دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُکَ فیهِ ما یُرْضیکَ، وَاعُوذُ بِکَ مِمَّا یُؤْذیکَ، وَاسْئَلُکَ التَّوْفیقَ فیهِ لِأَنْ اطیعَکَ وَلا اعْصِیَکَ، یا جَوادَ السَّآئِلینَ؛ خدایا در این ماه اسباب خشنودیت را از تو می خواهم و از آنچه تو را می آزارد به تو پناه می برم و توفیق در اطاعت و عدم نافرمانیت را از تو می خواهم؛ ای بخشنده درخواست کنندگان»[1]
رضایت الهی در آینه قرآن و حدیث
در دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان می خوانیم: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُکَ فیهِ ما یُرْضیکَ؛ خدایا در این ماه اسباب خشنودیت را از تو می خواهم»[2].
هیچ چیزی برای انسان لذّت بخش تر از این نیست که احساس کند محبوب عزیز و دلبند و والا مقامش از او راضی است، این احساس رضایت آنچنان نشاطی به انسان می بخشد که با هیچ چیز برابر نیست.[3]
آری لذّت درک رضای محبوب، از بزرگترین لذّات معنوی است، لذّتی است آمیخته با احساس شخصیت و ارزش وجودی، چرا که اگر ارزش و شخصیتی نداشت از سوی محبوب بزرگش پذیرفته نمی شد.[4]
قرآن مجید کراراً به این نکته لطیف اشاره کرده و بر آن تکیه نموده است، لذا در کلام وحی می خوانیم: «وَرِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ؛[5] برای پرهیزکاران خشنودی خداوند است».[6]
هم چنین در فراز دیگر بعد از بیان شمّه ای از نعمت های مادی بهشت می افزاید:«وَرِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ اکْبَرُ؛[7] و رضا و خشنودی خدا از همه اینها برتر است». سپس آیه را با این جمله پایان می دهد: «ذلِکَ هُوَ الْفَوزُ الْعَظیمُ؛ پیروزی بزرگ همین است»!.[8]
تعبیر به «اکبر» و همچنین «ذلِکَ الْفَوزُ الْعَظیمُ» به خوبی نشان می دهد که هیچ موهبتی از مواهب الهی به این پایه نمی رسد، به گونه ای که جمله اخیر مفهوم حصر را در بردارد یعنی؛ «پیروزی بزرگ همین است و بس»![9]
و نیز در روایتی از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که «...فَیَقُولُ تَبارَکَ وَ تَعالَی: رِضایَ عَنْکُمْ وَ مَحَبَّتی لَکُمْ خَیْرٌ وَ اعْظَمُ مِمّا انْتُمْ فیهِ!؛... خشنودی من از شما و محبتم نسبت به شما بهتر و برتر است از آن نعمت هایی که در آن هستید، آنها نیز همگی این حقیقت را تصدیق می کنند».[10]،[11]
آری این است پاداش کسانی که از مرحله نفس «امّاره» و «لوّامه» فراتر رفته و به عالم «نفسه مطمئنه» گام نهاده اند، هوس های سرکش را رام کرده و شیطان را مهار زده، و بر مرکب تقوی و پرهیزکاری سوار شده اند.[12]
ولایت حضرت علی علیه السلام؛ تجسم رضایت الهی
بدیهی است امیرمؤمنان علی علیه السلام قبل از بیعت مردم، ولیّ خدا بود؛ که طبق صریح آیه ولایت «انَّما وَلیُّکُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَیُؤْتونَ الزَّکاة وَهُمْ راکِعُونَ [13]؛ سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند». این ولایت را خدا به علی علیه السلام داده بود؛ و طبق حدیث متواتر غدیر و جمله «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیُّ مَوْلاهُ؛ هر کس من مولای اویم، علی علیه السلام مولای او است»؛ پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در غدیر خم رسماً او را از سوی خدا به این مقام منصوب کرد.[14]
