«معنای زندگی» در آموزه های امام باقر(علیه السلام) از منظر معظم له
معناى حيات و حقيقت زندگى از جمله معمّاهايى است كه هنوز علم و دانش بشرى به كشف اسرار آن نايل نگشته است. «كلود برنارد» دانشمند فيزيولژيست فرانسوى مىگويد: «زندگى قابل تعريف نيست، بلكه آن را از علايم و آثار مىتوانيم بشناسيم، يعنى موجود زنده را از موجود غير زنده تميز بدهيم».[1]
بسيارى از الفاظ با بينشهاى متفاوت معانى گوناگونى را مىبخشد از جمله لفظ«حيات»و«مرگ» است كه در بينش مادى تنها به معنى حيات و مرگ فيزيولوژيكى است يعنى هنگامى كه قلب كار مىكند و خون به اعضاء مىرسد و حس و حركت و جذب و دفعى در بدن انسان است زنده است.[2]به عنوان نمونه می بینیم مردم عصر جاهلى اگر چه زندگى مادى حيوانى داشتند اما از زندگى انسانى و معنوى و عقلانى محروم بودند[3]
لیکن اسلام علاوه بر اينكه معيار حيات و شخصيت انسان را در ارزشهاى روحانى او مىشمرد مساله وجود و عدم تاثير و فايده را معيارى براى وجود و عدم حيات مىشناسد.كسى كه ظاهرا زنده است اما آن چنان در شهوات فرو رفته كه نه ناله مظلومى را مىشنود، نه صداى منادى حق را، نه چهره بينوايى را مىبيند و نه آثار عظمت پروردگار در صحنه آفرينش را، و نه حتى يك لحظه به آينده و گذشته خويش مىانديشد، چنين كسى در منطق قرآن مرده است، اما كسانى كه بعد از مرگ آثارشان، جهانى را فرا گرفته و افكار و خط و راهشان، رهبر و راهنما و الگو و اسوه است چنين كسانى زنده جاويدانند[4] لذا از ديدگاه آموزهای اسلامی كسانى هستند كه ظاهرا مردهاند اما زندگان جاويدند همانند شهيدان.[5]
با این تفاسیر ضرورت تبیین ابعاد و زوایای مفهوم معنای زندگی با بهره گیری از آموزه های اهل بیت(ع) به ویژه تعالیم نورانی امام باقر (ع) بیش از پیش ضروری است.[6]
حیات طیبه؛مهمترین رهیافت معنای زندگی
كسانى هستند که هدف نهایی زندگی را در دنیا قرار مىدهند و به آن دل مىبندند، و بر آن تكيه مىكنند و آخرين آرزويشان، وصول به آن است، اما اگر مواهب اين جهان مادى وسيلهاى براى وصول به ارزشهاى والاى انسانى و سعادت جاودان باشد، هرگز دنيا نيست، بلكه مزرعه آخرت، و قنطره و پلى براى رسيدن به آن هدفهاى بزرگ است.[7]،[8]
آنها حتّى زندگى دنيا را نشناختهاند و به جاى اينكه آن را مزرعه آخرت و قنطره و گذرگاهى براى نيل به مقامات معنوى و ميدانى براى ورزيدگى و تمرين جهت به دست آوردن فضايل اخلاقى بشناسند آن را به عنوان هدف نهايى و مطلوب حقيقى و معبود واقعى خود شناختهاند و طبيعى است كه چنين افرادى از آخرت غافل مىشوند.[9]زیرا هدف زندگى و حيات را به كلّى فراموش كرده، سرگرم شهوات زندگى شود، تمام اصول اخلاقى را زير پا گذارد و آشكارا به نقض حقوق ديگران بپردازد.[10]
لذا انديشمندانى كه با بينش صحيح از كشورهاى صنعتى ديدن كردهاند اعتراف دارند كه مردم آن سامان با اينكه مسأله بيكارى و بيمارى و تحصيل و پيرى را به وسيله كارگاههاى عظيم و تشكيلات وسيع بهداشتى و فرهنگى و بيمه و بازنشستگى و مانند آن تقريباً حل كردهاند و زندگى آنها از لحظه تولد تا لحظه مرگ و حتى وضع فرزندان آنها تأمين شده است، از پوچ بودن زندگى ناله مىكنند و خود رادر يك حال بى هدفى و بى وزنى احساس مىكنند.و شايد رمز بسيارى از تنوعطلبىهاى غرب و سرگرمىهاى عجيب و غريب آنها فرار از فكر كردن درباره همين پوچى و بى هدفى است.[11]
