دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان: «اللّهُمَّ وَفِّرْ حَظّی فیهِ مِنَ النَّوافِلِ، وَاکْرِمْنی فیهِ بِاحْضارِ الْمَسآئِلِ، وَقَرِّبْ فیهِ وَسیلَتى الَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسآئِلِ، یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ الْحاحُ الْمُلِحّینَ؛ خدایا در این ماه بهره ام را از نافله ها فراوان گردان و با برآوردن خواسته هایم گرامیم دار، و از میان وسائل، وسیله تقرّبم به درگاهت را به من نزدیک گردان اى که پافشارى اصرار کنندگان.»[1]
توفیق بهرهمندی از نوافل
در فراز آغازین دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان می خوانیم: «اللّهُمَّ وَفِّرْ حَظّی فیهِ مِنَ النَّوافِلِ؛ خدایا در این ماه بهره ام را از نافله ها فراوان گردان»[2]
بدون شک، انسان حالات مختلف و متفاوتى دارد و در هر یک از این حالات باید موافق آن گام بردارد تا به نتیجه مطلوب برسد.[3] گاه فکر انسان آرام و روح او پرنشاط است و عوامل اشتغال فکرى وجود ندارد و جسم و روحش آماده براى عبادت و اطاعت و بندگى خداست. در این هنگام این فرصت طلایى را باید غنیمت شمرد و علاوه بر واجبات به مستحبات نیز با حضور قلب پرداخت.[4]
ولى گاه روح انسان خسته و فکر او مشغول به یک سلسله مشکلات دنیوى است و گاه ناراحتى جسمانى نیز به آن ضمیمه می شود به گونه اى که حوصله هیچ کارى را ندارد در چنین شرایطى باید به واجبات که به هر حال باید انجام شود قناعت کرد، زیرا پرداختن به مستحباتى که انسان آن را بر خودش تحمیل کند[5] و هیچ حضور قلب و نشاطى در آن نباشد سبب ارتقاء روح و قرب به پروردگار و وصول به اهداف عالى نخواهد شد و چه بسا اگر مستحبات را در چنین حالى به خود تحمیل کند هم به واجبات ضرر بزند و هم حالت تنفر از مستحبات براى او حاصل شود که هر دو ضایعه بزرگى است.[6]
از سوی دیگر باید عبادت را به طور کامل انجام داد به گونه اى که نه کمبودى از نظر واجبات داشته باشد و نه مستحبات، لذا به تمام کسانى که در اجتماع شغل هاى مهم و پردردسرى دارند باید گوشزد کرد مبادا وجود گرفتاری هاى زیاد سبب شود که آنها خود را از عبادات مستحب و نوافل معاف بدانند که این اشتباه بزرگى است و یا اینکه تصور کنند انجام فرائض به طور کامل ممکن است سبب گردد تا در وظایف اجتماعى گرفتار کوتاهی ها و خطا و اشتباه شوند.[7]
البته نباید در عبادات مستحب انسان به خود فشار آورد مبادا از آن دلزده شود، بلکه باید در اوقات فراغت و حالت نشاط به سراغ آن برود تا همیشه آتش عشق و علاقه به عبادات مستحب در او فروزان باشد. در روایات اسلامى نیز به این معنا ترغیب شده است.[8]در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم در کافى می خوانیم: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَإِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَتَنَفَّلُوا وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَعَلَیْکُمْ بِالْفَرِیضَةِ؛ براى قلب انسان اقبال و ادبار (رویکرد و رویگردانى) است هنگامى که اقبال کند به سراغ نوافل (نیز) بروید و به هنگام ادبار به واجبات قناعت کنید».[9]،[10]
مستحبات بی ارزش
امام علی علیه السلام در گفتاری حکیمانه می فرماید: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ؛ کارهاى مستحب اگر به واجبات زیان برساند موجب قرب به خدا نمی شود»[11]
بسیارند کسانى که به پارهاى از مستحبات آنچنان اهمیت مى دهند که واجبات را فداى آن می کنند و این برخلاف دستور شرع اسلام است.[12]
