زندگى پیشوایان دینى، سرتاسر بیانگر این مسأله است که آن ها در همه جا به فضائل اخلاقى دعوت مى کردند، و خود الگوى زنده و اسوه حسنه اى در این راه بودند.[1]
درباره خلق و خوى پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم بحث هاى زیادى شده، و هر چه بحث شود کم است و مى توان در این موضوع کتاب هاى فراوانى نوشت.[2] چرا که آن حضرت، بزرگترین معلم اخلاق بود که با شعار «انَّما بُعِثتُ لِاُتمِمَّ مکارِمَ الأخلاق؛ به راستی من مبعوث گردیدم تا مکارم اخلاق را کامل کنم»، مبعوث شد و خداوند درباره خود او فرموده است: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ ؛ اخلاق تو بسیار عظیم و شایسته است!».[3]
حال برای آنکه دریابیم برجستگی هاى اخلاقى پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم در چه جایگاه رفیعی قرار دارد، شایسته است سیرى کوتاه در سیرۀ اخلاقی آن حضرت داشته باشیم، و دورنمایى از آن را بیان کنیم.[4]
رفتار پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با مردم
درباره حسن خلق پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم، گذشت، مهربانى، ایثار، فداکارى و تقواى آن حضرت داستان هاى بسیارى در کتاب هاى تفسیر و تاریخ آمده است، از جمله از امام حسین (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «از پدرم امیرمؤمنان على علیه السلام درباره ویژگى هاى زندگى پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و اخلاق او پرسیدم، پدرم در پاسخ فرمود: پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با همنشینانش دائم خوشرو و خندان و سهل الخلق و ملایم بود. هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بدزبان و عیب جو و مدیحه گر نبود. هیچ کس از او مأیوس نمى شد و هرکس به در خانه او مى آمد ناامید باز نمى گشت.[5]
سه چیز را از خود رها کرده بود: مجادله در سخن، پرگویى و دخالت در کارى که به او مربوط نبود. و سه چیز را در مورد مردم رها کرده بود: کسى را سرزنش نمى کرد، لغزش ها و عیب هاى پنهانى مردم را جست و جو نمى کرد. هرگز سخن نمى گفت مگر درباره امورى که ثواب الهى را امید داشت. هنگام سخن گفتن به قدرى کلامش نافذ بود که همه سکوت اختیار مى کردند و تکان نمى خوردند و هنگامى که ساکت مى شد آنها به سخن درمى آمدند، اما نزد او هرگز نزاع و مجادله نمى کردند. هرگاه مرد غریب و ناآگاه، با خشونت سخن مى گفت و درخواستى داشت تحمل مى کرد و به یارانش مى فرمود: هرگاه کسى حاجتى دارد به او عطا کنید و هرگز کلام کسى را قطع نمى کرد تا سخنش پایان گیرد».[6]
پیشدستی در سلام کردن
برترى و فضیلت از آن کسى است که در سلام کردن از دیگران پیشی بگیرد چرا که شخص دوم هرکارى کند جنبه پاداش عمل دارد در حالى که شخص اول بدون این که خدمتى به او بشود اقدام به نیکى کرده و مطلقا جنبه پاداش نداشته است.[7]
اضافه بر این کسى که ابتدا به سلام و تحیت یا کار نیک مى کند یک فضیلت اخلاقى دیگرى را نیز براى خود آشکار ساخته و آن مسأله تواضع در برابر برادر دینى است در حالى که پاسخ گوینده تواضع خاصى ندارد جزء این که حق شناسى مى کند.[8]
در حالات حضرت رسول صلّی الله علیه وآله وسلّم نیز می خوانیم که آن حضرت فوق العاده متواضع بود و به همه،[9] حتى به کودکان سلام مى کرد.[10]
در حدیثى از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم آمده است که مى فرمود: «پنج چیز است که تا آخر عمر آن را رها نمى کنم؛ غذا خوردن با بردگان در حال نشسته روى زمین و ... و دوشیدن شیر بز ماده با دست خودم، و پوشیدن لباس هاى پشمینه ى خشن (که لباس قشر هاى کم درآمد و محروم بود) و سلام کردن به کودکان ، تا به صورت سنتى براى بعد از من درآید.»[11]