لیکن در اسلام حقیقت زندگی در راستای صیانت از ارزشها ، و بهترين وسيله تكامل جامعه انسانى و پرورش انسانهاى شايسته و تشكيل «حيات طيبه» است.[12]حياتی که بر اثر ايمان و عمل صالح پيدا مىشود همانگونه كه در قرآن می خوانیم: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً؛[13] هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم»[14]
و نتيجه اين عمل صالح مولود ايمان در اين جهان، حيات طيبه است يعنى تحقق جامعهاى قرين با آرامش، امنيت، رفاه، صلح، محبت، دوستى، تعاون و مفاهيم سازنده انسانى خواهد بود، و از نابسامانيها و درد و رنجهايى كه بر اثر استكبار و ظلم و طغيان و هوا پرستى و انحصارطلبى به وجود مىآيد و آسمان[15]زندگى را تيره و تار مىسازد در امان است.[16]
حيات طيبه چيست؟
مفسران در معنى«حيات طيبه» (زندگى پاكيزه) تفسيرهاى متعددى آوردهاند:بعضى آن را به معنى روزى حلال تفسير كردهاند.بعضى به قناعت و رضا دادن به نصيب.بعضى به رزق روزانه.بعضى به عبادت توام با روزى حلال.و بعضى به توفيق بر اطاعت فرمان خدا و مانند آن.[17]
لیکن باید گفت حيات طيبه، مفهومش آن چنان وسيع و گسترده است كه همه اينها و غير اينها را در بر مىگيرد، زندگى پاكيزه از هر نظر، پاكيزه از آلودگيها، ظلمها و خيانتها، عداوتها و دشمنيها، اسارتها و ذلتها و انواع نگرانيها و هر گونه چيزى كه آب زلال زندگى را در كام انسان ناگوار مىسازد.[18]
مرگ آگاهی و معناداری زندگی
بی شک همه معلمان اخلاق و هاديان راه نجات، و از همه بالاتر قرآن مجيد براى بيدار كردن خفتگان بر مسئله مرگ و پايان زندگى تكيه مىكنند و بارها يادآور مىشوند كه اين زندگى جاودان نيست و به سرعت زوال مىيابد؛ كودكان ديروز جوانان امروز و جوانان امروز پيران فردا هستند و پيران فردا همچون برگ خزان با تندباد اجل فرومىريزند و به صفوف گذشتگان مىپيوندند.[19]
توجه به اين حقيقت راستى عبرتانگيز و بيدارگر است؛ بسيارى از مردم در عمل آن چنان هستند كه گويى زندگى جاويد دارند، حال آنكه به حيات خود تا يك ساعت ديگر اطمينان ندارند. توجه به اين نكته كافى است كه انسان را از مركب غرور پياده كند و چشمان او را بر حقايق بگشايد و راه را به انسان نشان دهد.[20]
از این جهت ياد مرگ پردههاى غفلت را مىدرد و از اين نظر نيز نعمتى است که زندگی را به شدت معنا دار می سازد .[21]بدین نحو که توجّه به یاد مرگ سبب مىشود كه انسان مراقب اعمال و رفتار خويش باشد، و هواى نفس را تا آنجا كه مىتواند كنترل كند، چرا كه عالم محضر خداست، و در محضر خداوند كريم، گناه كردن و راه خلاف پيمودن عين ناسپاسى است.[22]حال اگر چنین باورى در زندگى بازتاب داشته باشد، مبدأ حركت و تلاش براى كسب رضايت الهى خواهد بود، و بر روح و جان آدمى اثر خواهد گذاشت.[23]