خداوند در قرآن کریم[15] می فرماید: آیینی را که برای آنها «پسندیده»، در روی زمین مستقر می سازد، با توجه به جمله «رَضِیتُ لَکُمُ الاِْسْلامَ دِیناً»[16] که درباره ولایت علی علیه السّلام نازل شده، چنین نتیجه می گیریم که اسلام در صورتی در روی زمین مستحکم و ریشه دار خواهد شد که با «ولایت» توأم باشد، زیرا این همان اسلامی است که خدا «پسندیده» و وعده استقرار و استحکامش را داده است، به عبارت روشن تر اسلام در صورتی عالمگیر می شود که از مسأله ولایت اهل بیت علیهم السلام جدا نگردد.[17]
هم چنین در دیگر فراز قرآنی[18] سه وعده به افراد با ایمان داده شده است نخست خلافت در روی زمین، و دیگر امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار، و سوم استقرار آیینی که مورد رضایت خداست.[19]
این سه وعده در روز غدیر خم با نزول آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ...[20]؛ امروز، دین شما را کامل کردم،» جامه عمل بخود پوشید؛ زیرا نمونه کامل فرد با ایمان و عمل صالح، یعنی علی علیه السّلام به جانشینی پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم نصب شد و به مضمون جمله «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ؛[21] امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مایوس شدند» مسلمانان در آرامش و امنیت نسبی قرار گرفتند و نیز به مضمون «رَضِیتُ لَکُمُ الاِْسْلامَ دِیناً؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم»، آیین مورد رضایت پروردگار در میان مسلمانان استقرار یافت.[22]
در این موقع پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «اللَّهُ اکْبَرُ عَلی اکْمالِ الدّینِ وَ اتْمامِ الِنّعْمَةِ وَ رِضَی الرَّبِّ بِرِسالَتی وَ بِالْوِلایَةِ لِعَلِیٍّ علیه السلام مِنْ بَعْدی، ثُمَّ قالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعِلیٌّ مَوْلاهُ ... ؛[23] اللَّه اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و رضایت و خشنودی خداوند از رسالت من و ولایت علی علیه السلام بعد از من، سپس فرمودند: هر کس من مولای اویم، علی علیه السلام مولای او است...».[24]
آری آن روز با شکوه، که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در راستای اجرای فرمان پروردگار، علیّ بن أبی طالب علیهما السّلام را به ولایت منصوب کرد و رسماً خلافت آن حضرت را به همه مسلمانان اعلام کرد. ناامید کننده کفّار بود و دین و نعمت پروردگار کامل گشت از این رو موجب جلب خشنودی و رضایت الهی شد.[25]
انکار ولایت امیر المؤمنین علیه السلام؛ مستوجب خشم و غضب الهی
در فراز دوم از دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان می خوانیم: «وَاعُوذُ بِکَ مِمَّا یُؤْذیکَ؛ و از آنچه تو را می آزارد به تو پناه می برم»[26]
بدیهی است همیشه در طول زندگی انسان ساعات و روزهای حساسی پیش می آید[27] که دوران امتحان و آزمون اوست، البتّه امتحان الهی برای شکوفا ساختن استعدادها و پرورش روحیات و تحکیم مقاومت و پایمردی است و نیز برای روشن شدن باطن هر کس برای خود او، زیرا که گاهی انسان در شناخت خود دچار اشتباه می شود؛ نه همچون امتحان بشری که برای کشف مجهولات و آگاهی آزمایش کننده بر باطن و نهاد افراد، صورت می گیرد.[28]
لذا خطبه حضرت زهرا علیها السلام، در جمع زنان مدینه، بر همین مسأله اشاره دارد،[29] آن حضرت ضمن اظهار تنفر و انزجار شدید از گروهی از مردان فرصت طلب و نان به نرخ روز خور، از مهاجرین و انصار بخاطر سکوتشان؛ نه فقط سکوت که هماهنگی شان با جریانات انحرافی بعد از پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به آنها هشدار می دهد که مواظب این آزمون بزرگ الهی باشند.[30]
