شرح دعای روز ششم ماه مبارک رمضان از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

شرح دعای روز ششم ماه مبارک رمضان از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


عزت و سربلندی در گرو طلب مغفرت و اجتناب از معصیت / دعا و استغفار؛ عامل کلیدی در رفع  عذاب و بلای الهی / علائم خشم خدا؛ چگونه می توان از غضب الهی در امان ماند؟ / معرفت نعمت های خدا؛ طریق معرفه الله و بهترین راه شکرگزاری‌

دعای روز ششم ماه مبارک رمضان: «اللّهُمَّ لا تَخْذُلْنی‏ فیهِ لِتَعَرُّضِ‏ مَعْصِیَتِکَ، وَلاتَضْرِبْنی‏ بِسِیاطِ نَقِمَتِکَ، وَزَحْزِحْنی‏ فیهِ مِنْ مُوجِباتِ‏ سَخَطِکَ، بِمَنِّکَ وَایادیکَ، یا مُنْتَهی‏ رَغْبَةِ الرَّاغِبین‏»؛[1] خدایا در این ماه مرا به خاطر نافرمانیت خوار مکن، و با تازیانه انتقامت عذاب مکن، و از موجبات خشمت دور کن، به حقّ نعمت‏ های ظاهری‏ و باطنیت، ای نهایت میل مشتاقان.‏[2]

راز عزت و سربلندی در گرو طلب مغفرت و اجتناب از معصیت

در فراز آغازین دعای روز ششم ماه مبارک رمضان می خوانیم: «اللّهُمَّ لا تَخْذُلْنی‏ فیهِ لِتَعَرُّضِ‏ مَعْصِیَتِکَ؛ خدایا در این ماه مرا به خاطر نافرمانیت خوار مکن»،[3]که نشان می دهد پیروی از رذائل نفسانی علاوه بر ایجاد مفاسد عظیم، موجبات ذلّت‏ و استخفاف را نیز فراهم خواهد کرد؛[4] از آن جهت که  خدا دست از یاری چنین کسی بر می دارد (چرا که خذلان‏ به معنی ترک نصرت و یاری است).[5]

بدین ترتیب شخص گناهکار، با ارتکاب گناه، در حقیقت به خداوند پشت می ‏کند و از او دور می‏ شود،[6] و باید با ذلت‏ و حقارت تمام کیفر بیند.[7]

لیکن اگر انسان عاقل و هوشیار باشد اطاعت خدا را غنیمت می شمرد که هم سبب آبرومندی و عزت و پیروزی در دنیاست و هم موجب نجات در آخرت. به عکس، افراد نادان معصیت‏ و فجور را ترجیح می دهند که هم مایه ذلت‏ در دنیا و هم خسارت در آخرت است،[8] زیرا هیچ کس بر اثر طاعت، کوچک نشده و هیچ کس بر اثر معصیت بزرگ نشده است.[9]

از این رو یکی از مهم‏ترین راه ‏های به دست آوردن عزت، دوری از گناه و نافرمانی خداست. امام حسن علیه السلام در این زمینه می فرمایند:[10]«اذا أَرَدْتَ عِزّاً بِلا عَشیرةٍ، وَهَیْبَةً بِلا سُلطانٍ، فَاخْرُجْ منْ ذُلِّ مَعْصِیةِ اللَّهِ الی‏ عزِّ طاعَةِ اللَّهِ‏؛ هرگاه خواستی عزّت داشته باشی بدون این که فامیل داشته باشی، و عظمت بدون سلطنت داشته باشی، از ذلت‏ معصیت‏ خداوند به سوی عزّت طاعت او خارج شو».[11]،[12]

آری هر کسی که در مسیر طاعت خداست عزیز می شود و هر کسی که در مسیر معصیت خدا قرار دارد ذلیل‏ خواهد شد.[13] با این تفاسیر باید زمینه بازگشت به سوی خدا و ترک عصیان و گناه‏ و فساد را فراهم کرد تا مهر ذلت‏ از پیشانی فرد گنه کار پاک شود.[14]

لیکن نکتۀ جالب این است که خداوند متعال نیز نه تنها توبه توبه کارانی که توبه می کنند و ایمان می آورند و با اعمال صالح، گذشته را جبران می نمایند، می پذیرد و عذاب و مجازات را از آنها بر طرف می کند و آنها را از خواری و ذلّتِ‏ آلودگی به گناه‏ نجات می دهد، بلکه لطف ویژه و عنایت خاصّ خویش را نیز شامل آنها می کند و پرونده اعمال زشت آنها را تبدیل به اعمال نیک و خوب می کند؛ چرا که این کار مقتضی غفران و رحمت پروردگار است!.[15]

