در عصری به سر می بریم که آثار اسلامى در مكه و مدينه در اختيار عده اى انسان هاى منحرف و داراى اشتباهات فراوان افتاده است؛ كسانى كه تا كنون ضربات فراوانى در سراسر دنيا به اسلام وارد كرده اند.[1]
گروهى اندك، متعصب و نادان در ميان مسلمانان که داراى عقايد افراطى عجيبى هستند و با همه مذاهب اسلامى در امورى به مخالفت برخاسته اند كه از جمله آنها، توسل به اولياءالله، ساختن ضريح و گنبد براى آنان و مسأله شفاعت است.[2]
از این رو، جریان تکفیری وهابیت، بناى قبور امامان بقيع و حمزه سيدالشهدا و ديگر بزرگان اسلام و قبور صحابه و حتى قبر پدر بزرگوار پيامبر صلى الله عليه و آله را در مدينه و ديگر شهرها تخريب نمودند.[3] و در فكر تخريب آثار باقيمانده هستند؛ لذا ضرورت تشریح ابعاد جنایات وهابیت در بصیرت افزایی امت اسلامی در مقابله با رژیم آل سعود ضروری است .[4]
سبقۀ تاریخی بنای بر قبور
قرن ها بر مسلمانان گذشت و بناهاى تاريخى و معمولى فراوانى بر قبور بزرگان اسلام بنا كردند و به زيارت اين قبور مى آمدند و تبرك مى جستند و هيچ كس ايرادى نداشت، و در واقع يك اجماع و سيره عملى بر اين كار بود و مخالفتى ديده نمى شد.[5]
تاريخ نويسانى همچون مسعودى در مروج الذهب، كه در قرن چهارم هجرى مىزيست و جهانگردانى مانند ابن جبير و ابن بطوطه كه در قرون هفتم و هشتم مىزيستند، همگى از وجود اين بناهاى با شكوه و پرعظمت در سفرنامه هاى خود خبر داده اند.[6]
تا اين كه ابن تيميه در قرن هفتم و شاگرد او محمد بن عبد الوهاب در قرن دوازدهم پيدا شدند و بناى بر قبور را بدعت و حرام و شرك پنداشتند.[7]
وهابيان بر اثر عدم قدرت كافى علمى بر تحليل مسائل اسلامى به خصوص مسأله توحيد و شرك، گرفتار وسواس عجيبى در اين مسأله شده و هر جا دستاويزى پيدا كردند به مخالفت برخاستند، در مسأله زيارت، در موضوع شفاعت، در باب بناى بر قبور و امور ديگرى از اين قبيل، همه را به نحوى مخالف شرع دانسته و با مسأله «شرك» و «بدعت» پيوند زدند و با آن مخالفت نمودند و از مهمترين آنها بناى بر قبور بزرگان دين بود. هم اكنون نيز در دنياى اسلام به جز حجاز بناهاى عظيمى بر قبور انبياى پيشين و بزرگان اسلامى، در كشورهاى مختلف اسلامى ديده مىشود كه يادآور مسائل بسيارى است؛ از مصر گرفته تا هندوستان و از الجزاير تا اندونزى همه به آثار اسلامى باقيمانده در كشورشان احترام مىگذارند و براى قبور بزرگان دين اهميت ويژهاى قائل هستند.ولى در حجاز هيچ خبرى نيست، چرا؟ دليلش عدم تحليل صحيح نسبت به مفاهيم اسلامى است.[8]
وهابیت وتخریب قبور
جریانات تکفیری حديثى از صحيح مسلم نقل مى كنند كه أبو الهياج از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين روايت كرده است: «قال لى على بن أبي طالب أ لا ابعثك على ما بعثنى عليه رسول الله (صلى الله عليه و آله) أن لا تدع تمثالا إلا طمسته و لا قبرا مشرفا إلا سويته؛ آيا به تو مأموريتى بدهم كه رسول خدا (در ....) به من مأموريت داد: هر تمثال (ذى روحى) ديدى محو كن و هر قبر بلندى ديدى صاف نما».[9]،[10]
