تبیین مبانی قرآنی ولایت علوی از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

تبیین مبانی قرآنی ولایت علوی از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


کسی نباید دموکراسی را میراث امام علی(علیه السلام) بداند/ امام از سوی خداوند تعیین می شود نه آرای مردم/ آیه تبلیغ، ابلاغ ولایت امام علی علیه السلام/ چگونگی دلالت آیه تبلیغ بر ولایت امیر المومنین(علیه السلام)/ دلالت آیۀ تبلیغ بر ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام)درآئینۀ روایات/ تجلی ولایت وخلافت حضرت علی(علیه السلام) در آیۀ اکمال دین/ مبناشناسی ولایت علوی در آیه ولایت/ دلالت آیه ولایت بر امام علی(علیه السلام)/ دلالت آیۀ ولایت بر علی بن ابیطالب (علیه السلام)دراحادیث فریقین/ مبنای ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) در آیۀ اولی الامر/ اثبات ولایت علوی (علیه السلام) از آیۀ صادقین‌

اخیراً در سخنان یکی از دولت مردان، ولایت و امامت امام علی(علیه السلام)  با آرای مردم دانسته و گفته شده دموکراسی میراث علی(علیه السلام) است؛ این حرف، حرف عجیبی است؛ زیرا شما یک ذره از نهج البلاغه را دیده‌اید و خطبه‌های دیگر و آیات قرآن را ندیده‌اید؛ اولاً شما باید آیات قرآن را ببینید، زیرا کلام وحی بیان می‌کند، ولیّ شما کسی است که در حال رکوع زکات داد؛ خداوند این ولی را تعیین کرده است؛ آیات ولایت در قرآن کریم فراوان است.[1]

کسی نباید دموکراسی را میراث امام علی(علیه السلام) بداند/ امام از سوی خداوند تعیین می شود نه آرای مردم

بدیهی است دموكراسى ماهيّت مخصوص به خود دارد؛ در واقع يك نوع قرار داد اجتماعى ناشى از ضرورت است؛ چرا كه جامعه، حكومت مى خواهد و از سوى ديگر اتفاق نظر مردم در اين مسأله امكان پذير نيست؛ پس به حكم اجبار و ناچارى بايد به سراغ رأى اكثريّت رفت و بايد اقليّت در برابر اكثريّت تسليم باشند؛ چون راه ديگرى براى اداره اجتماع از نظر آنها وجود ندارد، هر چند اين كار به طوركامل عادلانه نيست.[2]

امّا آنها كه حكومت را از سوى خدا مى دانند راه ديگرى را پيشنهاد مى كنند؛ و آن اينكه ببينيم خداوند حكومت را در اختيار چه كسى گذارده است؟ هر چند نظرات مردم در مواردى كه افراد لايق و شايسته از نظر تعاليم اسلام متعدداند[3]مى تواند در تعيين فرد مورد قبول، سرنوشت ساز باشد؛ و آن كس ترجيح پيدا كند، كه پشتيبانى مردمى بيشترى را براى اجراى اهداف حكومت دارد.[4]

البته نمی توان اين واقعيّت را انكار كرد كه مشاركت مردم در امر حكومت، به حاكمان قدرت و قوّت مى بخشد، و بدون مشاركت آنها هيچ كارى از آنان ساخته نيست؛ همان گونه كه اميرمؤمنان على عليه السلام در خطبه شقشقيه مى فرمايد:«اما وَالَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ...آگاه باشيد به آن خدايى سوگند كه دانه را شكافت، و انسان را آفريد، اگر نبود كه جمعيّت بسيارى گرداگردم را گرفته و به ياريم قيام كره اند، و از اين رو حجّت بر من تمام شده است؛ و اگر نبود عهد و پيمانى كه خداوند از دانشمندان و علماء گرفته است كه دربرابر پرخورى ستمگران و گرسنگى ستمديدگان سكوت نكنند، من مهار ناقه خلافت را رها مى ساختم و از آن صرف نظر مى نمودم».[5] اين تعبير به خوبى مى رساند كه حمايت مردمى حتى باعث اتمام حجّت بر ولىّ منصوب از طرف خداوند مى گردد.[6]

