مسأله 1715ـ مستحبّ است در دادن زکات فطره خويشاوندان محتاج را بر ديگران مقدّم دارد و بعد همسايگان نيازمند را و مستحبّ است اهل علم و فضل را اگر نيازى داشته باشند بر غير آنها مقدّم بشمرد.
مسأله 1713ـ هرگاه به جاى يک صاع، نصف صاع از جنس خوب بدهد بطورى که قيمتش به اندازه يک صاع جنس معمولى باشد، کافى نيست و اگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد اشکال دارد.
مسأله 1711ـ فقيرى که فطره مى گيرد لازم نيست عادل باشد، ولى احتياط واجب آن است که به شرابخوار و کسى که آشکارا معصيت کبيره مى کند فطره ندهند و همچنين به کسانى که فطره را در معصيت خداوند مصرف مى کنند.
مسأله 1710ـ زکات فطره را بنابر احتياط واجب بايد فقط به فقرا و مساکين بدهند مشروط بر اين که مسلمان و شيعه دوازده امامى باشند و به اطفال شيعه که نيازمند هستند نيز مى توان فطره داد، خواه به مصرف آنها برسانند يا از طريق ولىّ طفل به آنها تمليک کنند.
مسأله 1709ـ هرگاه کسى بعد از غروب روز آخر ماه از دنيا برود، بايد فطره او و عيالاتش را از مالش بدهند، ولى اگر پيش از غروب بميرد واجب نيست و در صورتى که عيالاتش داراى شرايط وجوب فطره هستند خودشان بايد زکات فطره را بپردازند.
مسأله 1708ـ مخارج سربازها در سربازخانه ها يا ميدان جنگ بر عهده دولت است، ولى فطره آنها بر دولت واجب نيست و اگر شرايط در خودشان جمع است بايد زکات فطره خود را بدهند.
مسأله 1707ـ هرگاه انسان کسى را اجير کند و شرط نمايد که مخارج او را نيز بدهد (مانند خدمتکار) بايد فطره او را هم بدهد، ولى در مورد کارگرانى که مخارج آنها بر عهده صاحب کار است و اين مخارج جزئى از مزد آنها محسوب مى شود، فطره آنها بر صاحب کار واجب نيست، همچنين در ميهمانخانه ها و مانند آن،که معمول است کارکنان غذاى خود را در همان جا مى خورند و اين در حقيقت جزء حقوق آنها محسوب مى شود، فطره آنها بر خودشان است، نه بر صاحب کار.
مسأله 1705ـ طفل شير خوارى که از مادر يا دايه شير مى خورد، فطره او بر کسى است که مخارج مادر يا دايه را مى پردازد و اگر از اموال خود آن طفل خرجش را بردارند فطره او بر کسى واجب نيست، نه بر خودش و نه بر ديگرى.
مسأله 1703ـ زنى که شوهرش مخارج او را نمى دهد و نانخور ديگرى است فطره اش بر عهده کسى است که نانخور او مى باشد و اگر زن غنى است و از مال خود خرج مى کند بايد شخصاً فطره را بدهد.
مسأله 1701ـ اگر زکات فطره انسان بر ديگرى واجب باشد، بر خود او واجب نيست، ولى اگر کسى که بر او واجب است نپردازد احتياط واجب آن است که اگر مى تواند خودش بدهد.
مسأله 1700ـ اگر انسان نانخور کسى باشد، ولى قبل از غروب نانخور ديگرى شود، زکات فطره او بر عهده شخص دوم است، مثل اين که دختر پيش از غروب به خانه شوهر رود که شوهرش بايد فطره او را بدهد.
مسأله 1698ـ مستحبّ است شخص فقيرى که فقط به اندازه يک صاع (تقريباً سه کيلو) گندم يا مانند آن دارد زکات فطره را بدهد و چنانچه عيالاتى داشته باشد و بخواهد فطره آنها را بپردازد، مى تواند آن يک صاع را به قصد فطره به يکى از آنان بدهد و او هم با همين قصد به ديگرى مى دهد، تا نفر آخر و بهتر است بعداً آن را به کسى بدهند که از خودشان نباشد و اگر يکى از آنها صغير است ولىّ او به جاى او بگيرد و بعد به شخص ديگرى دهد.
مسأله 1697ـ اگر پيش از غروب ، بچّه بالغ شود، يا ديوانه عاقل گردد، يا فقير غنى شود، بايد زکات فطره را بدهد، ولى اگر بعد از غروب باشد زکات فطره بر او واجب نيست، هر چند مستحبّ است اگر تا پيش از ظهر روز عيد شرايط حاصل شود زکات فطره را بدهد.
