آموزه های امام مجتبی (علیه السلام) در برقراری ارتباط موثر در روابط اجتماعی از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

آموزه های امام مجتبی (علیه السلام) در برقراری ارتباط موثر در روابط اجتماعی از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی


خوش رفتاری و تأثیر آن بر تحکیم روابط انسانی / همدلی، شاه کلید تفاهم در ارتباطات انسانی / تواضع، کامل ‌ترین رفتار اجتماعی / مهارت صبر، عنصر پایدار در برقراری ارتباط موثر /  وفای به عهد، معیار اعتماد اجتماعي در ارتباطات انساني‌

پايه زندگى‏ انسان كه از فطرت او الهام مى‏ گيرد بر اساس ارتباط افراد، استحكام پيوند هاى اجتماعى‏ و روابط دسته جمعى است.[1] لذا تقويت و تحكيم پيوند ها و ارتباطات انسانی، و مقابله با عوامل و اسباب تفرقه و نفاق در جامعه انکار ناپذیر است.[2]

البته تحقق ارتباطات مطلوب انسانی با ديگران و زندگى‏ در كنار آنها و به طور كلى تنظيم روابط اجتماعى انسان‏ ها، بايد ها و نبايد ها و مقرّرات و قوانينى را مى‏طلبد كه به اعتقاد ما عقل و تجربه بشرى به تنهايى از عهده آن بر نمى ‏آيد، بلكه بايد دست به دامن [دین و آموزه های اهل بیت(علیهم السلام)] زد،[3] چرا که اسلام دينى اجتماعى است،[4] و هدايت و تكامل بشر را بر عهده دارند و عدم هماهنگی با آن سبب انحراف و سقوط بشر از مسير هدايت مى ‏شود.[5]

بر این اساس، آيات قرآن و روايات اسلامى به ‏طور گسترده، از روش های ارتباطات انسانی مطلوب مردم با یکدیگر، سخن گفته اند؛[6] صد ها روايت که درباره شیوه های ارتباطی با ديگران از پيامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومين(علیهم السلام) [7] از جمله رواياتی متواتر که از [امام مجتبی(علیه السلام)] در اين زمینه[8] نقل شده، بیانگر ريزه‏ كاري هايى ‏است و نشان مى‏ دهد اسلام تا چه حد در اين باره باريك بين و حتى سخت گير است.[9]

خوش رفتاری و تأثیر آن بر تحکیم روابط انسانی

حسن‏ خلق،‏ خمير مايه پيوند جوامع انسانى،[10] و يكى از فضايل اخلاقى است كه در روابط اجتماعى فوق‏ العاده مؤثر است.[11]

حسن خلق یعنی انسان با گشاده رويى و چهره شاد و زبان نرم و ملايم با مردم روبرو شود، و در هر جا و با هر كس با خوش‏روئى برخورد كند، لب ‏هايى پر از تبسّم، و كلماتى پر از محبت و لطف داشته باشد.[12]

 در صورت تحقق این مهم، فروتنی، مايه جلب محبت می شود،[13] و از فشار هاى روحى مى‏ كاهد، و حتی سبب فزونى روزى ‏ها و درآمد ها خواهد شد، زيرا يك كاسب و طبيب هنگامى مى‏تواند در كار خود موفق باشد كه جلب اعتماد مراجعين كند، و يكى از عوامل جلب اعتماد حسن خلق است، بسيار مى ‏شود كه افراد ترجيح دهند خريد اجناس متوسطى را از افراد خوش‏ برخورد و خوش‏ اخلاق‏ بر اجناس‏ بهترى از افراد عبوس و ترش رو و بد برخورد ترجيح دهند.[14]

اینگونه است که در روايات اسلامى به وسيله پيامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه اهل بيت(علیهم السلام) به مساله تواضع و حسن خلق و ملاطفت در برخورد ها و ترك خشونت در معاشرت، اهميت داده شده است،[15]بهترين و گوياترين دليل در اين زمينه روایتی است از امام مجتبی(علیهم السلام) که فرمود: «رَأسُ العَقلِ مُعاشَرَةُ النّاسِ بِالجَميلِ؛ خوش رفتاری با مردم رأس خرد است».[16]

[سپس آن حضرت براي تحقق این صف پسندیده اخلاقی به عنوان یک معرفت کاربردی]، می فرماید: «صاحِبِ‏ النَّاسَ‏ مِثلَ ما تُحبُّ أن يُصاحِبوكَ بِهِ‏؛ با مردم آن گونه رفتار كن كه دوست دارى با تو رفتار كنند».[17]