بر اثر برداشت كاملا نادرستى كه بعضى، از اين حديث داشتند، كلنگ به دست گرفته و تمام قبور بزرگان اسلام را ويران كردند، به استثناى قبر مطهر پيامبر صلى الله عليه و آله و قبر خليفه اول و دوم كه در كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله بود به حال خود رها ساختند، استثناهايى كه هيچ دليلى براى آن نمىتوان يافت.[11]
ولى اولاً: در سند اين حديث افراد متعددى هستند كه از نظر رجال اهل سنت نيز مورد تأييد نمىباشند و بعضى از آنها از ارباب تدليس بودهاند، به خصوص «سفيان ثورى» و «ابن أبي ثابت».[12]
ثانياً: به فرض اين كه اين حديث صحيح بوده باشد مفهومش اين است كه روى قبر صاف باشد (و به صورت پشت ماهى كه رسم كفار بود، نباشد) و بسيارى از فقهاى اهل سنت نيز فتوا دادهاند كه بايد روى قبر صاف و مسطح باشد، كه اين امر ارتباطى با بحث ما ندارد.[13]
ثالثا: فرض مىكنيم كه مفهوم حديث اين است كه بايد قبر هم سطح زمين باشد واصلا برآمدگى نداشته باشد، اين موضوع ربطى به مسأله بناى بر قبور ندارد؛ فرض كنيم روى قبر پيامبر صلى الله عليه و آله سنگى هم سطح زمين باشد در عين حال اين گنبد و بارگاه را كه امروز روى آن مىبينيم منافاتى با حكم مزبور ندارد.[14]
همان گونه كه در قرآن مجيد نيز مىخوانيم، وقتى راز اصحاب كهف فاش شد، مردم گفتند بنايى بر قبور آنها بسازيم، سپس مىفرمايد: « قال الذين غلبوا على أمرهم لنتخذن عليهم مسجدا؛ كسانى كه از وضع آنها آگاه بودند گفتند: مسجدى بر جايگاه آنها مىسازيم».[15]،[16]
قرآن مجيد با لحن موافق اين داستان را نقل مىكند و ايرادى بر آن نمىگيرد، يعنى ساختن مسجد در كنار قبور بزرگان مانعى ندارد.[17]
13 قرن احترام به قبور ائمه بقیع؛ وهابیت وصله ناهمرنگ
احترام به قبور گذشتگان به خصوص قبور بزرگان سابقهاى بسيار طولانى دارد، از هزاران سال پيش، مردم جهان امواتشان را گرامى مىداشتند، و به قبور آنها به خصوص بزرگانشان احترام مىگذاشتند، كه فلسفه و آثار مثبت اين كار بسيار است.[18]
در این بین زيارت قبر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان اهل بيت عليهم السلام و بزرگان از علما و دانشمندان و شهداى راه خدا از مستحبات مؤكد است.[19]
لذا زيارت قبور بزرگان اسلام را همه فرق مسلمين جز وهابیت، جايز مىشمرند، به هر حال گروهى از وهابىها به ما ايراد مىكنند كه چرا به زيارت پيشوايان دينى مىرويد؟ و ما را «قبوريون» مىنامند![20] در حالى كه در همه نقاط جهان براى آرامگاه هاى گذشتگان اهميت قائل هستند و به زيارت آن مىروند.[21]
مسلمين جهان نيز هميشه براى قبور بزرگان خود ارج قائل بوده و هستند و به زيارت آنها رفته و مىروند، تنها گروه كوچك وهابيون هستند كه با آن مخالفت مىكنند و در واقع مدعى تمام مسلمين دنيا مىباشند.[22]
در كتب علماى اهل سنت، روايات بىشمارى درباره زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده، همان گونه كه در كتب علماى شيعه نيز اين معنى آمده است، و هر گاه اين روايات جمعآورى شود، كتاب مستقلى را تشكيل مىدهد.[23]،[24]
