بی شک عارفان و سالکان الهی، به قیام عاشورای حسینی به عنوان درس عرفان و نسخه والاى سيروسلوك مى نگرند، [1]زیرا امام حسين عليه السلام تمام هستى خويش را يكجا با خداوند معامله كرد و با تمام اهلبيت عليهم السلام و فرزندان در قربانگاه عشق قدم نهاد و مخلصانه از همه چيزش در راه خدا گذشت.[2]
هم چنین جوشش عشق و عرفان در لحظات حساسى كه امام و يارانش آغوش خود را براى شهادت گشوده اند شگفت انگيز است.و كلمات و واژه ها از شرح و بيان آن عاجز است.[3]
حصول معرفت الهی؛ شکوه سلوک حسینی
بی تردید بايد خدا را به درستى شناخت و به مالكيت، قدرت، عظمت، توانايى، علم و آگاهى و كرم و لطف خداوند ايمان داشت،[4]در این صورت انوار معرفت الهى و قرب روحانى پروردگار و جلوه هاى جمال و جلال ؛ همان لذاتى است كه با هيچ زبان و بيانى، قابل توصيف نيست.[5]
بايد اذعان نمود معرفت را بايد از امام حسين عليه السلام آموخت[6] ، انسان وقتى جانبازى روز عاشورا را مى بيند تعجب مى كند، اما دعاى عرفه امام حسين عليه السلام را كه مى خواند در مى يابد جانبازى بر اثر اين معرفت است، چون اعمال برخاسته از اعتقاد و معرفت است. [7]
لذا آن حضرت در دعاى عرفه عرض مى كند: اى خداى من، مردم برای شناختت، سراغ آثارت را می گیرند ، ولی مگر تو از من دور شده اى كه بخواهم با آثار تو را پيدا كنم؛ كور باد چشمى كه جمال پاك تو را نبيند و زيانكار باد آن بنده اى كه سهمى از عشق و محبت در دل او نيست».[8]
آرى اين معرفت، آن جانبازى عاشورا، را هم مى طلبد،[9]به قول شاعر:
كى رفته اى ز دل كه تمنا كنم تو را كى بودهاى نهفته كه پيدا كنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدى كه من با صد هزار ديده تماشا كنم تو را[10]
توحید؛ شالودۀ کسب معرفت الهی
هم چنین باید به مسأله توحيد اشاره نمود كه خميرمايه همه اوصاف جمال و جلال و ريشه اصلى معرفت الهى است،[11]. در چنين شرايطى است که شهادت امام حسين عليه السلام به احياى آيين خدا كمك كرد و درخت توحيد و نبوت را طراوت و سرسبزى تازه اى بخشيد.[12]
و شايد به همين دليل در «زيارت وارث»[13] نه تنها امام حسين عليه السلام وارث پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بلكه وارث انبياى بزرگى همچون حضرت آدم عليه السلام، حضرت نوح عليه السلام، حضرت ابراهيم عليه السلام، حضرت موسى عليه السلام و حضرت عيسى عليه السلام ناميده شده است.[14]
گويا حسين عليه السلام همچون گلابى است كه از گل هاى متعدد گلستان توحيد و نبوت گرفته شده، بوى همه انبياى گذشته را دارد و وارث همه آنهاست.[15]
خشیت و خداترسی؛ نتیجۀ معرفت الهی
خشيت و خداترسى نتيجه هدايت به سوى خداست. آرى ثمره درخت هدايت و توحيد همان احساس مسؤوليت در برابر خداوند بزرگ است، چرا كه هرگز خشيت بدون معرفت حاصل نمى شود.[16]
لذا آن حضرت در پاسخ به امان نامه فرماندار مكه چنين مرقوم داشت: «بهترين امان، امان خداست، و آن كس كه در دنيا از خداوند نترسد به خدا ايمان نياورده است. از خداوند خوفى را در دنيا طلب مى كنيم كه موجب امان ما در آخرت نزد او باشد!».[17]،[18]
اینچنین است که حضرت سیدالشهداء عليه السلام در خطبه صبح عاشورا فرمود:«إتقوا الله ربكم و لا تقتلوني..؛ از خدا بترسيد و دست از كشتن من برداريد..».[19]،[20]
سلوک حسینی؛ معبری به سوی عبودیت
بی شک هرچه عرفان و شناخت شخص نسبت به عبوديت بالاتر رود، محقتر بر اخذ نام عبد مى گردد. چنانكه در تشهد نماز خداوند متعال ، پيامبر خود را ابتداء با نام «عبد» و سپس با نام «رسول» مىستايد: (واشهد ان محمدا عبده و رسوله)[21].