كه ترجمه روان فارسى آن، همان ضرب‏المثل معروف: «هرچه براى خود مى ‏پسندى براى ديگران هم بپسند» است. يعنى حق ديگران را كه بر گردن تو است احترام بگذار چنانكه دوست دارى ديگران به حق تو كه بر عهده‏ شان است احترام بگذارند.[18]

کلام آن حضرت بر «انصاف»، از ماده «نصف» دلالت دارد، يعنى انسان چيزى را به‏طور مساوى بين خودش و ديگرى تقسيم كند. نصف كردن كنايه از عدالت است يعنى نيمى از آن تو و نيم ديگر از آن من. و اين موضوع تفاوتى نمى ‏كند در مورد حقوق اجتماعى باشد يا حقوق فردى.[19]

همدلی، شاه کلید تفاهم در ارتباطات انسانی

افراد بشر همچون آجر ها و سنگ‏ ها و قطعات مختلف يك ساختمان هستند كه تا وسيله چسب و پيوند مؤثّر در ميان آنها نباشد؛ ساختمان با شكوهى از آن تشكيل نمى‏ شود؛ تأليف قلوب، همدلى‏ و الفت ميان دل‏ ها، روح اجتماع، محسوب می شود،[20] به نحوی که تحکیم روابط انسانی جز در سايه همدلى‏ حاصل نمى ‏شود.[21]

روشن است كه مراد از همدلی، نزديكى به عواطف و درك مشكلات مردم است. بعضى فكر مى‏كنند كه ديگران هيچ مشكلى ندارند و فقط خودشان داراى مشكل هستند.[22]

حال آنکه مشكلات مردم گاهى فردى است و گاهى اجتماعى، لذا بايد به مردم نزديك شد و براى رفع مشكلات آنها كوشيد. گاهى مصيبت زده است و نياز به تسلّى خاطر دارد و يا بيمار است و نياز به روحيه و اميدوارى دارد است و يا مشكل اقتصادى دارد و يا با همسايه و فرزند خود مشكل دارد كه بايد پا در ميانى كرد؛ پس بايد به سراغ درد هاى مردم رفت.[23] در این صورت است که انسان، از گفتگو و نشست و برخاست با ياران همدل،‏ بزرگترين لذت را احساس مى ‏كند.[24]

امام مجتبى(علیه السلام) [در تبیین این ضرورت اخلاقی، ارتباطی] می فرماید: «الْقَرِيْبُ مَنْ‏ قَرَّبَتْهُ‏ الْمَوَدَّةُ وَ إنْ بَعُدَ نَسَبُهُ وَالْبَعيدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَودَةُ و إنْ قَرُبَ نَسَبُهُ؛‏[25]خويشاوندان نزديك آنها هستند كه محبّت بيشترى دارند، اگر چه نسب آنها دورتر باشد، و خويشاوندان دور آنها هستند كه محبّت كمترى دارند، اگر چه نسبشان نزديك تر باشد».[26]

اشاره آن حضرت به این نکته است که پيوند هاى نسبى، هميشه دليل بر پيوند دل ‏ها و نزديكى فكر ها نيست؛ گاه مى ‏شود دور افتادگان به انسان از نزديكان نزديك ترند. آنچه مهم است پيوند دل و همدلی در ارتباط انسان ها با يكديگر است كه اگر در نزديكان پيدا نشد مى‏توان آن را در دور افتادگان جستجو كرد.[27]

تواضع، کامل‌ترین رفتار اجتماعی

تواضع،‏ از جمله مسايلى است كه در اجتماع‏ و برخورد انسان با ديگران مفهوم دارد.[28]

بر خلاف تكبر، که نظام جامعه بشرى را برهم مى‏زند و روابط انسان ‏ها را با يكديگر تيره مى‏كند.[29]تواضع، نقطه مقابل تكبّر و فخرفروشى‏،[30] و ضامن سلامت ارتباطات انسانی است.[31]

از آنجا که در این مبنا انسان نمی خواهد خود را بر دیگران تحميل كند و يا فخرفروشى كند و خود را برتر از ديگران قلمداد نمايد.[32] لذا تواضع‏، ارتباطات انسانی را به سوی محبّت و دوستى سوق می دهد.[33]

