مسئله جمعیت از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

مسئله جمعیت از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی


سیاست ‌های کنترل جمعیت و نظریۀ تکامل / مسئلۀ جمعیت از منظر قرآن و حدیث / سامان دهی جمعیت و عنصر زمان و مکان / تسهیل ازدواج، رمز موفقیت سیاست ‌های جمعیتی‌

امروزه از یک سو وضعیت جمعیت در کشور ما به شدت رو به ضعف و خطر رفته و سال به سال آمار جمعیت کشور ما کمتر شده به نحوی که جامعه ما به یک جامعه پیر تبدیل و مشکلات بسیاری برای کشور ایجاد خواهد شد.[1] از سوی دیگر میزان ازدواج کاهش یافته، سن ازدواج بالا رفته و علاقه به داشتن فرزند کم شده[2] و در مجموع عدم رغبت جوانان به ازدواج به علت نبود مسکن و شغل،[3] جمعیت قوس نزولی پیدا کرده که این خطرناک است. در حالی که بارهای سنگین هر جامعه‌ ای بر دوش جوانان آن جامعه است و اگر جوان جامعه ‌ای کم شود این جامعه آسیب پذیر است.[4]

سیاست ‌های کنترل جمعیت و نظریۀ تکامل

گروهى مى‏ گویند: انسان مخصوصاً در دنیاى کنونى چهار نیاز مهم دارد: نیاز به تغذیه، لباس و مسکن، نیاز به امور بهداشتى، نیاز به کار و نیاز به تحصیل علم و دانش.

بدیهى است که اگر این نیازها برآورده نشود فقر و بیکارى و بیمارى و جهل و بى ‏سوادى بنیان جامعه را متزلزل مى ‏کند به همین دلیل محاسبه مى ‏کنند که منابع جامعه چند نفر را مى ‏تواند به طور صحیح تغذیه کند و مراکز تحصیلى براى درس خواندن چه تعدادى کافى است، درمان و بهداشت و اشتغال به کار براى چه گروهى آماده است تا بر اساس آن آهنگ رشد جمعیت را همگام بسازند.

به تعبیر دیگر افزایش کمیت همیشه موجب قدرت جامعه نیست بلکه گروه کمترِ داراى کیفیت بالا قدرتمند مى ‏شوند، بنابراین کشورهایى در دنیا هست که جمعیت آن ها کم است؛ ولى بسیار قدرتمندند و به عکس کشورهاى پر جمعیتى را مى ‏بینیم که ضعیف و ناتوان ‏اند.[5]

در مکتب مالتوست‏ ها علت فقر افزایش جمعیت شمرده شده است؛[6] توماس مالتوس‏[7] کشیش اقتصاددان معروف و پیروان وى معتقدند علت فقر و گرسنگى را باید در افزایش‏ جمعیت جهان دانست، و تنها راه پیشگیرى از فقر، محدود کردن جمعیت و احیاناً استقبال از حوادث، جنگ ‏ها و بلاهاى عمومى منجر به قتل نفوس و قطع نسل‏ است، بنابراین افزایش جمعیت، درد اصلى اقتصاد جوامع بشرى است.[8]

چون موجودات زنده در اثر تکثیر نسل‏، افزایش‏ نامحدودى پیدا مى ‏کند و مواد غذایى روى زمین براى آن ها کافى نیست، لذا تنازع و کشمکش شدیدى براى ادامه حیات و زندگى بین آنها به وجود می آید.

در این مبارزه حیاتى فتح و پیروزى نصیب آن طبقه‏ اى است که نیرومندتر و با شرایط محیط آشناتر، و با ابزار حیات مجهزتر بوده باشند، به این ترتیب طبقه ضعیف تدریجاً مغلوب و سرانجام نابود و منقرض شده، و جاى خود را به طبقه فاتح مى ‏دهد، خصایص طبقه فاتح نیز طبق قانون وراثت، به‏ نسل ‏هاى بعد منتقل مى ‏شود و تدریجاً تحول انواع صورت مى ‏گیرد...».[9]