آن حضرت در آن خطبه شریف فرمود: «بخدا در حالی صبح کردم که از دنیای شما متنفرم، مردان شما را دشمن می شمرم، و از آنها بیزارم. آنها را آزمودم و دور افکندم، و امتحان کردم و مبغوض داشتم. چقدر زشت است شکسته شدن شمشیرها (و سکوت در برابر غاصبان) و بازی کردن بعد از جدّ (و به شوخی گرفتن سرنوشت اسلام و مسلمین) و کوبیدن بر سنگ (و کار بی حاصل کردن) و شکافته شدن نیزه ها (و تسلیم در برابر دشمن) و فساد عقیده، و گمراهی افکار، و لغزش اراده ها و «چه بد اعمالی از پیش برای (معاد) آنها فرستاد، نتیجه آن، خشم خداوند بود، و در عذاب (الهی) جاودانه خواهد ماند». و چون چنین دیدم مسئولیت آن را به گردنشان افکندم، و بار سنگین گناه آن را بر دوششان، و ره آورد هجومش را بر عهده آنها نهادم».[31]
اینگونه است که در زیارت جامعه کبیره منکران ولایت، مغضوب خدا محسوب می شوند؛ «وَعَلی مَنْ جَحَدَ وِلایَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمنِ؛ و بر منکران ولایت شماست خشم و غضب خداوند».[32]
آری، بسیاری از آنها از این امتحان بزرگ پیروز بیرون نیامدند و رو سفید نشدند و چه خوش بود که «محک های تجربه» به میان آید تا آنها که «غش» دارند، سیه روی شوند، و چه خوب است که کوره های داغ امتحان بر پا شود تا «سیاه سیم و زر اندود» باطن خود را آشکار سازد و حساب آن در نظر خلق از طلای ناب جدا گردد.[33]
اطاعت از ولایت؛ پیروی و اطاعت از خدا است
در فراز سوم از این دعای نورانی می خوانیم: «وَاسْئَلُکَ التَّوْفیقَ فیهِ لِأَنْ اطیعَکَ وَلا اعْصِیَکَ؛ توفیق در اطاعت و عدم نافرمانیت را از تو می خواهم»[34]
بی تردید اطاعت و فرمانبرداری مخصوص خداست، لیکن اطاعت پیامبران و امامان از انجا که آنها مبلّغ احکام خدا هستند لازم است؛ لذا اطاعت آنها در حقیقت اطاعت خداست. [35]
در این زمینه، امام علی علیه السلام در روایتی فرمود: «به یقین دوست محمد کسی است که خدا را اطاعت کند، هرچند پیوند نسبی اش دور باشد و دشمن محمد کسی است که خدا را نافرمانی کند هرچند قرابت او نزدیک باشد»، به بیان آن حضرت ولایت و دوستی و پیروی از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم جز از طریق اطاعت حاصل نمی شود. [36]
هم چنین در روایتی دیگر، امام محمد باقر علیه السلام به جابر می فرمایند: «ای جابر! محبّت ما اهل بیت به تنهایی کافی نیست؛ به خدا قسم شیعه ما کسی است که تقوی و اطاعت داشته باشد». تا آنجا که می فرمایند: «به خدا قسم تنها با عمل و پرهیزکاری است که می توان به ولایت ما رسید».[37]،[38]
در این مسأله شیخ سلیمان حنفی قندوزی که از دانشمندان معروف اهل تسنن است در کتاب ینابیع المودة از کتاب «مناقب» از «سلیم بن قیس هلالی» نقل می کند که روزی مردی به خدمت علی ع آمد و پرسید: کمترین چیزی که انسان در پرتو آن جزء مؤمنان خواهد شد چه چیز است؟ و نیز کمترین چیزی که با آن جزء کافران و یا گمراهان می گردد کدام است؟ امام فرمود: اما کمترین چیزی که انسان به سبب آن در زمره گمراهان درمی آید این است که حجت و نماینده خدا و شاهد و گواه او را که اطاعت و ولایت او لازم است نشناسد، آن مرد گفت: یا امیر المؤمنین آنها را برای من معرفی کن، علی (ع) فرمود: همانها که خداوند در ردیف خود و پیامبر (ص) قرار داده و فرموده:« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ..[39]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [= اوصیای پیامبر] را! ...».[40]
آن مرد گفت فدایت شوم باز هم روشنتر بفرما؛ علی (ع) فرمود: همانهایی که رسول خدا در موارد مختلف و در خطبه روز آخر عمرش از آنها یاد کرده و فرمود:«انی ترکت فیکم امرین لن تضلوا بعدی ان تمسکتم بهما کتاب اللَّه و عترتی أهل بیتی ؛ من در میان شما دو چیز بیادگار گذاشتم که اگر دست به دامن آنها بزنید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد کتاب خدا و خاندانم.[41]،[42]
