شکوه جانبازى و فداكارى حضرت ابوالفضل علیه السلام از منظر معظم له

شکوه جانبازى و فداكارى حضرت ابوالفضل علیه السلام از منظر معظم له


برای صیانت از انقلاب اسلامی باید با حضور افراد آگاه، شجاع، دلسوز؛ فداكار و جانباز گل­ هائى برويد تا مقدمه گلستانى گردد/حضور جانبازان در فعالیت­ های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مایه برکت برای نظام مقدس جمهوری اسلامی است، مردم به این طریق در می­ یابند نظام اسلامی ارزان به دست نیامده و هزینه ­های فراوانی برای آن داده شده است‌

چهارم ماه شعبان مصادف است با ولادت حضرت اباالفضل العباس‏ عليه السلام. (سال 26 هجرى). [1]میلاد پرچم دار قیام عاشورا و مظهر دلدادگی به معبود، آن بزرگ مرد حماسه آفرین که در قیامت، شهیدان بر مقام او رشک می ­برند.[2]

گفتنی است مسلمانان صدر اسلام به تمام معنا فداكار بودند. دين و آيين اسلام در نظر آنها از برادر، زن، مقام، ثروت و منصب گرامى‏تر بود؛ همه منافع مادى را فداى اسلام مى‏ كردند و صفحات تاريخ اسلام خصوصاً جنگ­ هاى پيامبر اسلام گواه زنده اين گفتار است، ولى امروز براى بيشتر افراد، دين در حاشيه زندگى قرار گرفته و ديگر آن فداكارى‏ كمتر وجود دارد؛ براى گروهى اسلام تا آن‏جا محترم است كه با مال و مقام آنها مزاحمت نداشته باشد و در صورت تزاحم، كمتر فردى است كه به خاطر اسلام دست از منافع مهمى بكشد.[3]از آن‏جا كه اسلام براى آنها گران تمام شده بود و آن را به قيمت جان عزيزان خود خريده بودند ارزش آن را مى‏دانستند.[4]زیرا تبليغ دين، مشكلات، گرفتارى و مخارج فراوانى دارد؛ شهيد و جانباز و اسير دارد؛ که براى تقويت و ترويج دين بايد همه اين‏ها را تحمل كرد.[5]

حقیقت مفهوم فداکاری و جانبازی در اسلام

بدیهی است مقصود از «ايثار» و «فداكارى» اين است كه انسان كارى را بدون «چشم داشت» و انتظار عوض از فرد يا جامعه انجام دهد، در برابر آن كارى كه جنبه معامله و معاوضه دارد و شخص به منظور كسب منافع مادى زير بار عمل مى‏رود.[6]

به عبارت ديگر: در قضاوت و داورى خود كه آيا كدام عمل ايثار و از خود گذشتگى است، بايد انگيزه ‏ها را در نظر گرفت.[7] كارهاى عاطفى و انسانى كه گاهى از آن به ايثار و از خود گذشتگى و جانبازى تعبير مى‏آورند، فعاليت­ هايى است كه در آن حساب و كتابى مطرح نباشد و شخص هنگام عمل، هيچ نوع سود مادى را در نظر نگيرد و انگيزه‏هاى كار در درون او نهفته و در اعماق قلب او لانه گزيند و بدون تشويق و تقدير، بدون تظاهر و ريا، بدون انتظار نفع و سود از فردى يا جامعه ‏اى، آن را انجام مى‏دهد.[8]

ولى هرگاه در انجام عمل، محاسبات مادى ناديده گرفته نشود و محرك وى‏ براى عمل، انتظار عوض مادى از فردى يا اجتماعى باشد، در اين صورت بايد اين عمل را يك نوع معامله و معاوضه ناميد و شخص را يك فرد معامله ‏گر شمرد.[9]

لیکن عشق به چيزى و يا به كسى گاهى به جايى مى‏رسد كه انسان غير آن چيز و يا آن كس را فراموش مى‏ كند و خويشتن را به دست فراموشى مى ‏سپارد و كسى كه خويشتن را فراموش كند، منافع خويش را نيز فراموش خواهد كرد؛ در اين‏جاست كه غير از محبوب و يا مقصد، چيزى را نمى‏ بيند و جز هدف مقدسش، چيزى را نمى‏ شناسد و جز به منافع محبوب خود به چيزى نمى‏ انديشد و قانون تجارت و مبادله را كه در حال عادى صورت مى‏ گيرد و در برابر از دست دادن چيزى، چيز ديگرى را به دست مى‏ آورد بكلى رها مى‏ كند و كنار مى‏ گذارد و مرحله فداكارى و ايثار و از خود گذشتگى در راه هدف به جايى مى‏ رسد كه خدمت به محبوب كه عالى‏ترين لذت روحى شمرده مى‏ شود و به جسم و جان او آرامش مى‏ بخشد نيز به دست فراموشى سپرده مى‏ شود؛ زيرا اساسا در اين حالت خود را نمى‏ بيند و نمى‏ شناسد تا چه رسد به لذات مادى و معنوى خود و اين همان چيزى است كه گاهى از آن به «مرحله فنا» تعبير مى‏ شود.[10]