در تمام طول تاريخ علماى بزرگ اسلام و تمام قشرهاى مردم، به اين كار اهميت مىدادند، و كتابها پر است از شرح حالات كسانى كه به زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله يا ساير قبور بزرگان مىرفتند[25] و در مجموع مىتوان گفت اين مسأله از مسائل مورد اتفاق و اجماع همه مسلمين است.[26]
حتى در روايات آمده كه شخص پيامبر صلى الله عليه و آله گاه به زيارت اهل قبور مىرفت و در بقيع مىآمد و بر آنها سلام و درود مىفرستاد.[27]
فقهاى چهارگانه اهل سنت طبق نقل «الفقه على المذاهب الاربعه» زيارت قبر پيامبر (صلى الله عليه و آله) را بدون اين قيود و شروط مستحب مىدانستند، در اين كتاب چنين مىخوانيم: «زيارت قبر پيامبر از بالاترين مستحبات است و در مورد آن احاديث متعددى وارد شده است». سپس به نقل شش حديث مىپردازد.[28]،[29]
در این میان بعضى از علماى معروف وهابى نيز تصريح كرده اند كه زيارت قبر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) مستحب است،[30]«بن باز» فقيه معروف وهابى كه چندى پيش درگذشت طبق گفته «الجزيره» مىگفت: «كسى كه مسجد پيامبر را زيارت كند مستحب است در روضه پيامبر دو ركعت نماز بگذارد، سپس بر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) سلام بگويد و نيز مستحب است به قبرستان بقيع برود و به شهداى مدفون در آن سلام بگويد».[31]
بنابراين هيچ كس نبايد و نمىتواند در مشروعيت اين كار از نظر فقه اسلام ترديدى به خود راه بدهد.[32] لیکن در يك قرن گذشته واقعه تلخى در سرزمين وحى روى داد كه مسلمين را از آثار تاريخى اسلامى براى هميشه محروم ساخت و آن حادثه قدرت گرفتن وهابيت بود.[33]
در سال 1344ه ق فقهاى وهابی مدينه كه در دستگاه حكومت نفوذ داشتند فتوا به انهدام تمام قبور بزرگان اسلام در حجاز دادند و در روز هشتم شوال اين حكم تنفيذ گرديد و همه قبور را يكى پس از ديگرى به جز قبر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ويران كردند كه آن هم به خاطر ترس از خشم عمومى مسلمين، مستثنى شد.[34]
البته به نظر مىرسد وهابیت در این حرکت نادرست، گرفتار وسوسه در مسأله توحيد و شركند و شايد چنين مىپندارند زيارت قبور به مفهوم پرستش آنهاست و لا بد همه مسلمين غير از آنها مشرك و ملحدند!![35]
چرا قبور ائمه را زیارت میکنیم؟
باید دانست در كنار قبور مطهر ائمۀ معصومین علیهم السلام می توان به ياد خدا بود و از گناهان خود توبه كرد، و از افكار و برنامه هاى اولياء الله الهام گرفت ، به يقين مرقدهاى مطهر آنان كانونى براى تعليم و تربيت و توبه و انابه به سوى خدا و تهذيب نفوس خواهد بود.[36]
ما به تجربه دريافته ايم، ميليونها نفرى كه هر سال به زيارت قبور پاك ائمه دين مىروند يا قبور شهداى راه حق را زيارت مىكنند، با روحيه اى بهتر، و صفا و نورانيت بيشتر و قلبى پاكتر، از كنار قبور آنان بازمىگردند، و آثار اين امر در آنان مدتها نمايان است.[37]
و هنگامى كه آنها را به شفاعت بر درگاه خدا، براى آمرزش گناهان و حل مشكلات دينى و دنيوى خود مىطلبند، ناگزيرند براى برقرار ساختن رابطه معنوى با آنان، تا آنجا كه در توان دارند از گناهان فاصله بگيرند و به سراغ نيكى و پاكى بروند.[38]