لیکن ولايت آن حضرت از سوى خداوند و از طريق پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله ثابت شده بود، و اين ولايت فعليّت داشت، و بر خلاف آنچه بعضى از ناآگاهان گفته اند جبنه شأنى و بالقوّه نداشت؛ولى از نظر اجرائى و عملى نياز به حمايت مردم داشت؛ و بدون آن به فعليت نمى رسيد.[7]

از ديدگاه توحيدى حقّ ولايت تنها با خدااست و اين مقام براى كسانى است كه خداوند بدون واسطه يا باواسطه اوليائش براى آنها تعيين فرموده است؛ و اصالت دادن به آراء مردم و نفى جوهره الهى حكومت از بينش هاى شرك آلود و غير توحيدى سرچشمه مى گيرد.[8]

آیه تبلیغ، ابلاغ ولایت امام علی علیه السلام

در سوره مائده، آيه 67 چنين مى خوانيم:«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»؛ «اى پيامبر آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر اين كار را نكنى رسالت او را انجام نداده اى، و خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى دارد، و خداوند جمعيّت كافران (لجوج) را هدايت نمى كند».[9]

لحن اين آيه که به آيه تبليغ مشهور شده است[10]،  نشان مى دهد سخن از مأموريت سنگينى است كه بر بر دوش پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داشته، و نگرانى هاى خاصّى از هر سو آن را گرفته بوده است، رسالتى كه ممكن بوده با مخالفت هايى از سوى گروهى از مردم روبه رو شود،.[11]لذا آيه تبليغ ، ابلاغ ولايت على (ع) را از بزرگترين مأموريتهاى پيامبر (ص) مى شمرد و قرين رسالت قرار مى دهد تا آنجا كه مى گويد: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»، اگر ابلاغ نكنى رسالت او را ابلاغ نكرده اى»![12]،[13]

 اين آيه نشانه روشنى است بر اين كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله موظّف بوده كه به هنگام بازگشت از آخرين حج و در اواخر عمرش على عليه السلام را رسماً به جانشينى خود نصب كرده و به عموم مسلمانان معرّفى كند.[14]

چگونگی دلالت آیه تبلیغ بر ولایت امیر المومنین(علیه السلام)

بی تردید مسأله جانشينى و ولايت امير المؤمنين عليه السلام با نشانه هاى سه گانه اى كه در آيه تبليغ آمده است كاملًا انطباق دارد؛ زيرا:[15] پيامبر صلى الله عليه و آله در طول عمر مباركش هيچ گاه مسأله خلافت و جانشينى پس از خويش را بطور رسمى و در اين مقياس وسيع مطرح نكرده بود و اين مسأله، تنها مسأله مهمّى بود كه تا آخرين سالهاى عمر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله زمين مانده بود.[16]

هم چنین  در بين مسائل مختلف اسلامى، هيچ مسأله اى در حدّ و شأن نبوّت و همطراز و همسنگ آن و ادامه دهنده مسير نبوّت نمى باشد، بلكه مقام امامت است كه همرديف مقام نبوّت، و امام است كه انجام دهنده وظايف محوّله بر پيامبر است.علاوه بر این  از زمان طرح مسئله امامت و ولايت امير مؤمنان، مخالفتهاى متعدّدى بروز داده شد؛ حتّى در همان صحراى غدير، شخصى به حضور حضرت رسول صلى الله عليه و آله آمد و به آن حضرت اعتراض کرد.[17]

نتيجه اين كه، آيه شريفه فوق، با قطع نظر از روايات و اقوال و آراء مفسّران و آنچه در تاريخ آمده، دلالت بر ولايت امير مؤمنان، على عليه السلام دارد.[18]

دلالت آیۀ تبلیغ بر ولایت علی بن ابیطالب(علیه السلام) درآئینۀ روایات

عدّه زيادى از محدّثان صدر اسلام معتقدند كه آيه فوق در شأن امير مؤمنان على عليه السلام نازل شده است. از جمله،«ابن عبّاس»، «جابر بن عبد الله انصارى»،«ابو سعيد خدرى»، «عبد الله بن مسعود»،«أبو هريره»،«حذيفه» و «براء بن عازب»[19]و جمعى ديگر از دانشمندان و ياران پيامبر(صلی الله علیه وآله) معترفند كه آيه فوق پيرامون ولايت حضرت على عليه السلام نازل شده است.[20]

