبکار هم مطالبه مى کند، امّا او براى فرار از پرداخت بدهى مسافرت نمايد، بايد نماز را تمام به جا آورد، ولى اگر چنين قصدى را ندارد بايد نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1131ـ اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد، يا مردّد شود بايد نماز را تمام بخواند، امّا اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت خود منصرف شود، بايد نماز را شکسته بخواند، مگر اين که مردّد درماندن و برگشتن باشد و يا بخواهد همان جا ده روز بماند.
مسأله 1130ـ کسى که اختيارش در سفر با ديگرى است مانند پسرى که با پدر خود مسافرت مى کند، چنانچه بداند سفر پدرش هشت فرسخ است بايد نماز را شکسته بخواند، حتّى اگر کسى را به اجبار به جايى مى برند (مانند زندانى) و بداند مسافت او هشت فرسخ يا بيشتر است همين حکم را دارد، مگر اين که احتمال عقلايى بدهد که پيش از رسيدن به چهار فرسخ از آنها جدا مى شود و برمى گردد.
مسأله 1127ـ اگر اوّل مى خواهد به محلّى که کمتر از هشت فرسخ است برود ودر وسط راه يا پس از رسيدن به آن مقصد قصد کند مسافرت خود را ادامه دهد بطورى که مجموع مسافرت او هشت فرسخ باشد، چون از اوّل قصد نداشته بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر در اثنا، يا پس از رسيدن به مقصد قصد کند از آنجا هشت فرسخ يا بيشتر برود، نماز او شکسته است.
اگر مردی به سفر برود (اعم از زیارتی و غیر آن) که با این کار همسر و فرزندان او در این چند شب که تنها میمانند میترسند و سبب اذیّت شدن آنها میشود، این سفر چه حکمی دارد؟
مردى به مسافرت رفته و مسافرتش بیش از یک سال به طول کشیده است. در این مدّت همسرش پسرى به دنیا آورده که بعداً باعث اختلاف بین زوجین شده و بدین سبب مرد زنش را طلاق داده است. اینک آن زن از دنیا رفته و آن پسر بزرگشده و حقّش را میخواهد. مرد میگوید: «زنم این بچّه را بعد از یک سال از مسافرتم به دنیا آورده است، او پسر من نیست هرچند همسرم عفیفه و مؤمنه بوده و از او هیچ بدى ندیدهام» و زن تا آخر عمرش میگفت: «این بچّه فرزند شوهرم است و روز قیامت حقّم را خواهم گرفت» اکنون چند سؤال مطرح است:
الف ) آیا قول شوهر که میگوید: «چون زن بچّه را بعد از یک سال از جدایى او به دنیا آورده است پس فرزند من نیست» قبول میشود؟
باگر مشکوک باشد که زن بچّه را بعد از دوازده ماه از سفر زوج، یا قبل از دوازده ماه به دنیا آورده است، حکم چیست؟
جحکم ارث و محرمیت این پسر نسبت به آن زن و شوهر و بچههاى آن دو چیست؟
دحکم خود این پسر فى حدّ ذاته چیست؟
فردى در وطنش محصن یا محصنه است و به قصد زنا به شهر دیگرى مسافرت مى کند که بیش از مسافت شرعى است و در آن شهر ـ العیاذبالله ـ مرتکب زنا مى شود آیا حدّ زناى محصنه دارد؟
کسانی که بعدازظهر حرکت کرده و به منطقه غربی پرواز میکنند، صبح همان روزبه آنجا میرسند، یا اینکه صبح حرکت میکنند و بهجایی که میرسند قبل از اذان صبح است آیا میتوانند در این فاصله چیزی بخورند؟ همچنین افرادی که کسوف را رصد میکنند و همیشه در زوال هستند؟