روشن است آنكس كه مرگ را فراموش كند و در عالم خيال و پندار، زندگى را جاويد بداند حرص بر او غلبه مىكند و هرچه از دنيا به دست آورد به آن قانع نخواهد بود؛ اما آنكسكه مىداند ممكن است فردا بانگ رحيل از اين جهان براى او سر داده شود و يا به تعبير ديگر پايان عمر خود را در هر لحظه امكانپذير مىبيند به مقدارى كه نياز دارد راضى مىشود و از حرص و طمع باز مىماند.[24]
در این زمینه امام باقر عليه السلام فرمود:«أَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ لَمْ يكْثِرْ إِنْسَانٌ ذِكْرَ الْمَوْتِ إِلَّا زَهِدَ فِى الدُّنْيا؛زياد به ياد مرگ باش، چراكه هيچ انسانى فراوان ياد مرگ نمىكند مگر اينكه نسبت به زرق و برق دنيا بىاعتنا مىشود».[25]،[26]
اين حديث به موضوع بسيار مهمّ تربيتى ياد مرگ مىپردازد؛ زیرا حبّ دنيا به سبب غفلت از ناپايدارى دنياست و اينكه شخص مىپندارد دنيا جاودانه است. و طبيعى است كه در اين صورت، دل كندن از آن سخت مىشود.[27]
لذا يكى از بهترين راههاى تربيت انسان و ارتقای معرفتی زندگی توجّه به مرگ است. انسان بايد بهگونهاى باشد كه وقتى صبح كرد به خود وعده ندهد كه تا شب زنده مىماند و وقتى غروب مىشود به خود وعده ندهد كه تا صبح زنده مىماند،همين مسأله يعنى حالت توجّه به خدا و بىاعتنايى به دنيا اثر عميقى در کیفیت زندگی ایفا خواهد کرد.[28]
هم چنین آن حضرت (عليه السلام) در روایت دیگر فرود: قال سُئِل رسولُ الله (صلى الله عليه وآله):«اىٌ المومنين اكيس»؟قال:«اكثرهم ذكراً للموت و اشدهم استعداداً له؛ از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) سؤال شد: «كدام يك از مؤمنين با كياستتر و با فراستتراند»؟ فرمودند: «آن كسى كه بيشتر ياد مرگ كند و خود را براى آن بهتر آماده سازد».[29]،[30]
تأمل در این فراز نورانی نشان می دهد مرگ آگاهی به زندگى مهفوم مىدهد، لذا اگر زندگى اين جهان را بدون جهان ديگر در نظر بگيريم بىمعنى و پوچ خواهد بود.درست به اين مىماند كه زندگى دوران جنين را بدون زندگى اين دنيا فرض كنيم.[31]در مورد رابطه زندگى اين دنيا و جهان پس از مرگ نيز مطلب همين است.[32]
به عنوان نمونه تفكّر در مرگ، تأثير عميقى در بيدارى و تربيت انسانها دارد[33]اینگونه است که می گوئیم تربيت به معنى حقيقى يعنى؛ تربيتى كه تنها در تشريفات و آداب ميهمانى و طرز غذا خوردن وتعارف بادوستان و مانند اينهاخلاصه نشود بلكه از سطح زندگى بگذرد و به اعماق حيات و جان انسان نفوذ كند که آن هم نياز به مرگ آگاهی است دارد يعنى؛ توجه به دستگاه مراقبتى كه بر انسان حكومت مىكند، و توجه به پاداش و كيفر، و تكامل و سقوط انسان در سايه اعمالش.[34]
بنابراین مؤثّرترين راهها در معنازایی ياد مرگ است كه پردهها را از جلو چشم بصيرت انسان برمىگيرد و واقعيّتهاى زندگى را براى او آشكار مىسازد.[35]وقتى انسان بداند كه زندگى دنیوی اينقدر بىاعتبار است چرا انواع گناهان را مرتكب شود. ازاينروست كه به ياد مرگ بودن مىتواند ترمزى بسيار قوى باشد تا انسان گناه نكند و از این رهگذر به معنای زندگی رنگ و بوی الهی ببخشد.[36]
خوش ترین زندگی از دیدگاه امام باقر (علیه السلام)
داشتن زندگى همراه با رضایتمندی از راهبردهاى اساسى اسلام است.[37]لیکن در عمل می بینیم بسيارى از مردم از وضع زندگى اظهار نارضایتی می کنند که با تأمل در این چالش می توان دریافت منشأ اظهار نارضایتی كمبود و فقر نيست، بلكه گاه مىبينيم همه چيز دارند اما باز ناله و فرياد مىكنند.[38]