این نظریه که نه تنها حفظ نفوس را لازم نمى ‏داند، بلکه کشتار به وسیله جنگ ‏ها را مجاز مى ‏شمرد، نه با فطرت سلیم انسانى سازگار است و نه با متون آیات قرآن و روایات، زیرا که قرآن کشتن یک انسان بى ‏گناه را معادل کشتار همه انسان ‏ها مى ‏داند: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِى الْأَرْضِ فَکأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً؛ هر کس انسانى را بدون‏ ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسان ‏ها را کشته است».[10]

در آیه دیگر مى ‏فرماید: «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ خَشْیةَ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیاکمْ؛ فرزندان خود را از ترس فقر نکشید، ما آن ها و شما را روزى مى‏ دهیم».[11]

نکته قابل توجه اینکه در آیه اخیر، از قتل فرزندان به جهت ترس از فقر، شدیداً نهى شده است و جمله‏ «نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیاکمْ»، بیانگر این است که گویى والدین بر سر سفره فرزندان نشسته ‏اند و به برکت وجود آن ها بهره‏مند مى ‏شوند.[12]

در اینجا توجه به یک نکته ضرورت دارد و آن اینکه: ممکن است کثرت جمعیت در پاره‏ اى از جوامع تولید ناراحتی ها و مشکلاتى از نظر کمبود مواد غذایى و مانند آن بکند، ولى این مشکلات موقتى و استثنایى هرگز نمى ‏تواند ارزش ذخایر انسانى را براى یک اجتماع کم کند، این‏ مشکلات ممکن است احیاناً براى ملتى که مثلًا منابع فراوان زیرزمینى یا محصول فراوان کشاورزى یا مانند آن ندارند پیش آید.[13]

مسئلۀ جمعیت از منظر قرآن و حدیث

گفتنی است فزونى جمعیت به عنوان اولیه اجمالًا امرى مطلوب و جزء خواسته‏ هاى آیین آسمانى است.[14]

لذا در دستورات دینى مى ‏بنییم توصیه به افزایش‏ نسل‏ شده؛ در حدیث معروفى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «تَناسَلُوا تَناکحُوا فَإنّی أُباهی بِکمُ الْأُمَمُ وَلَوْ بِالسِّقْطِ؛ ازدواج کنید تا نسل شما افزون شود که من به فزونى جمعیت شما حتى به بچه‏ هایى که سقط مى ‏شوند مباهات مى ‏کنم». این مضمون در احادیث متعددى در منابع شیعه و اهل سنت آمده است.[15]

پیغمبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم در روایتی دیگر مى‏ فرماید: «اطْلُبُوا الْوَلَدَ فَانِّی مُکاثِرٌ بِکمُ الْامَمَ غَدًا؛ فرزند بخواهید زیرا من در روز رستاخیز به فراوانى جمعیت شما مباهات مى ‏کنم».[16]

در آیات قرآن نیز «کثرت فرزندان» یکى از نعمت ‏هاى مهم الهى شمرده شده است؛ در داستان نوح پیغمبر مى ‏خوانیم که به جمعیت کافران زمان خود مى‏ گوید: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً * یرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیکمْ مِّدْرَاراً * وَیمْدِدْکمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیجْعَلْ لَّکمْ جَنَّاتٍ وَیجْعَلْ لَّکمْ أَنْهَاراً؛[17]و گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است * تا باران ‏هاى پربرکت آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد * و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغ ‏هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار دهد».

از آیات دیگر قرآن نیز استفاده مى ‏شود که همواره اقوام پیشین به کثرت اموال و فرزندان خود افتخار مى ‏کردند و آن را دلیل بر قدرت خود مى ‏دانستند. «وَقَالُوا نَحْنُ أَکثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَاداً».[18]

از سوی دیگر اسلام دستور مى ‏دهد مردم به اجتماعات بزرگتر بپیوندند؛ از نظر اسلام اهمیت هر نماز جماعت به مقدار تعداد شرکت کنندگان در آن مى ‏باشد، و نیز ثواب مساجد، از مسجد بازار و قبیله گرفته تا مسجد جامع شهر و مساجدى که به همه مسلمانان تعلق دارد و بالاخره مسجدالحرام که بزرگترین مرکز اجتماع اسلامى است متناسب با موقعیت اجتماعى آن ها مى ‏باشد.[19]