به راستی چه اشکال دارد ما نیز با تأسی از سیرۀ نبوی به هر کس مى رسیم سلام کنیم؛ وقتى وارد مغازه اى مى شویم، به مغازه دار سلام کنیم؛ هنگامى که از کوچه عبور مى کنیم و بچه ها را در حال بازى مى بینیم، به بچه ها سلام کنیم؛ زمانى که وارد مسجد مى شویم، به نمازگزاران سلام کنیم؛ وقتى که به محل کار مى رویم، به همکارانمان سلام کنیم؛ هنگامى که از سر کار باز مى گردیم، به همسر و فرزندانمان سلام کنیم؛ خلاصه به تمام کسانى که با آن ها سر و کار داریم سلام کنیم؛ زیرا، سلام نشانه کوچکى نیست، بلکه علامت تواضع و عظمت انسان مى باشد؛ سلام چیزى از انسان نمى کاهد، بلکه بر عظمت و ادب و وقار و تواضع وى مى افزاید.[12]
ساده زیستی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم
در حالات پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم آمده است که روى زمین مى نشست و غذا مى خورد و مى فرمود: «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ، آکُلُ کَمَا یَأْکُلُ الْعَبْدُ؛ من بنده اى هستم مانند غلامان غذا مى خورم».[13]
امام علی علیه السلام درباره پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم چنین مى فرماید: «لَقَدْ کَانَ صلّی الله علیه وآله وسلّم یَأْکُلُ عَلَى اَلْأَرْضِ وَ یَجْلِسُ جِلْسَةَ اَلْعَبْدِ وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ وَ یَرْکَبُ اَلْحِمَارَ اَلْعَارِیَ وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ؛[14]پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم روى زمین (بدون فرش) مى نشست و غذا مى خورد و با تواضع همچون بردگان جلوس مى کرد و با دست خود کفش خویش را وصله مى کرد و بر مرکب برهنه سوار مى شد و حتى کسى را پشت سر خویش سوار مى کرد».[15]
آری آن حضرت در مجلس ناشناخته بود. و هنگام سفر بخشى از کار ها را بر عهده مى گرفت، و از اینکه همه کار ها و زحمت ها بر دوش دیگران باشد، اجتناب مى ورزید.[16]
ما نیز باید سعى کنیم اعمال متواضعان را انجام دهیم تا این فضیلت اخلاقى در اعماق وجود ما ریشه بدواند، از جمله اینکه لباس ساده بپوشیم، غذاى ساده بخوریم، با خادمان یا کارگرانمان بر سر یک سفره بنشینیم، در سلام کردن بر دیگران تقدم جوییم، صدر مجلس ننشینیم و در راه رفتن بر دیگران پیشى نگیریم.[17]
با کوچک و بزرگ گرم بگیریم و از همنشینى با افراد متکبر و مغرور بپرهیزیم و در عمل امتیازى براى خود بر دیگران قائل نشویم، خلاصه آنچه را نشانه تواضع یا از مظاهر آن است در عمل و سخن به کار بندیم و سعى کنیم حالت، عادت و سپس ملکه ما گردد.[18]
بخشش و گذشت در رفتار پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم
آن حضرت در عفو و بخشش سرآمد زمان خویش بود،[19] و این به خاطر جاذبه اخلاقى آن حضرت بود. که دشمنان سرسخت را نیز تحت تأثیر قرار مى داد و به تسلیم وا مى داشت و دوستان را سخت مجذوب خود مى ساخت.[20]
آن حضرت همسایه اى یهودى داشت که وى را بسیار اذیت مى کرد، هر روز از پشت بام خاکستر همراه آتش بر روى سر آن حضرت مى ریخت.[21] این کار در ظاهر به عنوان ریختن زباله و خاکستر در کوچه، و در حقیقت به منظور ابراز خشم و کینه یهودى نسبت به پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم انجام مى شد، و پیامبر کریمانه از کنار آن مى گذشت. تا اینکه یک روز خبرى از مرد یهودى نشد، پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم از غیبت آن مرد سؤال کرد.
گفتند: خوشبختانه بیمار گشته، و بر اثر بیمارى مزاحمت هایش قطع شده است. فرمود: باید به عیادتش برویم! به سمت خانه اش حرکت کرد. در خانه یهودى را کوبید.
همسرش به پشت درآمد و سؤال کرد: کیست؟ حضرت فرمود: پیامبر مسلمانان به دیدار و عیادت همسایه بیمار خود آمده است! زن ماجرا را به شوهرش گفت. مرد یهودى که بسیار تعجب کرده بود، و در مقابل عملى غیر قابل پیش بینى قرار گرفته بود، گفت: در را باز کن تا داخل شوند. پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم وارد شد، و کنار بستر بیمار نشست.