مسأله 1696ـ ميهمانى که پيش از غروب شب عيد فطر با رضايت صاحب خانه وارد شده و نانخور او محسوب مى شود (يعنى تصميم دارد مدّتى نزد او بماند) دادن زکات فطره او نيز واجب است، امّا اگر فقط براى شب عيد دعوت شده فطره او بر ميزبان واجب نيست و در صورتى که بدون رضايت صاحب خانه باشد نيز بنابر احتياط واجب فطره او را بدهد، همچنين فطره کسى که انسان را مجبور کرده است که خرجى او را بپردازد.
مسأله 1695ـ اگر کسى را که نانخور اوست و در شهر ديگر زندگى مى کند وکيل نمايد که از مال او فطره خودش را بپردازد، چنانچه اطمينان و وثوق داشته باشد که فطره را مى دهد کافى است.
مسأله 1694ـ انسان بايد فطره کسانى را که قبل از غروب شب عيد فطر نانخور او حساب مى شوند بدهد، خواه بزرگ باشند يا کوچک، مسلمان باشند يا کافر، واجب النّفقه باشند يا غير واجب النّفقه، نزد او زندگى کنند يا در جاى ديگر.
مسأله 1693ـ غنى کسى است که مخارج سال خود و عيالاتش را دارد، يا ازطريق کسب و کار به دست مى آورد و اگر کسى چنين نباشد فقير است، زکات فطره بر او واجب نيست و مى تواند زکات فطره بگيرد.
مسأله 1692ـ زکات فطره بر تمام کسانى که قبل از غروب شب عيد فطر بالغ و عاقل و غنى باشند واجب است، يعنى بايد براى خودش و کسانى که نانخور او هستند، هر نفر به اندازه يک صاع (تقريباً سه کيلو) از آنچه غذاى نوع مردم آن محل است، اعم از گندم و جو يا خرما يا برنج يا ذرّت و مانند اينها به مستحق بدهد و اگر پول يکى از اينها را بدهد کافى است.
مسأله 1691ـ هرگاه کسى بدهکار خمس يا زکات است و قرض هم دارد و اموالى از باب کفّاره و نذر و مانند آن بر او نيز واجب شده، چنانچه نتواند همه آنها را بپردازد، اگر عين مالى که خمس يا زکات بر آن واجب شده از بين نرفته است بايد خمس و زکات را مقدم دارد و اگر از بين رفته، احتياط اين است که حقّ مردم را مقدّم دارد و اگر چنين کسى از دنيا برود و مال او براى همه اينها کافى نباشد به همين ترتيب عمل کنند.
مسأله 1690ـ هرگاه دو نفر در مالى که زکات آن واجب شده باهم شريک باشند و يکى از آنان سهم زکات خود را بدهد و بعد مال را تقسيم کند، تصرّف او در سهم خودش اشکال ندارد، هر چند ديگرى سهم زکاتش را نداده است.
مسأله 1689ـ هرگاه کسى گوسفند و گاو و شتر يا طلا و نقره را از باب زکات به اندازه نيازش بگيرد، اگر به مقدار نصاب باشد و اتّفاقاً سال بر آن بگذرد بايد زکات آن را بدهد.
مسأله 1688ـ اگر مالک کسى را وکيل کند که زکات مال او را بدهد چنانچه ظاهر عبارتش اين باشد که به ديگران بدهد، خود وکيل نمى تواند چيزى از آن را بردارد، هرچند مستحق باشد، ولى اگر ظاهر عبارت عام است، خودش نيز مى تواند استفاده کند.
مسأله 1687ـ شخص فقير مى تواند براى رفتن به حج و زيارت و مانند آن، زکات بگيرد، ولى اگر به مقدار خرج سالش زکات گرفته باشد گرفتن زکات براى زيارت و مانند آن اشکال دارد.
مسأله 1686ـ انسان مى تواند از زکات، کتابهاى دينى و علمى و قرآن و دعا و ساير کتبى که در پيشرفت هدفهاى اسلامى مؤثّر است بخرد و وقف نمايد، خواه وقف عموم کند، يا وقف اشخاص خاص، حتّى مى تواند بر اولاد خود و کسانى که واجب النّفقه او هستند وقف کند، ولى نمى تواند از زکات املاکى بخرد و بر اولاد خود وقف نمايد.