اضافه بر اين توجه و توسل به آنان و طلب شفاعت از آنان بر درگاه خدا، آنها را در برابر مشكلات پرتوان مىسازد، مانع يأس و نااميدى مىشود و از دردها و آلام روحى و جسمى آنها مىكاهد و آثار و بركات فراوانى ديگر.[39]
حال چرا وهابیت، با برداشت غلط از مسأله زيارت و شفاعت و توسل، مردم را از اين همه بركات معنوى و روحى و جسمى محروم مىسازد؟[40]
كدام عقل اجازه چنين امرى مىدهد؟جلوگيرى از اين سفرهاى معنوى خسارتى عظيم به بار مىآورد، افسوس كه وسواس بىمعنا در مسأله توحيد و شرك، گروه عظيمى را از اين بركات محروم ساخته است.[41]
آیا تبرک به آثار ائمه علیهم السلام شرک است؟
گاه مىگويند ساختن بنا بر قبور سبب پرستش قبرها مىشود و اين حديث نبوى گواه بر عدم جواز آن است:[42]«لعن الله اليهود اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد؛ خداوند يهود را لعن كرد زيرا قبور پيامبرانشان را مسجد قرار دادند».[43]،[44]
بر مبنای وهابیت، كسانى كه به زيارت قبور بزرگان مىروند از قبور آنان تبرك مىجويند و گاه قبر يا ضريح را مىبوسند ، اين بوى شرك مىدهد، و به همين جهت زائران خانه خدا ديدهاند كه مأموران غلاظ و شداد، در كنار قبر مطهر پيامبر (صلى الله عليه و آله) از هر طرف ايستادهاند و مردم را از نزديك شدن به شبكهها و پنجرههاى مشرف بر قبر مطهر مانع مىشوند، و گاه اين مطلب را به «ابن تيميه» و «محمد بن عبد الوهاب» نسبت مىدهند.[45]
به يقين اگر اين دو نفر كه بنيانگذار مكتب وهابيت هستند در زمان پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) بودند و با چشم خود مىديدند كه در جريان صلح حديبيه يا فتح مكه هنگامى كه آن حضرت مشغول وضو گرفتن بود، اصحاب و ياران بر يكديگر سبقت مىگرفتند كه آب وضوى او را بربايند و قطرهاى از آن بر زمين نيفتد[46]، اگر به زبان بر آن حضرت خرده نمىگرفتند، در دل ايراد مىكردند و مىگفتند: اين در شأن پيامبر (صلى الله عليه و آله) و ياران او نيست و اين كار بوى شرك مىدهد![47]
و يا اگر بعد از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در مدينه بودند و با چشم خود مىديدند كه أبو أيوب انصارى، نخستين ميزبان آن حضرت، صورت بر روى قبر آن حضرت گذارده و تبرك مىجويد[48] و يا بلال مؤذن پيامبر (صلى الله عليه و آله) در كنار قبر آن حضرت نشسته و گريه سر داده و صورت بر آن قبر مىمالد،[49] وهابىها يقه بلال و أبو أيوب را گرفته و آنها را به كنارى پرتاب مىكردند كه اين كار شرك است، همان كارى كه الآن پيروان اين مكتب با زائران قبر رسول خدا مىكنند.[50]
در حالى كه تبرك جستن، كمترين ارتباطى به پرستش ندارد، بلكه مفهومش نوعى احترام توأم با ادب است، به اين اميد كه خدايى كه رسول (صلى الله عليه و آله) را فرستاده به خاطر اين احترام، بركاتش را بر زيارتكننده نازل گرداند.[51] آری هيچ مسلمانى هيچ قبرى را سجده گاه خود قرار نمىدهد.[52]