امیر مؤمنان على علیه السلام در خطبه ‏اى که براى کوبیدن افکار اقلیت تفرقه ‏انداز «خوارج» بیان کرده است مى ‏فرماید: «وَ الْزَمُوا السَّوادَ الْاعْظَمَ فَانَّ یدَ اللَّهِ مَعَ الْجَماعَةِ وَایاکمْ وَ الْفُرْقَةَ فَانَّ الشّاذَّ مِنَ النّاسِ لِلشَّیطانِ کما انَّ الشّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ ... وَانَّما حُکمَ الْحَکمانِ لِیحْییا ما احْیا الْقُرْآنُ وَیمِیتا ما اماتَ الْقُرْآنُ، وَ احْیاؤُهُ الْاجْتِماعُ عَلَیهِ وَاماتَتُهُ الْافْتِراقُ عَنْهُ؛[20]همواره همراه بزرگترین جمعیت ها (اکثریت هاى طرفدار حق) باشید که دست خدا با جمعیت است، و از پراکندگى بپرهیزید که «انسان تنها» بهره شیطان است چنانکه گوسفند تک رو طعمه گرگ! ... اگر به آن دو نفر حکمیت داده شد تنها به این خاطر بود که آنچه را قرآن زنده دانسته زنده سازند و آنچه را محکوم به مرگ نموده نابود کنند، و احیاى قرآن این است که دست اتحاد به هم دهند و به آن عمل کنند، و میراندن آن پراکندگى و جدایى از آن است».

مطالعه در زندگى اقوام پیشین نیز نشان مى ‏دهد که جوامع کوچکتر همیشه از نظر فرهنگ و مظاهر تمدن انسانى عقب تر بوده ‏اند و فرهنگ ها و تمدن هاى پیشرفته در اجتماعات بزرگ و وسیع ظاهر شده است.

لذا در جمله‏ هاى بالا نخست دعوت به ملازمت اجتماعات بزرگ شده، سپس اشاره مى ‏فرماید که دست خداوند بر سر چنین اجتماعاتى است، و بعکس افراد تک ‏رو طعمه شیطانند و از تحت حمایت الهى بیرونند، و در تشبیهى که در جمله بعد فرموده، نشان مى ‏دهد که پیروزى بر مشکلات اجتماعى و نجات از چنگال گرگ ها، تنها در دل اجتماع ممکن است، و به همین دلیل هر اجتماعى فشرده‏تر و متراکم ‏تر باشد در برابر حوادث نیرومندتر و پیروز خواهد بود.[21]

رمز این موضوع نیز کاملًا روشن است، زیرا قدرت یک ملّت در درجه اوّل به نفرات آن بستگى دارد؛ ملل کوچک و کم جمعیت‏ غالباً ضعیف و ناتوانند و کشورهاى نیرومند دنیا همه از کشورهاى پرجمعیتند.[22]

سامان دهی جمعیت و عنصر زمان و مکان

در برابر این دو گروه، گروه سومى هستند که مى ‏گویند: زمان ‏ها و مکان‏ ها و شرایط مختلف است، هرگاه شرایط، شرایط فزونى نعمت، مسکن، مراکز تحصیلى و اشتغال‏زایى فراوان باشد فزونى نسل مطلوب است؛ اما در زمانى که آمار، با صراحت مى ‏گوید: فزونى نسل با شرایط موجود هرچند تلاش و کوشش فراوان هم بشود نتیجه آن بیکارى و بیمارى و فقر است، باید به کنترل موالید پرداخت.[23]

در حقیقت آنچه در بحث کثرت جمعیت‏ مسلمانان مطرح است که تأکید شارع مقدّس بر ازدیاد نفوس مسلمانان و مباهات و افتخار به جمعیت‏ فراوان آنان، مربوط به زمانى است که کثرت جمعیت‏ سبب قوت و قدرت و عزّت و شوکت مسلمانان گردد.[24]

و این مطلب به خوبى از آیات قرآن مجید استفاده مى ‏شود؛ در زمان نزول آیات کثرت جمعیت، همانند فراوانى سرمایه و دارایى، سبب قوّت و قدرت و شوکت و عظمت بود. بدین جهت موجب مباهات نیز شمرده مى ‏شد. همچنین روایات معصومین علیهم السلام این حقیقت را تأیید مى ‏کند.