در بين مفسّران اهل سنّت نيز عدّه اى روايت مربوط به ولايت امير مؤمنان عليه السلام را نقل كرده اند، كه مى توان به آقاى «سيوطى»[21] و «أبو الحسن واحدى نيشابورى»[22] و «شيخ محمّد عبده»[23] و «فخر رازى»[24] اشاره كرد.[25]

علاوه بر اين روايات زيادى از جميع كثيرى از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله از جمله زيد بن ارقم، ابوسعيد خدرى، ابن عباس، جابر بن عبداللَّه انصارى، ابوهريره، حذيفه و ابن مسعود نقل شده كه بعضى از اين روايات به يازده طريق به ما رسيده و گروه عظيمى از دانشمندان اهل سنّت اعم از مفسران و محدّثان و مورخان، آنها را نقل كرده اند كه آيه فوق درباره على عليه السلام و داستان روز غدير نازل شده است.[26]،[27]

نتيجه اين كه، احاديث و روايات و گفتار صحابه و روات و نظريّات مفسّرين و دانشمندان، همگى دلالت دارد كه آيه تبليغ پيرامون ولايت امير المؤمنين على عليه السلام نازل شده است.[28]

 

تجلی ولایت وخلافت حضرت علی(علیه السلام) در آیۀ اکمال دین

در قرآن کریم می خوانیم:«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً...؛[29]امروز كافران از (زوالِ) آيينِ شما، مأيوس شدند؛ بنابراين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودانِ) شما پذيرفتم ....».[30]

در اين آيه شريفه سخن از يك روز بسيار بزرگ و با شكوه است، كه نقطه عطفى براى مسلمانان شمرده شده است. روزى كه يأس دشمنان، إكمال دين، إتمام نعمتهاى الهى و رضايت و خشنودى پروردگار، ارمغان آن است.[31]

آيه شريفه اكمال دين پيرامون حادثه غدير نازل شده و گواه واضح و روشنى بر امامت و ولايت و خلافت امير مؤمنان عليه السلام است.[32]

همان طور كه از آيه استفاده شد، اكمال نعمت و اتمام دين در آن روز، در سايه ولايت تحقّق يافت؛ امروز هم اتمام نعمت، چه نعمتهاى مادّى و چه نعمتهاى معنوى، و اكمال دين ، در تمام ابعاد و شاخه هايش، در سايه ولايت است. بدون ولايت، هر چند به ظاهر دين عمل شود و پوسته اعمال و عبادات انجام شود، ولى بى شك به مرحله قبول و پذيرش درگاه الهى نمى رسد؛ بنابراين، اتمام نعمت و اكمال دين در هر عصر و زمانى در سايه تمسّك به ولايت عملى خواهد بود.[33]

مبناشناسی ولایت علوی در آیه ولایت

سوره مائده مشتمل بر قسمت مهمّى از آيات ولايت است؛در این میان آیۀ«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛[34] سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند» به روشنی دلالت بر ولايت امير مؤمنان على عليه السلام دارد.[35]

در تبیین «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا[36]» باید گفت كلمه إنَّما در ادبيّات عرب از الفاظ حصر شمرده شده است و معادل فارسى آن، كلمه «فقط» يا جمله «اين است و جز اين نيست»[37] مى باشد؛ بنابراين، ولى و سرپرست شما مؤمنان، فقط سه دسته اى هستند كه در آيه شريفه آمده است و غير از اين سه، هيچ كس ولىّ مؤمنان محسوب نمى شود؛ سه دسته مذكور عبارتند از:[38]

1- خداوند 2- رسول خدا صلى الله عليه و آله 3-«الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ[39] »- گروه سوم از اولياء مؤمنان، مؤمنان هستند، امّا نه همه مؤمنان؛ بلكه مؤمنانى كه اوّلًا اقامه نماز مى كنند و علاوه بر اقامه نماز، زكات مى پردازند و ثالثاً زكات را در حال ركوع نماز به مستحقّ آن مى دهند.[40]