در حديثى از امام حسين بن على عليه السلام می خوانیم که به يارانش فرمود: «ايها الناس ان الله جل ذكره ما خلق العباد الا ليعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة ماسواه؛ اى مردم! خداوند متعال بندگان را نيافريد مگر براى اينكه او را بشناسند، هنگامى كه او را شناختند او را عبادت مى كنند، و هنگامى كه عبادتش كردند از بندگى غير او بى نياز مى شوند».[22]، [23]
در تبیین این مسأله باید گفت؛ «نافع بن هلال» در ظهر روز عاشورا به محضر امام عليه السلام آمد و عرض كرد: دوست دارم چون خداوند را ملاقات مى كنم، اين آخرين نماز را كه وقتش رسيده است با شما خوانده باشم.[24]
امام عليه السلام سر به سوى آسمان برداشت و فرمود:«ذكرت الصلاة، جعلك الله من المصلين الذاكرين! نعم، هذا أول وقتها؛ نماز را به يادآوردى، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد. آرى، اكنون وقت فضيلت نماز است».[25]لذا بعضى از ياران جلوی امام ايستادند و سينه را سپر كردند[26] و امام عليه السلام در زير باران تيرهای دشمن به نماز ايستاد[27]. نماز تاريخى و بى نظيری که معنى واقعى عبوديت و پاكبازى در راه معبود را نشان داد.[28]
مقام رضایت و تسلیم؛ والاترین مقام عرفانی حضرت سیدالشهداء عليه السلام در واقعۀ کربلا
رسيدن به مقام تسليم از ثمرات مراتب عالى تقوا و يقين است كه وصول به اين مرتبه امرى بس دشوار ولى لازم است.[29] صاحبان مقام تسلیم و رضا هميشه خود را در محضر خدا مى دانند و در نتيجه متوجه او هستند چه زير بمباران و چه در آرامش مطلق، چه در بستر بيمارى و چه در حال سلامتى و تندرستى،[30] لذا به مقام تسليم و رضا و عدم شكوه و شكايت نائل می شوند.[31]
با مراجعه به آموزه های روایی و در تبیین مقام تسليم و رضا می توان گفت: «راضى باشد به آنچه خداوند نسبت به آن راضى است، و تسليم خواست و مشيت و مقدرات الهى باشد».[32]، اين مقامى است كه بزرگان دين همچون حسين بن على سيدالشهدا عليه السلام به اين مقام رسيده اند .[33]
به تعبیر شاعر:
چون كه تو خواسته اى باد فداى ره تو سر من پيكر من اكبر من اصغر من[34]
مقام تسليم در سخنان امام حسين عليه السلام در واقعۀ کربلا و در روز عاشورا موج مىزند.[35] لذا امام حسین عليه السلام در كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت:«اللهم!...[36]بحق هذا القبر و من فيه ما[37] اخترت من أمري هذا ما هو لك رضى ؛ بار الها! به حق اين قبر و كسى كه در آن است راهى را كه خشنودى تو در آن است برايم مقرر دارى».[38]،[39]
و یا آن حضرت در فرازی دیگرفرمود: «أرجو أن يكون خيرا ما أراد الله بنا، قتلنا أم ظفرنا؛ اميدواريم آنچه خداوند براى ما مقرر فرموده خير باشد، چه كشته شويم، چه پيروز گرديم!».[40]،[41]
هم چنین هنگامى كه امام عليه السلام تصميم گرفت (از مكه) رهسپار عراق شود، در فرازی از خطبه فرمود:[42]«...رضى الله رضانا اهل البيت..؛خشنودى خداوند خشنودى ما اهل بيت است. (آنچه را كه خداوند بدان خشنود است ما اهل بيت نيز به همان خشنوديم)..[43]،[44]
اين بخش از خطبه، از پرمعنى ترين خطبه هاى امام عليه السلام است كه نشان مى دهد: امام عليه السلام از آينده اين سفر پر خطر(سفر به عراق) به خوبى آگاه بود ولى چون رضاى خدا را در آن مى دانست به آن اقدام فرمود.[45]
به قول شاعر:[46]
يكى درد و يكى درمان پسندد يكى وصل و يكى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد.[47]
و نيز مى خوانيم هنگامى كه امام حسين عليه السلام به سوى كربلا مىآمد وقتى به منزلگاه «صفاح» رسيد، «فرزدق شاعر» حضرت را ملاقات كرد، امام عليه السلام فرمود: « مردم پشت سرت چگونه بودند (اشاره به مردم عراق است)»، عرض كرد: بدان دل هاى مردم با تو است،[48] اما شمشيرهايشان با بنى اميه است؛امام حسين عليه السلام فرمود: «خدا هر چه را مشيت كند انجام مى دهد، و پروردگار ما هر روز در شان و كارى است»[49] ،.[50]
اینچنین است که وقتی نامه ابن زیاد به امام حسين عليه السلام رسيد آن حضرت فرمود: «گروهى كه خشنودى خود را بر خشنودى خداوند برگزيدند، هرگز رستگار نخواهند شد».[51]
و یا در تاريخ كربلا آمده حضرت بعد از مبارزات فراوان وقتى از اسب بر زمين قرار گرفتند عرض كردند: «الهى رضى بقضاك تسليما لامرك لامعبود سواك يا غياث المستغيثين»:«راضى هستم بقضاء و حكم تو، تسليمم براى امر تو، نيست معبودى به غير از تو اى فرياد رسد فريادكنندگان».[52]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت صاحبان اصلى شريعت يعنى پيغمبر اكرم و امامان معصوم: از آغاز به مقام يقين رسيده بودند تا پايان عمرو به تمام احكام شرع حتى مستحبات ومكروهات مقيد بودند و همگان را نيز به آن دعوت مى كردند.[53]