امّا اگر این موضوع تغییر پیدا کرد و ازدیاد جمعیت باعث ذلّت و حقارت و ضعف و ناتوانى ملت و کشورى شد، همان گونه که این مطلب در مورد کشور هندوستان نقل مى ‏شود، چراکه جمعیت آنان به قدرى زیاد شده که برخى از مردم بر اثر کمبود امکانات، از جمله موادّ غذایى به خاطر گرسنگى جان مى ‏دهند.

علاوه بر اینکه مشکل مسکن در آنجا غوغا مى‏کند. تا آنجا که عدّه ‏اى در کنار خیابان و در پیاده روها به دنیا مى‏ آیند و در همانجا زندگى نموده، و در همانجا از دنیا مى ‏روند! و در حقیقت چنین جمعیتى هیچ یک از امکانات یک زندگى سالم را ندارند. آیا در چنین فرضى کثرت جمعیت مطلوب است؟!

ما نمى ‏گوییم که جمعیت مسلمانان به این حد رسیده است، بلکه مى ‏گوییم: اگر فزونى جمعیت به این حدّ برسد و این مشکلات و تبعات را داشته باشد، آیا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به چنین جمعیتى نیز در برابر سایر امّت ‏ها مباهات و افتخار مى‏کند؟ یا در چنین صورتى بر تمام مسلمانان لازم است که به جاى کثرت جمعیت و زیاد کردن نفرات و ازدیاد نفوس، در فکر فزونى کیفیت نفرات مسلمانان در عرصه علم و قدرت تفکر و امور فرهنگى و اخلاقى و صنعتى و مانند آن باشند، نه اینکه مسلمانانى فاقد این جهات کیفى به جامعه عرضه کنند. چرا که کثرت جمعیت در چنین فرضى، مانع از رسیدن مسلمانان به مراتب عالى علمى و اقتصادى و سیاسى و مانند آن مى ‏شود.

کلام مولا امیرالمؤمنین علیه السلام مؤید مباحث مذکور است. آن حضرت در پاسخ به پرسشى از معناى این سخن پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله: «غَیرُوا الشَّیبَ وَ لا تَشَبَّهُوا بِالْیهُودِ؛ موهاى سفید خود را تغییر دهید (رنگ کنید) ولى خود را به شکل یهودیان در نیاورید»، فرمودند: «إِنَّما قالَ صلى الله علیه و آله وَ الدِّین قُلٌّ، فَامَّا الْآنُ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرانِهِ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتارَ؛ آن دستور پیامبر صلى الله علیه و آله براى زمانى بود که تعداد مسلمانان کم بود، امّا اکنون که جمعیت آنان فراوان شده و منطقه مسلمانان گسترش یافته، ملزم به این کار نیستند». اشاره به این که تغییر شرایط زمان سبب تغییر آن دستور شده است.[25]

کلام نورانى امام علی علیه السلام که درباره آسایش خانواده ‏ها مى ‏فرماید: «قِلَّةُ الْعِیالِ أَحَدُ الْیسَارَینِ؛ کمى عائله یکى از دو آسایش است» به این واقعیت اشاره دارد.[26]

بعضى معتقدند که این کلام حکیمانه ناظر به مسئله تحدید نسل است و جامعه اسلامى را دعوت مى‏کند که در صورت کمبودها، موالید را کنترل کنند مبادا به زحمت بیفتند.[27]

بنابراین از آیات و روایات استفاده مى ‏شود، کثرتى مطلوب است که سبب قوّت شود، پیامبر صلى الله علیه و آله هم که به امّت و لو به سقط مباحات مى‏ کند منظور سقطى است که در کنار افراد کار آمد است و به خاطر لوازمش مایه مباحات است؛ به به عنوان یک قضیه شرطیه و یک کبرا شکى نداریم که اگر زمانى فرا رسید که فزونى موالید در ناحیه اقتصادى مایه فقر شده و منابع موجود جواب گوى نیازهاى اقتصادى نبود و یا مایه فزونى جهل شد و یا باعث افزایش بیماران شد به طورى که امکانات درمانى جواب گوى نیاز نبود، در چنین شرایطى کسى ازدیاد نسل را اجازه نمى ‏دهد و مى‏گوییم باید کثرت را به کثرت کیفى تبدیل کنیم چرا که زمانى کثرت کمّى باعث پیشرفت مى ‏شد ولى امروز کثرت کیفى باعث پیشرفت است.[28]