البته باید دانست ولی در این فراز به معنی سرپرست و صاحب اختیار است زیرا اگر ولىّ به معناى دوست باشد حصر معنى نخواهد داشت، زيرا در اين صورت واضح است كه غير از سه گروه فوق كسان ديگرى هم يار و ياور مؤمنان هستند، علاوه بر اين كه اگر ولىّ به معناى يار و ياور باشد اين همه قيد براى «الَّذِينَ آمَنُوا»* لازم نبود، كه در حال اقامه نماز زكات بدهند. زيرا همه مؤمنان، حتّى در غير حال نماز و بلكه حتّى مؤمن بى نماز، مى تواند يار و ياور برادر مسلمان خويش باشد.[41]

دلالت آیه ولایت بر امام علی(علیه السلام)

با همۀ این تفاسیر هنوز ابهام آيه كاملًا برطرف نشده است؛ زيرا از بحثهاى گذشته معلوم نشد كه مراد از «وَ الَّذِينَ آمَنُوا ... راكِعُونَ[42]» كيست؟[43]

براى پاسخ به اين سؤال بايد بدانيم كه در ميان راويان، مفسّران، دانشمندان و علماء شيعه و اهل سنّت، هيچ كس، جز «على» را مصداقى براى آيه ذكر نكرده است.[44]

بنابراين، اجماع و اتّفاق همه علماء مسلمان بر اين است كه بجز على هيچ كسى مصداق آيه شريفه نيست. و اگر  براى جمله «وَ الَّذِينَ آمَنُوا ...»[45]لااقل يك مصداق وجود داشته است، پس حتماً آن نفر، جز على بن أبي طالب عليه السلام نبوده است.[46]

دلالت آیۀ ولایت بر علی بن ابیطالب (علیه السلام)دراحادیث فریقین

به راستی آيا آن كس كه در ركوع، انگشتر به سائل بخشيد و آيه در شأنش نازل شد، كسى جز على عليه السّلام بود؟ با اين كه ابن عباس، عمار ياسر، جابر بن عبد اللّه انصارى، ابوذر غفارى، انس بن مالك، عبد اللّه بن سلام، مسلمة بن كهيل، عبد اللّه بن غالب، عقبة بن حكيم و عبد اللّه بن ابىّ (اين ده نفر) از صحابه همگى اين حديث را نقل كرده اند و شرح آن در تفاسير اهل تسنن نيز نقل شده است.[47]

هم چنین مرحوم محدّث بحرانى در غاية المرام 24 حديث از منابع اهل سنّت و 19 روايت از منابع و مصادر شيعه نقل كرده است، كه مجموعاً 43 حديث مى شود.بنابراين، رواياتى كه پيرامون اين آيه وارد شده متواتر است .[48]،[49]

علاوه بر اين، علّامه امينى در كتاب بى نظيرش، الغدير، از بيست منبع معروف اهل سنّت رواياتى پيرامون آيه شريفه محلّ بحث نقل مى كند؛ منابع معروفى چون تفسير طبرى ، تفسير اسباب النّزول ، تفسير فخر رازى، تذكره سبط ابن جوزى و الصّواعق ابن حجر و نور الابصار شبلنجى و تفسير ابن كثير و مانند آن كه از اعتبار خاصّى در نزد اهل سنّت برخوردار است.[50]

از سوی دیگر  از شخص حضرت على عليه السلام نيز رواياتى در شأن نزول آيه شريفه نقل شده و آن حضرت بارها به اين آيه استدلال كرده است.مضمون روايات فوق چنين است: روزى حضرت على عليه السلام در مسجد النّبى صلى الله عليه و آله مشغول نماز بود، نيازمندى وارد مسجد شد، و تقاضاى خويش را مطرح كرد، كسى چيزى به او نداد[51]. حضرت على عليه السلام كه در آن هنگام در حال ركوع بود با دست به آن نيازمند اشاره كرد، او آمد و انگشتر را از انگشت مبارك آن حضرت بيرون آورد و از مسجد رفت؛ در اين هنگام آيه شريفه مورد بحث[52] بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد.[53]