بسيارى از پيشوايان بزرگ ما در برابر ذات خداوند چنين حالى را داشتند یعنی  به خاطر ذات پاكش پرستش می­ کردند و به خاطر ذاتش كه عين كمال و جمال است، عشق می­ ورزیدند و او را براى خودش می­ خواستند و در راه او براى خودش جانبازى و فداكارى می­ کردند.[11] البته ميزان فداكارى‏ مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است[12] لیکن تأثیرات نيروى ايمان و حقيقت با دل­هاى بيدار و نفوس مسلمين آنچنان است که حق شهامت و فداكارى‏ و از خود گذشتگى را به عالي­ترين صورت ادا مى‏کند.[13]

جانبازى؛ منبعث از عشق الهی

بی شک هنگامى كه علاقه انسان به يك هدف به مرحله عشق، آن هم عشقى سوزان، برسد تمام احساس او در همان نقطه متمركز مى‏شود، و به همين جهت هر ناراحتى براى او قابل تحمل است نه تنها قابل تحمل است بلكه احساس ناراحتى نمى‏ كند، جايى كه زنان مصر با ديدن روى يوسف، در مسير يك عشق زود گذر مجازى، آنچنان از خود بى خبر شدند كه به جاى بريدن ميوه، دست‏ هاى خود را بريدند چه جاى تعجب است كه عاشقان بى‏ قرار راه خدا، و جانبازان راه حق و فضيلت، درد و رنج ضربات سنگين دشمن را احساس نكنند، بايد نخست عشق ورزيد، فداكارى و تحمل نتيجه حتمى آن است؛[14]

درس مردانگى عباس‏ به عالم آموخت‏        ز آن كه شد مست از آن باده كه در ساغر توست[15]

اینگونه است که امام باقر عليه السلام مى‏ فرمايد:«إن أصحاب جدى الحسين لم يجدوا ألم مس الحديد[16]؛ياران فداكار جدم امام حسين عليه السلام در زير ضربات شمشير و نيزه دشمن احساس درد نمى‏ كردند!».[17]

با تأمل در این روایت بیش از پیش می ­توان به مقام و منزلت شهدای کربلا به ویژه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام رهنمون شد زیرا دشمن بدن‏ هاى آنان را مثله و قطعه قطعه كرد، ولى نتوانست از عزت و سربلندى و عظمت روحى آنان چيزى بكاهد.[18] آن شاعر عرب چه زيبا اين حقيقت را ترسيم كرده است:

قد غير الطعن منهم كل جارحة     إلا المكارم في أمن من الغير

«ضربه ‏ها (ى نيزه و شمشير) تمام بدن آنان را دگرگون ساخت؛ ولى عظمت روحى و بزرگوارى آنان را هرگز دستخوش تغيير نكرد».[19]

شکوه جانبازی حضرت عباس عليه السلام در کلام امام سجاد عليه السلام

بی تردید در عظمت و مقام حضرت عباس‏ عليه السلام همين بس كه امام سجاد عليه السلام فرمود: «خدا رحمت كند عباس را كه برادرش را بر خود مقدم داشت و جان‏ خويش را فداى حضرتش نمود، به گونه‏ اى كه در يارى او دو دستش را قطع كردند، و خداى سبحان در عوض آن، دو بال به او عنايت فرمود كه مانند جعفر بن ابى‏ طالب (جعفر طيار) در بهشت پرواز مى‏ كند و از براى عباس در نزد خدا روز قيامت منزلت و مقامى است كه جميع شهدا به آن غبطه مى‏خورند (و آرزوى مقام او را مى‏ نمايند)».[20]،[21]

ولایت محوری مولفه کلیدی در جانبازی  در راه خدا

در تبیین ولایتمداری آن حضرت نسبت به حضرت سیدالشهدا عليه السلام باید گفت پس از سخنان صريح و آزادمنشانه ابى عبدالله عليه السلام، ابتدا عباس‏ بن على (برادر رشيدش) به امام عليه السلام عرض كرد: براى چه دست از تو برداريم؟ براى اين‏كه پس از تو زنده بمانيم؟ خدا نكند هرگز چنين روزى را ببينيم!.[22]