آنچه در عصر ما هست، ویژگى این زمان است و ممکن است زمانى بیاید که به فرزند بیشتر جایزه هم بدهند.[29]

البته در صورتى که اهل خبره و کارشناسان متدین، مسئله کنترل و محدود ساختن موالید را یک ضرورت اجتماعى تشخیص دهند، شرعاً مى‏توان به طور موقّت با آن موافقت کرد، و یا در صورت لزوم به طور حساب شده از آن تبلیغ نمود. در ضمن باید توجّه داشت که افزایش‏ نسل‏ به عقیده هیچ کس جزء واجبات نیست، بنابراین محدود ساختن، حرام نمى ‏باشد، مگر در مناطقى که تغییر بافت جمعیتى به زیان مسلمین یا پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام باشد، که در چنین مواردى باید برنامه کنترل موالید تعطیل شود.[30]

مثل آنچه در سرزمین‏ هاى اشغال شده فلسطین و یا در جنوب کشورمان مى ‏بینیم. در اینجا نمى ‏توان ضوابط فوق را حاکم دانست و تماشاگر برهم خوردن بافت جمعیتى به نفع مخالفان بود.[31]

کوتاه سخن اینکه: احکام شرع مقدّس در طول قرون و اعصار ثابت و لایتغیر است و زمان و مکان آن را تغییر نمى ‏دهد، چرا که حلال همواره حلال و حرام همیشه حرام خواهد بود.

امّا موضوعات عرفیه دائماً در حال تغییر و تبدیل است و هر زمان موضوع تغییر کند حکم نیز به تَبَع آن تغییر مى ‏نماید. چرا که موضوع در بسیارى از اوقات متأثّر از زمان و مکان است. بدین جهت با دگرگونى زمان و مکان، موضوع نیز دگرگون و به تبع آن حکم هم تغییر مى ‏کند.[32]

سخن آخر: (تسهیل ازدواج، رمز موفقیت سیاست ‌های جمعیتی)

زندگى اجتماعى امروز در بسیارى از قسمت ‏ها از صورت یک زندگى طبیعى و صحیح بیرون رفته، که یک نمونه آن کاهش شدید ازدواج، و روى آوردن جوانان به زندگى غیر طبیعى «تجرّد» است.[33]

فاجعه بزرگى براى جهان انسانیت که همراه دیگر آثار منفى زندگى ماشینى، که دامنگیر انسان قرن ما شده به‏ انقراض یا کمبود نسل، مى ‏گراید.

با توجّه به این واقعیت غیر قابل انکار، اگر گرایش به «تجرّد» و کاهش روزافزون ازدواج را یک فاجعه اجتماعى بنامیم به هیچ وجه اغراق نگفته ‏ایم.[34]

حفظ نسل، مطلوب شارع و عقلاست، حتّى نسل حیوانات و گیاهان را هم باید حفظ کرد، چون حتماً مصالحى‏ بوده که خداوند آن ها را آفریده است. شکى نیست که طریق صحیح حفظِ نسل بشر، نکاح است.‏ شاهد آن حدیث مشهور نبوی است: «تَزَوَّجُوا فَإِنِّی‏ مُکاثِرٌ بِکمُ‏ الْأُمَمَ غَداً فِی الْقِیامَةِ ...؛ ازدواج کنید که من به شما امّت در روز قیامت، بر دیگر امّت‌ ها افتخار مى ‌کنم...».[35]