مطلب مذكور مضمون بيش از چهل روايتى است كه پيرامون آيه ولایت نازل شده است؛ که سه روايت از روايات چهل گانه در تفسير فخر رازى نقل شده است[54]،[55]با اين شرايط سخت اگر در مسأله اى 40 روايت به ما برسد به جرأت مى توان ادّعا كرد كه چند برابر اين مقدار روايت بوده كه در طول تاريخ از بين رفته است!.[56]

نتيجه اين كه، با توجّه به روايات فراوان، كه در حدّ تواتر است و برخى از آنها به طور مفصّل مطرح شد، شكّى باقى نمى ماند كه آيه شريفه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ[57]» در شأن حضرت امير مؤمنان عليه السلام وارد شده و آن حضرت، پس از خداوند و پيامبرش، سرپرست مسلمانها و امام و رهبر و پيشواى آنهاست.[58]

مبنای ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) در آیۀ اولی الامر

در کلام آسمانی آمده است:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا؛[59]اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را؛ و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الامر [/ اوصياى پيامبر] را. و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد.اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.»[60]

آيه فوق كه نام ديگر آن «آيه اطاعت» مى باشد يكى ديگر از آياتى است كه به روشنى بر ولايت امير المؤمنين عليه السلام دلالت دارد و نقطه اصلى بحث در اين آيه، جمله «أُولِي الْأَمْرِ» است.[61]

ظاهر آيه شريفه اين است كه اطاعت از اولو الامر مطلق است و مقيّد به هيچ قيد و مشروط به هيچ شرطى نيست. [62] و چون، اطاعت مطلق و بى چون و چرا، تنها از معصومين جايز است و نسبت به غير معصوم جايز نيست و از آنجا كه خداوند اطاعت از اولى الامر را بصورت مطلق لازم كرده، نتيجه مى گيريم كه اولى الامر بايد معصوم باشد.[63]

لذا احتمالات معروفى كه در تفسير عنوان «اولى الامر» گفته شده این است که جز امام معصوم عليهم السلام مفهوم صحيح ديگرى ندارد.[64]

هم چنین در بحث ولايت خاصّه و خلافت بلافصل على عليه السلام در منابع معروف اسلامى (مخصوصاً منابع مشهور اهل سنّت) در تطبيق اين آيه بر على عليه السلام موارد فراوانی ذکر شده است.به عنوان نمونه مفسّر معروف حاكم حسكانى حنفى نيشابورى، ذيل اين آيه، پنج حديث نقل كرده كه در همه آنها عنوان «اولى الامر» بر على عليه السلام (به عنوان يك مصداق روشن) تطبيق شده است.[65]

اثبات ولایت علوی (علیه السلام) از آیۀ صادقین

هم چنین در دیگر فراز قرآنی آمده است:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ ؛[66]اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و با صادقان باشيد.[67]

آيه فوق، که به  آيه صادقين نامگذارى شده است، و يكى ديگر از آيات متعدّد مربوط به ولايت و امامت و عصمت حضرت على عليه السلام و يازده فرزندش عليهم السلام مى باشد.[68]

«آيه صادقين » در اواخر عمر مبارك پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نازل شده و زمينه ولايت و امامت و خلافت علىّ بن أبي طالب عليهما السلام، را آماده مى كند.[69]

سخن آخر

كوتاه سخن اينكه مردم كسى را بر مسند حكومت نمى نشانند؛ چرا كه اين حقّ،مخصوص خدااست، تنها كارى كه مى كنند، اين است كه از ميان كسانى كه خداوند حقّ ولايت به آنها داده است يكى را انتخاب كرده و اعلام حمايت و پشتيبانى از او مى كنند؛ و اگر تعبير انتخاب مى شود، اين انتخاب مفهومى غير از آنچه در دنياى مادّى مى بخشد دارد، و قرائن حاليّه و مقاليّه گواه بر اين حقيقت است كه ماهيّت اين دو انتخاب كاملًا با هم متفاوت است .[70]

بنابراين همان گونه كه اميرمؤمنان على عليه السلام قبل از بيعت مردم ، ولىّ خدا بود؛ كه طبق صريح آيات ولايت اين ولايت را خدا به على عليه السلام داده بود؛ و طبق حديث متواتر غدير و جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىُّ مَوْلاهُ»؛ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در غدير خم رسماً او را از سوى خدا به اين مقام منصوب كرد؛ لیکن بيعت مردم با ديگران سبب شد كه او مدّتى نتواند ولايت خويش را اعمال كند؛ و تنها بعد از بيعت مردم با او بود كه امكان اعمال اين ولايت حاصل شد. آرى مردم زمينه هاى اجرائى را فراهم كردند، نه اينكه مقام ولايت او رابه فعليّت برسانند.[71]