اینگونه است که خداوند در قرآن کریم روی مساله «حب فی اللَّه و بغض فی اللَّه» و ولایت اولیای حق تکیه کرده است، لذا بعد از بیان مساله «ولایت»، حکم به وجوب اطاعت خدا و اطاعت رسول و آن کس که در حال نماز زکات را مورد نظر قرار می دهد (امیر مؤمنان علی علیه السلام)، و می فرماید: «وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ[43]؛ کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند؛ (زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروز است. بنا بر این خط حزب اللَّه همان خط ولایت و بریدن از غیر خدا و پیامبر و اوصیای او است.[44]
و یا در حدیثی از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم می خوانیم که «اصحاب الجنة» را به کسانی تفسیر فرمود که از او اطاعت کردند و ولایت علی علیه السلام را پذیرا شدند، و «اصحاب النار» را به کسانی که ولایت علی علیه السلام را ناخوش داشتند و نقض عهد کردند و با او پیکار نمودند.[45] ،[46]
سخن آخر
خداوند پناه و تکیه گاه نیازمندان است[47] لذا در فراز پایانی دعا به درگاه الهی عرضه می داریم:« یا جَوادَ السَّآئِلینَ؛ ای بخشنده درخواست کنندگان»[48].
امیدواریم مسأله ولایت علی علیه السلام حلقه اتصال همه مسلمین جهان باشد و در سایه ولایت آن حضرت بتوانیم با دشمنان اسلام مبارزه کنیم و شر آنها را از سرزمین های اسلامی دفع کنیم.[49]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] کلیات مفاتیح نوین، ص 816.
[2] همان.
[3] پیام قرآن، ج 6، ص 225.
[4] همان.
[5] سوره آل عمران، آیۀ15.
[6] پیام قرآن، ج 6، ص 225.
[7] سورۀ توبه، آیۀ 72.
[8] پیام قرآن، ج 6، ص 225.
[9] همان.
[10] تفسیر عیاشی؛ ذیل آیه مورد بحث مطابق نقل المیزان، ج 9.
[11] پیام قرآن، ج 6، ص 227.
[12] همان.
[13] سوره مائده، آیه 55.
[14] پیام قرآن، ج 10، ص 40.
[15] سورۀ مائده، آیۀ 3.
[16] همان.
[17] برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 491.
[18] سورۀ نور، آیۀ 55.
[19] برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 492
[20] سورۀ مائده، آیۀ 3.
[21] همان.
[22] برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 492.
[23] تفسیر نمونه، ج 4، ص 266.
[24] آیات ولایت در قرآن، ص 67.
[25] همان، ص 56.
[26] کلیات مفاتیح نوین، ص 816.
[27] زهرا سلام الله علیها برترین بانوی جهان، ص 220.
[28] همان، ص 221.
[29] همان.
[30] همان.
[31] همان، ص 220.
[32] کلیات مفاتیح نوین، ص 546.
[33] زهرا سلام الله علیها برترین بانوی جهان، ص 222.
[34] کلیات مفاتیح نوین، ص 816.
[35] آیین ما (اصل الشیعة)، ص 146.
[36] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 12، ص 566.
[37] اصول کافی، ج 2، کتاب الایمان والکفر، باب الطاعة والتقوی، ح 3.
[38] احکام عزاداری، ص 10.
[39] سورۀ نساء، آیۀ 59.
[40] تفسیر نمونه، ج 3، ص 443.
[41] ینابیع الموده، ص 116.
[42] تفسیر نمونه، ج 3، ص 443.
[43] سوره مائده، آیۀ 56.
[44] تفسیر نمونه، ج 23، ص 472.
[45] نور الثقلین، ج 5، ص 292.
[46] تفسیر نمونه، ج 23، ص 543.
[47] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 15، ص 305.
[48] کلیات مفاتیح نوین، ص 816.
[49] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، عید سعید غدیر خم، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 1393/07/20.