حاكم دادگاه بر اساس درخواست زوجه، و به لحاظ عسر و حرج وى، و با عنايت به استنكاف شوهر از طلاق، قصد صدور حكم طلاق دارد، بفرماييد :
الف) چنانچه زوج بذل از طرف زوجه را قبول ننمايد، آيا حاكم مىتواند مالى را كه زوجه بذل مىكند به هر مقدارى كه باشد ولو بسيار اندك قبول نمايد؟
ب) آيا زوجه مىتواند نفقه ايام گذشته خود را به عنوان مال مورد بذل، تعيين نمايد؟
ج) آيا زوجه مىتواند نفقه ايام عدّه را به عنوان بذل تعيين كند؟
د) آيا زوجه مىتواند ضمن مطالبه مهريّه، مالى كمتر از مهريّه را براى بذل تعيين كند؟
هـ) چنانچه زوجه از بذل خوددارى كند آيا حاكم دادگاه وظيفه دارد حكم به طلاق دهد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ آيا نوع طلاق بائن است يا رجعى؟
چنانچه زنى از ايفاى وظايف زوجيّت امتناع كرده و از تمكين خوددارى نمايد، آيا با گذشت مدّت سه الى چهار سال مىتواند ادّعاى عسر و حرج كرده، و به استناد آن درخواست طلاق نمايد؟
چندى قبل زنى به اتّفاق همسرش به منظور معالجه فرزند مريض خود به انگلستان مسافرت مىكنند. زوجه آهنگ اقامت در انگلستان نموده، و هر چه همسرش اصرار به بازگشت نموده قبول نمىكند، و شوهر بناچار به ايران مراجعت مىنمايد. پس از گذشت مدّتى، در كمال ناباورى از طريق مرجع قضايى شيراز به وى ابلاغ مىشود كه جهت تنفيذ طلاقى كه از طريق دادگاه انگليس طبق قوانين انگلستان بنا به تقاضاى همسرش انجام شده در دادگاه حضور يابد! و اين در حالى است كه موكّل هيچگونه اطّلاعى از چنين واقعهاى نداشته، تا مجال دفاع داشته باشد. از سوى ديگر فردى كه براى موكّل شناخته شده نيست ادّعا مىكند كه صيغه طلاق را جارى ساخته است. طلاق مذكور چه حكمى دارد؟
شخصى خانم خود را طلاق داده است؛ ولى عليرغم اين كه زن مهريّه اش را بخشيده، طلاق دهنده بصورت رجعى طلاق را خوانده، نه به صورت خلع، طلاق مذكور از لحاظ شرعى چه حكمى دارد؟ با توجّه به اين كه اين زن ازدواج نموده، اكنون وظيفه اش چيست؟
در مورد طلاق اهل تسنّن شنیده شده است که آن ها مخصوصاً شافعى ها، صیغه طلاق جارى نمى کنند؛ بلکه به صرف اراده جدایى و لفظ «تو مطلّقه اى» اکتفا مى کنند، آیا طلاق مزبور صحّت دارد؟ آیا فقهای اهل سنّت حضور شاهدین عدلین را لازم نمى دانند؟
در مورد طلاقی که توسط عاقد جاری شده، چنانچه زوج شهود را عادل نداند آیا طلاق مزبور برای زوج هم معتبر است؟ ( به این معنی که اگر این زن همسر چهارمش بوده، آیا می تواند در این حالت همسر دیگر برگزیند ؟)
مردی برای طلاق دادن همسرش که به صورت پنهانی عقد کرده اند، فقط یک نفر شاهد دارد و به علّت حفظ آبرو، قادر به بازگویی این مسأله به دیگران نیست، با توجه به این مطلب آیا می تواند بدون شاهد یا حداقل با حضور همین یک نفر صیغه طلاق را جاری کند؟
اگر بین پسر و دختری صیغه طلاق بائن جاری شود و دختر بعد از ازدواج مجدد متوجّه شود نامزد قبلی دوشیزگی او را از بین برده است در این صورت طلاق چه حکمی دارد؟
فردى که از جانب چند نفر وکیل در خواندن صیغه طلاق بوده، پس از اجراى صیغه هاى طلاق، (که برخى از آن ها رجعى، و برخى بائن بوده،) یقین حاصل مى کند که یکى از طلاق ها باطل بوده است. اگر نام آن زن و شوهرها را نداند، و آن ها را نشناسد، چه وظیفه اى دارد؟
اگر زوج ادّعا کند در حضور عدّه اى که آنها را عادل مى دانسته، ولى امکان اثبات عدالت آن ها ممکن نیست صیغه طلاق را جارى کرده است و از آنجا که زوج روحانى نیست امّا سواد فارسى دارد و مى گوید از روى رساله صیغه طلاق را جارى کرده، آیا چنین طلاقى که اصل آن محرز است ولى از نظر صحّت خواندن صیغه طلاق شک وجود دارد چه حکمی دارد؟