بسيارند كسانى كه پيوسته به دليل از پاره ای از مشکلات در زندگی گرفتار غم و اندوهند و با اينكه زندگى نسبتاً مطلوبى دارند غم و اندوه همچون طوفانى[39]زندگى آنها را مشوش مىسازد،[40] لذا مىبينيم برخی از برخی افراد براى توسعه زندگى خود كه گاه نياز به آن توسعه هم ندارند، از چندين جا وام مىگيرند و كار را به جائى مىرسانند كه اصل سرمايه را هم بايد بابت بهره آن وامها بپردازند.[41]
اما به راستی زندگى خوش و گوارا از نظر اسلام چه زندگى مىتواند باشد، آيا تابحال اين سؤال را از خود كردهايم و به دنبال جواب برآمدهايم؟[42]در این زمینه امام باقر(ع)فرمود: «مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ؛كسى كه قانع باشد به آنچه خدا به او روزى داده است، غنىترين مردم است».[43]
قناعت حالتى است كه انسان با داشتن آن به حد اقل ضروريات زندگى مىسازد و به دنبال زرق و برق و اضافاتى كه فكر و وقت انسان را پيوسته به خود مشغول مىدارد و آلوده انواع محرمات مىكند نمىرود.[44]
داشتن اين روحيه به منزله ثروت پايان ناپذير است، چرا كه انسان را از تمام ثروتهاى دنيا بىنياز مىسازد؛ همواره سربلند زندگى مىكند و با عزت و آبرو ادامه حيات مىدهد. دست نياز به سوى ديگران دراز نمىكند و عمر خود را در مسير تشريفات و تجملات بر باد نمىدهد.[45]
حال به بیان امام باقر(ع) قناعت و اكتفاء به قدر حاجت و عدم زيادهطلبى اگر در فردى نباشد، خوشى از زندگى نمىبرد، و به قول عوام آب خوش از گلويش پائين نمىرود و زندگى گوارائى نخواهد داشت.[46]لذا اگراین مولفه ارزشمند در تمام امور زندگى هم چون پوشاك، خوراك، مسكن، شهوات، تمايلات[47]نفسانى، ثروت، ملك) صورت بگيرد، ريشه طمع و شهوت و هواهاى نفسانى قطع شده، و با آسايش خاطر و راحتى تن و دل مىتوان توجه كامل به عالم روحانيت و لقاء محبوب پيدا كرد.[48]
بدیهی است قناعت نكردن نابود كننده شخصيت فرد است و او را نيازمند به غير مىكند و هميشه بايد سرشكسته و سرافكنده در جامعه حركت كند و چه بسا از مرز شخصيت گذشته و شخص را نابود مىكند عدم اكتفاء به قدر نياز موجب استيصال فرد و جامعه است. [49] در حالى كه اگر در زندگی قناعت پيشه سازد و به نعمات الهی راضى باشد، غم و اندوه از صفحه دل او برچيده مىشود و زندگى خوب و آرامى خواهد داشت.[50]
از سوی دیگر باید دانست قناعت غیر از میانه روی است ؛ ميانهروى مثل مالى است كه مىتوان زندگى روزمره را با آن گذراند به طورى كه چيزى در آخر باقى نمىماند، ولى قناعت بىنيازى است كه ديگر به غير محتاج نيست و نياز به امر ديگرى هم ندارد، چقدر فرق است بين كسى كه هر روز غذاى همان روز را دارد و بايد براى فردا كار كند با كسى كه بىنياز شده است[51]