دعا و استغفار؛ عامل کلیدی در رفع  عذاب و بلای الهی

بی تردید وقتی گناه‏ و آلودگی همچون بیماری خوره به جان انسان می افتد، و روح ایمان را می خورد و از بین می برد، و کار به جایی می رسد که سر از تکذیب آیات الهی در می آورد و به مرحله ای می رسد که دیگر هیچ وعظ و اندرز و انذاری مؤثر نیست، در این حالت جز تازیانه‏ عذاب دردناک الهی راهی باقی نمی ماند!؛[16] لذا به درگاه خدا عرضه می داریم: «وَلاتَضْرِبْنی‏ بِسِیاطِ نَقِمَتِکَ، و با تازیانه انتقامت مرا عذاب مکن».[17]

حال هنگامی که انسان گناه‏ می کند از سه حال بیرون نیست، یا خودش متوجه می شود و باز می گردد، و یا خداوند تازیانه‏ «بلا» بر او می نوازد تا بیدار شود، و یا شایستگی هیچ یک از این دو را ندارد، خدا به جای بلا نعمت به او می بخشد و این همان «عذاب استدراج» است.[18] لذا به دفعات باید دعا کرد تا طوفان بلاها فرو نشیند و عذاب‏ بر طرف شود.[19]

در منابع شیعه از حضرت علی علیه السلام و در منابع اهل تسنن از شاگرد آن حضرت، ابن عباس نقل شده است: «کان فی الارض امانان من عذاب اللَّه و قد رفع احدهما فدونکم الآخر فتمسکوا به و قرأ هذه الایة؛ در روی زمین دو وسیله امنیت از عذاب‏ الهی بود یکی از آنها (که وجود پیامبر بود) برداشته شد. هم اکنون به دومی (یعنی استغفار) تمسک جویید.[20]

در این میان می توان گفت وجود پیامبران وسیله مؤثری برای امنیت مردم در برابر بلاهای سخت و سنگین، و پس از آن استغفار و توبه و روی آوردن به درگاه حق عامل دیگری است.[21]

اما اگر عامل دوم نیز بر چیده شود جوامع بشری هیچگونه مصونیتی در برابر مجازات‏های دردناکی که به خاطر گناهانشان در انتظار آنهاست نخواهند داشت، این مجازاتها در شکل حوادث دردناک طبیعی، و یا جنگ های خانمان سوز و ویرانگر یا اشکال دیگر آشکار می شوند، همانگونه که انواع مختلف آن را تا کنون دیده یا شنیده ایم.[22]

علائم خشم خدا؛ چگونه می توان از غضب الهی در امان ماند؟

بی شک باید از هر آنچه موجب خشم‏ خداوند می شود اجتناب نمود؛[23] لذا در دعای روز ششم به درگاه خداوند عرضه می داریم: «وَزَحْزِحْنی‏ فیهِ مِنْ مُوجِباتِ‏سَخَطِکَ؛ و مرا از موجبات خشمت دور کن».[24]

با این تفاسیر باید به برخی عوامل خشم خداوند اشاره کرد؛ به عنوان نمونه دنیاگرایی نزدیک‏ترین منزلگاه به خشم‏ خدا، و دورترین آن‏ها از رضا و خشنودی اوست‏؛[25] دلیل آن هم روشن است؛ چرا که دنیا مجموعه ای است از هوا و هوس‏ های سرکش که از هر سو انسان را به طرف گناه می راند و موجب خشم خدا و ناخشنودی او می شود.[26]

و یا غضب که خرمن ایمان و سعادت و هستی انسان را می سوزاند و آثار ویرانگری روی اعصاب انسان می گذارد، عمر او را کم می کند و سلامتی او را به خطر می اندازد و از رسیدن به مقامات معنوی و مادی باز می دارد و از همه مهمتر غضب آتش خشم‏ خدا را در دنیا و آخرت می افروزد.[27]

به عکس، حلم و بردباری رمز موفقیت و پیشرفت و سلامت روح و جسم و سبب محبوبیت در جامعه و موجب رضای خدا و دوری شیطان است.[28]