و یا در فراز دیگر در مواجهه با آب در کنار فرات  اینگونه می­ گوید؛ «اى نفس (عباس)! زندگى پس از حسين عليه السلام خوارى و ذلت است، مبادا پس از او زنده بمانى. اين حسين است كه شربت مرگ مى‏نوشد و تو مى‏ خواهى آب سرد و گوارا بنوشى؟! هيهات! چنين كردا من جانم را سپر فرزند زاده پيامبر پاكيزه خوى قرار داده‏ام، من همان عباسم كه سمت سقائى دارم، و از سختى نبرد، واهمه‏ اى ندارم».[23]

جانبازی در سایۀ دنیا گریزی مومنانه

گفتنی است عباس‏ بن على عليه السلام پرچمدار لشكر برادرش امام حسين عليه السلام بود.[24] آن حضرت هنگامى كه ديد تمام ياران و برادران و عموزادگان شربت شهادت نوشيدند، این سخنان را بر زبان جاری کرد؛«قد ضاق صدري من حياة الدنيا، و أريد أخذ الثار من هؤلاء المنافقين‏؛ سينه‏ام از زندگانى دنيا به تنگ آمده است، مى‏خواهم از اين منافقان انتقام (آن خون‏هاى پاك را) بگيرم!».[25]

لذا هنگامی که سپاه خون آشام ابن سعد اطرافش را گرفتند. عباس دليرانه در آن ميان حمله مى‏كرد و اين رجز را مى‏خواند:

لا أرهب الموت إذا الموت رقا      حتى أوارى في المصاليت لقا‏

«هنگامى كه مرگ فرا رسيد، مرا از آن باكى نيست، تا آن هنگام كه شمشيرها مرا درخاك افكنند.[26]

بدین ترتیب دنیا گریزی تجارتى است پرسود كه پروردگارشان بر ايشان فراهم ساخته، دنيا (با جلوه گري­هايش) خواست آنها را بفريبد ولى آنها فريبش را نخوردند و آنرا نخواستند دنيا (بالذاتش) آنها را اسير خود سازد ولى آنها با فداكارى‏، خويشتن را آزاد ساختند؛[27] لذا دنيا به آنها روى آورد، و آنها از آن روى گردان شدند (دنيا) خواست آنها را اسير خود سازد ولى آنها با فداكارى‏، خويشتن را آزاد ساختند.[28]

تحقق اسلام ناب شاخصه بنیادین در جانبازی و از خود گذشتگی

بی تردید بايد بسيار مواظب و مراقب بود؛ چه اينكه گاهى دشمن در لباس مذهب و با اسلحه دين به جنگ دين و مذهب مجهز مى‏شود! از اين رو، وقتى به تاريخ اسلام مراجعه مى ‏كنيم با انبوهى از مذاهب ساختگى دشمن مواجه مى ‏شويم كه تنها براى ضربه زدن به‏ «اسلام‏ ناب‏» نهادينه شده ‏اند.[29]

لیکن در سوی دیگر سیرۀ عملی حضرت عباس عليه السلام قرار دارد لذا وقتی دشمن دست راست قمر بنى ‏هاشم را قطع نمود و آن جناب مشك را به دوش چپ نهاد و پرچم و شمشير را به دست چپ گرفت و اين رجز را خواند:

والله إن قطعتم يميني‏                 إني أحامي أبدا عن ديني

و عن إمام صادق اليقين‏              نجل النبي الطاهر الأمين‏

«به خدا سوگند! اگر چه دست راستم را قطع نموديد، ولى من پيوسته از دينم حمايت مى‏كنم و از امامى صادق الايمان كه فرزند پيامبر پاك و امين است، حمايت مى ‏كنم».[30]

جانبازی در راه اسلام با هدف پیروزی بر کفر

با توجه به مفهوم واقعى «پيروزى» و «شكست» باید اذعان نمود پيروزى آن نيست كه انسان، از ميدان نبرد سالم به در آيد، يا دشمن خود را به خاك هلاكت افكند، بلكه پيروزى آن است كه انسان «هدف» خود را پيش ببرد، و دشمن را از رسيدن به مقصود خود باز دارد.[31]