قابل توجه اين كه هم اكنون قبه و بارگاه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در كنار مسجد نبوى سر به آسمان كشيده و همه مردم مسلمان حتى وهابىها در روضه مقدسه (آن قسمتى از مسجد نبوى كه در كنار قبر آن حضرت و متصل به آن است) در پنج وقت نماز واجب مىخوانند و در اوقات ديگر نمازهاى مستحب، و در پايان هم قبر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) را زيارت مىكنند.[53]
آيا اين كار پرستش قبور محسوب مىشود و حرام است؟ يا اين كه قبر مطهر پيامبر (صلى الله عليه و آله) مستثناست، آيا ادله شرك و حرمت پرستش غير خدا قابل استثناست؟![54]
به يقين زيارت قبور ربطى به عبادت ندارد، و نماز در كنار قبر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) و قبور ساير اولياء الله هيچ مشكلى ندارد و حديث بالا ناظر به كسانى است كه واقعا پرستش قبور مىكردند.[55]
كسانى كه با زيارت شيعيان جهان از قبور امامان (عليهم السلام) آشنا هستند، مىدانند هنگام نمازهاى واجب وقتى صداى مؤذن بلند مىشود، همه رو به قبله مىايستند و نمازهاى واجب را به جماعت برگزار مىكنند و موقع زيارت نخست صد بار تكبير مىگويند و بعد از زيارت نيز دو ركعت نماز مستحب رو به قبله بجا مىآورند، تا در آغاز و پايان روشن شود پرستش مخصوص خداست.[56]
ولى متأسفانه باب تهمت و افترا و دروغ بر اثر انگيزههاى خاصى گشوده شده و اقليت وهابي ها همه مخالفان خود را به انواع تهمتها متهم مىسازند.[57] بهترين راه حمل بر صحت اين است كه بگوييم، آنها بر اثر قلت بضاعت علمى، توان تحليل مسائل را به خوبى ندارند و حقيقت شرك و توحيد را در نيافته و فرق ميان زيارت و عبادت را به طور دقيق نمىدانند.[58]
آیا زیارت اهل قبور شرک است؟
وهابیون به زوار قبور ائمه دين، برچسب «شرك» مىزنند.[59] ولى بر همه مسلمين روشن است كه هيچ كس قبور اولياء الله را پرستش نمىكند و ميان «زيارت» و «عبادت» فرق واضح و روشنى است. ما همان گونه كه به زيارت و ديدار احيا و زنده ها مىرويم و بزرگان را احترام كرده و از آنها التماس دعا مىكنيم، همين گونه به زيارت اموات مىرويم و به بزرگان دين و شهداى راه اسلام احترام مىگذاريم و از آنها التماس دعا داريم.[60]
هيچ آدم عاقلى، پيامبر صلى الله عليه و آله يا امامان عليهم السلام را پرستش نمىكند، اصلا به فكر كسى چنين مطلبى خطور نمىكند، و همه مؤمنان آگاه براى اداى احترام و طلب شفاعت به زيارت مىروند.[61]
آيا هيچ عاقلى مىگويد زيارت بزرگان در حياتشان به صورتى كه گفته شد، عبادت، كفر و شرك است؟ زيارت بعد از وفات نيز همين گونه است.[62]
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) به زيارت قبور بقيع مىرفت و روايات بسيارى در منابع اهل سنت در مورد زيارت قبر پيامبر (صلى الله عليه و آله) و زيارت ساير قبور آمده است.[63]
به يقين وهابیت، اگر مفهوم زيارت و محتواى زيارتنامه ها را مىدانستند، از اين سخن شرمنده مىشدند.[64]
اغلب قبل از خواندن زيارتنامه ها يكصد بار «الله اكبر» مىگوييم و به اين ترتيب صد بار بر توحيد تأكيد مىكنيم و هرگونه شائبه شرك را از خود دور مىسازيم.[65]