تأسف آور است که خانوادههاى ما روى چشم و هم چشمى اين قدر اسراف و اين قدر ولخرجى مىكنند؟! هر روز لباسهاى جديد با مدهاى جديد، شلوارهاى رنگارنگ، پيراهنهاى جورواجور، و اى كاش مىپوشيدند تا كهنه و پاره مىشد، يكى دو مجلس مىپوشند و مىگويند از مد افتاده يا ديگر زشت است، اين لباسى را كه در فلان مجلس و فلان عروسى پوشيدم، دوباره بپوشم؟ مگر نمىبينى فلانى با اينكه شوهرش كارگر است، براى اين مجلس چادر و لباس جديدى دوخته و پوشيده، چرا من نكنم؟! [52]که عامل اصلى آن عدم قناعت و توقعات بىحد و حساب است و اگر همگى به مقدار نياز قانع باشند آرامش و شادی بىمانندى در زندگی محقق می شود [53]
آری قناعت به منزله ثروت پايان ناپذير است، چرا كه انسان را از تمام ثروتهاى دنيا بىنياز مىسازد؛ همواره سربلند زندگى مىكند و با عزت و آبرو ادامه حيات مىدهد. دست نياز به سوى ديگران دراز نمىكند و عمر خود را در مسير تشريفات و تجملات بر باد نمىدهد.[54]و اینچنین قناعت به مقدار لازم براى زندگى علاوه بر جنبههاى معنوى و اخلاقى، سبب آرامش و شادی روح و جان آدمى در همين دنياست.[55]يعنى نوعى از زندگى همراه با رضايت و خشنودى.[56]
حیات طیبه؛ رهاورد قناعت در سایۀ مقابله با چشم و همچشمی
برخی مفسران حقیقت مفهوم حيات طيّبه (زندگى پاكيزه) را به معنى قناعت و میانه روی در زندگی و رضا به داده الهى تعبیر کرده اند[57] زیرا قناعت، انسان را بىنياز از مردم و آزاد از پيچ و خمهاى زندگى ثروتمندان مىسازد و فرد مىتواند آسوده خاطر و سربلند زندگى كند.[58]لذا «حيات طيّبه» يعنى، زندگى پاكيزه از هر نظر، پاكيزه از انواع نگرانيها و حسادت ها و هرگونه چيزى كه آب زلال زندگى را در كام انسان ناگوار مىسازد.[59]
در تبیین این مهم باید گفت مال و ثروت، مهمترين وسيله براى زندگى مادى است كه انسان به كمك آن به تمام خواستههاى ضرورى و رفاهى خود مىرسد و حتى وسيلهاى است براى رسيدن هوسبازان به هوسهايشان.[60]
اما اين مال و ثروت هرقدر زياد باشد باز هم پايانپذير است به همين دليل بسيار ديده شده جوانانى كه از پدرانشان مال و ثروت هنگفتى به ارث مىبرند ولى بعد از مدتى همه آن را در راه شهوات و عيش و نوش و شراب و قمار و مانند آن تلف كرده و به روز فلاكتبارى گرفتار مىشوند و حتى اگر انسان ثروتش را در راههاى غلط مصرف نكند اما زندگى را بسيار مرفه سازد اموال رو به فنا مىروند.[61]
در حالی که زندگى هرچه سادهتر باشد، آرامش بيشتر و دوستى، صميميّت و همدلى افزونتر خواهد بود. اما زمانى كه زندگى، تجمّلاتى و پر هزينه شود و چشم و همچشمى و رقابت، جاى ساده زيستى و صداقت را بگيرد[62] و افراد به دنبال تشخصطلبى و خودنمايى باشند و اسراف و اداى مرفّهان را درآوردن را نوعى منزلت اجتماعى محسوب کنند و رفتارهاى مصرفى خود را بدون توجه به درآمدهاى واقعى و وضعيت اقتصادى خويش بر اساس عادات و رسوم طبقات مرفّه تنظیم کنند و به انواع مخارج تجملاتى و لوكس و خريد كالاهايى غيرضرورى دست زنند.[63] در بيابان زندگى يكه و تنها فرو خواهند ماند و هرگز به سر منزل سعادت نخواهند رسيد؛لذا باید سبكبار بود تا به قافله برسيد![64]
در اين مسأله امام باقر عليه السلام ما را متوجه يك سرمايه معنوى، درونى و ذاتى مىكند كه هرگز پايان نمىگيرد و آن، روح قناعت است.[65]زیرا افراد قانع زندگى ساده و بىتكلف خود را به راحتى مىتوانند تأمين كنند و معمولًا تهىدست نخواهند شد زيرا اداره كردن يك زندگى ساده با يك كسبوكار ساده نيز امكانپذير است در حالى كه زندگىهاى پرزرقوبرق روز به[66]روز گستردهتر و پرهزينهتر مىشود و حدّ توقفى ندارد و به همين دليل حريصانى كه به قناعت پشت كردهاند هرچه بهدست آورند آنها را راضى نمىكند اما قانعان هميشه از زندگى خود راضىاند.[67]