روشن ترین تفسیرى که براى این گفتار حکیمانه امام علیه السلام به نظر می رسد این است که هرگاه کارهاى مستحب ضررى به واجبات بزند ارزش آن کاسته می شود و ثواب آن کم می گردد، مثل اینکه کسى از سر شب تا بعد از نیمه شب مشغول عزادارى باشد ولى خواب بماند و نماز صبح او قضا شود. همه می گویند آن مستحبى که به این فریضه لطمه زد کم ارزش است. یا اینکه به سراغ کارهاى خیر و کمک به مستمندان برود؛ ولى در اداى دیون خود و یا حج واجب کوتاهى کند.[13]
این در واقع همان چیزى است که در علم اصول و فقه به عنوان تعارض اهم و مهم عنوان مى شود که اگر دو عمل، یکى مستحب و دیگرى واجب و یا دو عمل واجب که یکى از دیگرى مهمتر است با هم تعارض کنند، حکم عقل و شرع هر دو بر این است که اهم را مقدم دارند و مهم را رها کنند.[14]
به تعبیر دیگر فرائض و واجبات مصالحى دارد که اگر ترک شود به انسان لطمه جدّى می زند در حالى که مستحبّات چنین نیست و به این می ماند که کسى داروى اصلى درد خود را رها کرده و به داروهاى اضافى و غیر ضرورى بپردازد. در حدیثى که در غررالحکم از امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده می خوانیم: «یَسْتَدَّلُ عَلی إدْبارِ الدُّوَلِ بِأرْبَعٍ تَضییعِ الْاصُولِ وَ التَمَسُّکِ بِالْفُرُوعِ وَتَقْدیمِ الْأراذِلِ وَتَأخیرِ الْأفاضِلِ؛ چهار چیز است که دلیل بر سقوط دولتها می شود:[15] ضایع ساختن اصول، و چسبیدن به فروع و مقدم داشتن اراذل و مؤخر داشتن افاضل».[16]
تفسیر دیگرى که براى این گفتار حکیمانه است اینکه در بعضى از عبادات اگر واجبات را رها کنند و به مستحبات بپردازند مستحب اساساً باطل است؛ مانند کسى که روزه قضاى واجب بر اوست اگر روزه مستحب بگیرد از اساس باطل است و یا اینکه حج واجب را رها کند و به سراغ حج مستحب برود که به عقیده جمعى حج مستحب او باطل است.[17]
احتمال سوم نیز در تفسیر این سخن این است که اشاره به مسئله ضدین که در علم اصول آمده باشد، زیرا جمعى معتقدند که امر به شى نهى از ضدّ خاص آن می کند و بر این اساس معتقدند کسى که بدهکارى فورى داشته باشد اگر در وسعت وقت نماز بخواند نماز او باطل است، زیرا انجام نماز در وسعت وقت به واجب فورى لطمه زده و چون امر به شى نهى از ضد مى کند این نماز قابل تقرب نیست و باطل است؛ ولى اخیراً محققان این مطلب را نپذیرفته اند و امر به شى را سبب نهى از ضد خاص نمى دانند. البته جمع میان همه این تفسیرها نیز منعى ندارد؛ ولى مناسب تر همان تفسیر اوّل است.[18]
کرامت الهی؛ در سایۀ سعی و تلاش عمومی در تحقق غایتِ سعادتِ انسانی
در فراز دوم از این دعای نورانی می خوانیم: «وَاکْرِمْنی فیهِ بِاحْضارِ الْمَسآئِلِ؛ و با برآوردن خواسته هایم گرامیم دار.»[19]
شکى نیست که از اصول اخلاقى در اسلام، غناى نفسانى و عزّت و کرامت روحى به نحو شایسته است؛ انسانى که به حضرت حق، معرفت شایسته پیدا کند و یقین داشته باشد که زمام همه امور در دست خدا و وابسته به لطف و رحمت اوست و حول و قوّه و نفع و ضررى جز آنچه از طریق او به انسان مى رسد وجود ندارد و تنها او سبب ساز و سبب سوز است، خویشتن را بی نیاز از همه چیز و هر کس، غیر از او می بیند و به غنا و کرامت نفسانى مى رسد که بالاترین و بهترین بی نیازى است.[20]
لذا یکى از بزرگترین مواهب خدا است که به انسان کرامت فرموده و او را شایسته «تکلیف و مسئولیت» قرار داده است. لیکن«آزمایش و تکلیف» بدون «آگاهى» ممکن نیست، که اشاره به ابزار شناخت و چشم و گوش است که در اختیار انسان ها قرار گرفته است.[21]