هم چنین خلف وعده، موجب خشم‏ خدا و خلق است؛ خداوند متعال می فرماید: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لَاتَفْعَلُونَ؛[29] نزد خدا بسیار خشم آور است که چیزی را بگویید که انجام نمی دهید.[30]

از سوی دیگر در حدیثی آمده است: «انفاق نهانی خشم‏ خدا را فرو می نشاند، و همان‏گونه که آب آتش را خاموش‏ می کند، گناه انسان را از بین می برد!»[31]

هم چنین در حدیثی حضرت علی علیه السلام فرمود: «بِالبُکاءِ مِن خَشیَةِ اللّهِ یُطفِئُ بِحاراً مِن غَضَبِ اللّهِ‏؛ گریه از ترس خدا، دریاهایی از خشم‏ خدا را خاموش‏ می کند».[32]،[33]

بنا بر این باید از گناهانی که انسان را در ورطه هلاکت می افکند و از عیب هایی که باعث خشم‏ خدا می شود برحذر بود[34] و هرگز رضای مردم را به بهای خشم‏ خدا، و اطاعت مخلوق را به قیمت معصیت خالق به جان نخرید چرا که آن شعبه ‏ای از شرک است.[35]

سخن آخر (معرفت نعمت های خدا؛ طریق معرفة الله و بهترین راه شکرگزاری)

در خاتمه به درگاه الهی عرضه می داریم: «ِبمَنِّکَ وَایادیکَ، یا مُنْتَهی‏ رَغْبَةِ الرَّاغِبین؛ به حقّ نعمت‏های ظاهری‏ و باطنیت، ای نهایت میل مشتاقان»؛‏[36] که از یک سو اشاره به تلاش و کوشش هایی است که در طریق معرفة اللّه و شناخت ذات و صفات پروردگار، از سوی مشتاقان‏ و عاشقان، انجام می گیرد.[37]

هم چنین از تقویت روح شکرگزاری در انسان حکایت می کند که معرفت به نعمت ها خود از جمله راه های تحقق شکرگذاری واقعی به درگاه الهی است، زیرا نعمت های خداوند سر تا پای وجود انسان را در بر می گیرد، نعمت های مادی و معنوی، نعمت های ظاهری‏ و باطنی‏ و نعمت های فردی و اجتماعی که هر کدام نعمت بزرگی محسوب می شود.[38]

بنابراین نباید تهدیدهای الهی را به جهت جهل و سبک شمردن خشم پروردگار و ایمنی از کیفر او دور شمرد.

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
 makarem.ir


[1] کلیات مفاتیح نوین، ص 813.

[2] همان.

[3] همان.

[4] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج 2، ص 225.

[5] اخلاق در قرآن، ج 3، ص 133.

[6] والاترین بندگان، ص 152.

[7] تفسیر نمونه، ج 21، ص 347.

[8] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 14، ص 665.

[9] گفتار معصومین علیهم السلام، ج 2، ص 36.

[10] همان.

[11] بحارالانوار، ج 44، ص 139.

[12] گفتار معصومین علیهم السلام، ج 2، ص 36.

[13] همان.

[14] پیام قرآن، ج 8، ص 335.

[15] والاترین بندگان، ص 151.

[16] برگزیده تفسیر نمونه، ج 3، ص 524

[17] کلیات مفاتیح نوین، ص 813.

[18] برگزیده تفسیر نمونه، ج 5، ص 254.

[19] تفسیر نمونه، ج 21، ص 81.

[20] نهج البلاغه، کلمات قصار.

[21] تفسیر نمونه، ج 7، ص 155.

[22] همان.

[23] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 13، ص 532.

[24] کلیات مفاتیح نوین، ص 813.

[25] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 6، ص 274.

[26] همان، ص 277.

[27] اخلاق در قرآن، ج 3، ص 393.

[28] همان.

[29] سورۀ صف؛ آیه 3.

[30] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 11، ص 133.

[31] اسلام و کمکهای مردمی، ص 91.

[32]  ارشاد القلوب، ج 1، ص 96.

[33] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقی، ص 48.

[34] نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص 159.

[35] پیام قرآن، ج 3، ص 441.

[36] کلیات مفاتیح نوین، ص 813.

[37] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 4، ص 47.

[38] اخلاق در قرآن، ج 3، ص 91.

[39] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 6، ص 274.

captcha