از این رو امام باقر عليه السلام فرمود:«إِيَّاكَ أَنْ تُطْمِحَ بَصَرَكَ إِلَى مَنْ فَوْقَكَ فَكَفَى بِمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِنَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَلا أَوْلادُهُمْ وَقَالَ وَلا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَإِنْ دَخَلَكَ مِنْ ذَلِكَ شَيْءٌ فَاذْكُرْ عَيْشَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله فَإِنَّمَا كَانَ قُوتُهُ الشَّعِيرَ وَحَلْوَاهُ التَّمْرَ وَوَقُودُهُ السَّعَفَ إِذَا وَجَدَه؛ از اينكه چشم به كسانى كه (ازنظر ثروت) از تو برترند بدوزى بپرهيز؛ (براى اثبات حقانيت اين سخن،) آنچه خداوند به پيغمبرش خطاب كرده كافى است، فرموده كه اموال و اولاد فراوان آنها (كافران) تو را در شگفتى فرو نبرد و نيز فرموده كه چشمان خود را به نعمتهاى مادىاى كه به گروههايى از آنها دادهايم ميفكن، اينها شكوفههاى زندگى دنياست (هدف اين است كه آنها را با آن بيازماييم). و اگر وسوسهاى در دل تو درباره اين امر واقع شد به ياد زندگى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله باش، غذاى آن حضرت از نان جو و حلواى آن حضرت خرما و وسيله آتش افروختنش شاخه درختان نخل بود».[68]،[69]
تأمل در این روایت نورانی نشان می دهد آن حضرت تفسير زيبايى درباره حيات طيبه در آيه شريفه «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً؛[70] او را به حیاتی پاک زنده میداریم » كرده، و مىفرمايد: «زندگى پاك و پاكيزه همان قناعت است»..اما به راستی چرا زندگى توأم با قناعت پاك و از هر نظر سالم است؟ زيرا نه افكارمردمان قانع مشغول مطالبات از مردم است، نه رنج بدهكارى به اين و آن دارند، نه تشويش حاصل از[71]نوسان قيمتها و نه مشكلات حفظ اموال و ثروتها.[72]
سخن آخر:( حسن خلق و خوشرویی؛ حقیقت معنای زندگی)
خوشرويى مبدأ بسيارى از آشنايىهاست و اگر اين خوشرويى با نيت پاك الهى انجام گيرد علاوه بر اينكه كليد محبّت و دوستى را به دست او دادهايد «حسنه» و «عبادت» نيز به حساب مىآيد. چرا كه امام باقر عليه السلام فرمود:«تَبَسُّمُ الرَّجُلِ في وَجْهِ أخيهِ حَسَنَةٌ؛ لبخند انسان به چهره برادر دينىاش حسنه است».[73]،[74]
هم چنین باید گفت حسن خلق در زندگى مادى و معنوى انسانهاغیر قابل انکار است به گونهاى كه مىتوان حسن خلق را يكى از اساسىترين تعليمات اسلام شمرد.[75]سيره پيشوايان دين ما اینچنین بود همچنانکه در حديثى از امام باقر(ع) می خوانیم:«ان اكمل المؤمنين ايمانا احسنهم خلقا؛ از ميان مؤمنان كسى ايمانش از همه بهتر است كه اخلاقش كاملتر باشد»[76]،[77]لذا می بینیم پیشوایان دینی با خوشرويى و حسن خلق حتّى دشمنان را به خودشان جذب مىكردند و اين درسى است براى همه ما كه در زندگى خودمان اين گونه باشيم.[78]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] آفريدگار جهان ؛ ص81.