حال در این بین اسلام با ترویج فرهنگ تولید و کار و سعی و تلاش، و ارزش گذارى معنوى بر فعالیت هاى تولیدى، زیرساخت هاى فکرى بشر را در موضوع کار و تولید، چنان اوج داد که «کار و تولید» در ردیف یکى از عبادت ها قرار گرفت[22]، و کرامت و مقام انسان نزد خداوند به آن گره خورد[23]، و تلاش جهت تولید و کار، به مثابه جهاد در راه خداوند قلمداد شد.[24]،[25]
لیکن گاهى برخى از افراد، راه ها و اسبابى را که خداوند براى حلّ مشکلات قرار داده رها می کنند و بدون تلاش و کوشش براى رفع نیازها و حلّ دشواری ها، فقط به سراغ دعا مى روند، در حالى که خداوندِ «مسبّب الاسباب» اسبابى را براى رفع مشکلات مادّى و معنوى قرار داده و آنها را گاه در دل طبیعت، گاه در مراجعه به افراد کاردان، و گاه در سایه جدّ و جهد قرار داده است؛ امّا گروهى با «رها ساختن این امور»، در گام نخسین سراغ ادعیه و اذکار می روند و چون اثرى از اجابت نمی یابند، مأیوس و ناامید، همه را به دیده تردید می نگرند؛ در حالى که مقصود آنها از طریق تلاش و کوشش و مشورت و مانند آن حاصل می شد و باید به سراغ آن مى رفتند و همگام با تلاش و کوشش در جهت حلّ مشکلات، باید از این ادعیه نیز بهره می گرفتند، ولى چنین نکردند و به نتیجه نرسیدند.[26]
لذا مفهوم صحیح دعا و طلب استجابت خواسته ها این است که ما منتهاى تلاش و کوشش خود را انجام دهیم، و آنچه را از توان ما بیرون است به لطف خدا بسپاریم، و با دعا حلّ مشکل را از او بخواهیم، و به مضمون «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ»[27]، به هنگام اضطرار و عقیم ماندن تلاش ها و کوشش ها به در خانه خدا برویم و دست به دعا برداریم، به همین دلیل در روایات اسلامى تصریح شده است؛ آنهایى که بر اثر تنبلى و کوتاهى و ندانم کارى گرفتار محرومیت می شوند، دعایشان مستجاب نخواهد شد. جوان تنبلى که تن به کار نمی دهد دعایش در باره وسعت روزى به اجابت نمی رسد، و همچنین طلبکارى که مقدار قابل توجّهى از مال و ثروت خود را به کسى داده و شاهد و سندى نگرفته و شخص بدهکار انکار کرده است دعاى او در این زمینه مستجاب نیست! خلاصه این که ندانم کاری ها و تنبلى ها با دعا حل نخواهد شد.[28]
آری «دعا» انسان را به تلاش، جهت بر طرف ساختن موانع استجابت وامی دارد که ساده ترین آنها پاک و حلال بودن مأکول و ملبوس و پرهیز از اموال حرام و سعى و کوشش براى اداى حقوق دیگران و ترک گناهانى همچون غیبت و تهمت و شراب و قطع رحم است که از موانع مهمّ اجابت دعا شمرده شده است.[29]
به همین دلیل می توان گفت: آنچه از ناحیه خود «دعا»، به انسان می رسد، بسیار فراتر و فزونتر از چیزى است که در صورت اجابت «دعا» عاید انسان می گردد.[30]
نزدیک ترین وسیله «تقرب الی الله» چیست؟
در فراز سوم از دعای روز بیست و هشتم ماه رمضان آمده است؛ «وَقَرِّبْ فیهِ وَسیلَتى الَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسآئِلِ؛ و از میان وسائل، وسیله تقرّبم به درگاهت را به من نزدیک گردان.»[31]
وسیله» در مفهوم لغویش به معنى هر چیزى است که باعث تقرب مى گردد.[32] لذا مفهوم «وسیله» در اصل به معنى تقرب جستن و یا چیزى که باعث تقرب به دیگرى از روى علاقه و رغبت می شود می باشد.[33]
