زنى كه در ماه هفت حاملگى به سر میبرد، در اثر تصادف نياز به عمل جرّاحى فورى پيدا میکند، كه لازمهاش بیهوش نمودن اوست، ولى در اثر بيهوشى بچه میمیرد (علم یقینی به فوت بچهداريم) آيا جايز است مادر، جرّاحى و عمل شود؟
معمول است كه در زنان حامله مبتلابه سرطان «مثلاً سرطان پستان» اگر سرطان از نوع پيشرفته باشد حمل در هر مرحلهای باشد سقط درمانى را انجام داده و به درمان مادر میپردازند؛ و اين كار از «دو نظر» اهمیت دارد: نخست اينكه حيات مادر درخطر است و ديگر اينكه با اجازه ندادن به ختم حاملگى هم مادر از بين میرود و هم فرزند بدون مادر بهجای میماند. بدینجهت اگر سرطان از نوع اولیه باشد و حاملگى در ماههای انتهايى، صبر میکنند تا جنين به حدّ قابليت زندگى برسد و سپس با عمل جرّاحى آن را زودتر از موعد از شكم خارج و تحت مراقبت ويژه او را بزرگ میکنند؛ و اگر حاملگى در ماههای اولیه باشد، سقط درمانى انجامشده و درمان سرطان هم صورت میپذیرد. البتّه در اين موارد سقط درمانى در صورتى انجام میپذیرد كه درمان اساسى سرطان براى جنين مضر باشد، مثل شیمیدرمانی. يا اشعه درمانى; آنچه در بالا آمد از منظر شرع چه حكمى دارد؟
چنانچه کسى با اسلحه و به قصد کشتن مادر و جنین، به طرف آنها شلیک کند، و هر دو کشته شوند. آیا پدرِ حمل حقّ درخواست قصاص نفس جانى را دارد، یا این که قتلِ عمدِ جنین فقط دیه دارد؟
خانمی در ماه رمضان فرزند ۱۸ ماههای داشته که با شیر مادر تغذیه میکرده است، بعضی روزها را به دلیل بیدار شدن فرزند در سحرها یا خواب ماندن نتوانسته سحری بخورد و آن روزها را روزه نگرفته، وظیفهی او چیست؟
در مورد بچههای غیربالغ که هنوز به فهم درستی نرسیدهاند ازنظر کفر و اسلام مشهور این است که ملحق به اشرف ابوین هستند؛ یعنی اگر یکی هم مسلمان بود ملحق به اوست آیا ازنظر شما همین است؟