با توجه به اين معنا، بایداین پرسش را مطرح نمود، به راستی آيا در اين مبارزه عظيم امام حسین عليه السلام علیه حکومت فاسد یزید، پيروزى با بنى‏اميه و سربازان خونخوار و دنياپرستشان بود؟ يا از آن امام حسين عليه السلام و ياران جانباز او هم چون حضرت ابوالفضل العباس كه در راه عشق به حق و فضيلت و براى خدا همه چيز خود را فدا كردند؟![32]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت ملت­هايى كه فكر و انديشه خود را به كار انداختند، دست اتحاد و برادرى به هم دادند، سعى و تلاش و اراده و تصميم نيرومند داشتند، و به هنگام لزوم، جانبازى‏ و فداكارى كردند و قربانى دادند، به طور قطع پيروز شدند.[33]

لذا باید گفت جانبازان و ایثارگران مورد احترام هستند، هرکس اتصال به جهاد دارد، دارای ارزش و مقام والا و شخصیت برتر است، از این رو امروز امنیت و آسایش خود را مدیون همین ایثار گری­ها هستیم.[34] و ملت ایران بر سر سفره این بزرگان نشسته است و پس از 37 سال زندگی با عزتی می کند.[35]

نباید فراموش نمود جانبازان و ایثارگران منتی بر سر این ملت دارند زیرا جان خود را برای عظمت اسلام و انقلاب فدا کردند.[36] بلکه باید گفت جانبازان ستارگان درخشانی هستند که جهاد فی سبیل الله کرده‌اند و در این راه از جانشان مایه گذاشته اند.[37]

هم چنین حضور جانبازان درفعالیت­های اجتماعی، سیاسی و ‏فرهنگی مایه برکت برای نظام مقدس جمهوری اسلامی است.[38] مردم به این طریق در می­ یابند نظام اسلامی ارزان به دست نیامده و هزینه ­های فراوانی برای آن داده شده است.[39]

حال در ميان اين جهنم سوزان، برای صیانت از انقلاب اسلامی باید با حضور افراد آگاه، شجاع، دلسوز؛ فداكار و جانباز گل­هائى برويد تا مقدمه گلستانى گردد؛ بايد در اين شوره‏ زار نهال­ هايى تربيت شوند تا پيام ‏آور بهار براى دگران باشند،[40] زیرا فداكارى‏ و ايثار آنهاست كه امر دين و دنيا اصلاح و حق زنده و پايدار مى‏ شود و زندگى انسان گوارا و درخت اسلام بارور مى‏گردد.[41]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir


[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص666.

[2] همان ؛ ص391.

[3] پاسخ به پرسش­هاى مذهبى ؛ ص596.

[4] همان.

[5] مثال­هاى زيباى قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص185.

[6] پاسخ به پرسش­هاى مذهبى ؛ ص622.

[7] همان.

[8] همان.

[9] همان؛ ص 623.

[10] همان.

[11] همان.

[12] پيدايش مذاهب ؛ ص116.

[13] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص133.

[14] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص65.

[15] عاشورا ريشه‏ها، انگيزه‏ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص697.

[16] بحارالانوار، جلد 45، صفحه 80.

[17] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص65.

[18] عاشورا ريشه‏ها، انگيزه‏ها، رويدادها، پيامدها، ص: 33.

[19] همان.

[20]  خصال، جلد 1، صفحه 68، حديث 101.

[21] كليات مفاتيح نوين ؛ ص391.

[22] عاشورا ريشه‏ها، انگيزه‏ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص396.

[23] اعيان الشيعة، ج 1، ص 608 و رجوع كنيد به: مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 117 و بحارالانوار، ج 45، ص 40.

[24] عاشورا ريشه‏ها، انگيزه‏ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص492.

[25] عاشورا ريشه‏ها، انگيزه‏ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص493.

[26] همان ؛ ص494.

[27] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نص‏ج‏2 ؛ ص327.

[28] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج‏1 ؛ ص409.

[29] مثال­هاى زيباى قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص239.

[30] عاشورا ريشه‏ها، انگيزه‏ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص495.

[31] احكام عزادارى ؛ ص20.

[32] فلسفه شهادت ؛ ص14.

[33] تفسير نمونه ؛ ج‏7 ؛ ص209.

[34] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار با جمعی از جانبازان 70درصد و نخبگان  استان قم؛31/2/1394.

[35] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در مراسم تجلیل از پدران شهیدان امینی و جعفری؛مدرسه علمیه امام سجاد (ع)، 17/12/1394.

[36] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم؛30/2/1394.

[37] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار با جمعی از جانبازان 70درصد و نخبگان  استان قم؛31/2/1394.

[38]  همان. 

[39]  بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم؛30/2/1394.

[40] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص217.

[41] تفسير نمونه ؛ ج‏2 ؛ ص79.

برچسب ها :
captcha