شخصى در دور پنجم سعى عمره مفرده بيمار شده و نتوانسته اعمال عمره را به پايان برساند. بیماریاش شدّت يافته و به ايران منتقل مىشود و پس از بهبودى نتوانسته به مکه بازگردد، وظيفه او چيست؟
پزشکان در بسیارى از موارد مجبور هستند در اتاق ویزیت براى چند دقیقه با بیمار غیر همجنس تنها باشند تا بهراحتی مشکلات خود را بیان کنند، آیا این کار خلوت با اجنبیّه محسوب شده و حرام است؟
درصورتیکه حدّى بر شخص مريضى واجب شود، آيا میتوان هشتاد چوب نازك در كنار هم گذاشت و با آنیک ضربه بر بدن بيمار زد؟ درصورتیکه پاسخ مثبت باشد، آيا تعزير هم همين حكم را دارد؟ با توجّه به اين مقدّمه حكم مسئله زير را بيان فرماييد: زنى در زمان مجرّد بودن كارى كرده كه حكمش تعزير بوده و اكنون پس از ازدواج درحالیکه در دوران حمل به سر میبرد و شوهرش نيز از اين كار او مطلع نبوده، جرم او ثابتشده است، با توجّه به اينكه اين زن در حال حاضر هم بيمار است و هم دوران حمل را سپرى میکند و هم اگر تعزير شود شوهر وى مطلع گشته و ممكن است وى را طلاق دهد، يا مفاسد ديگرى ايجاد میشود، آيا در چنين مواردى مثلاً میتوان سی تركه نازك كنار هم گذاشت و بهعنوان تعزير با آنیک ضربه بر بدن او وارد كرد؟
با توجّه به اينكه جهت معاينه ساده پروستات، حتماً بايد از طريق مقعد، بيمارى را موردبررسی قرارداد تا تشخيص قطعى بیماریهای پروستات داده شود; همچنين در بسيارى از بیماریهای آلت تناسلى، مشاهده و گاه لمس آن ضرورى است. آيا در چنين مواردى پزشك مرد میتواند بيمار مرد را بدون اشكال شرعى معاينه نمايد؟ اگر با عدم انجام اين معاينه، بيمارى را تشخيص ندهد و بيمارى ـ مثلاً سرطان ـ پيشرفت كند، آيا پزشك مسئول است؟ (با توجّه به اينكه استفاده از آيينه هميشه امکانپذیر نيست و در ضمن عمل لمس نيز بايد بادید كامل و با دست انجام شود و ازاینرو در حال حاضر در تمامى مراكز درمانى اين معاينه مستقيماً انجام میشود).
بيمارى در بستر بيمارى است. بنا بر تجربه و تشخيص تيم متخصّص و مجرّب پزشكى، هيچ اميدى به درمان او نيست و به سبب پيشرفت بيمارى تا چند روز ديگر قطعاً خواهد مرد، با اين فرض كه بيمار مذكور از درد و رنج جانكاهى برخوردار است و تحمل اين درد براى او طاقتفرسا و غیرقابلتحمل است و به همين دليل علاقمند به خاتمه دادن به زندگىاش است. لطفاً بفرماييد:
الف) آيا تيم پزشكى براى رهايى از رنج طاقتفرساى بيمار، حق (يا وظيفه) دارند با تزريق آمپول هوا، يا خوراندن دارويى مهلك (به او) به زندگىاش خاتمه بخشد؟
ب) آيا تيم پزشكى حق دارد بهطور غیرمستقیم عمل نموده و مثلاً زمانى كه بيمار مذكور به تنفّس مصنوعى احتياج مبرم دارد، يا نيازمند معالجات اضطرارى است، با خوددارى از انجام معالجه اضطرارى، يا تعلّل و تأخير در رساندن تنفس مصنوعى، يا قصور و تقصير در امر خوراندن داروهاى حياتى و موردنیاز بيمار زمينه را براى پايان دادن به زندگى وى مهيّا كرده و او را در آستانه مرگ قرار دهد؟
ج) در فرض مذكور، آيا تيم پزشكى حق دارد، داروهاى مهلك و كشنده را در اختيار بيمار مذكور قرار دهد تا براى رهايى از درد جانكاه با خوردن اين داروها (با قصد خودكشى) به زندگى دردآورش خاتمه بخشد؟
د) در مسئله مذكور آيا فرقى بين انجام عمل و ترك عمل وجود دارد؟ به اين معنى كه اگر كسى بهطور مستقيم داروى مهلك را به بيمار تزريق كند فرقى باکسی كه بهطور غیرمستقیم و مثلاً با نرساندن تنفس مصنوعى، موجب مرگ بيمار میشود، دارد؟
ه ) درصورتیکه بيمار در حالت اغما و بيهوشى فرورفته باشد و هيچ علائم حياتى مبنى بر شعور وزنده بودن در او مشاهده نشده و به حيات نباتى زنده باشد، آيا اولياى دم و بستگان بيمار حقدارند، درباره تداوم معالجات پزشكى يا عدم تداوم و قطع آن تصميم بگيرند؟
آيا انسان میتواند به ديگرى اجازه قتل خويش را بدهد؟ اگر مانند مريض در حال مرگ باشد، كه به پزشك اذن تزريق آمپول مرگآور بدهد چطور؟ آیا در صورت عملی شدن حکم خودکشی را دارد؟
با توجه به اینکه در معالجات دندانپزشکی اگرچه دندانپزشک سعى كافى و دقّت لازم را نموده باشد، ولى ممکن است در حين یا پس از معالجه ضررها یا عوارضی به دندان و دهان برسد آيا اتمام حجّت با بيمار قبل از معالجه لازم است؟
طبق مقررات دولتى پزشك و بيمارستان مكلف به پذيرش و درمان مصدوم میباشند. چنانچه پزشكى قبل از اتمام درمان مصدوم، وى را (باوجود آنكه میدانسته نياز به مراقبتهای ويژه دارد) از بيمارستان مرخص كند و مصدوم طبق نظر پزشكى قانونى در اثر بالا رفتن قند خون و خونریزی داخلى، چند روز پس از ترخيص فوت كند، آيا پزشك يا بيمارستان در فرض سؤال ضامن پرداخت ديه هستند؟
هرگاه اعضاى مهم بدن بيمارى براثر ضعف و ناراحتى در حال مرگ باشد و از طرفى جسد مردهاى نيز در اختيار باشد، آيا میتوان عضو موردنظر را از بدن ميّت برداشت و به بدن شخص مريض پيوند زد؟
شخصى در اثر سوختگى به بيمارستان منتقل میشود و پزشك معالج در انجام معالجه كوتاهى میکند و شخص مصدوم فوت میکند. پزشكى قانونى اعلام میکند: «ميزان سوختگى به حدّى بوده كه درنهایت منتهى به فوت میشده، هرچند سهلانگاری پزشك باعث گرديده كه بيمار زودتر فوت كند» آيا در فرض سؤال پزشك ضامن است؟
امروزه علم پزشكى بسيار پيشرفت نموده و پزشكان میتوانند برخى از اعضاى فردى كه بهطور طبيعى فوت كرده و حتّى ضربان قلب او نيز ازکارافتاده را به بيمارانى كه درخطر مرگ هستند، يا زندگانى پر مشقّت و رنجآوری دارند پيوند زنند (مانند كليه، استخوان، كبد، چشم و...) آيا اين عمل جايز است؟