و از حال بیمار پرسید، و به گونه اى برخورد کرد که گویا هیچ اذیت و آزارى از این مرد یهودى به آن حضرت نرسیده است. مرد یهودى که از فرط خجالت صورت خویش را مى پوشانید و در برخورد با این اخلاق کریمانه پیامبر اسلام مبهوت شده بود، از آن حضرت پرسید: این نوع برخورد آیا اخلاق شخصى شماست، یا جزء دستورات دینى محسوب مى شود؟ حضرت فرمود: جزء دستورات دینى است، و ما به همه مسلمین سفارش مى کنیم که چنین کنند. مرد یهودى با برخورد زیبا و پرجاذبه پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم مسلمان شد.[22]
نمونه اى دیگر از این معجزه اخلاقى در فتح مکه نمایان گشت، هنگامى که مشرکان خونخوار و جنایت پیشه، که سالیان دراز هر چه در توان داشتند بر ضد اسلام و شخص پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به کار گرفتند در چنگال مسلمین گرفتار شدند، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم برخلاف تمام محاسبات دوستان و دشمنان، فرمان عفو عمومى صادر کرد و تمام جنایات آنان را به دست فراموشى سپرد و همین سبب شد که به مصداق «یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»[23] مردم گروه گروه مسلمان شوند.[24]
آراستگی در سیره نبوی
از جمله شرایطى که براى انبیا ذکر مى کنند این است که صفاتى که باعث تنفر است در آنها نباشد. همچنین انبیا اخلاقى که مایه تنفر است را هم نباید داشته باشند، همچنین انبیا از انحرافات اجتماعى که لکه ننگى به حساب مى آید نیز باید دور باشند، چون موجب تنفر مى شود.[25]
از اینجا مى فهمیم که چرا پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم به عطریات و وسایل خوش بو اهمیت مى داد، و مقید به نظافت بود، مسواک مى زد، و زمانى که مى خواست از خانه خارج شود، خود را در ظرف آب نگاه مى کرد.[26]
استعمال عطر توسط پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم، به بوى خوش اهمیت فراوانى مى داد و قسمتى از درآمد خود را صرف بوى خوش و عطر ها مى کرد.[27]
از بررسی حالات پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم استفاده مى شود که آن حضرت به دفعات از مشک استفاده مى کردند حتى گاهى مقدارى از آن را در غذا مى ریختند.[28]
درباره پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم مى خوانیم: «کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صلّی الله علیه وآله وسلّم یُنْفِقُ عَلَى اَلطِّیبِ أَکْثَرَ ما [مِمَّا] یُنْفِقُ عَلَى اَلطَّعَامِ ؛ آنچه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم براى عطر هزینه مى کرد بیش از آن بود که براى غذا هزینه مى کرد».[29]
البته این موضوع هرگز اسراف نبود زیرا هزینه زندگى ساده پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بسیار کم بود و هزینه عطریات به خصوص مشک که از راه هاى دور مى آوردند نسبتا زیاد بود.[30]
نظافت اخلاقى و ظاهرى در سیره نبوی
بعضى خیال مى کنند همین مقدار که انسان ایمان محکم، و باطنى پاک داشته باشد کافى است، و ظاهر و شکل و قیافه، هرگونه باشد عیبى ندارد، چنین خیالى از نظر اسلام خیال باطل مى باشد، بلکه به عکس بخشى از برنامه ها و دستور هاى اسلام مربوط به نظافت، زیبایى و آراستگى ظاهر، مثل قیافه و لباس و رنگ و بو است.[31]
روزى پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم درباره رستاخیز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهى بیاناتى فرمود. این بیانات مردم را تکان داد و جمعى گریستند و به دنبال آن جمعى از یاران پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم تصمیم گرفتند پاره اى از لذت ها و راحتی ها را بر خود تحریم کرده و به جاى آن به عبادت بپردازند، ... عثمان مظعون قسم یاد کرد که آمیزش جنسى را با همسر خویش ترک گوید و به عبادت بپردازد.[32]
روزى همسر عثمان بن مظعون که زن جوان و صاحب جمالى بود، نزد عایشه آمد، عایشه از وضع او متعجب شد و گفت: چرا به خودت نمى رسى، و زینت نمى کنى؟! در پاسخ گفت: براى چه کسى زینت کنم؟ همسرم مدتى است که مرا ترک گفته و رهبانیت پیش گرفته است، این سخن به گوش پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم رسید و فرمان داد که همه مسلمانان به مسجد آیند، هنگامى که مردم در مسجد اجتماع کردند، حضرت بالاى منبر قرار گرفت و پس از حمد و ثناى پروردگار فرمود: چرا بعضى از شما چیز هاى پاکیزه را برخود حرام کرده اید؟ من سنت خود را براى شما بازگو مى کنم، هرکس از آن روى گرداند از من نیست، من قسمتى از شب را مى خوابم و با همسرانم آمیزش دارم و همه روزها را روزه نمى گیرم ...».[33]