بنابراین «وسیله» در دعای فوق معنى بسیار وسیعى دارد و هر کار و هر چیزى را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار می شود شامل می گردد که مهمترین آنها ایمان به خدا و پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم و جهاد و عبادات همچون نماز و زکات و روزه و زیارت خانه خدا و همچنین صله رحم و انفاق در راه خدا اعم از انفاق هاى پنهانى و آشکار و همچنین هر کار نیک و خیر می باشد. همانطور که على علیه السلام در «نهج البلاغه» فرموده است؛ یعنی بهترین چیزى که به وسیله آن می توان به خدا نزدیک شد ایمان به خدا و پیامبر او و جهاد در راه خدا است که قله کوهسار اسلام است، و همچنین جمله اخلاص (لا اله الا اللَّه) که همان فطرت توحید است، و بر پا داشتن نماز که آیین اسلام است، و زکات که فریضه واجبه است، و روزه ماه رمضان که سپرى است در برابر گناه و کیفرهاى الهى، و حج و عمره که فقر و پریشانى را دور می کند و گناهان را می شوید، و صله رحم که ثروت را زیاد و عمر را طولانى می کند، انفاق هاى پنهانى که جبران گناهان می نماید و انفاق آشکار که مرگ هاى ناگوار و بد را دور می سازد و کارهاى نیک که انسان را از سقوط نجات می دهد[34] و نیز شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به پروردگار می گردد، در مفهوم وسیع توسل داخل است، و همچنین پیروى از پیامبر و امام و گام نهادن در جاى گام آنها زیرا همه اینها موجب نزدیکى به ساحت قدس پروردگار می باشد حتى سوگند دادن خدا به مقام پیامبران و امامان و صالحان که نشانه علاقه به آنها و اهمیت دادن به مقام و مکتب آنان می باشد جزء این مفهوم وسیع است.[35]
سخن آخر
در پایان این دعای نورانی می خوانیم: «یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ الْحاحُ الْمُلِحّینَ؛ ای خدایی که سماجت و الحاح بندگان تو را باز نخواهد داشت.»[36] زیرا به تعبیر حضرت علی علیه السلام او سخاوتمندى است که درخواست سائلان، چیزى از او کم نمی کند، و اصرار و الحاح اصرار کنندگان وى را به بخل وا نمی دارد.[37]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] کلیات مفاتیح نوین، ص 817.
[2] همان.
[3] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 14، ص 545.
[4] همان.
[5] همان.
[6] همان، ص 546.
[7] همان، ج 11، ص 85.
[8] همان، ص 356.
[9] کافى، ج 3، ص 454، ح 16.
[10] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 11، ص 356.
[11] همان، ج 12، ص 265.
[12] همان، ج 14، ص 333.
[13] همان، ج 12، ص 265.
[14] همان، ج 14، ص 334.
[15] همان، ج 12، ص 265.
[16] غرر الحکم؛ ح 7835.
[17] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 12، ص 266.
[18] همان.
[19] کلیات مفاتیح نوین، ص 817.
[20] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص 110.
[21] لغات در تفسیر نمونه، ص 577.
[22] ر. ک: مسند احمد، ج 3، ص 147/ صحیح بخارى، ج 3، ص 66/مستدرک الوسائل، ج 13، ص 460.
[23] امام کاظم علیه السلام فرمود: «إن اللَّه لیبغض العبد الفارغ؛ خداوند بندۀ بیکار را دشمن می دارد». (من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 169، ح 3635).
[24] امام صادق علیه السلام فرمود: «الکادّ على عیاله کالمجاهد فى سبیل اللَّه» (کافى، ج 5، ص 88).
[25] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص 321.
[26] کلیات مفاتیح نوین، ص 1100.
[27] سوره نمل، آیه 62.
[28] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 2، ص 519.
[29] همان، ج 3، ص 264.
[30] همان، ص 265.
[31] کلیات مفاتیح نوین، ص 817.
[32] تفسیر نمونه، ج 4، ص 365.
[33] همان، ص 364.
[34] نهج البلاغه، خطبه 110.
[35] تفسیر نمونه، ج 4، ص 365.
[36] کلیات مفاتیح نوین، ص 817.
[37] نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان ؛ ترجمه، ص 179.