در زيارتنامه معروف «امين الله» در برابر قبور امامان مىگوييم:«أشهد أنك جاهدت فى الله حق جهاده و عملت بكتابه و اتبعت سنن نبيه حتى دعاك الله إلى جواره؛ ما گواهى مىدهيم تو در راه خدا جهاد كردى و حق جهاد را انجام دادى، به كتاب خدا عمل نمودى و از سنت پيامبر پيروى نمودى، تا زمانى كه خداوند تو را از اين جهان به جوار رحمتش فرا خواند».آيا توحيد از اين بالاتر مىشود.[66]
در زيارت معروف جامعه، خطاب به آن بزرگواران مىگوييم:«إلى الله تدعون و عليه تدلون و به تؤمنون و له تسلمون و بامره تعملون و إلى سبيله ترشدون؛ شما امامان به سوى خدا دعوت مىكنيد و به او دلالت مىكنيد و به او ايمان داريد و تسليم او هستيد و مردم را به سوى راه او ارشاد مىنماييد»، در اين شش جمله تمام ضميرها به خداوند بزرگ بازمىگردد.[67]
در اين زيارتنامه ها همه جا سخن از خدا و دعوت به توحيد است، آيا اين شرك است يا ايمان؟[68]
در جاى ديگر از اين زيارتنامه مىگوييم:«مستشفع إلى الله عز و جل بكم؛ من به وسيله شما شفاعت در پيشگاه خداوند عز و جل را مىطلبم»، و اگر بر فرض ابهامى در بعضى تعبيرات زيارتها باشد، با اين محكمات به طور كامل روشن مىشود.[69]
لذا هيچ كس «زيارت» را با «عبادت» نبايد اشتباه كند، عبادت و پرستش مخصوص خداست، و منظور از زيارت احترام و بزرگداشت بزرگان اسلام و طلب شفاعت از آنها در پيشگاه خدا مىباشد.
تخریب بقیع با هدف از بین بردن فرهنگ توسل به اهل بیت
وهابىها، كه اعتقادات خشك و خشنى دارند و متأسفانه مكه معظمه و مدينه منوره و مقدرات اين دو شهر زيارتى مسلمانان جهان، به دست آنها افتاده است با مسأله توسل به شدت مخالف هستند، و مسلمانان را از زيارت قبر منور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و توسل جستن به ذيل عنايات آن حضرت و همچنين زيارت قبور پاك و منور ائمه بقيع عليهم السلام و ديگر بزرگان بقيع و توسل به آنان بشدت منع مىنمايند.! آرى، وهابىها با توسل بشدت مخالفند و آن را منافات با توحيد، و نوعى شرك مىدانند![70]
محمد بن عبد الوهاب در كتاب به اصطلاح توحيدش، كه نام شرك براى آن زيبندهتر است، مىگويد:«ان هذا الشرك الاكبر[71]؛اين (توسل) بزرگترين نوع شرك به خداوند واحد است».[72]
صنعانى يكى ديگر از دانشمندان وهابى مسلك مىگويد:«من توسل بمخلوق فقد اشرك مع الله غيره و اعتقد مالا يحل اعتقاده[73]؛كسى كه به يكى از مخلوقات خداوند توسل جويد، ديگرى را شريك خداوند قرار داده و به چيزى اعتقاد پيدا كرده، كه اعتقاد به آن جايز نمىباشد».[74]
ابن تيميه، بنيانگذار اصلى تفكر وهابيت، در اين زمينه مىگويد:«من توسل بعظيم عند الله ... فهذا من افعال الكفار و المشركين[75]كسى كه به شخص بزرگى در پيشگاه خداوند متوسل مىشود، كار او شبيه كار كفار و مشركين (در پرستش بتها) است.[76]
لذا شاهدیم معتقدين به وهابيت هرگونه توسلى را شرك مىپندارند و اين منحرفان از اسلام حقيقى، با دو حربه «شرك» و «بدعت» علاوه بر تخریب بقیع، در مكه و مدينه براى زوار خانه خدا مزاحمتهاى فراوانى ايجاد مىكنند که نشان می دهد وهابیون در صددند سرمایه شیعیان که توسل به امامان معصوم(ع) است را ازبین ببرند و جلوی نفوذ و گسترش مکتب شیعه در دلها را بگیرند. [77]