[2] تفسير نمونه ؛ ج15 ؛ ص542.
[3] همان ؛ ج7 ؛ ص128.
[4] ر.ک:تفسیر نمونه؛ ج 7؛ ص 126.
[5] تفسير نمونه ؛ ج15 ؛ ص543.
[6] عقيده يك مسلمان ؛ ص165.
[7] سورۀآل عمران؛ آيه 14،( تفسیر نمونه؛ج 2؛ ص 535)؛ سورۀ يونس؛آيه 70(تفسیر نمونه؛ ج 8؛ ص 426)،سورۀ نحل؛ آيه 80(تفسیر نمونه؛ ج 11؛ ص 376)، سورۀ حديد؛ آيه 20،( تفسیر نمونه؛ ج 23؛ ص 367)، سورۀ عبس؛ آيه 32،( تفسیر نمونه ؛ ج 26؛ ص 163).
[8] لغات در تفسير نمونه ؛ ص499.
[9] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص107.
[10] آفريدگار جهان ؛ ص259.
[11] معاد و جهان پس از مرگ ؛ ص54.
[12] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج2 ؛ ص458.
[13] سورۀ نحل؛آيه 97.
[14] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص708.
[15] تفسير نمونه ؛ ج11 ؛ ص389.
[16] همان؛ ص 390.
[17] همان ؛ ص394.
[18] همان.
[19] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج7 ؛ ص271.
[20] همان.
[21] تفسير نمونه ؛ ج26 ؛ ص141.
[22] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص342.
[23] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص104.
[24] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج14 ؛ ص794.
[25] كافى؛ ج 2؛ ص 131؛ ح 13.
[26] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج14 ؛ ص795.
[27] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص120.
[28] همان.
[29] بحارالانوار؛ ج 6 ؛ ص 126.
[30] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص222.
[31] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص335.
[32] همان؛ص336.
[33] فضيلت سوره ى قرآن برگرفته از تفسير نمونه ؛ ص106.
[34] معاد و جهان پس از مرگ ؛ ص79.
[35] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص194.
[36] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص121.
[37] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص214.
[38] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج12 ؛ ص358.
[39] همان ؛ ج14 ؛ ص782.
[40] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج14 ؛ ص783.
[41] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص359.
[42] همان.
[43] كافى؛ ج 2؛ ص 139؛ ح 9.
[44] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج12 ؛ ص357.
[45] همان.
[46] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص359.
[47] همان؛ ص363.
[48] همان؛ ص 364.
[49] همان ؛ ص359.
[50] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج14، ص783.
[51] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص171.
[52] همان.
[53] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج12 ؛ ص358.
[54] همان ؛ ص357.
[55] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج2 ؛ ص510.
[56] تفسير نمونه ؛ ج24 ؛ ص457.
[57] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص55.
[58] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج13 ؛ ص754.
[59] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج2 ؛ ص598.
[60] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص706.
[61] همان.
[62] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص246.
[63] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص418.
[64] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ متنوترجمه(ج1) ؛ ص301.
[65] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص706.
[66] همان.
[67] همان؛ص 707.
[68] كافى؛ ج 2؛ ص 137؛ ح 1.
[69] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج15، ص 707.
[70] سورۀ نحل؛آیۀ79.
[71] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج15، ص 708.
[72] همان.
[73] اصول كافى؛ ج 2؛ ص 188.
[74] گفتار معصومين(ع) ؛ ج2 ؛ ص20.
[75] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص.147
[76] وسائل الشيعه؛ ج 8؛ ص 506؛ ح 21.
[77] تفسير نمونه ؛ ج24 ؛ ص380.
[78] گفتار معصومين(ع) ؛ ج2 ؛ ص231.