از این رو تاثيرگذارى تواضع در کاهش و منازعات و مرافعات در جامعه، غیر قابل انکار است،[34] زیرا شخص متواضع هرگز بد زبان نيست، و در صدد عيب جويى و غيبت ديگران بر نمى‏آيد.[35] بلکه حرف حسابى را مى‏ پذيرد اگرچه از زبان ناحسابى باشد و حرف ناحسابى را نمى‏ پذيرد اگرچه از زبان فرد حسابى باشد.[36]

گاه چنين تصوّر مى‏شود كه تواضع‏ انسان را كوچك مى‏كند در حالى كه اين يك برداشت سطحى و نادرست است، همواره مى‏بينيم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و داراى عظمت و شخصيّت هستند و تواضع‏ بر منزلت آنها مى‏افزايد.[37]

در اهميّت تواضع‏ تعبيرات بسيار جالبى در روايات‏ آمده[38] از جمله[امام حسن مجتبی(علیه السلام) خطاب به غفلت کنندگان از این فضیلت اخلاقی] هشدار داده و می فرماید : «مَنِ اسْتَخَفَّ بِإخوانِهِ فَسَدَتْ مُرُوَّتُهُ؛ کسی که دوستان و برادرانش را سبک شمارد و نسبت به آنها بی اعتنا باشد، مروت و جوان مردیش فاسد گشته است».[39]

مهارت صبر، عنصر پایدار در برقراری ارتباط موثر

صبر در روابط انسانى؛[40] يك مفهوم به تمام معنا سازنده در مسائل اجتماعى است.[41] به عبارت دیگر رعايت آداب معاشرت و حسن روابط اجتماعى جز با صبر و پايدارى ممكن نیست. از اين‏گونه صبر گاه به مدارا تعبير شده است.[42] صبر در روابط همسر، فرزند، خويشاوندان، همسايگان، همكاران، دوستان و خلاصه همه مردم‏، صادق است.‏[43]

مردم‏ دشمن آنند كه نمى‏ دانند![44] بسيار مى‏ شود كسى در باره ما نيكى مى‏كند اما چون از باطن كار خبر نداريم آن را دشمنى مى‏پنداريم، و آشفته مى‏شويم، مخصوصا در برابر آنچه نمى‏دانيم كم صبر و بى حوصله هستيم، البته اين يك امر طبيعى است كه انسان در برابر امورى كه تنها يك روى يا يك زاويه آن را مى‏ بيند ناشكيبا باشد، اما نبايد در قضاوت شتاب كرد، بايد ابعاد مختلف هر موضوعى را بررسى نمود.[45]

متأسفانه برخی افراد در روابط انسانی زمانى كه مشكل و حاجتى دارند غير از مشكل خودشان هيچ چيز ديگرى را نمی بینند و انتظار هم دارند همه كس و همه چيز مطلقا در اختيار آنها باشند.[46] حال آنکه اصل اولى در برخورد ها، محبت و مدارا و تحمل است، و نبايد در اولين برخورد با دیگران، خشمگين شد، و از كوره در رفت، و با شدت و تندى جواب داد. چرا كه روش انبيا اين نبوده، بلكه حتی در مقابل رفتار بى ادبانه جاهلان، اظهار محبت مى‏كردند.[47]

لذا بايد با مردم مدارا كرد، در مقابل دوستان و توقعات و مزاحمت‏ هاى آنها تحمل و صبر داشت،[48] چرا که مردم داراى سليقه‏ هاى مختلفى‏اند.[49] بلکه هر قدر سطح آگاهى مردم بالا برود برخورد آنها با مسائل منطقى‏تر خواهد شد، به تعبير ديگر زير بناى «صبر» آگاهى است![50]

بر خلاف آنچه امروزه مرسوم شده، كه مردم با كمترين برخوردى عصبانى مى‏شوند، و در مواجهه با ديگران تحمل و سعه صدر ندارند، اسلام تأكيد مى‏ كند كه مسلمان عاقل بايد اهل مداراى با مردم باشد، و هر چه قدرت مدارايش بيشتر باشد، عقل او بيشتر خواهد بود.[51]

در روايات ثمرات زيادى براى حلم‏ شمرده شده است كه از جمله: سيادت، سلامت، پيروزى بر خصم و مشكلات، خاموشى آتش غضب، كثرت ياران، يارى مردم‏ و طرفدارى آنها از حليم در مقابل جاهل، مصاحبت نيكان، رفع ذلت و پستى، ميل به امور خير، نزديك شدن به درجات عالى انسانيت، عفو و گذشت، سكوت و غيره.[52]