این جمود فکری وهابیت در حالی است که وقتی ما تك تك معصومين را مخاطب قرار مىدهيم و از آن بزرگواران مىخواهيم كه، با آبرويى كه دارند، در پيشگاه خداوند براى ما شفاعت كنند. در حقيقت حاجت را از خداوند مىخواهيم و اين بزرگواران را واسطه قرار مىدهيم.[78] لذا مخاطب خداوند است، ولى او را به حق كسى كه در پيشگاهش آبرويى دارد قسم مىدهيم تا حاجت ما را برآورده و مشكلمان را حل كند. مثل اين كه گفته مىشود: «پروردگارا! تو را به پيامبر اسلام، يا قرآن مجيد، يا ديگر مقدسات قسم مىدهيم كه حاجات ما را برآورده گردانى!»[79]
سخن آخر:( تخریب بقیع، یک نقشه خائنانه برای نابودی تاریخ اسلام بود)
در كمتر كشورى به اندازه حجاز آثار باستانى مربوط به قرون نخستين اسلام وجود داشته است، چرا كه زادگاه اصلى اسلام آنجاست و آثار گران بهايى از پيشوايان اسلام در جاى جاى اين سرزمين ديده مىشود.[80]
مراقد و قبور آنها، زادگاه آنها، آثار صحابه و تابعين و آثار گران بهاى امامان اهل بيت عليهم السلام و دانشمندان و فقها و حتى سلاطين و مراكز حكومت آنها، آثار هنرى و معمارى و ... ولى «متعصبان خشك وهابى» غالب آنها را به بهانه واهى «آثار شرك» از ميان بردند! و كمتر چيزى از اين آثار پرارزش باقى مانده است و سزاوار است مسلمين براى نابودى اين آثار گران بها خون گريه كنند.[81]
نمونه بارز آن قبرستان بقيع است، اين قبرستان مهمترين قبرستان در اسلام است كه بخش مهمى از تاريخ اسلام را در خود جاى داده و كتاب بزرگ و گويايى از تاريخ ما مسلمين است.قبور همسران و فرزندان پيامبر اسلام، امامان اهل بيت عليهم السلام، فقها و علماى بزرگ، صحابه والامقام، شهداى گرانقدر، سرداران رشيد اسلام و ... همه و همه در آن جاى دارد؛ شايد بيش از ده هزار صحابى در آنجا مدفون است و به يك معنى بخش عظيمى از تاريخ اسلام در دل بقيع نهفته است.[82]
ولى اكنون كه وارد بقيع مىشويم ويرانه اى غريب، بدون هيچ علامت و نشانه مىبينيم كه اشك را از ديدگان انسان سرازير مىكند.[83]
اين متعصبان خشك با نهايت تأسف اين آثار گران بهاى تاريخى را به بهانه واهى «مبارزه با شرك» از ميان برده اند و جهان اسلام را گرفتار خسارت عظيمى كردهاند كه هرگز نمىتوان آن را جبران كرد.[84]
حال آنکه امروزه همه مىدانيم هر ملتى براى اثبات اصالت خود بر گذشته تاريخ خود تكيه مىكند و آثار مهمى را كه از گذشته باقى مانده است.[85]
به هر حال، حيات امتها با امور گوناگونى گره خورده است كه يكى از آنها حفظ ميراث هاى فرهنگى و آثار علمى و دينى است و با نهايت تأسف سرزمين وحى به خصوص مكه و مدينه بر اثر سوء تدبير مسلمانان به دست يك جمعيت عقب افتاده و كج سليقه و متعصب افتاد و ارزشمندترين ميراث هاى فرهنگى اسلام با بهانههاى واهى و بسيار سست بر باد رفت، ميراثهايى كه هر كدام يادآور بخش هاى مهمى از تاريخ پرافتخار اسلام بود.[86]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص52.