توصیه های پیامبر اسلام در مورد بهداشت دهان و دندان
در روایات اسلامى از هر عاملى که موجب ناپاکى و کثیفى مى شود نهى شده، و به هر امرى که باعث پاکیزگى و بهداشت مى گردد تأکید شده است .[34]
از جمله رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم که دندان چند نفر از مسلمانان را زرد دید، به آن ها فرمود: «چرا دندان هاى شما زرد و کثیف است؟ چرا مسواک نمى زنید؟».[35]
رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرموده است: «با هر چیزى که توان دارید نظافت کنید، چرا که خداوند متعال، اسلام را بر اساس نظافت بنا کرده است، و جز انسان پاکیزه و پاک وارد بهشت نگردد».[36]
هم چنین ابوایوب انصارى میزبان پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در مدینه مى گوید: «شبى براى پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم غذایى همراه پیاز و سیر آماده کردیم و به حضور آن حضرت بردیم. حضرت از غذا نخورد، و آن را رد کرد، ما جاى انگشتان آن حضرت را در آن غذا ندیدیم. من بى تابانه به حضور آن حضرت رفته و عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت چرا از غذا نخوردى، و جاى دست شما در آن غذا نبود تا با خوردن آن قسمت، طلب برکت کنیم؟ در پاسخ فرمود: آرى غذاى امروز «سیر» داشت و چون من در اجتماع شرکت مى کنم و مردم از نزدیک با من تماس مى گیرند و با من سخن مى گویند، از خوردن غذا معذورم. ما آن غذا را خوردیم، و از آن پس چنان غذایى براى پیامبر(ص) آماده نکردیم».[37]
سخن آخر
آرى، اگر این اخلاق کریمه و این ملکات فاضله نبود، آن ملت عقب مانده جاهلى و آن جمع خشن انعطاف ناپذیر در آغوش اسلام قرار نمى گرفتند و به مصداق «لَانفَضّوا مِن حَولِکَ»[38] همه پراکنده مى شدند. وچه خوب است که این اخلاق اسلامى امروز زنده شود و در هر مسلمانى پرتوى از خلق و خوى پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم باشد.[39]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظلّهmakarem.ir
[1] اخلاق در قرآن، ج 1، ص23.
[2] سوگند هاى پر بار قرآن، ص354.
[3] سوره قلم، آیه 4 ؛ (اخلاق در قرآن، ج 1، ص39).
[4] سوگند هاى پر بار قرآن، ص359.
[5] تفسیر نمونه، ج 24، ص378.
[6] معانى الاخبار، ص 83؛ (تفسیر نمونه، ج 24، ص378).
[7] پیام امام امیر المومنین(ع)، ج 12، ص380.
[8] همان.
[9] سوگند هاى پر بار قرآن، ص354.
[10] تفسیر نمونه، ج 4، ص45.
[11] بحار الانوار، ج 73، ص 66؛ (اخلاق در قرآن، ج 1، ص192).
[12] والاترین بندگان، ص77.
[13] محجة البیضاء، ج 6، ص 256؛ (اخلاق در قرآن، ج 2، ص62).
[14] نهج البلاغه، خ160؛ (اخلاق در قرآن، ج 2، ص63).
[15] اخلاق در قرآن، ج 2، ص63.
[16] سوگند هاى پر بار قرآن، ص354.
[17] اخلاق در قرآن، ج 2، ص62.
[18] همان.
[19] سوگند هاى پر بار قرآن، ص355.
[20] همان.
[21] بری اطلاعات بیشتر، ر.ک: تفسیر نمونه، ج 24، ص 371.
[22] سوگند هاى پر بار قرآن، ص355.
[23] سورۀ نصر، آیۀ2.
[24] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص238.
[25] گفتار معصومین(ع)، ج 1، ص83.
[26] همان، ص84.
[27] مثال هاى زیباى قرآن، ج 2، ص291.
[28] برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: کافى، باب المسک، ج 6، ص 514؛ (پیام امام امیر المومنین(ع)، ج 15، ص240).
[29] کافی، ج 6، ص 512، ح 18؛ (پیام امام امیر المومنین(ع)، ج 15، ص239).
[30] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 15، ص239.
[31] گفتار معصومین(ع)، ج 1، ص84.
[32] تفسیر نمونه، ج 5، ص60.
[33] تفسیر نمونه، ج 5، ص 60.
[34] گفتار معصومین(ع)، ج 1، ص87.
[35] فروع کافى، ج 6، ص 495؛ (گفتار معصومین(ع)، ج 1، ص87).
[36] میزان الحکمه، ج 10، ص 93؛ (گفتار معصومین(ع)، ج 1، ص88).
[37] سیره ابن هشام، ج 2، ص 144؛ (گفتار معصومین(ع)، ج 1، ص88).
[38] سورۀ آل عمران، آیۀ 159.
[39] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص300.