از جمله روایات می توان به کلام نورانی امام حسن(علیه السلام) اشاره نمود که فرمودند: «إِنَّ اَلْحِلْمَ زِینَهٌ، وَ اَلْوَفَاءَ مُرُوَّهٌ، وَ اَلْعَجَلَهَ سَفَهٌ؛صبــر و شکیبایی زینــت شخص، وفای به عهـد علامت جوانمردی و عجله و شتابزدگی (در کارها بدون اندیشه) دلیل بی خردی می باشد».[53]

آری اهتمام به صبر و مدارا در ارتباطات انسانی، از امورى است كه عقل و خرد به آن حكم مى ‏كند. زيرا اگر مردم‏ پاسخ بدى را به بدى بدهند و به هنگام غضب طغيان كنند عكس العمل ‏ها پشت سر هم رخ مى ‏دهد و خشونت‏ ها شدت پيدا مى ‏كند و عداوت ‏ها ريشه‏ دار مى‏شود و گاه به خونريزى گسترده مى‏ انجامد و امنيت از همه گرفته مى‏ شود؛ اما با حلم‏ و بردبارى و عفو و مدارا و كظم غيظ، مفاسد و خشونت‏ ها و عداوت ‏ها در همان محل دفن مى‏گردد و آرامش و امنيت و محبت و دوستى جاى آن را مى‏ گيرد.[54]

گاهى بحث‏ ها و جدال ‏هاى بى ‏سود بر سر مسائل كوچك و پيش ‏پا افتاده، مشكلات بزرگى را به وجود مى‏ آورد.در صورتی که اگر مردم در ارتباط با یکدیگر، واقعا سعه‏ صدر، شجاعت و شهامت عذرخواهى را داشته باشند بسيارى از مشكلات در همان مراحل اوليه پايان مى‏ پذيرد.[55]

از سوی دیگر عفو و گذشت، سبب عزت و آبرو مى‏گردد، چرا كه در نظر مردم‏ نشانه بزرگوارى و شخصيت و سعه‏ صدر است، در حالى كه انتقام جويى نشانه كوتاه‏ فكرى و عدم تسلط بر نفس مى ‏باشد.[56]

سخن آخر: (وفای به عهد، معیار اعتماد اجتماعي در ارتباطات انساني)

مهمترين سرمايه يك جامعه، اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به يكديگر است، اصولاً آنچه جامعه را از صورت آحاد پراكنده بيرون مى‏ آورد و همچون رشته ‏هاى زنجير به هم پيوند مى‏ دهد، همين اصل اعتماد متقابل است كه پشتوانه فعاليت هاى هماهنگ اجتماعى و همكارى در سطح وسيع مى‏ باشد.[57]

از مهم ترين امورى كه اعتماد عمومى و خصوصى را شكوفا مى ‏كند وفاى به عهد و پيمان است.[58] که جزء سرشت و فطرت انسان‏ ها است.[59]

متأسفانه در جامعۀ اسلامی، بسيارى از افراد در مورد وعده‏ ها و عهد هاى خود بى‏ اعتنا و سهل‏ انگارند،[60] در صورتی که ترک وفای به عهد، رشته اطمينان و اعتماد را پاره مى‏كند و زيربناى روابط اجتماعى را سست مى ‏نمايد .‏[61] و هرج و مرج و سلب اطمينان عمومى كه بزرگ ترين بلاى اجتماعى است در اجتماع پيدا مى ‏شود.[62]

لذا وفاى‏ به‏ عهد نشانه شخصيت، ايمان، بزرگى و صدق و راستى و موجب تحكيم مبانى اطمينان عمومى در جامعه، و زنده كننده روح همكارى‏ هاى اجتماعى است؛ و به همين دليل در اسلام، فوق‏ العاده روى وفاى‏ به‏ عهد تكيه شده است.[63] از جمله امام مجتبی(علیه السلام) در روایتی می فرماید: «الْمَسُئُولُ حُرٌّ حَتَّى يَعِدَ، وَ مُسْتَرَقٌّ بِالْوَعْدِ حَتَّى يُنْجِزَ؛ انسان تا وعده نداده، آزاد است، اما وقتی وعده می دهد، زیر بار مسئولیت می رود و تا به وعده هایش عمل نکند، رها نخواهد شد»[64]