به هر حال فلسفه نکاح افزایش نسل و جلوگیرى از انقراض نسل است، بلکه اگر روزى به عللى خوف انقراض نسل انسان باشد نکاح «واجب» مى ‏شود، اگر چه در حال عادّى «مستحب» است. حتّى در جائى که موازنه جمعیت‏ به ضرر اسلام و به نفع کفّار است نکاح و ازدیاد نسل واجب است و همچنین اگر به زیان شیعه باشد، مثلًا در حواشى و اطراف کشور ما اهل سنّت زیاد هستند و به آن ها توصیه شده است که افزایش نسل داشته باشید در حالى که شیعیان را تشویق به فرزند کمتر مى ‏کنند که این باعث افزایش جمعیت‏ اهل سنّت مى ‏شود، در این صورت جلوى ازدیاد نسل را گرفتن جایز نیست زیرا نباید موازنه جمعیت‏ به ضرر شیعه به هم بخورد.[36]

ولى از طرفى این سؤال پیش مى ‏آید که با این بن ‏بست ‏ها، و مشکلات طاقت‏ فرسایى که جوانان در راه این «وظیفه، طبیعى و اجتماعى» دارند چه باید کرد؟ آیا با این زندگى ماشینى و آن همه عوارضش، با این توقّعات بیجا، با این اختلاف فکر پدران و مادران و جوانان، با این وضع تحصیلى و هفت‏خوان ‏هایش! و با این وضع تهیه کار و مشکلاتش، و با این بى‏اعتمادى افراد نسبت به یکدیگر باز مى‏توان این وظیفه بزرگ و مقدّس را به موقع انجام داد؟

اینهاست که باید دقیقاً مورد بررسى قرار گیرد و بدون حل آنها، حل‏ نهایى این معضله اجتماعى ممکن نیست.[37]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
 makarem.ir

منابع:
1. پیام امام امیر المومنین علیه السلام

2. دائرة المعارف فقه مقارن


[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم، 27/9/1392.

[2] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در حرم حضرت معصومه(س)، 17/5/1391.

[3] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار رئیس سازمان ثبت احوال کشور، 8/10/1393.

[4] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در حرم حضرت معصومه(س)، 17/5/1391.

[5] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏13، ص154.

[6] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2 ، ص169.

[7] توماس رابرت مالتوس، در سال 1766 میلادى در خانواده ‏اى ثروتمند در انگلیس متولد شد. پس از تحصیلات به مدارس مسیحى راه یافت و كشیش شد. او كتابى نوشت به نام اصل تكثیر نفوس و تأثیر آن در ارتقاى جامعه. در این كتاب عامل اساسى فقر و مسكنت جامعه را غریزه نیرومند توالدى دانسته است. مالتوس در سال 1834 میلادى درگذشت.

[8] در این باره به كتاب سیر اندیشه اقتصادى صفحه77، تألیف دكتر باقر قدیرى اصل و همچنین كتاب ملاحظاتى پیرامون پیام ‏هاى اقتصادى قرآن صفحه594 مراجعه شود.

[9] فیلسوف نماها، ص136.

[10] سورۀ مائده، آیه32. دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص168.

[11] سورۀ اسراء، آیه31.

[12] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص169.

[13] زندگى در پرتو اخلاق، ص172.

[14] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص169.

[15] عوالى اللئالى، ج2، ص125، كنزالعمّال، ج16، ص276؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏13، ص155).

[16] حرّ عاملى، وسائل الشیعه ج14، ص3، روایت6؛ (زندگى در پرتو اخلاق، ص171).

[17] سورۀ نوح، آیات10- 12.

[18] سورۀ سبأ، آیه35؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏13، ص155).

[19] زندگى در پرتو اخلاق، ص171.

[20] نهج البلاغه، خطبه127.

[21] زندگى در پرتو اخلاق ، ص170.

[22] پاسخ به پرسش هاى مذهبى، ص383.

[23] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏13، ص155.

[24] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏1، ص473.

[25] همان، ص474.

[26] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏13، ص153.

[27] همان، ص154.

[28] كتاب النكاح، ج‏5، ص62.

[29] همان، ج‏1، ص9.

[30] احكام پزشكى، ص73.

[31] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏13، ص156.

[32] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏1، ص475.

[33] مشكلات جنسى جوانان، ص30.

[34] همان، ص22.

[35] وسائل الشیعة، ج14، ابواب مقدّمات النكاح، باب1، ح2؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏1، ص463).

[36] كتاب النكاح ، ج‏1 ، ص9.

[37] مشكلات جنسى جوانان ، ص26.

captcha