[2] كليات مفاتيح نوين ؛ ص818.
[3] همان.
[4] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص52.
[5] شيعه پاسخ مى گويد ؛ ص101.
[6] همان.
[7] همان.
[8] همان.
[9] صحيح مسلم؛ ج 3؛ ص 61، در تعدادى از منابع ديگر اهل سنت نيز نقل شده است.
[10] شيعه پاسخ مى گويد ؛ ص106.
[11] همان.
[12] همان.
[13] همان؛ص107.
[14] همان ؛ ص106.
[15] سوره كهف؛ آيه 21.
[16] شيعه پاسخ مى گويد ؛ ص106.
[17] همان.
[18] همان ؛ ص89.
[19] اعتقاد ما ؛ ص107.
[20] شيعه پاسخ مى گويد ؛ ص85.
[21] همان.
[22] همان.
[23] ر.ک: الغدير؛ ج 5؛ ص 93 تا 207 .
[24] اعتقاد ما ؛ ص107.
[25] ر.ک: الغدير؛ ج 5؛ ص 93 تا 207 .
[26] اعتقاد ما ؛ ص107.
[27] ر.ک: صحيح مسلم ، ابوداود، نسايى ، مسند احمد ، صحيح ترمذى ، سنن بيهقى.
[28] الفقه على المذاهب الاربعة؛ ج 1؛ ص 590.
[29] شيعه پاسخ مى گويد ؛ ص85.
[30] همان.
[31] جريده الجزيره؛ ش6826.
[32] اعتقاد ما ؛ ص108.
[33] شيعه پاسخ مى گويد ؛ ص102.
[34] پيدايش مذاهب ؛ ص170.
[35] شيعه پاسخ مى گويد ؛ ص85.
[36] همان ؛ ص108.
[37] همان.
[38] همان.
[39] همان.
[40] همان.
[41] همان.
[42] همان ؛ ص104.
[43] صحيح بخارى؛ ج 1؛ ص 110، همين معنا به اضافه« و النصارى» در صحيح مسلم نيز آمده است.( ج 2؛ ص 67).
[44] شيعه پاسخ مى گويد ؛ ص104.
[45] همان ؛ ص109.
[46] ر.ک: صحيح مسلم؛ ج 4؛ ص 1943، كنز العمال؛ ج 16؛ ص 249.
[47] شيعه پاسخ مى گويد ؛ ص109.
[48] مستدرك الصحيحين؛ ج 4؛ ص 560.
[49] تاريخ ابن عساكر؛ ج 7؛ ص 137.
[50] شيعه پاسخ مى گويد ؛ ص109.
[51] همان.
[52] همان ؛ ص104.
[53] همان.
[54] همان.
[55] همان.
[56]همان.
[57] همان.
[58] همان.
[59] همان؛ص91.
[60] همان ؛ ص104.
[61] همان ؛ ص91.
[62] همان ؛ ص104.
[63] همان.
[64] همان ؛ ص91.
[65] همان.
[66] همان.
[67] همان.
[68] همان.
[69] همان.
[70] آيات ولايت در قرآن ؛ ص249.
[71] كشف الارتياب؛ ص 301.
[72] آيات ولايت در قرآن ؛ ص250.
[73] تطهير الاعتقاد؛( به نقل از كشف الارتياب؛ ص 301).
[74] آيات ولايت در قرآن ؛ ص250.
[75] كشف الارتياب؛ ص 302.
[76] آيات ولايت در قرآن ؛ ص250.
[77] همان.
[78] همان.
[79] همان.
[80] وهابيت بر سر دو راهى ؛ ص63.
[81] همان؛ص63.
[82] همان؛ص64.
[83] همان.
[84] همان.
[85] همان؛ص63.
[86] شيعه پاسخ مى گويد ؛ ص102.