ازاين ‏روايت استفاده مى‏ شود كه وعده به منزله بده كارى شديد و مؤكد است‏.[65]

هم چنین حريت و بردگى در اين گفتار حكيمانه جنبه مجازى دارد، و منظور اين است که انسان تا وعده نداده آزاد است؛ اما هرگاه وعده ‏اى به ديگرى بدهد گويا زنجير اسارتى را بر گردن خود نهاده و تا به وعده ‏اش وفا نكند از گردن او برداشته نخواهد شد.[66]

لذا مبادا كسى وعده بدهد باز هم خود را آزاد پندارد و گمان كند هيچ وظيفه و مسئوليتى در برابر وعده ‏اى كه داده است بر دوش ندارد. بايد خود را همچون اسيرى بداند كه تا وعده ‏اش را وفا نكند آزاد نمى‏شود.[67]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir.

منابع:

1. تفسیر نمونه

2. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)

3. اخلاق در قرآن

 


[1] قرآن و آخرين پيامبر : تجزيه و تحليل مستدل و گسترده اى درباره عظمت و اعجاز قرآن از دريچه هاى گوناگون، ص338.

[2] تفسير نمونه، ج‏7، ص83.

[3] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏1، ص69.

[4] پيام امام امير المومنين(ع)، ج‏12، ص85.

[5] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏1، ص69.

[6] پيام امام امير المومنين(ع)، ج‏12، ص85.

[7] تفسير نمونه، ج‏23، ص444.

[8] پيام امام امير المومنين(ع)، ج‏12، ص85.

[9] تفسير نمونه، ج‏23، ص444.

[10] اخلاق در قرآن، ج‏3، ص137.

[11] همان، ص135.

[12] همان.

[13] همان، ص148.

[14] همان.

[15] تفسير نمونه، ج‏17، ص59.

[16] میزان الحکمه، ج ۷، ص ۵.

[17] أعلام الدين، ص 297؛ (گفتار معصومين(ع)، ج‏2، ص78).

[18] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص286.

[19] همان.

[20] پيام قرآن، ج‏2، ص455.

[21] اخلاق در قرآن، ج‏2، ص75.

[22] مشكات هدايت، ص145.

[23] همان.

[24] پيام قرآن، ج‏2، ص454.

[25] تحف العقول، ص 165.

[26] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)، ص104.

[27] پيام امام امير المومنين(ع)، ج‏9، ص676.

[28] زندگى در پرتو اخلاق، ص29.

[29] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)،ج‏1، ص139.

[30] اخلاق در قرآن، ج‏2، ص69.

[31] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏1، ص140.

[32] اخلاق در قرآن، ج‏2، ص75.

[33] همان، ص33.

[34] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏1، ص139.

[35] والاترين بندگان، ص71.

[36] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏1، ص139.

[37] اخلاق در قرآن، ج‏2، ص75.

[38] همان، ص73.

[39] کلمه الامام الحسن(ع)، ص 209.

[40] پيدايش مذاهب، ص65.

[41] همان.

[42] برای اطلاعات بیشتر، ر. ك: كنز العمال، ج 3، ص 407.

[43] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص181.

[44] نهج البلاغه، حكمت 172.

[45] تفسير نمونه، ج‏12، ص520.

[46] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص299.

[47] والاترين بندگان، ص85.

[48] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص299.

[49] همان.

[50] تفسير نمونه، ج‏12، ص520.

[51] والاترين بندگان، ص87.

[52] برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: ميزان الحكمه، ج 2، ص 515؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏2، ص49).

[53] کلمه الامام الحسن(ع)، ص 98.

[54] پيام امام امير المومنين(ع)، ج‏11، ص342.

[55] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص242.

[56] اخلاق در قرآن، ج‏3، ص428.

[57] تفسير نمونه، ج‏11، ص382.

[58] اخلاق در قرآن، ج‏3، ص243.

[59] همان.

[60] پيام امام امير المومنين(ع)، ج‏14، ص702.

[61] تفسير نمونه، ج‏1، ص600.

[62] همان، ج‏4، ص245.

[63] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)، ص98.

[64] بحارالانوار، ج78، ص113؛ (پيام امام امير المومنين(ع)، ج‏14، ص701).

[65] پيام امام امير المومنين(ع)، ج‏14، ص702.

[66] همان، ص701.

[67] همان.

 

captcha