در مشاوره ها براي از بين بردن افكار وسواس از روش جلوگيري از رفتار و مواجهه براي عادي سازي كمك مي گيريم. منطق اين روش اين گونه است كه به بيمار گفته مي شود افكار و تصورات وسواسي راجع به بيماري خود، اعمال جنسي با محارم و كودكان و اقوام، و توهين به مقدسات را با افكار خنثاساز و جايگزين قطع نكند چون احساس گناه موقتا كم مي شود ولي اين افكار مزاحم در ذهن مي ماند در طول برنامه درمان او ياد مي گيرد كه تلاشي براي خنثاسازي يا جايگزين كردن آن افكار مزاحم نداشته باشد حتي بهتر است اين افكار را يادداشت كند و يا ضبط كند. در ابتداي درمان اضطراب زيادي را تحمل كند ولي بعد از چند گفته به ان افكار عادت مي كند و اضطراب و نگراني اش كاهش مي يابد و به مرور اين افكار از ذهنش پاك مي شود. با توجه اين كه فكر و تصور وسواسي خودبه خود به ذهن مي آيد و خود فرد هم راضي نيست ولي براي عادي سازي از افكار جايگزين و خنثي كننده استفاده نمي شود و يا حتي ضبط يا داشت مي شود. آيا به كار بردن اين تكنيك كه از نظر روان درماني موثر بوده شرعا ايرادي دارد؟