خداوند! ما را بر ولايت امیرالمومنین علی (علیه السلام)و دیگر ائمۀ معصومین(علیهم السلام)پايدار بدار! و با ولايت آنها محشور بگردان! و ما را از رهروان راستين راه آنها قرار ده![72]

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

 


[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مدرسه علمیه امام کاظم(ع)؛28/3/1396.

[2] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص42.

[3] همان.

[4] همان؛ص 43.

[5]  نهج البلاغه؛ خطبه 3 .

[6] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 39.

[7] همان.

[8] همان.

[9] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص269.

[10] آيات ولايت در قرآن ؛ ص25.

[11] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص269.

[12] سوره مائده، آيه 67.

[13] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 1 ؛ ص312.

[14] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان؛ ص 271.

[15] آيات ولايت در قرآن ؛ ص30.

[16] همان ؛ ص31.

[17] همان.

[18] همان؛ ص32.

[19] آيات ولايت در قرآن ؛ ص32.

[20] همان؛ ص 33.

[21] الدّرّ المنثور؛ ج 2؛ ص 298.

[22] اسباب النّزول؛ ص 150.

[23] المنار؛ ج 6؛ ص 120.

[24] التّفسير الكبير؛ ج 11؛ ص 49.

[25] آيات ولايت در قرآن؛ ص 33.

[26] ر.ک:«احقاق الحق» ،« الغدير» ،« المراجعات» ،« دلائل الصدق».

[27] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص270.

[28] آيات ولايت در قرآن ؛ ص34.

[29] سوره مائده؛ آيه 3.

[30] آيات ولايت در قرآن ؛ ص53.

[31] همان.

[32] همان ؛ ص67.

[33] آيات ولايت در قرآن ؛ ص69

[34] سورۀ مائده؛ آیۀ55.

[35] آيات ولايت در قرآن ؛ ص75.

[36] سورۀ مائده؛ آیۀ55.

[37] پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص199.

[38] آيات ولايت در قرآن ؛ ص76.

[39] سورۀ مائده؛ آیۀ55.

[40] آيات ولايت در قرآن ؛ ص76.

[41] همان ؛ ص80.

[42] سورۀ مائده؛ آیۀ55.

[43] همان؛ ص81.

[44] همان.

[45] سورۀ مائده؛ آیۀ55.

[46] همان ؛ ص82.

[47] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 6 ؛ ص613.

[48]  هرگاه روايات وارده در مسئله اى، بقدرى زياد باشد كه انسان يقين به مضمون آن پيدا كند به چنين رواياتى، روايات« متواتر» مى گويند و نيازى به بررسى سند چنين رواياتى نيست.

[49] آيات ولايت در قرآن ؛ ص82.

[50] همان؛ ص 83.

[51] وضع اقتصادى مسلمانان در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله، مناسب نبود و غالب مسلمانان در عسرت و سختى بسر مى بردند و حتّى براى ضروريّات اوّليّه زندگانى خويش مشكل داشتند.

[52] سورۀ مائده؛ آیۀ55.

[53] آيات ولايت در قرآن، ص 83.

[54] التّفسير الكبير؛ ج 12؛ ص 26.

[55] آيات ولايت در قرآن ؛ ص83.

[56] همان ؛ ص86.

[57] سورۀ مائده؛ آیۀ55.

[58] آيات ولايت در قرآن ؛ ص86.

[59]  سوره نساء؛ آيه 59.

[60] آيات ولايت در قرآن ؛ ص109.

[61] همان.

[62] همان ؛ ص111.

[63] همان.

[64] پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص206.

[65] همان.

[66] سوره توبه؛ آيه 119.

[67] آيات ولايت در قرآن ؛ ص133.

[68] همان.

[69] همان ؛ ص136.

[70] پيام قرآن، ج 10، ص: 40.

[71] همان.

[72] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص740.

captcha