لذا امام حسين عليه السلام در روز عاشورا دربرابر تيرباران دشمن نماز جماعت به پا داشت. آيا كسى مى تواند بگويد اين معصومان بزرگوار به مقام يقين نرسيده بودند ولذا همچنان به عبادتهاى خالصانه خود ادامه مى دادند؟[54]
هم چنین باید گفت آن حضرت فقط و فقط براى رضاى خدا و احياى دين حق دست به قيام زد و هرگز هيچ عنصر دنيوى و جاه طلبانه در قيام او دخالت نداشت؛ جاى جاى تاريخ كربلا گواه اين مدعاست. از اين رو، امام عليه السلام در اين نهضت همواره به وظيفه الهى خويش مى انديشيد و نتيجه را به خدا واگذار كرد. اين حقيقت بارها در كلمات، سيره و رفتار امام حسين عليه السلام جلوه گر شده است.[55]
در واقع، آيين خدا كه راه گشاى همه انسان ها به سوى سعادت جاويدان است به قدرى مهم است كه مردانى همچون امام حسين عليه السلام و ياران با ايمانش براى نجات آن از سلطه منافقان و دشمنان حق، هستى خويش را مخلصانه تقديم مى كنند.[56]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] عرفان اسلامى(شرحى جامع برصحيفه سجاديه)؛ص21.
[2] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص79.
[3] همان ؛ ص474.
[4] كليات مفاتيح نوين ؛ ص20.
[5] اعتقاد ما ؛ ص72.
[6] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص152.
[7] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص310.
[8] همان.
[9] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص152.
[10] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص310.
[11] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج5 ؛ ص152.
[12] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص660.
[13] كامل الزيارات، ص 375؛ تهذيب الاحكام، ج 6، ص 88؛ اقبال سيد بن طاووس، ج 2، ص 63 ومفاتيح الجنان.
[14] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص660.
[15] همان.
[16] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص415.
[17] تاريخ ابن عساكر( شرح حال امام حسين عليه السلام)، ص 203.
[18] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص: 354.
[19] مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 252- 253 و بحارالانوار، ج 45، ص 5- 6.
[20] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص413.
[21] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص323.
[22] بحار الانوار، جلد 5، صفحه 312.
[23] پيام قرآن ؛ ج1 ؛ ص62.
[24] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص: 472.
[25] همان.
[26] همان.
[27] همان ؛ ص467.
[28] همان؛ ص473.
[29] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص203.
[30] همان ؛ ص188.
[31] همان.
[32] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص462.
[33] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص203.
[34] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص462.
[35] همان.
[36] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص325.
[37] در مقتل الحسين خوارزمى تعبير به« الا اخترت» شده است.
[38] فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 27؛ مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 186 و بحارالانوار، ج 44، ص 328.
[39] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص326.
[40] اعيان الشيعة، ج 1، ص 597.
[41] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص264.
[42] همان ؛ ص348.
[43] ملهوف( لهوف)، ص 126 و بحارالانوار، ج 46، ص 366 و 367.
[44] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص: 349.
[45] همان؛ ص 350.
[46] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص196.
[47] همان؛ ص 197.
[48] تفسير نمونه ؛ ج23 ؛ ص141.
[49] «كامل ابن اثير»؛ ج 4 ؛ص 40.
[50] تفسير نمونه، ج23، ص: 142.
[51] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص382.
[52] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص203.
[53] عرفان اسلامى(شرحى جامع برصحيفه سجاديه)؛ص182.
[54] همان.
[55] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص30.
[56] همان ؛ ص230.